𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 2 days ago
ترمیکه گذشت - گزارش شماره ۹
بخش دوم (ادامه از بالا🔺)
عملا «یکی از» دلایل برخط بودن دانشجو (و جدی بودنش در این سن و سال) همین مسئله «دلار» است. جلسه اول ترم که منوآل فولاد به دست همه میرسد میگویم: بچه ها این یک جلد کتاب است که در دستان شماست ولی این کتاب ۹۷ سال کار سنگین و پشتوانه مهندسی دارد.
۹۷ سال نسل به نسل مهندسین کار کرده اند و حاصلش شده این کتاب (منوآلAISC).
کاملا تغییر حالت درچهره دانشجویان مشهود است. شاید قبلش فقط فکر میکردند که: این یک جلد کتابِ گران است که قرار است کار کردن با جداولش را بیاموزیم. ولی خیر! چیزی فراتر از این است. «مقطع فولادی» محصول دانش مهندسین متالورژی و مکانیک است که «کاربرد آن» به مهندسین سازه محول می شود. لذا ۹۷ سال همکاری چند نسل پژوهشگران و مهندسین متالورژی، مکانیک، زلزله و سازه تبدیل شده به یک جلد کتاب ۲هزار و ۴۷۲ صفحه ای.
این گفتگو با اینکه چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد، ولی به تجربه دریافتهام که اثر مهمی روی ذهن دانشجویان دارد.
3️⃣- برنامه نویسی کامپیوتر و هوش مصنوعی!
درباره این مشکل(؟!) در گزارش شماره ۷ هم صحبت شد. مجددا واضح بود که بخشی از دانشجویان برای تکالیف (و حتی آزمون میان ترم) از کدنویسی بوسیله Chat GPT استفاده میکنند. سعی کردهام که این "واقعیت" را بپذیرم و نگاه تقلب به آن نداشته باشم بلکه با تغییر دادن سوالات، درک دانشجو از ساختار برنامه نویسی (Structured Programming) ارزیابی شود. شاید ۴ سال پیش باورش مشکل بود که دانشجو به این راحتی خواهد توانست با یک کلیک کدهای ویژوآل بیسیک را برای حل مسائل مهندسی مهیا روی مونیتور داشته باشد!
4️⃣- درباره مکانیک جامدات قبلا چند نوبت اینجا گفتگو کرده ایم. استوریهای اینستاگرام این ترم در این لینک+ ذخیره شدند.
چیزی که این بار جدید بود اینکه در Office Hours(ساعت حل تمرین) یکی از دانشجویان خیلی مودبانه گفت: آیا اجازه هست که “غیر از درس” با شما درباره انتخابات گفتگو کنم. گفتم بفرمایید! گفت لطفا به دونالد ترامپ رأی بدهید به این دلایل… و شروع کرد توضیح داد چرا معتقد است کامالا هریس نباید رای بیاورد. در تمام این سالها اولین باری بود که میدیدم دانشجو بحث سیاسی می کند. دو دور قبل خیلی از افرادی که به ترامپ رأی می دادند اظهار نمیکردند (عمدتا پنهان میکردند)، مضافا اینکه اساسا دانشجویان در بحث سیاسی بسیار محتاط و کم سخن هستند.
توضیح داد که کامالا هریس اسباب شرمندگی (Embarrassment) است و واقعا به رئیس جمهوری نیاز داریم که «ادامه بایدن» نباشد.
در دل گفتم ای پیرمرد، چطور دموکراتها را به باد فنا دادی و حالا گوشه ای نشسته ای و عین خیالت هم نیست...طی این چندماه جو بایدن ساکتترین فرد بوده است!
بنی آدم موجود عجیبی است. تمامیتخواه و غیرمتواضع. بایدن با وجود آنهمه زمین خوردنهایش و خشک شدنهایش، حاضر نبود بپذیرد که پیر شده است. تا آخرین لحظه رها نکرد و آنچه که باعث کنار رفتنش شد فشار سنگین رسانه ای بعد از افتضاح مناظره اولش با ترامپ بود(+). بشر را فقط زور محدود می کند و بایدن را زور/قدرت رسانه کنار زد. ولی چه فایده؟ دموکراتها صدها میلیون دلار خرج کاملا هریس کردند ولی هریس نتوانست موج ایجاد کند و زمام قدرت افتاد دست ترامپ.
بعد از انتخابات آن دانشجو را سرکلاسها دیدم. هیچ نگفت! هیچ.
بچه های خوددار و پخته!
5️⃣- برخلاف ترمهای گذشته در این ترم هیچ «سخنران از صنعت» در کلاسها نداشتیم. ولی برای درس فولاد به بازدید از پروژه سازه در دست ساخت🔺 مجاور استادیوم دانشگاه رفتیم. این بازدید از این بابت برای دانشجویان جالب بود که علاوه بر مشاهده یک سازه فولادی متوجه شدند که تمام پول پروژه را آقایی به اسم جان مددن (John Madden)
به دانشگاه هدیه کرده است. او قبل از کرونا قول ۳۰ میلیون دلار هدیه را به دانشگاه می دهد ولی متاسفانه در کرونا از دنیا میرود. همسر و پسرش زیر قول او نمی زنند و با وجود مرگ پدر، تمام سی میلیون دلار را به دانشگاه منتقل می کنند. قبلا درباره این عرف جاری در آمریکا برای «هدیه دادن به دانشگاه» چندین بار (مثلا اینجا+) صحبت شد. این یک سنّت بسیار پسندیده است که افراد وقتی که ثروتمند میشوند برمیگردند و به دانشگاه دوران جوانیشان
Give back
می کنند. این خیلی زیباست. دانشگاه فقط جایی نبوده که از آن مدرک گرفته ام. بلکه علت رشد من بوده است، لذا باید به آن پس بدهم!
در این لینک+ اطلاعات مربوط به هدیه ۳۰میلیون دلاری آقای مددن توضیح داده شده است.
تابستان در ایران شاهد بودم که آقای مهندس پژمان جوزی به دانشگاه امیرکبیر یک ساختمان هدیه داده است. به دانشگاهی که در آن بالیده است. این سنت خوب امید که در کشور ما نیز بیش شود.
▪️▪️▪️
این ترم هم گذشت و برای ترم آینده (زمستان) درگیر دو درس فولاد پیشرفته و مکانیک جامدات۲ خواهم بود.
تا چه بازی رخ نماید…
✍️ ترمیکه گذشت - گزارش شماره ۹
دفتر ایام ورق خورد و سرانجام پرونده ترم پائیز هم بسته شد. چند ماه عجیب و غریب سپری شد که انبوهی اتفاق در دنیای بیرون دانشگاهها رخ داد. یکی از آن اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری ایران پیش از شروع ترم بود و دیگری، انتخابات رقابتی ریاست جمهوری امسال آمریکا در میانه این ترم بود که به باخت سنگین دموکراتها و کامالا هریس منتهی شد. به روال ترمهای گذشته، گزارشی از آنچه در این ترم گذشت:
1️⃣- دروس این ترم شامل سه درس بود:
طراحی سازههای فولادی یا CE-356، برنامه نویسی کامپیوتر یا CE-251، و مکانیک جامدات۲ (مقاومت مصالح۲) CE-207.
جذابترین بخش این ترم، درس اول یعنی طراحی سازه فولادی بود به دو دلیل.
نخست اینکه در این درس این امکان فراهم می شود که آیین نامه فولاد آمریکا با آیین نامه فولاد ژاپن در کلاس «مقایسه» شود. برای آن دسته از دانشجویانی که سودای کار در شرکتهای بین المللی را دارند اینگونه مباحث مقایسه ای، جذاب است و عملا در بحث بیشتر «درگیر» (Engaged) میشوند. دوم اینکه از این کلاس سی نفره حدود بیست نفر از بچه ها را از قبل می شناختم. ترمهای قبل یا آزمایشگاه طرح اختلاط بتن، یا مکانیک جامدات ۲ و یا برنامه نویسی کامپیوتر را با هم داشتیم، لذا هم من آنها را می شناختم و هم آنها حس آشنایی داشتند. این چنین وضعیتی باعث میشود که مدرس، یک برآورد اولیه از سطح کلاس داشته باشد و دانشجو هم نسبت به روش کار او بیگانه نباشد.
جالب اینجاست که همان چند نفری که سال گذشته در آن دروس (یا یکی از آن دروس) نمره ممتاز را کسب کردند، این بار هم جدیتر از بقیه بحث فولاد را دنبال کردند. واقعا این سوال برایم پیش میآید که والدین یا معلمین دبیرستان اینها به چه شکل این بچه ها را آموزش داده اند که با وجود اینهمه «اسباب پراکندگی حواس» اینگونه متمرکز و مصمم بحث را دنبال می کنند. مایکل تمام جلسات سال گذشته را ردیف اول می نشست و تقریبا برای بیشتر سوالاتی که میپرسیدم «داوطلبِ» جواب دادن بود. این ترم هم از همان جلسه اول تا جلسه آخر (سی جلسه، جمعا شصت ساعت) او اولین نفر سر کلاس حاضر بود، ردیف اول نشسته بود، و در تمام بحثها «حضور ذهن» داشت. مشخص است که این پسر درگیر پارتی رفتن و الکل و دراما و دختر و دراگ … نیست. چرا؟ خانواده چطور این بچه را بزرگ کردهاند که کیلومترها دورتر از والدیناش وقتی که به همه این چیزها دسترسی هست، از نظر ذهنی «پراکنده» نیست؟
به شکل واضح مشخص است که برخی خانواده ها در ایجاد «آگاهی» در فرزند موفق هستند و هنوز این برایم سوال است که چگونه؟
اصلا اغراق نیست که در این کلاس سی نفره، شش نفر مشابه مایکل بودند. در گزارش ترم قبل توضیح دادم که مکانیزم مصاحبه/استخدام شرکتهای برتر به نحوی است که همین “مایکلها” را جذب می کنند (روی هوا می زنند). و البته، همزمان پنج-شش نفر هم دانشجویانی بودند که یک خط در میان غیبت داشتند، و پراکندگی حواس درشان مشهود است.
بحث اینجاست که این میزان در معرض «آزادی» بودن برای جوان ۲۱ یا ۲۲ ساله میتواند آسیبزا باشد که در برخی موارد هم «هست» (مثلا درباره آمار مرگ ناشی از فنتانیل و اُوردوز مواد مخدر در آمریکا قبلا در اینجا+ و اینجا+ صحبت شد) ولی سوال در این است که بچه را چگونه باید بزرگ کرد که سطح خردمندی و هشیاری در او به شکلی باشد که بدون «اجبار» (یا منع بیرونی) از «تجربهی خطر» دور باشد/بماند. در موضوع مواد مخدر یکبار دکتر هلاکویی بحث جالبی داشت. می گفت والدین باید بتوانند این درک را در فرزند ایجاد کنند که «تو را منع نمیکنیم ولی تو باید بدانی که در برخی امور “یکبار امتحانکردن” مساوی با نابودی است». یکبار تجربه کنی نابود شده ای.
بحث در این است که در یک ایالت لیبرال مانند کالیفرنیا این فرایند درک ذهنی چگونه در سنین پانزده تا هجده سالگی در بچه ها شکل می گیرد؟
نمی دانم.
2️⃣- در بحث فولاد، این ترم تلاش زیادی روی کاربرد ویرایش ۱۶ منوآل (AISC Construction Manual)
انجام شد.
قیمت خرید یک جلد منوآل 500 دلار است ولی در صورت مکاتبه، انجمن فولاد یک کد به اساتید میدهد تا با دانشجویانشان به اشتراک بگذارند تا دانشجو بتواند منوآل را 150 دلار بخرد (البته بازهم زیاد است ولی چاره ای نیست و همه تهیه میکنند). به عنوان کتاب کمکی، از کتابهای آقایان مک کورمک و سِگویی استفاده کردیم که آنها هم هر کدام جلدی دویست دلار هستند.
اینها گوشهای/نمونهای از هزینه های وحشتناک تحصیل است. قبلا گفتیم که یکی از دلایل آنطور جدی/متمرکز بودن امثال مایکل هم همین است. اینکه می فهمند «زندگی امر گران»ی است و هر مرحله از تحصیل، تا رسیدن به درآمد، چقدر سنگین است.
ادامه گزارش (قسمت دوم)🔻👇
t.me/solseghalam
*✍️همایون شجریان در سیاتل*
محمدرضا اسلامی
دیشب در تالار بناریوهال شهر سیاتل (Benaroya Hall) قطعاتی از صدای فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی از حنجره همایون شجریان طنین انداز شد.
صدای مولانا و کلام رندانه حافظ شیراز هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی سرزمین ایران، در فضای تالار بزرگ بناریو شنیده شد. همراهی پیانو با سرپنجههای انوشیروان روحانی، کلام فاخر ادبیات ایرانی را سحرآمیزتر می نمود.
چند نکته درباره این اجرا باید ذکر شود:
1️⃣- این سالن دوهزار و پانصد صندلی ظرفیت دارد. تقریبا تمام بلیطها فروش رفته بود. حدود یک ربع قبل از شروع اجرا، سالن و بالکنها کامل پر بود. این میزان استقبال از طرف جامعه ایرانیان مقیم سیاتل واقعا شگفت آور بود. بدیهی است که کنسرت همایون جای رقص و پایکوبی نیست. آنجا محل کلام حافظ است و غزل مولانا و رهی معیری… ولی این چنین استقبالی برای شنیدن ابیاتی از فرهنگ و ادب این آب و خاک برای جماعتی که در منتهی الیه مغرب آمریکا زندگی می کنند به چه معنی است؟
چند کشور در دنیا هست که اگر قرار باشد قطعاتی از ادبیات کلاسیکاش از ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال پیش خوانده شود، و دنس و الکل هم در میان نباشد، اینگونه سالن اوپرایِ «کشوری دیگر» را پر کنند؟!
2️⃣- چندسال پیش در یادداشتی برای آقای علم الهدی نوشتم که باختیم و بد هم باختیم (اینجا+). تنگ نظری نسبت به حوزه هنر، فرهنگ و موسیقی باعث شد که چه فرصتهایی که از دست برود. و چه محفلهای اینچنین که برپا نشود.
باعث شد فرزندان ما آنقدر که باید و «ممکن بود» راست پنجگاه، شور و ماهور نشنوند.
و شگفت آور مردمانی هستند ایرانیان؛ در منتهیالیه شمال غربی آمریکا و نزدیک به مرز کانادا در سرمای شب ماه دسامبر قرار است که یک نفر بیاید و بخواند:
سروِ چنان من چرا، میل چمن نمی کند؟/
همدمِ گل نمیشود، یادِ سمن نمیکند
و آنگاه برای چنین سالنی، صندلی خالی پیدا نشود!
ادامه غزل را ببین که حافظ در چه احوالی بوده آنگاه که از شغاف قلبش سروده و بشنو که شجریانِ پدر چطور خوانده:
دل به امید وصل تو همدم جان نمیشود/
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمیکند!
و آیا حافظ باور می کرد که صدها سال پس از مرگش هزاران ایرانی در سرمای زمستان در گوشهای از ینگه دنیا گرد هم جمع شوند که زمزمهی آرامِ این بیت را بشنوند؟!
آنهم در جایی که بیرون از این سال دسترسی به دیسکو و راک و… همه جور موسیقی و مستی دیگر مهیا هست.
وقتی که در سالن طنین این دو بیت مولانا پیچید گویی که کلمه و کلام، طراوت میداد به در و دیوار:
آب زنید راه را هین که نگار میرسد/
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مَهِ ده چهار را /
کز رخ نوربخش او، نور نثار میرسد
ایرانیان نسل به نسل این کلمات را از میان اعصار به خوشنویسی، به نستعلیق و به انواع دستگاههای موسیقی حفظ کرده اند تا به امروز که همایون این ابیات را برایشان زمزمه می کند…
3️⃣- فهرست قطعاتی که اجرا شد در این وب سایت قید شده است (لینک+).
در ابتدای مراسم همایون بدون سلام و علیک و بدون احوالپرسی قطعه «یک نفس آرزوی تو» را اجرا کرد. سکوت که حکمفرما شد سلام و علیک کوتاهی کرد و توضیحات کوتاهی داد که برنامهشان چیست. سپس یک غزل از حافظ و هفت قطعه دیگر اجرا شد تا نوبت رسید به انوشیروان روحانی. او آمد و با سرپنجه اش از پیانو صدای سحرانگیز خلق کرد. صدای پیانو در اثر برخورد چکشهایی با سیمهای فلزی آن در داخل جعبه چوبی تولید میشود. این چکشها در اثر فشرده شدن کلیدها (کلاویهها) به حرکت در میآیند. پیانو در قرن ۱۸ در غرب ابداع شده، ولی انوشیروان صدای آن را برای کلام حافظ و مولانا «همراه» می کند! برخلاف همایون، انوشیروان روحانی سرحال بود و با مردم «سخن می گفت». قصّهی ساختِ هر قطعه را توضیح می داد و با لبخندِ نشسته بر پهنای صورت، از پیانو برای همراهی با غزل فارسی استفاده می کرد.
واضح است که همایون خوشحال نیست. او با خودش درگیر است. از یک سو «کارِ او» خواندن است و از دیگر سو حال و هوای امروز جامعه ایرانی، احوال کنسرت نیست. او در میانهی این دوگانه متضاد درگیر است. از یک سو باید بخواند و از دیگر سو نمی تواند همچون انوشیروان روحانی باشد. بهجت پیرمرد از بابتِ عمری همنشینی با هنر است و افسردگی هنرمند جوان از باب احوال امروز…آری هنرمند حساس است؛ خصوصا هنرمند جوان.
▪️▪️▪️
دیشب وقتی که انوشیروان روحانی با پیانو قطعه “گل سنگم” را می نواخت همه حاضران در سالن باهم شروع به خواندن کردند. به روح مرحوم بیژن سمندر درود فرستادم برای سرودن این ترانه. یک لحظه احساس کردم چه جامعه شگفتی است جامعهی ایرانی؛ هنر را دوست دارد و شعر، ترانه، موسیقا و نوا را می فهمد.
نفر کنار دستی با اشک میخواند:
مثل بارون اگه نباری/
خبر از حال من نداری
بیتو پرپر میشم دو روزه/
دل سنگت برام میسوزه
*✍️رئیس سابق موساد و استیون سکر*
محمدرضا اسلامی
گفتگوی “تأمیر پاردو” که سالها هدایت سرویس اطلاعاتی موساد را در دست داشته با استیون سکر در برنامه هاردتاک بی بی سی، دارای نکات قابل تامل است. [گفتگوی یک کهنه کار امنیتی و از جنس چهره هایی که معمولا از پرده برون نمیآیند.] شنیدن این گفتگو در این روزها ضروری است. ۲ نکته در میان نکات متعدد و در رفت و برگشت بحث میان پاردو و ساکر قابل توجه است:
🔵 ۱- استیون سکِر (مجری) به ترورهای هدفمند و انفجار پیجرها در لبنان اشاره می کند و سپس به «پاردو» یادآوری می کند که او در زمان مسئولیتش دستور قتل دانشمندان هسته ای ایرانی را صادر کرده بوده؛ سپس از او می پرسد: (مجموعا) این ترورها ممکن است اسرائیلی ها را خوشحال کند ولی آیا از «منظر استراتژیک» تفاوت چندانی ایجاد می کند؟
پاردو پاسخ می دهد: ببین من درباره مقطع مسئولیتم در موساد حرفی نمیزنم اما باید بگویم که ترور (Killing and Assassination) مشکل را حل نمی کند.
🔵۲ - استیون از او می پرسد: زمانی که تو مسئول موساد بوده ای تقریبا هر ماه از نتانیاهو می پرسیده ای: «چشم انداز آینده اسرائیل» چیست؟ می خواهیم «نَوه های ما» در چطور کشوری زندگی کنند؟
آیا الان معتقدید که نتانیاهو چشم انداز بلندمدتی برای آینده امن و پایدار اسرائیل در خاورمیانه (Sustainable Future) دارد؟
پاردو پاسخ می دهد: متاسفانه چشم اندازی «نمی بینم و نمی شنوم». و این مشکل بزرگی برای اسرائیل است. ما باید به این فکر کنیم که چه نوع کشوری را در آینده برای فرزندان و نوه هایمان می خواهیم؟ما نمی توانیم مشکل را به درستی حل کنیم و «متاسفانه» تصویر من از آینده تصویر مطلوبی نیست.
▪️▪️▪️▪️▪️
این گفتگو از آن نظر اهمیت دارد که با کسی است که سالها در استخوانبندی امنیتیترین لایه های موساد حضور داشته (او از انتهای یک راه طی شده حرف می زند) ولی اکنون لحن صحبت ناامیدانه او در میانه جنگ بسیار متفاوت است با آن چیزی که از بیرون درباره کشورش دیده می شود.
▪️لینک ویدئوی گفتگو با هاردتاک:
https://youtu.be/nI1W7037Kqk?si=RCGWWFWBK47Ce-4U
قسمت صد و نوزدهم پادکست دغدغه ایران
دانشگاه ایرانی: آن خشت بُوَد که پُر توان زد
کارکرد دانشگاه چیست؟ دانشگاه در ژاپن چه نقشی ایفا میکند و کیفیت و تأکیدات آموزشی و پژوهشی در آن چگونه است؟ دانشگاه آمریکایی چه خصایصی دارد؟ نقطه ضعف و قوت دانشگاه ایرانی در برابر دانشگاههای آمریکایی و ژاپنی چیست؟
دکتر #محمدرضا_اسلامی که تجربه زندگی دانشگاهی در ایران، ژاپن و آمریکا را دارد، بر محور این سؤالات دانشگاه را در سه کشور مقایسه میکند.
⭕کانال ارزیابی شتابزده، نوشتههای محمدرضا اسلامی
حمایت از پادکست دغدغه ایران
دوره «جامعهشناسی برای همه» در پلتفرم هنرستان
شناسه پیپال
[email protected]
موسیقی آغازین
قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی
Email: [email protected]
گوینده: محمد فاضلی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: استودیو آنسو (@onsoustudio)
تاریخ انتشار
مهر هزار و چهارصد و سه
✍️آقای دکتر پزشکیان در نیویورک با نس دیلی و ایلان ماسک دیدار کنید
محمدرضا اسلامی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزارکننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نسدیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.
انتخاب نام "نس دیلی" خوشسلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپاش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.
استارتآپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازیاش). گردش مالی شرکت نسدیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.
جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.
در میانه نشست و در هنگام ناهار به نسدیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفتهای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساختهای. تو به دورترین نقطه جنوب رفتهای و درباره آن برنامه ساختهای، ولی چرا به ایران نیامدهای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️
آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایدهپرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامهی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)
آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلانماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!
عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایدهپرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارتآپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بیواسطه با نسدیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بنسلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.
به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سهتار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارتآپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.
معمولا چیزی را جایی، جا نمی گذارم. روز جمعهی انتخابات مرحله اول، بعد از رای دادن به قصابی رفتم که برای خانه گوشت بخرم. با شاگرد قصابی سر گفتگو باز شد؛
گفتم به چه کسی رای میدهی؟ گفت: من رای نمی دهم. گفتم به پزشکیان رای بده لطفا. گفت: اینها همه شون مثل هم اند؛ در زندگی من فرقی ایجاد نخواهد شد. گفتم ولی اینبار رای بده. گفت: نمی دهم! رسیدم خانه یکدفعه متوجه شدم کیف پول و موبایل را در قصابی جا گذاشته ام. آه از نهادم برآمد چون همهی کارهای امور شغلی منوط به آن گوشی موبایل است. در ضمن، تازه از سفر رسیده بودم و پانصد دلار پول هم در کیف بود. ناامیدانه راه افتادم سمت قصابی.
گفتم حتما شاگرد قصاب این ظهر جمعه ای سریع کرکره را پایین کشیده و رفته.
یا لااقل، وقتی که برسم اظهار بی اطلاعی خواهد کرد.
رسیدم و نرفته بود. منتظر بود. سلام کردم گفت کیف و گوشی ات اینجاست، گذاشتم این گوشه مغازه که مشتری نبرد.
بی نهایت تشکر کردم. برای سپاسگزاری صد دلار تعارف کردم ولی حتی حاضر نبود که بگیرد.
در راه برگشت، فکر می کردم که شاگرد قصابی با وجود کلافگی از احوال زندگی، ولی موبایل آیفون ۱۳ و کیف پولها را برنداشته…
به تعبیر دکتر رنانی، فضل هنوز در این جامعه هست.
دیروز اسنپ گرفتم و رفتم خیابان شریعتی فرهنگسرای اندیشه برای شرکت در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم. وسط برنامه و در میانه آن هیجان سالن و سخنرانی پرشور دکتر ظریف، گوشی موبایل زنگ خورد. برداشتم. گفت: من راننده اسنپ هستم و کیف پولت در ماشینم جا مانده. آیا آخر شب برایت بیاورم به همان آدرس محل سوارشدن؟ از خلاف آمد عادت و از سر نهایتِ بی توجهی، هنوز دلارها در کیف مانده بود و جابجا نکرده بودم… بهت زده شدم. از آمار جرائم و معضلات اجتماعی بی اطلاع نیستم، اما دو بار پشت سر هم و هر دو بار این رفتار واحد از جانب شهروندی که مشکلات اقتصادی این جامعه بر روی دوش اوست… چرا کیف را برنداشت؟ می توانست زنگ نزند. می توانست پول را بردارد. می توانست منکر همه چیز بشود… آخر شب کیف را آورد.
آقای مدیرعامل اسنپ اگر این یادداشت به دست شما رسید لطفا بدانید مناعت طبع و استغنای آقای ا… عبدی در کلام نمی گنجد. تقدیر و تشکر شما از این پاک نهادی ضروری است ولی در حدّ و اندازهی این میزان غنای نفس راننده نیست. آنکه در گرما و ترافیک سرسام آور تهران، امانت دار است.
فضل هنوز در این جامعه نمرده است. ایکاش که قدر بدانند آنها که در مصدر قدرت اند.
محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
طرف یک دروغ در زندگی اش گفته و اینطور آشفته شده از گسترشِ سیاهی در درونش . بعد ما چه می کنیم با این انبوه دروغها؟!...
دروغ گفتن فقط با «گفتن» نیست بلکه بسیاری از دروغهای ما بخاطر «نگفتن هاست». خیلی وقتها ما با حرف نزدن و «با نگفتن» دروغ می گوییم. بخشی از چیزی را می گوییم، ولی بخش دیگر را نمی گوییم.
می خواهم که مقابل مجتبی شکوری تعظیم کنم به سیاق احترام ژاپنی، و پشت دستش را ببوسم.
بگویمش هی مرد! تو برای یک دروغ اینطور با خودت گلاویز شدی و اینطور صادقانه مقابل دوربین به اعتراف نشستی. مرد! تو چطور اینطور شدی در این دنیای پر از دروغ. در این «تجارتخانه بزرگ» و در این دنیای برندینگ هنوز امثال تو هم هستند؟! پسر تو در چه عالمی سیر می کنی... دستانت را باید بوسید و خلوصت را باید بر سر نهاد.
در این روزگار دغل پرور.
مجتبی شکوری می گوید: شما به میزان «رازهاتون» در زندگی بیمارید...
این چند ثانیه «پروژۀ خودخواهانه» مجتبی را ببنید?
https://www.instagram.com/reel/C9NFhW4ouET/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
✍️کریدور رقیب(درباره سفر اردوغان به عراق... و چند نگرانی)
مولفه های قدرت در حال تغییر هسـتند. خاورمیانه نفتخیز که تنها فروش «نفت» برای حیات اقتصادی اش کافی بود، حال همانند کشـورهای توسعه یافته به دنبال افزایش سود اقتصادی و قدرت سیاسی از طریق تجارت پایدار و غیرنفتی است. از همین رو در سالهای اخیر میزان اتحادیه های منطقه ای و گروهی افزایش پیدا کرده است.
? حدود 2200 سال قبل از میلاد مسیح، «رودان» یا عراق کنونی را با جاده های سنگفرش مبادلاتی می شناختند. مهندســی این جادهها که پس از اختراع چرخ ایجاد شــده بود به سرعت به سایر کشورها از جمله شمال آفریقا و اروپا رسید. حال انگار همان زمانه است؛ این بار اردوغان می خواهد جاده هــای موصل عراق را به آنکارا و بعد از آن به اروپا متصل کند. قصد اردوغان این اســت که از طریق عراق سرنوشت جدیدی برای تجارت کشورش رقم بزند؛ اما آغاز این راه به سرنوشت چندین کریدور دیگر گره خورده است. کریدورهای جاده ابریشم آبی چین، کریــدور ترانس خزر-چین، کریدور عرب-مد هند و کریدور ایران مســیرهایی هستند که شاید ترکیه خواهان رقابت با آنان است.
? کمتر از دو هفته پیش رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به عراق ســفر کرد و مورد اســتقبال محمد شــیعه السودانی، نخست وزیر این کشور قرار گرفت. آنها در این دیدار دیپلماتیـک بیش از 20 تفاهمنامـه از جمله تفاهمنامه های امنیت و تجارت را امضا کردند. اینکه اردوغان برای اولین بار از سال 2011 پس از سالها تیرگی روابط کشورش با عراق پا به خاک این کشور گذاشته ریشه در اندیشه او برای تبدیل کردن ترکیه به یک قدرت درون منطقهای و فرامنطقهای به واسطه اتصال به اروپا دارد. اما در روایت این مهم، نمی توان بر ماجرای هفت ماه پیش یعنی نشست گروه 20 و رونمایی از «کریدور عرب-مد» در هند و همچنین درگیری همیشگی اردوغان با اسرائیل چشم پوشاند.
? با مرور اخبار مربوط به این سفر و نشستهای صورت گرفته به طور واضح مشخص است که دو کشــور با یک توافقنامه چهارچوب اسـتراتژیک نظارت بر امنیــت، تجارت و انرژی و همچنین یک قرارداد 10ســاله در مـورد مدیریت منابع آب کــه نیازهای عراق را در نظر می گیرد، موافقت کرده اند.
? کریدور چهارجانبه
یکی از مهمترین دستاوردهای اردوغان از ســفر به عراق و دیدار با سودانی امضای یادداشت تفاهم چهارجانبه بین ترکیه، عراق، قطر و امارات متحده عربی برای همکاری مشترک در پروژه 17میلیارد دلاری جاده توسعه عراق با حضور وزرای قطــر و امارات بــود. ایــن پروژه جــاده ای و ریلی به طــول 1200 کیلومتر (745 مایل) که سال گذشـته راه اندازی شــد، با هدف تبدیل عراق به یک هاب ترانزیتی، اتصال آســیا و اروپا با اتصال بندر بزرگ فاو عراق در جنوب نفتخیز و ترکیه در شــمال، آغاز شــد. بر اســاس دادههای رســمی ترکیه، تجـارت دوجانبه ترکیه با عراق در سال 2023 به ارزش 19/9 میلیارد دلار بود که کمتر از 24/2 میلیارد دلار در سال 2022 بود. در سه ماه اول سال 2024 صادرات ترکیه به عراق 24/5 درصـد افزایش یافت در حالی کــه واردات 46/2 درصد کاهش یافـت. لذا همانطور که گفته شــد ترکیه، عراق، قطــر و امارات متحده عربی در جریان سفر رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، یادداشت تفاهمی را در بغداد برای همــکاری در پروژه جاده توسـعه عــراق که خلیج فــارس را به اروپا متصل میکند، امضـا کردند.
قرارداد به وسـیله وزرای حمل ونقل هر کشور با حضور محمد شیعه السودانی، نخسـت وزیر عراق و اردوغان امضا شد. این تفاهمنامـه، کشــورهای امضاکننده را متعهـد میکند که چهارچوبهـای لازم را برای اجرای این پـروژه ایجاد کنند.
عراق، ترکیه و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس قصد دارند کالاهای خود را از طریق بندر الفاو در اســتان بصره عراق به بازارهای بین المللی از طریق ترکیه حمل کنند.
? در اینجا لازم است که تاکید شــود پروژه «جاده توسعه» پیشنهادیِ اردوغان، رقیب پروژه پیشنهادی بایدن یعنی «IMEC» شده که خود رقیب کریدور دیگری به نــام «ترانس-خزر-چین» شده است. این رقبا یادآوری میکنند که قدرتهای اقتصادی دنیا به جای دعواهای ایدئولوژیک در ایجاد مسیرهای تجاری نو، آسان، امن و کاربردی با یکدیگر زورآزمایی میکنند.
*? چرا ایران جا ماند؟*ایران، شـاهراه تاریخی جهان کــه در کتب تاریخی تاکید می شد شرق و غرب در این نقطه جغرافیایی به هم متصل می شوند در هیچکدام از کریدورهایـی که از آنــان یاد شــد عضویــت ندارد.
هیچکدام از این مسیرهای تجاری مســتقیم از ایران نمی گـذرد. با وجـود آنکه هنوز هم مســیر امن تجاری بسیاری از کشورها از ایران می گذرد اما گاهی حس میشود در یک سـناریویی قرار است که ایران از کریدورهای مهم منطقه جا بماند ...
متن کامل گزارش تجارت فردا را در فایل PDF زیر مطالعه نمایید??
https://t.me/solseghalam/2324
Telegram
ارزیابی شتابزده
کریدور رقیب (درباره سفر اردوغان به عراق... و چند نگرانی)***🔻******🔻*** t.me/solseghalam
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 2 days ago