Done .

ماه

تنت پر زخمِ اثرِ تیر قضاوت

گاهی وقتا لازم داشت ، به شنیدنِ دوست دارم
میدونی درد داشت همه ازش تنفر داشته باشن .
درد داشت شنیدنِ کلماتی ک توی روش گفته می‌شد.
اون رایحه ی تلخ اون شکلات تلخ ، اون تایگرِ وحشی ، تلاش می‌کرد پروانه باشه .
گرچه هیچوقت یه ببرُ نمیتونی به پروانه تبدیل کنی .

من درد داشتم عزیز کرده ؛
من بخاطر تو ادامه دادم نعناع ، و دیدم چجوری قلبمو به اسارت گرفتیُ شبیهِ لیتل تایگرِ درونت زخمیش کردی .
من هنوزم بخاطرِ زخمی کردنم ازت عصبی نیستم ، فقط درد دارم عزیزکرده .
اونقدر درد ک دیگ توانی برای بلند شدن ندارم
درد اینجاست ؛ ک حتی نفس کشیدنت برام با ارزش بود اما این تنِ خسته هیچیش برات با ارزش نبود.