ایرج شهبازی

Description
کانال رسمی ایرج شهبازی
معلم زبان و ادبیات فارسی
ارتباط با ما:
۰۹۱۲۴۲۳۵۳۸۹
[email protected]
وب‌سایت :
irajshahbazi.ir

فهرست سخنرانی‌های موجود در کانال
https://t.me/irajshahbazi/3900
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 1 day ago

1 day, 5 hours ago

نقل قولها - حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی - بخشش سی و سوم

1 day, 5 hours ago
1 day, 5 hours ago

حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش سی‌ و سوم)

موضوع جلسه‌ی سی‌ و سوم: فلسفۀ غم‌ها و رنج‌های طبیعی

تاریخ: آبان‌ماه ۱۴۰۳

مدت سخنرانی: یک ساعت و بیست دقیقه

طرح بحث

**مقدمه

۱) شیوۀ برخورد با غم‌های طبیعی

۲) مولانا و فلسفۀ غم‌ها و رنج‌های طبیعی**

@irajshahbazi

2 days, 12 hours ago

امیدوارم که دوستان عزیزم از محضر پرفیض استاد سودابه‌ کریمی نهایت بهره را ببرند.

2 days, 23 hours ago

نقل قول‌ها - حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم - بخش سی و دوم

2 days, 23 hours ago
2 months, 3 weeks ago

نقل قول‌ها - حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی - بخش دهم

2 months, 3 weeks ago
2 months, 3 weeks ago

حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش دهم)

موضوع جلسه‌ی نهم: مروری بر سه قطعه‌ی زیبا از دفتر پنجم مثنوی

تاریخ: بهمن‌ماه ۱۴۰۲

مدت سخنرانی: یک ساعت و هفده دقیقه

طرح بحث

۱) جاه‌طلبی

۲) ناز و نیاز

۳) مسألۀ اصلی انسان؛ خودشناسی

با عرض پوزش فراوان، در دقیقه‌ی ۳۴، در تعریف فروتنی اشتباهاً گفته‌ام: "فروتنی یعنی این که در ذهنمان هیچ کس را از خودمان برتر ندانیم". جمله‌ی درست چنین است: "فروتنی یعنی این که در ذهنمان هیچ کس را از خودمان فروتر ندانیم".

@irajshahbazi

5 months, 3 weeks ago

جانی وِلش

اگر خداوند فقط لحظه‌اي از ياد مي‌بُرد كه عروسكي پارچه‌اي بيش نيستم و قطعه‌اي از زندگي به من هديه مي‌داد، شايد نمي‌گفتم همۀ آنچه مي‌انديشيدم و همه‌ي گفته‌هايم. اشيا را دوست مي‌داشتم، نه به سبب قيمتشان كه معنايشان. رويا را به خواب ترجيح مي‌دادم؛ زيرا فهميده‌ام به ازاي هر دقيقه چشم به هم گذاشتن، شصت ثانيه نور از دست مي‌دهيم. راه مي‌رفتم آن ‌گاه كه ديگران مي‌ايستادند. بيدار مي‌ماندم به گاهِ خوابِ آن‌ها و گوش مي‌دادم وقتي كه در سخنند و چه قدر از خوردنِ يك بستني لذّت مي‌بردم.  

اگر خداوند فقط تكّه‌اي از زندگي به من مي‌بخشيد، ساده لباس مي‌پوشيدم، عريان يله مي‌شدم زير نور آفتاب، نه فقط جسمم، بلكه روحم را عريان مي‌كردم. اگر مرا قلبي بود، تنفرم را مي‌نوشتم روي يخ و چشم مي‌دوختم به حضورِ آفتاب. 

نه فقط با خيال ونگوك، شعري از بِنِدِتّي را روي ستاره‌ها نقش مي‌زدم، بلكه ترانه‌اي از سِرات، شباهنگي مي‌شد كه براي ماه مي‌خواندم. اشك به پاي گل‌هاي سرخ مي‌ريختم، تا دردِ ناشي از خارهايشان را درك كنم و همچنين سرخيِ بوسه بر گلبرگ‌هايشان.

الهی! اگر تكّه‌اي زندگي از آنِ من بود، براي بيان احساسم به ديگران، يك ‌روز هم تأخير نمي‌كردم. براي گفتنِ اين ‌حقيقت به مردم كه دوستشان دارم و براي شوقِ شيدايي، انسان‌ها را قانع مي‌كردم كه چه اشتباه بزرگي‌ است گريز از عشق به ‌علتِ پيري. حال آن كه پير مي‌شوند وقتي عشق نمي‌ورزند.

به يك كودك بال مي‌بخشيدم بي آن كه در چگونگيِ پروازش دخالت كنم. به سال‌مندان مي‌آموختم كه مرگ با فراموشي مي‌آيد، نه پيري.
اي انسان‌ها! چه قدر از شما آموخته‌ام. آموخته‌ام كه همه مي‌خواهند به قلّه برسند، حال آن كه لذّتِ حقيقي در بالا رفتن از كوه نهفته است. آموخته‌ام زماني كه كودك براي اولين ‌بار انگشت پدر را مي‌گيرد، او را اسيرِ خود مي‌كند تا هميشه.

آموخته‌ام كه يك انسان فقط زماني حق دارد به هم‌نوعش از بالا نگاه كند كه دستِ ياري به سويش دراز كرده باشد. چه بسيار چيزها از شما آموخته‌ام، ولي افسوس كه هيچ‌كدام به كار نمي‌آيند وقتي كه در يك تابوت آرام مي‌گيرم تا به همّتِ شانه‌هاي پرمهرِ شما به خانۀ تنهايي‌ام بروم. هميشه آن‌چه را بگو كه احساس مي‌كني و عمل كن به آن‌چه مي‌انديشي.

آه! كه اگر بدانم امروز آخرين‌ بار خواهد بود كه تو را خفته مي‌بينم، با تمامِ وجود در آغوش مي‌گرفتمت و خداوند را به‌خاطر اين‌كه توانسته‌ام نگهبان روحت باشم، شكر مي‌گفتم. اگر بدانم امروز آخرين ‌بار خواهد بود كه تو را در حالِ خروج از خانه مي‌بينم، به آغوش مي‌كشيدمت. فقط براي آن‌كه اندكي بيش‌تر بماني، صدايت مي‌زدم. 

آه! که اگر بدانم امروز آخرين ‌بار خواهد بود كه صدايت را مي‌شنوم، فردفردِ كلماتت را ضبط مي‌كردم تا بي‌نهايت‌بار بشنومشان. 

آه! كه اگر بدانم اين آخرين ‌بار است كه مي‌بينمت، فقط يك ‌چيز مي‌گفتم: دوستت دارم بي‌آن‌كه ابلهانه بپندارم که تو خود مي‌داني. 

هميشه يك ‌فردايي هست و زندگي براي بهترين‌كارها فرصتي به ما مي‌دهد، اما اگر اشتباه كنم و امروز همۀ آن چيزي باشد كه از عمر براي ما مانده، فقط مي‌خواهم به تو يك‌چيز بگويم: دوستت دارم، تا هيچ‌گاه از ياد نبري.

فردا براي هيچ‌كس تضمين نشده، پير يا جوان. شايد امروز آخرين ‌باري باشد كه كساني را مي‌بيني كه دوستشان داري؛ پس زمان از كف مده! عمل كن، همين ‌امروز. شايد فردا هيچ‌وقت نيايد و تو بي‌شك تأسفِ روزي را خواهي‌ خورد كه فرصت داشتي براي يك ‌لبخند، يك‌ آغوش، اما مشغوليت‌هاي زندگي، تو را از برآوردن آخرين خواستۀ آن‌ها بازداشتند. 

دوستانت را حفظ كن و نيازت را به آن‌ها مدام در گوششان زمزمه كن. مهربانانه دوستشان داشته باش. زمان را براي گفتنِ يك «متأسفم»، «مرا ببخش»، «متشكرم» و ديگر مهرواژه‌هايي كه مي‌داني، از دست مده!

هيچ‌كس تو را به ‌خاطر افكار پنهانت به ياد نمي‌آرد؛ پس، از خداوند، خِرَد و تواناييِ بيان احساساتت را طلب كن تا دوستانت بدانند حضورشان تا چه‌ حد براي تو عزيز است.

@irajshahbazi

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 1 day ago