با سلام و وقت بخیر خدمت همراهان عزیز بروکا??

«پیام یادآوری برای جلسه‌ی آخر بحث و گفتگو در مورد کل کتاب عزاداران بیل، فردا ساعت ۱۳ در کتابخانه‌ی دانشکده‌ی پزشکی»

سلام دوستان?
امیدوارم روزهای خوبی رو درحال گذروندن باشید
پیرو کنسل شدن جلسه‌ی قبل
جلسه آخر کتاب عزاداران بیل، روز شنبه 8 دی ماه 1403، ساعت 13 در کتابخانه‌ی دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار خواهد شد.

اگه خواهان شرکت هستید، لینک زیر را پر کنید. درصورتی که دفعه‌ی قبل پر کرده‌اید، نیاز دوباره نیست.
اگر شرکت کننده‌ی خارج از دانشگاه تهران هستید، حتما حتما تا فردا ظهر فرم رو پر کنین.

ممنون از توجه شما?

https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfOxc3fCoDYTyH5wQwpkNg6zoGrop2wuCQkihDSOxoX6pcavw/viewform?usp=sf_link

همراهان عزیز بروکا
متاسفانه به دلیل تعطیلی دانشگاه‌، جلسه‌ی بروکا هم فردا برگزار نشده و جلسه‌ی آخر کتاب عزاداران بیل، روزی دیگر برگزار خواهد شد که تاریخ و زمانش را متعاقبا اعلام خواهیم کرد.

ممنون از همراهیتون??

دوستان و همراهان باشگاه کتاب‌خوانی بروکا، سلام?

از اینکه تونستیم با استقبال شما، جلسات کتاب‌های «وقتی نیچه گریست»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «شب‌های روشن» رو به خوبی برگزار کنیم، بی‌نهایت خوشحالیم.

اما...

قراره از این ترم به بعد، رویه متفاوتی رو در پیش بگیریم و یه کوچولو تغییرات داشته باشیم✨

همینجا مفتخریم که اعلام کنیم مقصد بعدی سلسله نشست‌های بروکا، جایی نیست به جز ادبیات کشور عزیزمون، ایران

طبق رسم همیشگی‌مون، از شما درخواست داریم که از طریق این لینک با پیشنهاد کتاب‌هایی که دوست دارین در موردشون بحث بشه، ما رو در برگزاری هر چه بهتر جلسات یاری کنید.

پیشاپیش ممنونیم از نظردهیتون?

? @brocabookclub

عزیزان سلام

اگه توی پیدا کردن محل برگزاری برای ساعت ۱۵ به مشکل خوردید به جناب امیرعلی نیاسری به آیدی زیر پیام بدید که راهنماییتون کنن?
@aliniasari

سلام بچه ها?
یادآوری برای شرکت در جلسه‌ی صحبت و بحث درمورد کتاب شب های روشن
فردا ساعت ۱۵ در کتابخانه‌ی دانشکده‌ی پزشکی☀️

فئودور داستایوفسکی (Fyodor Mikhailovich Dostoyevsky) یکی از آثار خود را به نام « شب های روشن » در سال 1848 نگاشت.

داستانی عاشقانه از خاطرات یک رویا پرداز که در پی یک هم صحبت است. داستایوفسکی این بار هم توانسته با شخصیت‌پردازی‌های درست همانند دیگر آثارش، احساسات و زوایای پنهان روح افراد را با مهارتی مثال زدنی به نمایش بگذارد.
او در این کتاب قصه چهار شب از زندگی مردی خجول را به تصویر می‌کشد. مردی که تنها در خیالاتش سیر کرده و با همین خیال‌پردازی‌ها به داستان زندگی آدم‌های اطرافش فکر می‌کند، بدون آنکه حتی با این افراد ارتباطی داشته باشد. او فردی خیالباف با روحیاتی لطیف و شاعرانه است که سال‌هاست به تنهایی زندگی می‌کند اما در پی اتفاقی ناگهانی، زنی توجه‌اش را جلب کرده و او را به سمت خود می‌کشد. همین ملاقات سبب آشنایی آن دو می‌شود، دیداری که شاید یکی از جذاب‌ترین داستان‌های عاشقانه‌ی داستایوفسکی را رقم زده است.

این رمان در حقیقت داستان دو عاشق است که هر کدام روایت خودشان را شرح می‌دهند. او در این کتاب جزئی‌ترین زوایای تنهایی انسان‌ها را بسیار دقیق، شاعرانه و روانشناسانه به رشته‌ی تحریر درآورده است. اما او برای خلق شخصیت اصلی این اثر نیازی نداشت از روح و روان خویش فاصله‌ی چندانی بگیرد زیرا اگر به زندگی شخصی او بنگرید، خواهید فهمید که سرچشمه‌ی تک تک عناصری که در این کتاب می‌بینید، به خود فئودور بازمی‌گردد.

@brocabookclub

[شب بود، شبی سرد و زمستانی…
در هوایی که رو به خاموشی می‌رفت، تنها صدایی که به گوش می‌رسید، صدای مداوم کوبیده شدن به در بود.
با باز شدنش، نوری گرم و طلایی بر پیکری لرزان افتاد. صورتی که با احتیاط خیابان را می‌پایید، او را به داخل دعوت کرد؛ کمکش کرد تا پالتوی ضخیمش را به چوب لباسی گوشه اتاق آویزان کند. وقتی لیوان حاوی مایع گرم را به دستانش داد، خبر از داستان جدیدش داد، شور و شوق او مسافر را تحت تاثیر قرار داد و زمانی که محتوای لیوان را مزه مزه می‌کرد، پای داستان جدید دوستش نشست:
«شب کم نظیری بود، خواننده‌ی عزیز! از آن شب‌ها که فقط در شور شباب ممکن است…»]

در سومین ایستگاه از سلسله جلسات بروکا، عصرانه‌ای را مهمان داستایفسکی جوان می‌شویم و در مورد داستانی کوتاه و عاشقانه‌ی شب های روشن با هم صحبت میکنیم.
برای این کتاب کوتاه و جالب یک جلسه برای تقریبا دو هفته‌ی دیگه در نظر گرفتیم.
زمان دقیق و مکان برگزاری بعدا در همین کانال اعلام خواهد شد.

دوستدار همراهی شما با ما?

@brocabookclub

این هم متنی که دکتر جعفری من باب مرگ ایوان ایلیچ نوشتند.

قراره که مقصد بعدی بروکا، ادبیات روسیه باشه
در ایستگاه دوم، میهمان خانه‌ی لئو تولستوی بزرگ می‌شویم و شرح حال ایوان ایلیچ رو از او می‌شنویم?‍?

«مرگ ایوان ایلیچ، لئو تولستوی»

کتابی که به نقل سایت Gaurdian، نگاهی خیره و بدون ترحمی به پرتگاه مرگ و ذات انسان دارد.

مرگ ایوان ایلیچ نام رمانی نگاشته‌ی لئو تولستوی، نویسندهٔ اهل روسیه در سال ۱۸۸۶ است و داستان آن در روسیهٔ سده ۱۹ میلادی اتفاق می‌افتد.

این کتاب، نگاهی بسیار جذاب و گاهی اوقات دلهره آور به پرتگاه مرگ دارد.

ما قراره این کتاب رو در دو جلسه‌ در طول یک ماه با هم بخونیم و درموردش صحبت کنیم?
جلساتش یا در مراد و یا در کتابخونه‌ی پزشکی برگزار خواهد شد☕️
زمان برگزاریش متعاقبا در همین کانال اعلام میشه.
کلی خوشحال میشیم با همراهیتون?