𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
*✍️رئیس سابق موساد و استیون سکر*
محمدرضا اسلامی
گفتگوی “تأمیر پاردو” که سالها هدایت سرویس اطلاعاتی موساد را در دست داشته با استیون سکر در برنامه هاردتاک بی بی سی، دارای نکات قابل تامل است. [گفتگوی یک کهنه کار امنیتی و از جنس چهره هایی که معمولا از پرده برون نمیآیند.] شنیدن این گفتگو در این روزها ضروری است. ۲ نکته در میان نکات متعدد و در رفت و برگشت بحث میان پاردو و ساکر قابل توجه است:
🔵 ۱- استیون سکِر (مجری) به ترورهای هدفمند و انفجار پیجرها در لبنان اشاره می کند و سپس به «پاردو» یادآوری می کند که او در زمان مسئولیتش دستور قتل دانشمندان هسته ای ایرانی را صادر کرده بوده؛ سپس از او می پرسد: (مجموعا) این ترورها ممکن است اسرائیلی ها را خوشحال کند ولی آیا از «منظر استراتژیک» تفاوت چندانی ایجاد می کند؟
پاردو پاسخ می دهد: ببین من درباره مقطع مسئولیتم در موساد حرفی نمیزنم اما باید بگویم که ترور (Killing and Assassination) مشکل را حل نمی کند.
🔵۲ - استیون از او می پرسد: زمانی که تو مسئول موساد بوده ای تقریبا هر ماه از نتانیاهو می پرسیده ای: «چشم انداز آینده اسرائیل» چیست؟ می خواهیم «نَوه های ما» در چطور کشوری زندگی کنند؟
آیا الان معتقدید که نتانیاهو چشم انداز بلندمدتی برای آینده امن و پایدار اسرائیل در خاورمیانه (Sustainable Future) دارد؟
پاردو پاسخ می دهد: متاسفانه چشم اندازی «نمی بینم و نمی شنوم». و این مشکل بزرگی برای اسرائیل است. ما باید به این فکر کنیم که چه نوع کشوری را در آینده برای فرزندان و نوه هایمان می خواهیم؟ما نمی توانیم مشکل را به درستی حل کنیم و «متاسفانه» تصویر من از آینده تصویر مطلوبی نیست.
▪️▪️▪️▪️▪️
این گفتگو از آن نظر اهمیت دارد که با کسی است که سالها در استخوانبندی امنیتیترین لایه های موساد حضور داشته (او از انتهای یک راه طی شده حرف می زند) ولی اکنون لحن صحبت ناامیدانه او در میانه جنگ بسیار متفاوت است با آن چیزی که از بیرون درباره کشورش دیده می شود.
▪️لینک ویدئوی گفتگو با هاردتاک:
https://youtu.be/nI1W7037Kqk?si=RCGWWFWBK47Ce-4U
قسمت صد و نوزدهم پادکست دغدغه ایران
دانشگاه ایرانی: آن خشت بُوَد که پُر توان زد
کارکرد دانشگاه چیست؟ دانشگاه در ژاپن چه نقشی ایفا میکند و کیفیت و تأکیدات آموزشی و پژوهشی در آن چگونه است؟ دانشگاه آمریکایی چه خصایصی دارد؟ نقطه ضعف و قوت دانشگاه ایرانی در برابر دانشگاههای آمریکایی و ژاپنی چیست؟
دکتر #محمدرضا_اسلامی که تجربه زندگی دانشگاهی در ایران، ژاپن و آمریکا را دارد، بر محور این سؤالات دانشگاه را در سه کشور مقایسه میکند.
⭕کانال ارزیابی شتابزده، نوشتههای محمدرضا اسلامی
حمایت از پادکست دغدغه ایران
دوره «جامعهشناسی برای همه» در پلتفرم هنرستان
شناسه پیپال
[email protected]
موسیقی آغازین
قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی
Email: [email protected]
گوینده: محمد فاضلی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: استودیو آنسو (@onsoustudio)
تاریخ انتشار
مهر هزار و چهارصد و سه
✍️آقای دکتر پزشکیان در نیویورک با نس دیلی و ایلان ماسک دیدار کنید
محمدرضا اسلامی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزارکننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نسدیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.
انتخاب نام "نس دیلی" خوشسلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپاش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.
استارتآپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازیاش). گردش مالی شرکت نسدیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.
جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.
در میانه نشست و در هنگام ناهار به نسدیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفتهای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساختهای. تو به دورترین نقطه جنوب رفتهای و درباره آن برنامه ساختهای، ولی چرا به ایران نیامدهای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️
آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایدهپرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامهی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)
آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلانماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!
عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایدهپرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارتآپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بیواسطه با نسدیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بنسلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.
به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سهتار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارتآپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.
معمولا چیزی را جایی، جا نمی گذارم. روز جمعهی انتخابات مرحله اول، بعد از رای دادن به قصابی رفتم که برای خانه گوشت بخرم. با شاگرد قصابی سر گفتگو باز شد؛
گفتم به چه کسی رای میدهی؟ گفت: من رای نمی دهم. گفتم به پزشکیان رای بده لطفا. گفت: اینها همه شون مثل هم اند؛ در زندگی من فرقی ایجاد نخواهد شد. گفتم ولی اینبار رای بده. گفت: نمی دهم! رسیدم خانه یکدفعه متوجه شدم کیف پول و موبایل را در قصابی جا گذاشته ام. آه از نهادم برآمد چون همهی کارهای امور شغلی منوط به آن گوشی موبایل است. در ضمن، تازه از سفر رسیده بودم و پانصد دلار پول هم در کیف بود. ناامیدانه راه افتادم سمت قصابی.
گفتم حتما شاگرد قصاب این ظهر جمعه ای سریع کرکره را پایین کشیده و رفته.
یا لااقل، وقتی که برسم اظهار بی اطلاعی خواهد کرد.
رسیدم و نرفته بود. منتظر بود. سلام کردم گفت کیف و گوشی ات اینجاست، گذاشتم این گوشه مغازه که مشتری نبرد.
بی نهایت تشکر کردم. برای سپاسگزاری صد دلار تعارف کردم ولی حتی حاضر نبود که بگیرد.
در راه برگشت، فکر می کردم که شاگرد قصابی با وجود کلافگی از احوال زندگی، ولی موبایل آیفون ۱۳ و کیف پولها را برنداشته…
به تعبیر دکتر رنانی، فضل هنوز در این جامعه هست.
دیروز اسنپ گرفتم و رفتم خیابان شریعتی فرهنگسرای اندیشه برای شرکت در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم. وسط برنامه و در میانه آن هیجان سالن و سخنرانی پرشور دکتر ظریف، گوشی موبایل زنگ خورد. برداشتم. گفت: من راننده اسنپ هستم و کیف پولت در ماشینم جا مانده. آیا آخر شب برایت بیاورم به همان آدرس محل سوارشدن؟ از خلاف آمد عادت و از سر نهایتِ بی توجهی، هنوز دلارها در کیف مانده بود و جابجا نکرده بودم… بهت زده شدم. از آمار جرائم و معضلات اجتماعی بی اطلاع نیستم، اما دو بار پشت سر هم و هر دو بار این رفتار واحد از جانب شهروندی که مشکلات اقتصادی این جامعه بر روی دوش اوست… چرا کیف را برنداشت؟ می توانست زنگ نزند. می توانست پول را بردارد. می توانست منکر همه چیز بشود… آخر شب کیف را آورد.
آقای مدیرعامل اسنپ اگر این یادداشت به دست شما رسید لطفا بدانید مناعت طبع و استغنای آقای ا… عبدی در کلام نمی گنجد. تقدیر و تشکر شما از این پاک نهادی ضروری است ولی در حدّ و اندازهی این میزان غنای نفس راننده نیست. آنکه در گرما و ترافیک سرسام آور تهران، امانت دار است.
فضل هنوز در این جامعه نمرده است. ایکاش که قدر بدانند آنها که در مصدر قدرت اند.
محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
طرف یک دروغ در زندگی اش گفته و اینطور آشفته شده از گسترشِ سیاهی در درونش . بعد ما چه می کنیم با این انبوه دروغها؟!...
دروغ گفتن فقط با «گفتن» نیست بلکه بسیاری از دروغهای ما بخاطر «نگفتن هاست». خیلی وقتها ما با حرف نزدن و «با نگفتن» دروغ می گوییم. بخشی از چیزی را می گوییم، ولی بخش دیگر را نمی گوییم.
می خواهم که مقابل مجتبی شکوری تعظیم کنم به سیاق احترام ژاپنی، و پشت دستش را ببوسم.
بگویمش هی مرد! تو برای یک دروغ اینطور با خودت گلاویز شدی و اینطور صادقانه مقابل دوربین به اعتراف نشستی. مرد! تو چطور اینطور شدی در این دنیای پر از دروغ. در این «تجارتخانه بزرگ» و در این دنیای برندینگ هنوز امثال تو هم هستند؟! پسر تو در چه عالمی سیر می کنی... دستانت را باید بوسید و خلوصت را باید بر سر نهاد.
در این روزگار دغل پرور.
مجتبی شکوری می گوید: شما به میزان «رازهاتون» در زندگی بیمارید...
این چند ثانیه «پروژۀ خودخواهانه» مجتبی را ببنید?
https://www.instagram.com/reel/C9NFhW4ouET/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
✍️کریدور رقیب(درباره سفر اردوغان به عراق... و چند نگرانی)
مولفه های قدرت در حال تغییر هسـتند. خاورمیانه نفتخیز که تنها فروش «نفت» برای حیات اقتصادی اش کافی بود، حال همانند کشـورهای توسعه یافته به دنبال افزایش سود اقتصادی و قدرت سیاسی از طریق تجارت پایدار و غیرنفتی است. از همین رو در سالهای اخیر میزان اتحادیه های منطقه ای و گروهی افزایش پیدا کرده است.
? حدود 2200 سال قبل از میلاد مسیح، «رودان» یا عراق کنونی را با جاده های سنگفرش مبادلاتی می شناختند. مهندســی این جادهها که پس از اختراع چرخ ایجاد شــده بود به سرعت به سایر کشورها از جمله شمال آفریقا و اروپا رسید. حال انگار همان زمانه است؛ این بار اردوغان می خواهد جاده هــای موصل عراق را به آنکارا و بعد از آن به اروپا متصل کند. قصد اردوغان این اســت که از طریق عراق سرنوشت جدیدی برای تجارت کشورش رقم بزند؛ اما آغاز این راه به سرنوشت چندین کریدور دیگر گره خورده است. کریدورهای جاده ابریشم آبی چین، کریــدور ترانس خزر-چین، کریدور عرب-مد هند و کریدور ایران مســیرهایی هستند که شاید ترکیه خواهان رقابت با آنان است.
? کمتر از دو هفته پیش رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به عراق ســفر کرد و مورد اســتقبال محمد شــیعه السودانی، نخست وزیر این کشور قرار گرفت. آنها در این دیدار دیپلماتیـک بیش از 20 تفاهمنامـه از جمله تفاهمنامه های امنیت و تجارت را امضا کردند. اینکه اردوغان برای اولین بار از سال 2011 پس از سالها تیرگی روابط کشورش با عراق پا به خاک این کشور گذاشته ریشه در اندیشه او برای تبدیل کردن ترکیه به یک قدرت درون منطقهای و فرامنطقهای به واسطه اتصال به اروپا دارد. اما در روایت این مهم، نمی توان بر ماجرای هفت ماه پیش یعنی نشست گروه 20 و رونمایی از «کریدور عرب-مد» در هند و همچنین درگیری همیشگی اردوغان با اسرائیل چشم پوشاند.
? با مرور اخبار مربوط به این سفر و نشستهای صورت گرفته به طور واضح مشخص است که دو کشــور با یک توافقنامه چهارچوب اسـتراتژیک نظارت بر امنیــت، تجارت و انرژی و همچنین یک قرارداد 10ســاله در مـورد مدیریت منابع آب کــه نیازهای عراق را در نظر می گیرد، موافقت کرده اند.
? کریدور چهارجانبه
یکی از مهمترین دستاوردهای اردوغان از ســفر به عراق و دیدار با سودانی امضای یادداشت تفاهم چهارجانبه بین ترکیه، عراق، قطر و امارات متحده عربی برای همکاری مشترک در پروژه 17میلیارد دلاری جاده توسعه عراق با حضور وزرای قطــر و امارات بــود. ایــن پروژه جــاده ای و ریلی به طــول 1200 کیلومتر (745 مایل) که سال گذشـته راه اندازی شــد، با هدف تبدیل عراق به یک هاب ترانزیتی، اتصال آســیا و اروپا با اتصال بندر بزرگ فاو عراق در جنوب نفتخیز و ترکیه در شــمال، آغاز شــد. بر اســاس دادههای رســمی ترکیه، تجـارت دوجانبه ترکیه با عراق در سال 2023 به ارزش 19/9 میلیارد دلار بود که کمتر از 24/2 میلیارد دلار در سال 2022 بود. در سه ماه اول سال 2024 صادرات ترکیه به عراق 24/5 درصـد افزایش یافت در حالی کــه واردات 46/2 درصد کاهش یافـت. لذا همانطور که گفته شــد ترکیه، عراق، قطــر و امارات متحده عربی در جریان سفر رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، یادداشت تفاهمی را در بغداد برای همــکاری در پروژه جاده توسـعه عــراق که خلیج فــارس را به اروپا متصل میکند، امضـا کردند.
قرارداد به وسـیله وزرای حمل ونقل هر کشور با حضور محمد شیعه السودانی، نخسـت وزیر عراق و اردوغان امضا شد. این تفاهمنامـه، کشــورهای امضاکننده را متعهـد میکند که چهارچوبهـای لازم را برای اجرای این پـروژه ایجاد کنند.
عراق، ترکیه و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس قصد دارند کالاهای خود را از طریق بندر الفاو در اســتان بصره عراق به بازارهای بین المللی از طریق ترکیه حمل کنند.
? در اینجا لازم است که تاکید شــود پروژه «جاده توسعه» پیشنهادیِ اردوغان، رقیب پروژه پیشنهادی بایدن یعنی «IMEC» شده که خود رقیب کریدور دیگری به نــام «ترانس-خزر-چین» شده است. این رقبا یادآوری میکنند که قدرتهای اقتصادی دنیا به جای دعواهای ایدئولوژیک در ایجاد مسیرهای تجاری نو، آسان، امن و کاربردی با یکدیگر زورآزمایی میکنند.
*? چرا ایران جا ماند؟*ایران، شـاهراه تاریخی جهان کــه در کتب تاریخی تاکید می شد شرق و غرب در این نقطه جغرافیایی به هم متصل می شوند در هیچکدام از کریدورهایـی که از آنــان یاد شــد عضویــت ندارد.
هیچکدام از این مسیرهای تجاری مســتقیم از ایران نمی گـذرد. با وجـود آنکه هنوز هم مســیر امن تجاری بسیاری از کشورها از ایران می گذرد اما گاهی حس میشود در یک سـناریویی قرار است که ایران از کریدورهای مهم منطقه جا بماند ...
متن کامل گزارش تجارت فردا را در فایل PDF زیر مطالعه نمایید??
https://t.me/solseghalam/2324
Telegram
ارزیابی شتابزده
کریدور رقیب (درباره سفر اردوغان به عراق... و چند نگرانی)***🔻******🔻*** t.me/solseghalam
کریدور رقیب(درباره سفر اردوغان به عراق... و چند نگرانی)??
t.me/solseghalam
✍️ ققنوس به جای همای سعادت
(سالگرد زلزله و سونامی توهوکو)
محمدرضا اسلامی
? امروز سالگرد قوی ترین زلزله ثبت شده (most powerful earthquake ever recorded) در تاریخ معاصر کشور ژاپن بود. ظرف مدت کمتر از ۶ دقیقه سیصد و شصت میلیارد دلار ویرانی و خرابی در ژاپن به بار آمد.
? در مدت کمتر از ۳۶۰ ثانیه کشور ژاپن بیش از ۳۶۰ میلیارد دلار از منابع خود را از دست داد. ساختمانها و تاسیسات شهری ویران شد، بیش از ۲۰ هزار نفر کشته شدند و بیش از ۲۵ میلیون تُن آوار در شهرها بر زمین ماند.
اگر به تعبیر دکتر محمد فاضلی فرض کنیم که کل تاسیسات صنعت برق ایران (شامل همه نیروگاهها و شبکه برق) معادل ۶۵ تا ۷۵ میلیارد دلار باشد، ظرف مدت ۳۶۰ ثانیه خسارتی به اندازه بیش از ۵ برابرِ «کل صنعت برق ایران» به کشور ژاپن وارد آمد.
این «ابعاد آسیبی» است که به یک کشور وارد شد. (لینک)
? مرحوم شینزو آبه کشور را در چنین شرایطی تحویل گرفت.
و در چنین شرایطی کشور را اداره کرد. (لینک)
? البته ۳۶۰ میلیارد دلار برای کشورهای نفتی شاید عددی «قابل درک» نباشد چون نفت را استخراج می کنند و می فروشند و پول را اینگونه می فهمند. اما در ژاپن که هیچ منابع زیرزمینی وجود ندارد، هر «یک دلار» باید تولید شود، در اصطلاح Make Money شود. دلار باید Make شود. دلار استخراج کردنی نیست بلکه «ساختنی» است.
? ولی چالش اصلی شینزو آبه آن ۳۶۰ میلیارد دلار خسارت/ویرانی نبود، بلکه چالش اصلی او مساله بحران عجیب و وحشتناک نیروگاه هسته ای فوکوشیما بود.
نیروگاهی که آلودگی هسته ای آن می توانست کل منطقه را آلوده کند و کشور را به خاک سیاه بنشاند.
بعد از انفجار دوم در این نیروگاه هسته ای، خارجی های مقیم ژاپن شروع به ترک کشور کردند و این اثر خیلی بدی روی روحیه مردم ژاپن داشت. اینکه برند ژاپن در دنیا داشت مترادف می شد با آلودگی هسته ای.
اینها ابعاد حیرت آور بحرانی است که شینزو آبه با آن مواجه بود.
ژاپن سرزمین سکوت است و کم گویی.
شینزو آبه هم از همان قبیله بود و اهل پرگویی نبود. در چنین شرایطی پایِ کار ایستاد. همچون ققنوس برخاستن بجای «انتظار» سایه همای سعادت کشیدن.
? بحران دیگری که شینزو آبه بعد از این زلزله/سونامی با آن مواجه بود مترادف بود با بحران صادرات کشور ژاپن.
همچنان که گفته شد «دلار» در ژاپن باید ساخته شود. لذا تویوتا، هوندا، هیتاچی و … باید صادرات داشته باشند تا دلار «وارد مملکت» بشود. اما به دلیل زلزله و خاموش شدن نیروگاههای هسته ای، برقِ کافی برای واحدهای صنعتی نبود که بتوانند قطعه/محصول تولید کنند و «صادرات» کم شد.
امکان صادرات همچون گذشته نبود و در این رهگذر شرکتهایی مثل توشیبا و سونی آسیبهای شدیدی متحمل شدند.
ژاپن هنوز از آسیبهای اقتصادی زلزله توهوکو کمر راست نکرده بود که بحران کرونا رخ داد و شینزو آبه درگیر اداره اقتصاد در آن شرایط شد.
…
? زلزله و سونامی ۱۱ مارچ ۲۰۱۱ توهوکو درسهای زیادی داشت. از منظر مهندسی زلزله و شریانهای حیاتی، مهمترین درس زلزله این بود که «نیروگاه هسته ای برای یک کشور زلزله خیز» منبع مطمئنی برای تامین انرژی نیست.
(لینک)
اما درس دیگر این زلزله از منظر مدیریتی بحث تاب آوری یک کشور در سطح کلان است. ژاپن توانست که از آن بحران چندلایه (همآیندی بحرانها) برخیزد به دلیل اینکه «بخش خصوصی توانمند» در ژاپن قادر به تولید ثروت است.
وجود ده ها برند بین المللی در ژاپن این اجازه را به شینزو آبه داد که در آن شرایط بحرانی دست به اصلاحات اقتصادی (در اصطلاح: آبه نومیکس Abenomics) بزند. دلار را خردمندانه گران کند و ین را ارزان کند و نهایتا کشور را از لبه تیغ عبور دهد.
خدایش رحمت کناد.
? امروز سالگرد زلزله و سونامی ای بود که درسهای زیادی به همراه داشته است.
تاب آوری ژاپن در آن رویداد عظیم ناشی از حضور دولت خرمند و بخش خصوصی قوی بود. دولت ی که مستظهر به وجود شرکتهایی مثل تویوتا، پاناسونیک و … بود.
دولت، بدون وجود بخش خصوصیِ «واقعی» مفهوم ندارد و بخش خصوصی هم بدون حضور رهبران خردمند، «خُرد» می شود.
تعامل این دو با همدیگر را در ژاپن بعد از زلزله دیدیم.
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
t.me/solseghalam
▪️▪️▪️
پی نوشت:
?یادداشتی در یادبود مدیریت شینزو آبه - لینک
?گفتگوی تصویری با اکو ایران درباره شینزو آبه - لینک
این آخرین قطعه جواهر از اعصار
از ظهر تا سر شب در آزمایشگاه بتن به کار ساخت نمونه های سیلندر بتنی و سروکله زدن با دانشجویان گذشت. خسته و له رسیدم به دفتر. پر از بوی سیمان. تازه نوبت کارهای مشق بچه بود. تا حدود یازده شب به سر و کله زدن با پسرک برای نوشتن تکالیفش گذشت که عملا در بخشهای انتهایی مشق، کاملا گیج و خسته بود. ساعت یازده بچه ها خوابیدند. تمام قوای جسمی ام را جمع کردم و مجدد به هر مشقتی که بود دوازده نیمه شب از خانه آمدم دانشگاه تا در سکوت شب چند مسئله مکانیک جامدات برای تدریس فردا حل/حفظ شود که در سکوت نیمه شبی، پیام روی گوشی موبایل رسید: «مادربزرگ پر کشید». ذهنم متلاشی شد. بعد از آن خستگی طولانی، یک ساعت تنها در دفتر کار نیمه شب گیج و منگ ذهنم به مرور خاطراتش گذشت... شکر که زمین گیر نشد و از رنج ها دور شد.
▪️رفتن برای همه است و همه ما رفتنی، اما آنچه که رنج آور است این سوال است: برایش چه کردم؟ در رفتنِ عزیزان و خوبان این سوال است که رنجِ روح ماست ورنه ماندگار ماندن که امکانِ این عالم نیست. «تو» برایش چه کردی؟!
▪️مجید مجیدی در فیلم و قصه زیبایی که سال 77 ساخت ماجرای یک خانواده را تعریف می کند. در فیلم زیبایش (رنگ خدا) پدری را به تصویر می کشد که در کارِ خودش و زندگی گیر کرده. همزمان مادربزرگ را به تصویر می کشد که در سکوت نگران نوه هاست. آن احوالِ مادربزرگ قصه مجید مجیدی چقدر شباهت دارد به احوال مادر "علی حاتمی". مادر ایرانی: توام با متانت، نگرانی، و اصالت رفتار... مادر ایرانی، همان که علی حاتمی به تصویر می کشد: یک قلب تپنده، نگران ولی رفتار با طمانینه.
مادر ایرانی، انگار که شبیه خود سرزمین ایران است: پیچیده در اصالت و نگرانی.
▪️دوران کودکی ما مقارن با ایام جنگ بود. آن زمان مدارس شیفت صبح و ظهر داشت. مادر فرهنگی و مدیر دبیرستان بود و لذا «هفته های شیفت ظهری» مادربزرگ بود که می آمد و بچه ها را «نگه» می داشت. چه زیباست این واژه در زبان فارسی: نگهداری. از ریشه نگاه (نگه) است؟! بچه ها را نگاه داری می کرد. یعنی بیش از هر چیزی با «نگاه» در کنار نوه ها بود. در آن دوران شیطنت (و کارهایی که از یک پسربچه سر می زند)، همیشه سنگینیِ «نگاه»ش بود که حس می شد. هرگز داد و فریاد نکرد. هرگز. حتی یکبار هم نگفت تو چه پسر شلوغ و بدرفتاری هستی. نگاه بود. از جنس همان نگاه که علی حاتمی به تصور می کشد. از جنس همان مادربزرگ مجید مجیدی. اگر شیطنتهای کودکی از حد می گذشت فقط یک کلمه غلیظ به همان لهجه شیرازی ادا می کرد: محمد آقو.
همین. فقط همین. حداکثر شکایتِ از شیطنتهای نوه در همین حد بود. یک کلمه. با سکوت و سنگینی نگاه. سالهای کودکی گذشت و هر دو هفته یکبار شیفت ظهر. یعنی یک هفته کامل هر روز بودن در مجاورتِ مادربزرگ. و حال در این سکوت نیمه شب هزاران کیلومتر آن سو تر: «تو» برایش چه کردی؟!
▪️بوی اصالت چیزی است که کودک حس می کند. نیازی به زیاد سخن گفتن نیست، کودک حس می کند بزرگی صبر را در مقابل کوچکیِ بیتابی... شیراز دیگر آن شیراز قبل نیست. هیچ یک از مادربزرگها و پدربزرگها دیگر امروز نیستند و این آخرین جواهر که بوی اصالتِ اعصار می داد هم رفت و روی در نقاب خاک کشید. شیراز خالی شد از خاطره های کودکی و از سنگینی نگاهش. این آخرین تکه جواهری بود که بوی شیراز قدیم را داشت. بوی پدرش و خانه های قدیمی محله آستانه.
والله که شهر بی تو مرا حبس می شود.
▪️در ژاپن استاد سختگیر ژاپنی هر روز صبح چک می کرد که چه ساعتی پشت میز کار نشسته ام. لذا هر روز صبح به عجله سروقت باید می رسیدم. و هر روز صبح هنگام رفتن، شاهد بودم که «سرویسِ مدرسه سالمند» کوچه به کوچه در حال سوار کردن سالمندانِ نشسته بر روی ویلچر از مقابل درب منزل بود که آنها را به خانه سالمندان ببرد. آری خانه سالمندانی که "صبح" سرویس آنها را می برد و "عصر" آنها را بر می گرداند. با ماشینهای ون ژاپنی که در قسمت پشت ماشین، یک آسانسور مخصوص جابجایی عمودی ولیچر تعبیه شده. یعنی هر روز صبح زود سالمند با این سرویس از خانه خارج می شود و عصر مجدد تحویل فرزندانش می شود. این خروج از خانه تاثیر مهمی در بهداشت روحی سالمند دارد. پدربزرگها و مادربزرگها می روند ولی یک حسرت با ما باقی می ماند: ایکاش در ایام کهنسالی اینهمه مدت در خانه گرفتار نمی شدند. ایکاش برای حفظ طراوت روحی سالمند، امکانات بیشتری در کشور بود.
▪️در این نیمه شب و سکوت می خواهم ساعتی برایش دعا بخوانم و به درگاه الهی بگویم پروردگارا او بسیار صبورانه زیست روح نازنینش دور از رنج ها و برخوردار از موسیقای زیبای عالم باد. زیبا زیستی بانو.
مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخِ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهرِ تو مرا بالا برد
.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago