ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 4 days, 18 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 month, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 weeks, 1 day ago
دیگر دوران تماشا کردن به سر رسیده
رژیم ج.ا با راهاندازی مجدد گشت کشتار، در تلاش است با القای ترس و تسخیر اذهان جامعه، مردم را به بازی بگیرد تا شاید عقربه های ساعت را به عقب بچرخاند با این اُمید که شرایط را هم به پیش از قتل #مهسا_امینی برگرداند.
دیگر دوران جبر و اختناق هم به پایان رسیده
با کمپین #محاصره_مردمی نشان میدهیم زمانی که پا به میدان بگذاریم به مانند بهمنی سهمگین عمل کرده و هر دیواری را خواهیم شکست.
⚪️ اثر تماشاگر
آیا شده با صحنهای مواجه بشید که یک نفر بهخاطر پوشش اختیاری با آمر یا گشت ارشاد درگیر شده و نیاز به کمک داره، و آزار و اذیتی بهش میشه؟
این جور موقعها چیکار میکنید؟
گوشیتونو در میارید و فیلم میگیرید!
یا روتون برمیگردونید و میرید، یا میایستید ببینید چی میشه!؟
هر کدوم از این کارا رو بکنید در واقع شما دچار «اثر تماشاگر» شدین.
چرا؟
خوب معلومه، فکر میکنید بقیه هستن، اونا یه کاری میکنن، یا فکر میکنید بابا سری که درد نمیکنه رو که دستمال نمیبندن، یا اگه برم جلو و بگه به تو چه ربطی داره، اصلا بذار فیلمشو بگیرم بفرستم برا شبکههای اون ور آب، خوبه دیگه!
خلاصه ذهنیت شما بهتون میگه تو که مسئول نیستی! ولی خوب کافیه یه نفر بره برا کمک، اونوقت همه یادشون میافته کمک کنن.
یه نمونه خیلی آشنا میدونید چیه؟
تو همین روزا حکومت گشت ارشاد و راهی خیابونها کرده، که دوباره دخترانمونو مورد اذیت و آزار قرار بدن و شاید اینبار مشخص نشه چه بلایی سرشون بیاد!!
اگر با این صحنهها مواجه بشید چی کار میکنید؟!
کز چشم من دریای خون جوشان شد از جور و جفا
گر لب فرو بندم کنون جانم به جوش آید درون
امروز برای وطنم گریستم.
نه برای داستانها
نه برای تاریخ
برای کودکی از وطنم که با دلی پاک اعتماد کرد
و پاسخش گلوله شد.
چه دلهایی که پر است از درد و صدایشان به هیچ کجا نمیرسد.
همه چیز از شامگاه ۲۴ آبان ۹۸ آغاز شد!
بیرحمی و توحش رویِ دیگر ترس است!
به دستور علی خامنهای
رگبارها باریدند و صدها نوجوان و جوان از زن و مرد در خونِ خود غلطیدند.
راهِ بیش از ۱۵۰۰ نفری که در جریان قیام آبان خونین ۹۸ به دستنیروهای رژیم کشته شدند ادامه دارد...
«غبارهای رسانهای»
شاید با شنیدن برخی از صحبتها و اظهار نظرهای بیاساس و تحقیرآمیز اشخاص نه چندان شناختهشده گاها هم سرشناس (وابسته به نظام) در صدا و سیمای میلی ج.ا خشمگین شده و در فضای مجازی واکنش نشان میدهید!
جریانسازیای که دلیل آن به خاطر هیجانات احساسی متوجه نخواهید شد!
در رسانهها و فضای مجازی با تکرار، بزرگنمایی و تمرکز ذهن شما را درگیر موضوع مورد نظرشان با حس تنفر یا غیر اخلاقی میکنند. شما در مدت زمانی افکارتان، میزان خشمتان و باورهاتان، گاها تغییر میکند ولی چون تغییر محسوس و یکباره صورت نگرفته، احساس میکنید که تغییری نداشتهاید غافل از اینکه ذهن شما مدام در حال مدیریت شدن است.
هنگامی که بخشهای مخالف جامعه ترغیب یا وادار به واکنش و یا پذیرش ترویج دیدگاههای تعیینشده میشوند (بهویژه در مقابل دیدگاههای گروههای دیگر)، «مسئلهها به نامسئله تبدیل میشوند» و این امکان وجود دارد از این نوع تأثیرگذاری مدام به عنوان ابزاری مؤثر برای بیثباتی جریان جبهه براندازی استفاده شود.
خاموشی چرا؟
مدیر ساختمونِ جایی که زندگی میکردم مدام از مالکین و مستاجرین به بهانهٔ رفع مشکلات ساختمون مبلغ شارژ اضافه میگرفت. از طرفی هر روز یه جای ساختمون ایراد پیدا میکرد! تا حدی که این اواخر بوی گند تعفن و فاضلاب ساختمون رو گرفته بود. همه ساکنین میدونستن مشکل کجاست (مدیر ساختمون).
وقتی با هرکدوم از همسایهها تو راهرو یا پلهها روبهرو میشدم،
فقط از وضع بد ساختمون گلایه میکردن، از بوی بد و مشکلات و…میگفتن.
بعضی از ساکنین از پرداخت شارژ اضافه عاجز بودن. زمانیکهکسی اعتراض میکرد، مدیر ساختمون با مغلطه و بهانههای واهی تمام مشکلات رو گردن ساکنین معترض میانداخت.
چند باری سعی کردم همسایهها رو جمع کنم تا این فرد نالایق رو عزل کنیم. جواب همسایهها هم در نوع خودش جالب بود:
«چرا من؟
فایده نداره!
بدتر میشه!
مشکل من نیست!
نمیتونیم!
کار ما نیست و...»
این پاسخها و این موضعگیریهای ساکنین منو بیشتر بر این داشت که با همسایهها جدیتر صحبت کنم تا راهحل اساسی که برکناری مدیر ساختمون بود به ثمر برسه.جامعه و کشور ما هم همین وضع رو داره بوی تعفن فساد و جنایت رژیم ج.ا همه جای کشور رو گرفته!
زمانیکه افراد جامعه به هر دلیلی از خود سلب مسئولیت کنن بوی تعفن ویرانی، مرگ و نابودی زندگیشان را محصور و غیر قابل تحمل میکنه.
هر انسانی با مسئولیت و تعهدی که در قبال زندگی و پیرامونش داره معنا و هویت پیدا می کنه. انسان بیمسئولیت و بیتعهد یک مصرفکنندهٔ بیخاصیته که معنایی جز «بودن» ندارد.
در حالی که زندگی فقط بودن نیست بلکه «وجود داشتن» و «موثر بودنه».
خاموشی چرا؟
امروز تو یه جمع دوستانه با رفقا صحبت میکردیم. بعد از وقایع تلخ پارسال، گذر از سالگرد مهسا، کشتهشدن آرمیتا و حملهٔ تروریستی حماس ذهنم درگیر یک سوال بود که دوست داشتم نظرشون رو بدونم.
پرسیدم:
«بعد از این همه اتفاق، الان که هیچی قابل تحمل نیست! خاموشی چرا؟»
اولی شروع کرد:
«از عادیسازی، بلاگرهای حکومتی و فضای اینستاگرام واقعا دلزده شدم. اسیر پروپاگاندای رژیم شدیم الانم با اخبار جنگ احتمالی همه چیز رو به حاشیه میبرند.»
دومی گفت:
«سکوت به خاطر سرکوب و کشتار مردم و فقر، تحمیل شده. فشار اقتصادی که روی مردم زیاده از طرفی تو فضای مجازی گروهها درگیرِ هم هستن جامعه عقبنشینی کرده.»
سومی گفت:
«من که ناامید شدم.»
با شنیدن جوابها، به یاد کشتهشدههای سالهای اخیر افتادم، یه کم فکر کردم و گفتم:
«رفقا یادتون نره قیمتهای نجومی زندگی تو ایران رو خودمون باید پرداخت کنیم. هیچ عامل خارجی دلش واسه ما نمیسوزه یا حداقل اینقدر براشون مهم نیستیم که برامون کاری کنن.
جنگ اسرائیل و حماس هم بهمون ثابت کرد این عرزشیها و عمّال رژیم چقدر تو خالی و بیوجودن!
اگه ما جلوشون دربیاییم اینا پا پس میکشن.
از گذشته درس بگیریم و آماده باشیم.
آماده برای قدمهای بعدی و اینکه آینده رو چطور میبینیم؟
چرا باید ناامید بشیم؟
#خاموشی_چرا؟»
#خاموشی_چرا
به خودم اومدم
مردم دورم جمع شده بودن و تلاش میکردن از ماجرا مطلع بشن و…
اشکهام بیاختیار میریخت و انگار گریه و بغض خفهکنندهای که بهم گره خورده، راه گلومرو بسته بود.
جریان از اینجا شروع شد:
امروز صبح با دلهرهٔ همیشگی اول کیف پولمرو یه نگاه طلبکارانه انداختم تا مطمئن بشم موجودی برای کمی خرید از بازار ترهبار داره یا نه
توی راه صد بار با خودم مرور کردم که چی بخرم و چی کمتر لازمه
رسیدم به بازار
قدمهام سنگین بود انگار کفشهام پر از سُربه و راه رفتن سخت.
وقتی قدرت خرید نباشه و تازه خیلیها همون اندازه من «کم» ندارن، دیگه دل و دماغ خرید نمیمونه.
تو این افکار نه چندان غریب بودم که یک دفعه نگاهم به خانمی افتاد که از میوههای زائدی که جداگانه برای دور ریختن در گوشهای جای داده شده بود برمیداشت
رفتم جلوتر و او را از نیمرخ دیدم
دستام یخ کرد و لرزش خفیفی بدنم رو گرفت.
آره جاخوردم!!
اون شخص معلم سالهای گذشته، ایام دبیرستانم بود .
در حد چند ثانیه با سرعت نور خاطره، صدا، روزهای قدیم و... از مغزم عبور کرد
آرام بهش نزدیک شدم با بغضی که هنوز تو گلوم بود بهش گفتم: خانم، اجازه بدید من براتون از میوههای سالم خرید کنم.
لطفا، روم رو زمین نزنید! لطفا!
سرش رو بلند کرد، از برق چشمای خیسش فهمیدم منو شناخته، شاید همون خاطرات روزهای قدیم به همون سرعت از مغز او هم گذشت
ولی… بغضاش ترکید و با حالتی که منو نمیشناسه، حتما از سر شرمندگی دور شد،
من موندم و حس بد، خشمِ آلوده به شرم، ولی از همه بیشتر و قویتر حس نفرت از رژیم، نفرت از شرایطی که بهمون تحمیل کرده و سوالی باز برایم تکرار شد:
#خاموشی_چرا ؟
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 4 days, 18 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 month, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 weeks, 1 day ago