?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 1 week ago
بین المپیک خوشبختی و بدبختی
سرزمینی وجود داره با ساکنانی بسیار اندک؛
سرزمین آدم هایی که معمولی بودن و کافی بودن خود رو پذیرفتند؛معیارها و ارزش های واقع بینانه برای خود تعریف کردند؛
اینها ...
بهترین ساکنان این جهانند
.
▫️مگر زندگی باز نگشته بود؟
هجوم ناگهانِ اندوه یا حسرت در روزها، هفتهها یا ماههای بعد، تجربهای ناگزیر است. فکر میکنی با فقدانت کنار آمدهای و هرچند غمگینی ولی دوباره زندهای، امّا همه چیز یکهو فرو میریزد. خودت را میبینی که شبیه همان لحظات و روزهای اول، بهتزده میپرسی واقعاً دیگر نیست؟ رفت؟ تمام شد؟ دیگر هیچ کجای این دنیا نیست؟ دیگر بر نمیگردد؟ دیگر هیچ وقت ... ؟ خودت را میبینی که انگار هیچگاه با هیچ چیزِ این ویرانی کنار نیامدهای.
امّا چه اتفاقی میافتد و این هجومِ ناگهان اندوهِ فرد سوگوار از کجا میآید؟ مگر نتوانسته بود به زندگی برگردد؟ مگر نتوانسته بود جایی برای اندوهش بیابد و راهی برای زندگی باز کند؟ ما آدمها در تجربه سوگ، تا مدّتی گاه زیاد، نوسانی مدام میان انکار و پذیرش را تجربه میکنیم. خیلی وقتها هم تصور میکنیم که پذیرفتهایم امّا آنچه تجربه میکنیم، پذیرش نیست، صرفاً آگاهی از فقدان است بیآنکه عاطفه متناسب با این آگاهی را تجربه کنیم. گویی ارتباط این آگاهی با احساس و عاطفه ما قطع شده است. این حالت، گونه پیچیدهتری از انکار است. میدانیم اما نمیدانیم، میدانیم امّا عملاً چنان زندگی میکنیم که گویی آن اتفاق نیفتاده است. در اینجاست که ناگهان اتفاق، حرف یا فکری این ارتباطِ قطع شده میان آگاهی و عاطفه را وصل میکند و بیهوا همه آن تجربه آغازین اندوه به سراغمان میآید. گویی بعد از مدّتها دوباره "واقعاً" فهمیدهایم که چه اتفاقی افتاده. آنگاه دوباره تقلایمان برای پذیرش آغاز میشود و اینبار تکه کوچکِ دیگری از این ناگواری را میبلعیم و هضم میکنیم. این اتفاق آنقدر تکرار میشود، تا بتوانیم بدونِ نیاز به انفصال آگاهی و احساس، فقدان را در درونمان حمل کنیم.
هرچند روانِ ما آدمها برای انطباق و پذیرش ساخته شده است، امّا زمان میبرد و کمهزینه هم نیست و گاهی اوقات نیاز به کمکی از بیرون دارد.
لازمهی #فیلسوف بودن این است که متنِ #فلسفی را طوری نخوانیم که گویی بهحدّی موثق است که جز پذیرفتنِ آن کار دیگری برایمان نمانده است.. بلکه باید آن را یکی از طرفهای گفتگویی محسوب کنیم که خودِ ما نیز در آن شریکایم.
باید موضوع را نقادانه بخوانیم.. البته نقدی که سازنده است.
باید بینِ جستجوی نادرستیهایِ استدلال و جستجوی حقایق و بصیرتهای موجود در استدلال توازن برقرار کنیم.
مهم است که از آنچه درصفحهی پیشِ رویتان نوشته شده، فراتر بروید. باید بکوشید انگیزهی پس پشت استدلالها را پیدا کنید.
اگر مقدماتی در پس استدلالها وجود دارد اما بیان نشده است، آنها را بیابید و ببینید چگونه میتوانید استدلال رابهپیش ببرید.
✅ هر متنی که میخوانیم تقریباً همیشه، آغازِ یک پژوهش است نه پایانش.
#مسائل_کلیدی_فلسفه
اثری از #جولیان_باجینی
با ترجمهی #حمیده_بحرینی
نشرِ #نی
#انقلاب اساساً نوعی ساختزدایی یا وانهادنِ ساختها است. بهقصدِ تغییر در ساختها، هنجارها و ارزشهای مستقر پدید میآید. پس هم برای کشف و تداوم راههای دگرگونی، و هم برای درک تناسب اجتماعی این راه و روشها و ساختهای جایگزین شونده، باید از یکسو عواملِ بازدارنده را بهدرستی بازشناخت؛ و از سوی دیگر اقتضاها و ایجابهای جامعه و دوران خویش را در روابط متقابلِ فرهنگها دریافت.
#تمرین_مدارا
(بیست مقاله در بازخوانیِ فرهنگ و...)
به قلمِ #محمد_مختاری
انتشاراتِ #بوتیمار | صفحهی ۱۱
اخه تازه تازه س
اگر قطرهی باران به خندهات برخورد کند
شعر میشود
این را،
یکی من میدانم
یکی هم آسمان.
عصمت اوزل
???
مدتى پیش داستانی خواندم که کلیاتش یادم مونده اما خيلى برام جالب بود و در ذهنم موند.
داستان در مورد يك آدمى بود که کلی بار سوار شترش میکرد، شتر هم هی تحمل میکرد، آخرین وسیله ای که سوار شتر كرد یك پَر بود، اينجا بود كه زانوهاي حيوان ميلرزه و زمين ميخورد…
مرد با تاسف با خودش فكر ميكند كه شتر من چقدر ضعيفه!!! تحمل وزن يك پر رو نداشت!!!
اسم اين پديده "سندرم پَر آبي" گذاشتند.
اين سندرم وقتي اتفاق ميافته كه فرد در مقابل مسائل، فشارها، خواسته ها و توقعات ديگران هيچ واكنشي مبني بر خسته شدن يا اعتراض و عصبانيت نشون نميده، بقيه فكر ميكنند در توانش هست، براش راحته، اين كه چيزي نيست، مشكلي باهاش نداره ولي يهو، با يك جرقه كوچك همه چيز منفجر خواهد شد!
و آدمها متعجب ميمونند كه وااا،چه ضعيف و بي جنبه!
اون جرقه همون پَر داستان ماست…
و نقطه اي هست كه دقيقا در خودمون و روابطمون با آدمها بايد پيدايش كنيم و
مواظبش باشيم، كه بيشتر از حد تحمل و توان از خودمون و بقيه نخواهيم…حتي اگر به هردليلي اين نخواستن و نتوانستن را ابراز نكنيم و نكنند…
و به نظر من پيدا كردن اين نقطه از اولين و مهمترين مهارتهاي هر فرد و روابطش است…
خوبه كه حواس بديم همه ي آدمها مثل هم نيستند، توانشون متفاوته…همه مثل هم نميتوانند راحت در مقابل چيزهاي نخواستني شان واكنش نشان بدهند?
حميده محمدى
???
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 1 week ago