𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 1 day ago
نقل قولها - حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی - بخشش سی و سوم
حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش سی و سوم)
موضوع جلسهی سی و سوم: فلسفۀ غمها و رنجهای طبیعی
تاریخ: آبانماه ۱۴۰۳
مدت سخنرانی: یک ساعت و بیست دقیقه
طرح بحث
**مقدمه
۱) شیوۀ برخورد با غمهای طبیعی
۲) مولانا و فلسفۀ غمها و رنجهای طبیعی**
امیدوارم که دوستان عزیزم از محضر پرفیض استاد سودابه کریمی نهایت بهره را ببرند.
نقل قولها - حکمتهای زندگی در دفتر پنجم - بخش سی و دوم
نقل قولها - حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی - بخش دهم
حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش دهم)
موضوع جلسهی نهم: مروری بر سه قطعهی زیبا از دفتر پنجم مثنوی
تاریخ: بهمنماه ۱۴۰۲
مدت سخنرانی: یک ساعت و هفده دقیقه
طرح بحث
۱) جاهطلبی
۲) ناز و نیاز
۳) مسألۀ اصلی انسان؛ خودشناسی
✅ با عرض پوزش فراوان، در دقیقهی ۳۴، در تعریف فروتنی اشتباهاً گفتهام: "فروتنی یعنی این که در ذهنمان هیچ کس را از خودمان برتر ندانیم". جملهی درست چنین است: "فروتنی یعنی این که در ذهنمان هیچ کس را از خودمان فروتر ندانیم".
جانی وِلش
اگر خداوند فقط لحظهاي از ياد ميبُرد كه عروسكي پارچهاي بيش نيستم و قطعهاي از زندگي به من هديه ميداد، شايد نميگفتم همۀ آنچه ميانديشيدم و همهي گفتههايم. اشيا را دوست ميداشتم، نه به سبب قيمتشان كه معنايشان. رويا را به خواب ترجيح ميدادم؛ زيرا فهميدهام به ازاي هر دقيقه چشم به هم گذاشتن، شصت ثانيه نور از دست ميدهيم. راه ميرفتم آن گاه كه ديگران ميايستادند. بيدار ميماندم به گاهِ خوابِ آنها و گوش ميدادم وقتي كه در سخنند و چه قدر از خوردنِ يك بستني لذّت ميبردم.
اگر خداوند فقط تكّهاي از زندگي به من ميبخشيد، ساده لباس ميپوشيدم، عريان يله ميشدم زير نور آفتاب، نه فقط جسمم، بلكه روحم را عريان ميكردم. اگر مرا قلبي بود، تنفرم را مينوشتم روي يخ و چشم ميدوختم به حضورِ آفتاب.
نه فقط با خيال ونگوك، شعري از بِنِدِتّي را روي ستارهها نقش ميزدم، بلكه ترانهاي از سِرات، شباهنگي ميشد كه براي ماه ميخواندم. اشك به پاي گلهاي سرخ ميريختم، تا دردِ ناشي از خارهايشان را درك كنم و همچنين سرخيِ بوسه بر گلبرگهايشان.
الهی! اگر تكّهاي زندگي از آنِ من بود، براي بيان احساسم به ديگران، يك روز هم تأخير نميكردم. براي گفتنِ اين حقيقت به مردم كه دوستشان دارم و براي شوقِ شيدايي، انسانها را قانع ميكردم كه چه اشتباه بزرگي است گريز از عشق به علتِ پيري. حال آن كه پير ميشوند وقتي عشق نميورزند.
به يك كودك بال ميبخشيدم بي آن كه در چگونگيِ پروازش دخالت كنم. به سالمندان ميآموختم كه مرگ با فراموشي ميآيد، نه پيري.
اي انسانها! چه قدر از شما آموختهام. آموختهام كه همه ميخواهند به قلّه برسند، حال آن كه لذّتِ حقيقي در بالا رفتن از كوه نهفته است. آموختهام زماني كه كودك براي اولين بار انگشت پدر را ميگيرد، او را اسيرِ خود ميكند تا هميشه.
آموختهام كه يك انسان فقط زماني حق دارد به همنوعش از بالا نگاه كند كه دستِ ياري به سويش دراز كرده باشد. چه بسيار چيزها از شما آموختهام، ولي افسوس كه هيچكدام به كار نميآيند وقتي كه در يك تابوت آرام ميگيرم تا به همّتِ شانههاي پرمهرِ شما به خانۀ تنهاييام بروم. هميشه آنچه را بگو كه احساس ميكني و عمل كن به آنچه ميانديشي.
آه! كه اگر بدانم امروز آخرين بار خواهد بود كه تو را خفته ميبينم، با تمامِ وجود در آغوش ميگرفتمت و خداوند را بهخاطر اينكه توانستهام نگهبان روحت باشم، شكر ميگفتم. اگر بدانم امروز آخرين بار خواهد بود كه تو را در حالِ خروج از خانه ميبينم، به آغوش ميكشيدمت. فقط براي آنكه اندكي بيشتر بماني، صدايت ميزدم.
آه! که اگر بدانم امروز آخرين بار خواهد بود كه صدايت را ميشنوم، فردفردِ كلماتت را ضبط ميكردم تا بينهايتبار بشنومشان.
آه! كه اگر بدانم اين آخرين بار است كه ميبينمت، فقط يك چيز ميگفتم: دوستت دارم بيآنكه ابلهانه بپندارم که تو خود ميداني.
هميشه يك فردايي هست و زندگي براي بهترينكارها فرصتي به ما ميدهد، اما اگر اشتباه كنم و امروز همۀ آن چيزي باشد كه از عمر براي ما مانده، فقط ميخواهم به تو يكچيز بگويم: دوستت دارم، تا هيچگاه از ياد نبري.
فردا براي هيچكس تضمين نشده، پير يا جوان. شايد امروز آخرين باري باشد كه كساني را ميبيني كه دوستشان داري؛ پس زمان از كف مده! عمل كن، همين امروز. شايد فردا هيچوقت نيايد و تو بيشك تأسفِ روزي را خواهي خورد كه فرصت داشتي براي يك لبخند، يك آغوش، اما مشغوليتهاي زندگي، تو را از برآوردن آخرين خواستۀ آنها بازداشتند.
دوستانت را حفظ كن و نيازت را به آنها مدام در گوششان زمزمه كن. مهربانانه دوستشان داشته باش. زمان را براي گفتنِ يك «متأسفم»، «مرا ببخش»، «متشكرم» و ديگر مهرواژههايي كه ميداني، از دست مده!
هيچكس تو را به خاطر افكار پنهانت به ياد نميآرد؛ پس، از خداوند، خِرَد و تواناييِ بيان احساساتت را طلب كن تا دوستانت بدانند حضورشان تا چه حد براي تو عزيز است.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 1 day ago