?

کمک کن
با کلام عاشقانه
برای زخم شب
مرهم بسازیم… ❤️

#عاشق_شو

? @fasletaazeh

✨

شکوفایی در شرایطی که حتی بقا هم دشوار است!

مطلبی را با عنوان «زیستن در شرایط دشوار: ١٠ توصیه برای آنها که در ایران می‌مانند» در سایت خبرآنلاین می‌خواندم. این مطلب، که برگرفته از پادکستی است که اواخر سال گذشته در گفت‌وگویی با دکتر محمد فاضلی منتشر شده بود، نکات بسیار ارزشمند و کاربردی و قابل تأملی دارد که پیشنهاد می‌کنم حتما بخوانید.

در همین زمینه (یعنی زیستنِ مؤثر و شکوفا در شرایط نامطلوبِ کنونیِ ایران)، من هم نوزدهم اسفندماه وبیناری برگزار کردم با عنوان «کار و زندگی علی‌رغم تورّم و ناامیدی». محتوای کامل این وبینار را که رایگان و به عنوان هدیه نوروزی عرضه شده، اینجا می‌توانید دریافت کنید.

▫️علی‌اکبر قزوینی

#زندگی
#معنای_زندگی
#سخت_جانی
#توسعه_فردی
#توسعه_کسبوکار

? @fasletaazeh

فقط تا ساعت ١٢ امشب امکان ثبت سفارش هست. سفارش‌ها به‌ترتیب و در اسرع وقت بررسی می‌شوند و دسترسی به محصولات برقرار می‌شود.

۵٠ درصد تخفیف + ٣ هدیه فقط تا پایان امروز (پنجم فروردین). محتوای بسته آموزشی باشگاه خودسازی از طریق کانال اختصاصی تلگرامی در دسترس است و شما پس از پرداخت مبلغ، عضو این کانال می‌شوید. ضمنا، سه وبینار را را هم به عنوان هدیه دریافت می‌کنید. محتوای هر یک از…

??? جشنوارهٔ نوروزی «فصل تازه» آغاز شده است! سلام به شما همراهان گرامی جشنوارهٔ نوروزی «فصل تازه» با تخفیف‌های عالی از هم‌اکنون آغاز شده و تا روز یکشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۳ ادامه خواهد داشت ? محصولات آموزشی زیر را در این جشنواره می‌توانید با تخفیف‌ ۵۰ درصدی…

?

حکایتِ جسارت در کتابفروشی!

چند وقت پیش به یک فروشگاه «شهر کتاب» نزدیک خانه رفته بودم که معمولا ماهی یکی دو بار به آنجا سر می‌زنم. خانم فروشنده‌ای که در طبقه مربوط به کتاب‌ها پشت پیشخوان نشسته بود، فروشندهٔ همیشگی نبود. سلام کردم و به سمت قفسه‌های کتاب‌ها رفتم.

طبق عادت همیشگی، برخی کتاب‌ها را برمی‌داشتم و ورقی می‌زدم و گاهی چند سطری می‌خواندم و سر جایشان می‌گذاشتم. بعضی کتاب‌ها را هم در ذهنم نشان می‌کردم برای خرید در همین نوبت، یا نوبت‌های بعدی، یا احیانا سفارشِ آنها از کتابفروشی‌های آنلاین.

یکی از کتاب‌ها به اسم «نویز» که کتاب قطوری هم بود، در قفسه مربوط به کتاب‌های رشد فردی توجهم را جلب کرد. آن را برداشتم و روی یک کُندهٔ درخت که در قالب یک صندلی کنار میزی همان نزدیکی بود، نشستم.

مشغول ورق زدن و خواندن بخش‌هایی از کتاب بودم؛ و تردید داشتم که آن را در همین نوبت بخرم یا نه. در همین حین، صدای خانم مسئول کتابفروشی را شنیدم که از پشت پیشخوان بلند شده و تقریبا در میانه کتابفروشی ایستاده و ‌مرا مخاطب قرار داده بود.

پیش از آن، یک بار ساعت مچی‌ام را نگاه کرده بودم که ٨:٣٠ شب را نشان می‌داد؛ و فکر کردم خانم کتابفروش می‌خواهد بگوید که چیزی به تعطیلی فروشگاه نمانده… اما در کمال حیرت دیدم که می‌گوید امکان مطالعه کتاب‌ها در فروشگاه نیست!

با عصبانیت بلند شدم و کتاب را داخل قفسه گذاشتم. خانم کتابفروش گفت که مدیریت به ما گفته که در این موارد تذکر بدهیم و من قصد جسارت نداشتم. به‌تندی گفتم: «ولی جسارت کردید!» به نظر می‌رسید انتظار این برخورد قاطع و صریح را نداشت، خودش را جمع کرد و باز هم شروع کرد به عذرخواهی.

بی‌نهایت عصبانی بودم اما تلاش کردم خودم را کنترل کنم. گفتم: «به مدیرتان بگویید برای پرسنل فروشگاه، حتما کلاس‌های مشتری‌مداری بگذارند!» و ادامه دادم: «مشتری کتابفروشی، به بقالی و سبزی‌فروشی که نیامده! هرچند در هر فروشگاهی باید هوای مشتری را داشته باشند، اما مخصوصا در این اوضاع اقتصادی و با این قیمت‌های کتاب، برای مشتری کتابفروشی باید فرش قرمز پهن کنند!»

ایشان از درِ توجیه درآمد که آن میز‌ را برای کادو کردن کتاب‌ها در آن قسمت فروشگاه گذاشته‌اند… گفتم: «کاربرد هر چیزی را خود آن وسیله و محل قرارگیری‌اش مشخص می‌کند. میز و صندلیِ کنار قفسه‌ها یعنی که اگر خواستید، دمی اینجا بنشینید و کتاب‌ها را آسوده‌تر بررسی کنید.» ادامه دادم: «بماند که بعضی کتابفروشی‌ها، کافه‌کتاب درست می‌کنند که بشود لیوانی قهوه هم سفارش داد و همزمان، کتاب‌های مختلف را از قفسه‌ها برداشت و مطالعه کرد.»

خانم کتابفروش باز هم عذرخواهی کرد، عذرخواهیِ کلامی که برای من بی‌معنا بود. با دلزدگی گفتم: «من مرتب به این فروشگاه سر می‌زنم و هر بار، یک جلد کتاب هم شده می‌خرم که دست خالی نروم و کمکی هم به کتابفروشی باشد. وگرنه خیلی بیشتر از اینجا، از کتابفروشی‌های آنلاین خرید می‌کنم که عموما تخفیف هم دارند.»

دقایقی پس از این مکالمات، دو جلد کتابی را که در نهایت انتخاب کرده بودم به سمت پیشخوان بردم و حساب کردم. خانم کتابفروش باز هم عذرخواهی کرد. وقتی پله‌هارا به سمت درب خروجی طی می‌کردم، به دو چیز فکر کردم.

⭐️ یکی اینکه چقدر آموزش نحوه رفتار با مشتری، به فروشندگان و صاحبان کسب‌وکار در ایران، جای کار دارد.

⭐️ دوم اینکه چقدر مهم است که اجازه ندهیم هر کسی که تصور می‌کند در قلمرو کوچکِ خود خُرده‌‌قدرتی دارد، هر طور دلش می‌خواهد با ما رفتار و به حقوق انسانی ما تجاوز کند.

⭐ ما همواره «حق انتخاب» داریم. من انتخاب کردم که به سهم خودم، آن خانم کتابفروش را «آموزش بدهم» و «آگاه کنم». ممکن است ضمنا انتخاب کنم که دیگر هرگز پایم را در آن کتابفروشی نگذارم. به شما هم پیشنهاد می‌کنم هر جا که ممکن است، از حق خودتان ‌کوتاه نیایید و بدون پرخاش و بی‌ادبی، حقوق خودتان و حق انتخاب‌هایتان را یادآوری کنید.

▫️علی‌اکبر قزوینی

#مشتری_مداری
#فروش
#عزت_نفس

? @fasletaazeh

?

وبینار «کار و زندگی علی‌رغم تورّم و ناامیدی» امشب (شنبه ١٩ اسفند ١۴٠٢) از ساعت ١٩ آغاز شد و با پرسش و پاسخ انتهای وبینار، تا حوالی ساعت ٢١:٢۵ ادامه داشت.

ممنونم از همه دوستانی که ثبت‌نام کردند، و ممنون از دوستانی که آنلاین بودند.

ظرف چند روز آینده، محتوای وبینار (ویدیوها، فایل‌های صوتی و اسلایدها) آپلود خواهد شد و نحوه دسترسی به آن اعلام می‌شود.

روز و شب بر همه شما خوش
علی‌اکبر قزوینی

? @fasletaazeh