بررسی و تحلیل مسايل و حوادث کوهنوردی ایران

Description
ارتباط با ما
@alimasoumi1400
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated hace 9 meses, 2 semanas

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated hace 12 meses

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated hace 8 meses

7 months ago

نقد آقای علیرضا صدری بر قسمت دوم «حماسه گاشربروم یک و اسطوره اوراز» تقدیم دوستان میشود.👇👇

اول اینکه چطور می توان «حادثه» ای که به «درگذشت» فردی منجر می گردد را «حماسه» نامید؟!

دیگر اینکه به نظر می رسد استفاده از کلماتی که بار ارزشی دارند، آن هم در عنوان، از همان اول تکلیف را مشخص کرده که قرار است تا به چه اندازه نقد، بررسی و تحلیل مان بی طرفانه باشد!

بدون شک اینکه کسانی به استهزا سخن به ناروا گفته اند، غیراخلاقی، مذموم و محکوم است، ولی آیا این باعث می شود نکته و نقد فنی شان هم وارد نباشد؟

چه تزاحمی وجود دارد بین نقد فنی یک حادثه و توجه به مسائل انسانی، اجتماعی و اخلاقی، که توجه به آن یعنی بی توجهی و نابینایی نسبت به انسانیت و اجتماع و اخلاق؟!

«مساله همان سوتفاهم همیشگی است که ما خطای فنی را نمی بخشیم، اما اغلب از تقصیرات و بی مبالاتی ها و بی اخلاقی ها به آسانی چشم پوشی می کنیم».
من تعجب می کنم از دوقطبی طرح شده، اول اینکه بحث بخشش و نبخشودن نیست، بحث بررسی و نقد و تحلیل هست، مگر قرار است از خطای فنی چشم پوشی شود تا به تقصیرات و بی مبالاتی ها و بی اخلاقی ها پرداخته شود، یا برعکس؟ مگر پرداختن به یکی نافی پرداختن به دیگری است؟!

اتفاقا به نظر می رسد تحت تاثیر بعضی سخنان ناروا و استهزاها، با چشم پوشی از بررسی و قضاوت فنی در مورد حادثه، به قضاوت احساسی پرداخته شده که این مشکل بزرگ نوشته است، و نویسنده همین انتظار را هم از دیگران دارد که به مانند او نمی اندیشند!

پر واضح است کسی که در آن شرایط نبوده، نمی تواند درک کاملی از اینکه بر بچه ها چه گذشته داشته باشد، ولی این مانع نقد و نظر و بررسی نیست که در این صورت باید بساط هر نقدی بر هر حادثه ای برچیده شود و فقط به گزارش افراد حاضر در برنامه بسنده کرد!

در آخر اینکه اقدام به صعود در شرایطی که برف تازه باریده و در حال بارش است، خطاست، که حتی حسن از اقدام برای صعود تعجب می کند. حالا انگیزه اش و دلیلش هر ارمان مقدس و غیر مقدسی باشد که در سر داشته باشیم.

رها شدن مصدوم حاصل خطاست. علتش تاثیر منفی کمبود اکسیژن بر قضاوت و تصمیم گیری، خستگی مفرط، شوک و فشار روانی موجود و یا هر علت و دلیل ریز و درشت دیگر باشد، به هیچ عنوان نمی توان منکر خطای انسانی بود.

... واین ها هیچکدام نشانه کم بینایی یا نابینایی نسبت به وجوه دیگر حادثه نیست.
https://t.me/koohnavar/383

7 months ago
**حماسه گاشربروم یک و اسطوره ی …

حماسه گاشربروم یک و اسطوره ی اوراز (۲)

حماسه گاشربروم از ساعت ۱۴ و در  ارتفاع ۷۲۰۰ متری با انتقال مصدومین به سوی کمپ ۳ آغاز میشود.
عملیات نجات در آن ارتفاع برای هر تیم حرفه ای دشوار بود چه رسد به آن تیم جوان. ناصری ۳۲ ساله و عظیم ۲۲ ساله قهرمان آینده ایران، حمل اوراز، قهرمان آن دوران میهن را بر عهده می گیرند و رضا و امین هم مقبل را همراهی و مراقبت می کنند. پس از مدتی که از حال  مقبل مطمئن تر میشوند و به شیبهای تند می رسند، ناصری از رضا بهادرانی میخواهد که به آنها بپوندد.
در آن ساعات نفس گیر که تمام وجودشان مصروف نجات دو همنوردشان بود در اندیشه زمان نبودند اما احتمالا پس از سه  ساعت به کمپ ۳ رسیدند.
در بین راه به دهلیزی رسیدند که ابتدای آن حدود بیست متر سنگی بود و پس از آن با شیب تند برفی ادامه می یافت.
مانده بودند که اوراز را چگونه از میان سنگها عبور دهند. عظیم چهار دست و پا بر زمین نشست و به ناصری پیشنهاد کرد اوراز را بر پشت او بگذارد تا به همین صورت، از سنگها عبور کنند. همین کار را کردند اما بدن اوراز مقاومت نداشت. بدن لخت و بی تابش از پشت عظیم فرو می افتاد. به هر سختی ای از سنگها گذشتند و به شیب تند رسیدند. حمید ناصری و عظیم خودحمایتشان را به اوراز وصل کردند و رضا بهادرانی از بالا حمایتشان می کرد تا اینکه طناب به آخر رسید. رضا گفت محکم بایستید تا من جا عوض کنم.  تا رضا حمایت را رها کرد ناصری و عظیم و اوراز در سراشیبی تند که بیش از پنجاه درجه شیب داشت، پایین رفتند.
ناصری کلنگش را در برف فرو کرده و سر می خورد. شاید رد کلنگ ۲۰-۳۰ متر بر جای ماند. عاقبت پس از طی دهها متر، در پایین سراشیبی قبل از انکه به دره گاشربروم سقوط کنند در اثر برخورد با  صخره ها متوقف می شوند. متاسفانه پیشانی اوراز حدود ۱۵ سانتیمتر می شکافد و ناصری در ناحیه بین دو کتف و عظیم در ناحیه ران مجروح می شوند.
به زودی بر خود مسلط شده و ماموریت خود را پی می گیرند.

در اینجا لازم است در مورد سقوط در دهلیز درنگ کنیم.
من خود شاهد بودم که بعضی با اشاره به این سقوط، عملیات نجات را به استهزا می گیرند. این همان نگاه بسته ی کوهنوردی ماست که مسایل را عمدتا یا صرفاً از دریچه فنی می نگرد و نگاه انسانی، اجتماعی و اخلاقیش در بررسی مسایل نابینا یا کم بیناست.
یکی میگوید در آنجا باید کارگاه کلنگ می‌زدند و دیگری دستور یا پیشنهاد دیگری میدهد و خلاصه اینکه وقتی به خطای فنی میرسیم هیچ گذشتی وجود ندارد و همگی نسخه می پیچند. این نگاه، انسانها را ربات فرض میکند. در حالیکه ربات و ماشین هم خطا و خرابی دارند.
اینکه می گویند از بیرون نمی توان حادثه را داوری کرد دقیقا و عمدتا در مورد چنین موقعیتها و چنین خطاهایی است. ناصری میگوید فرصت چنین اقدامات و هماهنگی هایی نبود.

چرا انتظار داریم که آن جوانان در آن شرایط طاقت فرسا و پر از التهاب بی خطا باشند؟
اگر چنین انتظاری دارید شما خود دچار خطای بینشی هستید.
مسئله همان سوءتفاهم همیشگی است که ما خطای فنی را نمی بخشیم اما اغلب از تقصیرات و بی مبالاتی ها و بی اخلاقی ها به آسانی چشم پوشی می کنیم.
بی اخلاقی ها را نمی بینیم و یا اخلاق برایمان جایگاهی برجسته و معتبر ندارد.
آن دو نفر برای نجات اوراز تا پای جان کوشیدند، خودحمایتشان را به او وصل کردند تا به هر قیمتی رهایش نکنند و آنچه از دست و جانشان بر می آمد انجام دادند. من آنها را نمی شناسم ولی هر شخصیتی داشته باشند در آن زمان و آن ساعتها انسانهایی والا و قابل ستایش بودند که حماسه خود را خلق کردند. ما باید به آنها افتخار کنیم.
باید از خود بپرسیم کدامیک اخلاقی و کدام غیراخلاقی است؟
تا پای جان برای نجات دیگری کوشیدن؟
یا بزرگ کردن و استهزاء یک اشتباه فنی؟
هر دوی این اقدامات، آگاهانه و ارادی اند و تنها امر ناخواسته و غیر ارادی، سقوط سه نفری آنهاست.

این سقوط چه تاثیری بر سرنوشت اوراز داشت؟
خونریزی سر، در روزهای بعد او را به کما برد و نهایتا سه هفته بعد، ظهر ۱۶ شهریور ۱۳۸۲ در بیمارستان شفای پاکستان درگذشت.

اوراز و ناصری عاشق کار  هنرمندانه و بینظیر «شب, سکوت، کویر » استاد شجریان بودند. اوراز دائما آن را می شنید. روزی ناصری به اوراز گفت بیا قراری بزاریم. هر یک از ما که زودتر رفت، دیگری هر سال بر مزارش رفته و این موسیقی و آواز رو برایش بگذارد. و حالا ناصری هر سال با خانواده بر مزار اوراز حاضر شده وفای به عهد می کند.

بعد از ساعت ۵ به کمپ ۳ رسیدند . چیزی  نگذشته بود که دو نفر را در حال فرود دیدند. ناصری فورا به افلاکی خبر داد که نجاریان و خادم دارن میان.
- توهم زدی ؟ اونها رو بهمن زده، بی سیم رو بده یکی دیگه.
-خودشون هستند. هر دو زنده ان.
انها رسیدند و وقتی نجاریان فهمید اوراز داخل چادره، از شوق با کرامپون به داخل پرید.
دنیا دوباره روشن و امید بازگشته بود، همگی زنده بودند.
https://t.me/koohnavar/383

7 months, 1 week ago

پانزدهم بهمن ۱۵ سال قبل در ۱۳۸۸ هفت کوهنورد باشگاه دماوند به سرپرستی فرشاد خلیلی و یک کوهنورد باشگاه همت شمیران، سعید طاهری در دیزین در اثر بهمن جان باختند.
از انها، شش تن در حین عملیات نجات، دچار بهمن شدند:
حمید کاظم زاده
اکبر کشاورز
علی اکبر ابراهیم پور
محمد مهدی خراسانی
سعید طاهری
فرشاد خلیلی
دو قربانی دیگر، نادیا آنجفی و مجید شهپری بودند.

یادشان گرامی
https://t.me/koohnavar/384

9 months, 2 weeks ago
**حوادث** **مهم** **کوهنوردی** **رسمی** **ایران**

حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۵۰)

تیغ دو دم بیمه
ملاحظه می کنید که طبق قرارداد سال ۹۸ بیمه اسیا هر گاه سازمان هواشناسی کشور در جایگاه مرجع رسمی, خطر وقوع بهمن را پیش بینی کند و تیم باشگاهی دچار بهمن شود، جبران خسارات از گردن بیمه گر ساقط می‌شود. همچنین عدم رعایت مقررات و آیین نامه های فدراسیون نظیر مربی و سرپرست با صلاحیت به تعداد کافی در صورت اثبات تاثیر ان در بروز حادثه یا شدت و کیفیت آن، میتواند موجب خودداری بیمه گر از انجام کل یا قسمتی از تعهداتش شود.
در چنین شرایطی اگر فدراسیون کوهنوردی یا سازمان هواشناسی کشور، طی اطلاعیه رسمی رفتن به کوهستان را مثلا به خاطر بارش سنگین برف یا خرابی هوا کلا منع کرده باشند مجوزی به دست بیمه گر می دهد تا هر گونه حادثه ای را از شمول قرارداد، خارج نماید.

البته شروط قرارداد سال ۱۴۰۳ با بیمه سامان، ملایم‌تر به نظر می‌رسد ، در ماده نهم تحت عنوان وظایف بیمه گزار شروط مختلفی را برشمرده از جمله در بندهای ۲ و ۳ این ماده آورده است:
«بیمه گزار موظف است مطابق آیین نامه های مربوطه نسبت به تعیین سرپرست و عوامل اجرایی متناسب با هر برنامه اقدام نماید .
کلیه عوامل اجرایی می بایست مطابق آیین نامه های مربوطه متناسب با وظایف خود دارای تخصص یا تجربه و مهارت لازم باشند.»
و در بند هشتم همان ماده یادآوری نموده :
بیمه گزار موظف است اقدام های لازم را که هر کس عرفا برای جلوگیری از وقوع حوادث رعایت می کند، به عمل آورد.

تفاوت مهم این قرارداد با نمونه سال ۹۸ بیمه آسیا در ماده استثنائات است که خوشبختانه هیچ ذکری از عدم تعهد بیمه گر نسبت به حوادث بهمن نشده یا انجام تعهد خود را وابسته ی عدم هشدار به کوهنوردان از سوی مراجع رسمی ننموده است با این وجود بندهای قبلی که ذکر شد میتواند همین مناقشات را به میان آورد.
مثلاً اگر فدراسیون هشدار عام مبنی بر عدم ورود به کوهستان یا خطر آن را صادر کند یا اطلاعیه مشابهی از سوی سازمان هواشناسی صادر گردد، عرفا و رسماً دستاویز مناسب و محکمی در دست  بیمه گر در قبال حوادث احتمالی و احیانا هر نوع حادثه ایست.
به همین دلیل من قبلاً بارها تذکر داده ام که دوستان هواشناسی باید به گزارش هواشناسی اکتفا نموده و نباید دستورالعمل صادر کنند و اگر توصیه و مناهی ای از سوی هر یک از این مراجع  صادر شود باید خطاب به کوه پیمایان عادی و امثالهم باشد تا مصونیت قانونی باشگاهها و قدرت انتخاب و تصمیم گیری را از آنها سلب نکند.
کاملا بدیهی است که کارشناسان هواشناسی نمی‌توانند برای همه کوهنوردان از جمله صعودگران زبده و کارکشته تصمیم بگیرند و به طریق اولی فدراسیون باید در این فقره به شدت احتیاط کند.
البته راه دیگری هم در این شرایط برای باشگاهها باز است و آن پاک کردن صورت مسئله و لغو برنامه و اجرای خصوصی آن توسط اعضاست، که طبیعتا مسئولیت هرکس بر عهده خودش خواهد بود و  خبری هم از بیمه مسئولیت نیست.
در چنین برنامه هایی بسیار مهم است که هیچکس مسئولیت سرپرستی را نداشته باشد و آنکس که تدارکات و مقدمات برنامه را فراهم می کند فقط عنوان تدارکات چی را حمل کند و اعلام شود که تصمیمات در برنامه به صورت مشورت جمعی اتخاذ میگردد و سرپرست غیر رسمی و مورد وثوق یا انتخابی جمع دستورات خود را به عنوان پیش کسوت یا فرد مجرب تر به صورت پیشنهاد در قبال پرسش و تقاضاهای اعضا ارائه کند.
بهتر است برای اعضا هیچ سمتی شمرده نشود و اگر مبالغی دریافت شود، سهم هر کس از هزینه ها باشد که به تدارکات چی پرداخت گردد.
در این موارد لازم است اعضا قبلاً آمادگی ذهنی و آموزش حقوقی کسب کنند و مدیریت باشگاه با توجه به نوع اطلاعیه سازمان هواشناسی یا فدراسیون، نسبت به نوع اجرا تصمیم گیری نماید.
واضح است که بهترین رویکرد، همکاری دو نهاد رسمی فدراسیون و سازمان هواشناسی با باشگاه هاست تا با خروج باشگاهها از شمول اطلاعیه های هشدار صرفا بر رعایت مقررات تاکید ورزیده و دست آنها را باز نگه داشته و موجب حذف پوشش بیمه نگردند. از دیگر سو مدیران باشگاه‌ها باید توجه کنند که در چنین شرایطی حتی اگر این دو نهاد هشدار ها را به نفع باشگاهها تنظیم کنند شرکت بیمه با استناد به همان بند هشتم ماده ۹ قرارداد که میگوید: «بیمه گزار موظف است اقداماتی که هر کس عرفا برای جلوگیری از وقوع حوادث رعایت میکند را به عمل اورد» میتواند اقدامات آنها را خلاف عرف تلقی نماید.  در چنین مواردی باید احتیاط و دقت بسیاری به کار بست. باید اعضای شرکت کننده واقعا صلاحیت و تجربه شرکت در چنین برنامه ای را داشته باشند و مثلا اگر هشدار وقوع بهمن صادر شده باشد، تیم کوهنوردی واقعا دچار بهمن نشود زیرا در اینصورت بعید است بتوان چنین خسارتی را بر ذمه بیمه گر قرار داد.
ممکن است بپرسید پس این بیمه چه فایده ای دارد؟
فایده آن برای حوادث دیگر نظیر سقوط و شکستگی و .. است.

https://t.me/koohnavar/288

10 months ago
**حوادث** **مهم** **کوهنوردی** **رسمی** **ایران**

حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۴۹)

تیغ دو دم بیمه
بیمه ورزشی و بیمه مسئولیت مدنی دو نوع بیمه ای هستند که ورزشکاران و باشگاهها و هیئت ها با آنها سر و کار دارند.
بیمه ورزشی برای کوهنورد الزامی و بیمه مسئولیت مدنی برای باشگاه و هیئت و فدراسیون الزامی اند.
موضوع بیمه مسئولیت ، پشتیبانی از مدیر مجموعه برگزار کننده و عوامل اجرایی یک برنامه در قبال خسارات جانی و جسمی وارده به شرکت کنندگان در برنامه ورزشی یا دوره آموزشی است. به این ترتیب که شرکت بیمه خسارات وارد به اعضای شرکت کننده در اثر قصور یا اشتباه عوامل اجرایی (سرپرست و مربی و..) را که با رای دادگاه قطعی میشود را طبق شرایط قرارداد بیمه نامه بر عهده گرفته و پرداخت می نماید.
دو قرارداد فدراسیون با شرکتهای بیمه آسیا در ۹ صفحه و بیمه سامان در ۸ صفحه، اولی به تاریخ ۱۳۹۸ و دومی به تاریخ ۱۴۰۳ نشان می دهد که بیمه گزار (بیمه گذار) یعنی باشگاه یا هیئت کوهنوردی موظف است فهرست متعددی از مقررات و ضوابط را به موقع و در زمان معین به عمل آورده و تمامی آیین نامه های اجرایی فدراسیون را رعایت کند.
بی توجهی مدیران به این سیاهه طولانی ، منجر به دردسرهای اداری، تاخیر یا تقلیل یا حتی لغو تعهدات بیمه گر( شرکت بیمه) در جبران خسارات وارده میشود.
مثلاً در حادثه مرگ مرتضی نادی سه تن از مقصرین شامل حسن جواهر پور، بهنام جداییان و حسین مقدم تحت پوشش بیمه بودند( در مورد حسین مقدم دبیر فدراسیون مطمئن نیستم) اما قطعا بیمه مسئولیت شامل رییس فدراسیون و زانیار ابراهیمی که شرکت کننده بود نمی شده است. با این حال بیمه تعهد خود را بر عهده نگرفته و مقدم مبلغ ۱۲۰ میلیون و جداییان ۳۶۰ میلیون و جواهرپور ۴۲۰ میلیون و رضا زارعی ۶۰ میلیون تومان شخصا بابت دیه مرتضی پرداخته اند و هزینه های دادرسی هم به مبالغ فوق اضافه شده است.
به علت نداشتن قرارداد بیمه نامه و مکاتبات و اتکا به گفتگوهای شفاهی با جداییان و زارعی از آنچه عرضه میدارم اطمینان کامل ندارم ولی آنطور که فهمیدم علت اصلی خودداری بیمه از انجام تعهد خود اینست که بیمه گذار هیئت کوهنوردی قزوین اما برگزار کننده رسمی، فدراسیون بوده و از همه مهمتر اینکه در رای دادگاه، فدراسیون مقصر شناخته شده و جواهرپور و جداییان در جایگاه عوامل اجرایی آن قرار داشتند و فدراسیون اشخاص مزبور را بیمه نکرده زیرا آنها در لیست بیمه هیئت قزوین بوده اند. مثل اینکه شما در جایگاه مربی در برنامه باشگاه دماوند شرکت کنید اما در لیست بیمه خانه کوهنوردان باشید.
از اشخاص ذیربط میخواهم اگر برداشت من اشتباه بوده لطفا آنرا اصلاح بفرمایند.
گفتنی است که اگر مقصر، بدهی خود را پرداخت نکند، قاضی اجرای احکام  دستور شناسایی اموال و توقیف آنرا صادر میکند و اگر مالی شناسایی نشود یا به دیگران منتقل شده باشد نامه جلب بدهکار را به شاکی می دهد.
به هر حال همین موضوع موجب اختلاف جواهر پور و جداییان با فدراسیون شده و آنها انتظار دارند فدراسیون در این بابت پاسخگو بوده و از طریق عوامل حقوقی خود، مسئله را با شرکت بیمه (بیمه گر) پیگیری و حل و فصل نماید. ادعای آنها اینست که باید در برنامه آموزشی فدراسیون، توسط فدراسیون بیمه می شدند و اگر نشده اند فدراسیون مرتکب کوتاهی شده و باید پاسخگو باشد.
رییس فدراسیون هم می گوید آنها از ابتدا پیگیری بیمه را پشت گوش انداخته اند و به بیمه گر فرصت فرار از تعهد خود را داده اند و هم اکنون هم با پیگیری، مسئله قابل حل است.
چون من به اسناد و مکاتبات دسترسی ندارم متن دو قرارداد فدراسیون با شرکتهای بیمه را مطالعه کردم. این قرارداد ها نشان می دهد جزییات فراوانی به عنوان تعهدات بیمه گذار تعیین شده که بی توجهی به انها راههای زیادی برای خودداری بیمه گر از انجام تعهدش فراهم می‌سازد.
در ماده ۸ قرارداد بیمه آسیا، سال ۹۸ آمده :
۹- بیمه گذار موظف به رعایت شیوه نامه ها و بخشنامه های مصوب فدراسیون در خصوص برگزاری کلاس های آموزشی است.
۱۱-بیمه گذار موظف به رعایت اصول مقررات وزارت ورزش و جوانان در آیین نامه های فدراسیون می باشد.
۱۳-بیمه گذار موظف است اقدام های لازم را که هر کس عرفا برای جلوگیری از وقوع حوادث رعایت می نماید، به عمل آورد .
سپس اضافه میکند بیمه گذار موظف به رعایت موارد ذیل است و در صورت عدم رعایت ، بیمه گر نسبت به جبران خسارات احتمالی تعهد و مسئولیتی ندارد:
۱۷-بیمه گذار موظف است قبل از برگزاری تور، وضعیت هوا و تغییرات جوی را از طریق مراجع رسمی مورد بررسی قرار دهد.
سپس دربند ۱۱ ماده ۹ با عنوان استثنائات  «خسارات ناشی از طوفان ، صاعقه ، طغیان رودخانه ها را از شمول تعهدات بیمه گر خارج کرده است.»
و در بند ۲۶ ماده ۹ میگوید:
هر گونه خسارت ناشی از بلایای طبیعی شامل سقوط بهمن و سیل در صورت اعلام وضعیت جوی نامناسب از سوی مراجع رسمی از شمول تعهدات خارج است.

https://t.me/koohnavar/288

10 months, 2 weeks ago
**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران

**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۴۸)

باشگاه دماوند و باشگاه آزادگان و مرگ ۱۷ کوهنورد**جا دارد در پایان نقد نظریات کارشناسان به زنده یاد امان جوکار بپردازیم.
جوکار در مقام راهنما در نظریه هیئت های سه نفره و پنج نفره،برای مرگ هر یک از بهمن زدگان، ده درصد مقصر شده است و چون غلامپور هم برای مرگ جوکار  مقصر است و این دو تقصیر تهاتر میشود او طبق این دو نظریه برای مرگ شش کوهنورد دیگر محکوم به پرداخت  جمعا ۶۰ درصد دیه فرد کامل که در سال ۱۴۰۳ یک میلیارد و دویست میلیون تومان است، خواهد شد.
اگر چنین رایی صادر شود،جوکار طبق تعرفه امسال محکوم به پرداخت ۷۲۰ میلیون تومان و در سالهای آینده مبلغ بیشتری خواهد شد که باید از ماترک او اخذ شود.
این پدیده حقیقتا تاثرانگیز و درس آموز  است.
من اطلاع ندارم که قرار بود جوکار پولی بابت این کار دریافت کند یا نه ولی شنیده ام که برای گروههایی، دوستانه و رایگان عمل می کرده است(طبیعتا می‌توانستم این پرسش را از خانواده او بکنم اما ارزشمندتر است که خود مشهدیها و سایر میهمانان او در این مورد اظهار نظر کنند) ولیکن اگر این مسایل از نظر ما قابل توجه باشد قانون هر چه هم جزئی نگری کند نمی‌تواند حال همه افراد را منظور کند. در نتیجه از نظر قانون اهمیتی ندارد که جوکار وظیفه راهنمایی را در ازای اجرت بر عهده گرفته یا رایگان؟
گواهان الیگودرزی گفته اند که جوکار پیشنهاد کرده بود، صعود را یک روز به تاخیر بیندازند درستی یا نادرستی این قول از نظر قانون و تحلیل حادثه هیچ اهمیتی ندارد زیرا آنچه مهم است اینکه نهایتا او مسئولیت راهنمایی را پذیرفته و عملا با غلامپور همراه شده و اکنون مقصر است.
در نتیجه اگر هم نظریه کارشناسان نهایتا در رای دادگاه تایید شود فرزندانش باید از ماترک او شصت درصد دیه یک انسان را بپردازند.
البته انها هم باید از دیگران دیه بگیرند اما طلب از یکی به طور خودکار با بدهی به دیگری تهاتر نمیشود. مثلا وصول طلب جوکار از باشگاه پلنگ برفی یا آزادگان ارتباطی با بدهی جوکار به سایر قربانیان ندارد.
این موضوع به وضعیت مالی و ماترک مقصرین درگذشته، باز می گردد و اگر کسی از آن مرحومین، اموالی بر جا نگذاشته باشد راهی برای وصول طلب از وی وجود ندارد الا اینکه طلبکاران وی، طلب او از دیگری را ضبط کنند به شرطی که آن دیگری صاحب مال باشد.
اما قصد من از این سخنان ، طرح یک نکته اخلاقی و یک درس حقوقی است.
شنیده ایم که قانون بی رحم است.
به عبارت دیگر قانون تا حدودی کور است و نمی‌تواند همه جزییات اخلاقی و عاطفی را در نظر بگیرد و نمونه زنده یاد جوکار، شاهدی زنده برای آنست.
قانون برای مسئولیتی که او برداشته کاری به نیت دوستانه یا تجاریش ندارد و بی توجه به آن وی را محکوم به پرداخت دیه می کند و این رویه در بسیاری از موقعیت‌های تجاری و غیر تجاری اتفاق می افتد.
قانون به هیچ عنوان توجهی به اینکه باشگاه یا سرپرست از اعضا پول گرفته اند یا نگرفته اند و راهنما احیانا رایگان عمل کرده ، ندارد زیرا پذیرش یک مسئولیت با دریافت اجرت معنا نمی یابد هر چند که دریافت پول و حق الزحمه میتواند اثبات گر پذیرش یک وظیفه و مسئولیت باشد اما اقرار به مسئولیت تمام کننده است چه رایگان باشد چه تجاری.
بنابراین در جمع های دوستانه اگر کسی عنوان سرپرست یا راهنما را بپذیرد و آنرا یدک بکشد و یا در عمل چنین نقشی را ایفا کرده، برنامه ریزی و راهنمایی را بر عهده داشته و به افراد فرمان دهد و عملا خود را در جایگاه سرپرست یا راهنما قرار دهد در حوادث احتمالی میتواند به دلیل قصور یا عدم صلاحیت توسط قانون مقصر شناخته شود، و اگر مبالغی از افراد برای  انجام این وظایف گرفته باشد، همین مبالغ و اظهارات گواهان و دیگر اسناد مثبته اثبات گر مسئولیت وی می شود.
باید آنچه برای زنده یاد جوکار رخ داده، درسی برای پذیرندگان مسئولیت در جمع های دوستانه و گروه های تجاری غیر رسمی باشد.

اما نکته اخلاقی اینست که ما در داوری درون جامعه کوهنوردی نباید کور باشیم و بی رحمی قانون را پیشه کنیم. اگر ادعای اخلاق در کوهنوردی داریم باید در همین موقعیت ها بروز یافته و دیده شود وگرنه سخنان زیبایی که جامه عمل نپوشند نه تنها پشیزی ارزش ندارند بلکه نشانه دو رویی اند.
اگر جوکار از سر دوستی پای در این مهلکه گذاشته باشد نمیتوان آنرا نادیده گرفت.
مسئله تعیین دقیق تقصیرها برای کاهش حوادث بسیار مهم است اما اگر قانون قادر به فرق گذاری بین تاجر مقصر و مقصر عاشق نیست ما  میتوانیم و باید آنرا لحاظ کنیم.
ما میتوانیم بین مقصر با اخلاق و راستگو و مقصر دروغگو و پنهانکار  تفاوت بگذاریم و باید همراه با اصرار بر روشن شدن تقصیرات مقصرین از انتقام فاصله گرفته و گذشت و بخشش را ترویج نماییم .
باید بین مقصری که شجاعت پذیرش تقصیر خود را دارد و پوزش میخواهد و دیگری فرق گذاشت.

https://t.me/koohnavar/288

11 months ago
**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران

**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۴۷)

باشگاه دماوند و باشگاه آزادگان و مرگ ۱۷ کوهنورد**
هیئت پنج نفره در خصوص مرگ علیرضا عاملی فدراسیون کوهنوردی را به همان دلایل پیش گفته ۲۵ درصد و مدیران عامل باشگاه های آزادگان و پلنگ برفی را به همان دلایلی که برای مرگ ۸ نفر بهمن زده بر شمرده اند مشترکا ۲۵ درصد و علیرضا را ۵۰ درصد مقصر دانسته است.
تقصیر علیرضا  «قبول اقدام آگاهانه و گام گذاشتن در مسیر پر از خطر و پذیرش ریسک ناشی از صعود قله کولجنو و نیز عدم تجهیز به لباس مناسب برای صعود در شرایط نامناسب جوی» تعیین شده است.
برای هشت نفر بهمن زده، فدراسیون ۲۵ درصد، مدیران دو باشگاه مشترکا ۳۰ درصد ، مرتضی غلامپور ۱۵ درصد ، امان جوکار ۱۰ درصد و هر یک از قربانیان ۲۰ درصد مقصر شناخته شده اند.
وظایف مدیران دو باشگاه تماما به قبل از صعود باز می گردد در نتیجه کوتاهی آنها در قبال همه افراد یکسان است، انها برای هشت نفر بهمن زده ۳۰ درصد مقصر شده اند اما نوبت به علیرضا که میرسد، تقصیرشان به ۲۵ درصد کاهش می یابد.
از سوی دیگر غلامپور و جوکار در قبال علیرضا بی تقصیرند.
چرا؟
حتما فرض گرفته اند که وظایف شأن را در قبال علیرضا به انجام رسانده اند زیرا او به سلامت از دره و منطقه بهمنی خارج شده است. نحوه گزارش آنها نشان می دهد که به تصورشان گم شدن گروه بعد از جدایی تیم پیشروی چهار نفره رخ داده است:
«در برگشت چهار نفر به عنوان گروه پیشرو حرکت کرده تا مسیر را بررسی کنند ولی در بین راه اقای علیرضا عاملی در اثر سرمازدگی فوت کرده است.
بقیه افراد مدتی بعد از گروه پیشرو اقدام به پایین آمدن کرده اند ولی به علت کوهستانی بودن مسیر و وضعیت بد جوی پایین آمدن آنها تا نیمه های شب به طول انجامیده که بواسطه عدم وجود علامت راهنما و تاریکی شب مسیر را اشتباهی انتخاب کرده اند و در بین راه دچار بهمن شده و فوت کرده اند»
این خانم و آقایان ، پنج نفری به این نتیجه رسیده اند که گم کردن مسیر در نیمه شب و بعد از جدایی گروه چهار نفره صورت گرفته پس سرپرست و راهنما وظیفه خود را در قبال چهار نفر از جمله علیرضا به انجام رسانده اند و آنها از مسیر درست بازگشته اند، بعد از آن ،کمبود پوشش وی موجب سرمازدگی  شده است. سپس با این سناریوی تماما غلط که گم کردن مسیر را به جای ساعت پنج عصر و برای تمام گروه ، منحصر به افراد باقیمانده و در نیمه شب کرده است، همه تقصیر سرپرست و راهنما بر گردن علیرضا افتاده است.
وقتی هیئت کارشناسی حتی شرح واقعه را نمی داند چه جای نظریه درست و عادلانه وجود دارد؟

اما روی دیگر سکه هم شنیدنی است.
این هیئت که آنقدر بر حضور تیم پشتیبان تاکید دارد تا جاییکه فدراسیون را موظف به تعیین مقررات اجباری برای حضور تیم پشتیبان قوی در قلل حادثه خیز می داند و ازین بابت مقصر شناخته است کوچکترین توجهی به عملکرد تیم موسوی نشان نمی دهد!
آیا از نظر آنها تیم موسوی پشتیبان نبوده یا وظیفه خود را به خوبی انجام داده است؟
سه کوهنورد مستقر در پناهگاه چه رسماً تیم پشتیبان بودند چه نبودند طبق قانون «مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع خطرات جانی» که شرح آن  در شماره قبل برای توضیح دخالت سعید طاهری در نجات دماوندی ها آورده شد وظیفه دخالت برای نجات جان علیرضا را داشتند و حسن موسوی پور که از جانب سرپرست، مسئول امداد شده و انرا پذیرفته بود در این مورد مسئولیت اصلی داشته است. موسوی از سروش قادری درخواست خروج از پناهگاه نکرده و با امیر تقی زاده به سمت نقطه دیده بانی برای راهنمایی از طریق نور و امداد حرکت کرده ولی متاسفانه این وظیفه خطیر را با تعلل بسیار انجام داده است. او پیام غلامپور مبنی بر اینکه تا یک ساعت دیگر برای راهنمایی و امداد روی یال باشید را ساعت هشت و نیم شب دریافت کرده ولی طبق فایل جی پی اس ،  تقریبا دو ساعت بعد در ساعت ۱۰:۲۲ از پناهگاه خارج شده و مسیر ۱۵ دقیقه ای را ظرف ۷۲ دقیقه پیموده است. شاید احتیاط بیش از اندازه و غلط در پیمایش مسیر که قبلاً در نقد یادداشت حسام عباسی توضیح داده ام بر گردن تیم پشتیبانی مشهد یا هر دویشان باشد اما تعلل دو ساعته در خروج از پناهگاه بر عهده اوست.
عدم همراهی موسوی با تقی زاده و مخالفت مکرر وی برای حرکت به سمت علیرضا که باز منجر به تاخیر دو ساعته در این کار شد نیز فرصت طلایی دیگریست که توسط وی بر باد رفت.
آیا توجه به این نکات دقیق در توان  هیئت پنج نفره که حتی نتوانسته سیر و زمان بندی وقایع مهم و واضح را درک کند بود؟
قطعا نبود.
   احتمالا آنها واقف به عجله در تحقیق سرسری خود بودند واقعا چرا علیرضا را در ردیف هشت قربانی دیگر قرار ندادند و چنین بی پروا کسی که بیشترین تلاش را در این صعود کرده بود مقصر دانستند؟
آیا اظهارات مادر و پدر او را شنیدند؟
چرا همه این تبعیض‌ها و اشتباهات آشکار هر بار در مورد وی تکرار میشود؟

https://t.me/koohnavar/288

11 months, 1 week ago
**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران

**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۴۶)

باشگاه دماوند و باشگاه آزادگان و مرگ ۱۷ کوهنورد**غیر منصفانه ترین نظر هیئت کارشناسی پنج نفره در مورد علیرضا عاملی صادر شده است. آنها در حالیکه هر یک از قربانیان را ۲۰ درصد در مرگ خودشان مقصر دانسته اند علیرضا را ۵۰ درصد مقصر شناخته اند!
این نظریه فورا رای دادگاه فاجعه دیزین را در ذهن من زنده کرد که سعید طاهری را «به علت دخالت در امری که به وی مربوط نبود، ۵۰ درصد مقصر» دانست.
این رای برای مادر سعید که فرزندش جان خود را برای کمک به کوهنوردان باشگاه دماوند فدا کرد بسیار دردناک بود. بعد از خبر مرگ فرزند، این دردناک ترین خبر برای آن مادر بود طوری که کارش با قاضی به مجادله کشید.
همانطور که گفتم از نظر قانون، قاضی و کارشناسان، جان این افراد در ردیف مسایل مالی و کم و زیاد مبلغ، قرار می گیرد و همانطور نگریسته میشود که یک پرونده مالی یا ملکی، زیرا در این پرونده ها علیرغم وجه کیفری، خبری از کیفر زندان نبست، در حالیکه این جوانان برومند و شجاع عزیزترین گنج زندگی مادران و پدرانشان هستند و دستکم میتوان گفت قانون در این مورد ضعیف و غیر انسانی است و تا حدود زیادی قدرت بازدارندگی ندارد.
مثلاً در قوانین رانندگی راننده متخلف که عامل قتل غیر عمد شده است، معمولا مشمول مجازات زندان نمیشود و جریمه مالی و دیه نیز توسط بیمه و حتی برای فاقدین بیمه توسط «صندوق جبران خسارات» پرداخت میشود در نتیجه قدرت بازدارندگی قانون برای ارتکاب این جرایم و قتل‌ها نزدیک به صفر است.
زنده یاد سعید طاهری همراه پنج تن دیگر از آن مردان فداکار برای یافتن یک کوهنورد مدفون دماوندی تلاش می کرد.  راهداری و مسئول پیست دیزین در مورد همه انها روی هم ۵۰ درصد مقصر شناخته شدند و برای چهار تن دیگر که جان خود را در این راه فدا کردند ، ۳۵ درصد باشگاه دماوند و ۱۵ درصد نیز فرشاد خلیلی مقصر شدند اما باشگاه دماوند و فرشاد خلیلی در مورد سعید تبرئه و آن ۵۰ درصد سهم خودش شد.
واقعا چه تفاوتی بین زنده یادان سعید طاهری، حمید کاظم زاده، اکبر کشاورز، علی اکبر ابراهیم پور و  محمد مهدی خراسانی در موضوع دخالت در امر نجات نادیا بود؟
ایا فرشاد خلیلی از آن چهار تن دعوت کرده بود تا در نجات نادیا به او کمک کنند؟
نه.
همه این پنج نفر بر حسب وجدان و احساس وظیفه،  خود را درون مهلکه انداختند.
آیا میتوان گفت چهار تن دیگر چون دماوندی بودند ، وظیفه نجات داشتند ولی سعید نداشت؟
واضح است که سخن مهملی است زیرا در این موقعیت هیچ تفاوتی بین همه انسانهایی که قادر به کمک باشند نیست.
آیا میتوان گفت فرشاد خلیلی سرپرست آنها بود و نسبت به آنها مسئولیت داشت اما نسبت به سعید طاهری نداشت؟
فرشاد خلیلی در جایگاه یک فرد مجرب و با دانش که خطر را می شناخت در آن شرایط ، وظیفه هشدار به همه نجات گران و دور کردن آنها از خطر را داشت. میتوان گفت نسبت به چهار کوهنورد فداکار دیگر ، وظیفه مضاعف سرپرستی و وظیفه عمومی یک فرد با تجربه و کارشناس را داشت اما در قبال سعید وظیفه سرپرستی نداشت لیکن به هر حال  مسئولیت مهم هشدار و دور کردن او از خطر را داشت.
اما طبق ماده واحده «قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی» مصوب سال ۱۳۵۴ مجلس شورای ملی سعید طاهری   وظیفه دخالت داشت. طبق این قانون « هر کس، شخص یا اشخاص را در معرض خطر جانی مشاهده کند و بتواند با اقدام فوری یا کمک طلبیدن از دیگران... از وقوع خطر یا تشدید نتیجه آن جلوگیری کند بدون اینکه خطری متوجه او یا دیگران شود ... از اقدام به این امر خودداری نماید به حبس جنحه ای تا یکسال و یا جزای نقدی تا پنجاه هزار ریال محکوم خواهد شد.»
می بینیم که افراد توانا در نجات ، نه تنها وظیفه دخالت دارند بلکه به شرط عدم دخالت مجرم شناخته میشوند. اما فورا قید قانونی « بدون اینکه خطری متوجه او یا دیگران شود » در ذهن ما برجسته میشود. ولیکن ارزیابی اشتباه از خطر، به معنی « دخالت در امری که وظیفه نداشته است» نیست. اتفاقا قانون تصریح می کند که سعید و سایر جان نثاران وظیفه دخالت داشتند و ارزیابی اشتباه از خطر به طور یکسان به همه آنها  و در صدرشان  فرشاد خلیلی در جایگاه مدرس بهمن و مربی فدراسیون باز می گردد.
در مورد سعید ، قطعا باشگاه دماوند مسئولیتی نداشت اما فرشاد مسئول بود و چون سعید اسکی باز بود پیست اسکی  نیز مسئولیتی مشابه باشگاه دماوند در قبال اعضایش نسبت به سعید داشت. پس درست این بود که ۵۰ درصد تقصیری که برای سعید تعیین شد بین پیست اسکی و فرشاد خلیلی یا دستکم بین آنها و سعید تقسیم می‌شد ولی متاسفانه این نکات توسط کارشناسان ، وکیل خانواده ها و دادگاه نادیده گرفته شد.

به موضوع علیرضا عاملی باز گردیم و ببینیم کارشناسی پنج نفره که ابداعات عجیب و غریب فراوان دارد به چه علت علیرضا را ۵۰ درصد مقصر اعلام کرده است؟

https://t.me/koohnavar/288

11 months, 4 weeks ago
**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران

**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۴۵)

باشگاه دماوند و باشگاه آزادگان و مرگ ۱۷ کوهنورد**
در کشاکش های بعد از حادثه باشگاه پلنگ برفی تقریبا غایب بود. در تحقیقات طولانی خود جز برخی موارد اثری از آن باشگاه نوپا ندیدم. در مطبوعات و سیما و همایشها اعضای آزادگان حضور داشتند و اگر نگویم در باره همه چیز سینه سپر می کردند باید بگویم در اغلب موارد اظهار نظر می نمودند، حتی اگر مستقیما به ازادگان ربطی نداشت. گویی پلنگ برفی که موسس و مدیر خود مرتضی غلامپور را از دست داد ناگهان به پایان خود رسید وگرنه بیشترین سهم تقصیرات با توجه به مدیریت باشگاه پلنگ برفی و سرپرستی  برنامه توسط مرتضی غلامپور به وی می‌رسید.
زنده یاد علیرضا عاملی در واپسین روزها به دعوت غلامپور جهت کمک به آنها برای صعود سرطناب و نصب طنابها دعوت شد بنابراین اگر بتوان تفکیکی بین مسئولیت دو باشگاه قائل شد مسئولیت وی بر گردن پلنگ برفی است اما رویارویی غیرضرور و غیر قابل درکی بین ازادگان و خانواده وی برپا شد. 
از همان ابتدا اعضای آزادگان و هوادارانش بر جراحی قلب علیرضا درکودکی انگشت گذاشته و مرگ او را صراحتا یا تلویحا ناشی از مشکل قلبی وی دانستند. چقدر این کپی برداری اشناست. امروزه ملوک ما نیز برای هر مرگ مشکوکی، سابقه پزشکی قربانی را  جستجو می کنند و سرانجام  یک پرونده پزشکی از کودکی قربانی بیرون می کشند و همان را دلیل مرگ او در بیست سال بعد معرفی و هر مسئولیتی از جانب عوامل خویش را رد می کنند.شاید این روش غیراخلاقی، تا حدودی آنها را نزد هواداران شأن تبرئه سازد اما دیدیم که آتش خشم افکار عمومی را چنان شعله ور ساخت که منجر به یکی از بزرگترین بحرانهای اجتماعی دهه های اخیر میهن مان شد.
برای اینکه اثر این رفتار فرافکنانه و تحریک آمیز را درک کنید خودتان را به جای پدر و مادر و دوستان علیرضا قرار دهید. از او برای کمک فنی دعوت  شده، به مدت پنج ساعت در آن شرایط سخت سرما و توفانی زیر بارش برف همه طناب ها را نصب کرده و سرانجام چند ساعت در دره دایی به حال خود رها شده و اکنون می گویند مشکل از خودش بوده زیرا قلبش از بچگی مشکل داشت.

آیا از لحاظ حقوقی تفکیک مسئولیت بین دو باشگاه امکان پذیر است؟ به این معنی که به چه دلیل آزادگان و پلنگ برفی مسئولیت یکسان در قبال همه اعضا دارند؟
برخی از مسئولیتها مشترک و بعضی جداست چرا هر باشگاه به نسبت تعداد اعضای خود مسئول نباشد؟
مثلاً برگزاری پیش برنامه و هماهنگی اعضای گروه وظیفه مشترک هر دو باشگاه و احراز صلاحیت و وارسی مدرک کارآموزی سنگ شرکت کنندگان وظیفه جداگانه هر باشگاه است.منطقا به نظر می‌رسد که این مسئولیت به نسبت اعضا تقسیم شود. فرض کنیم یکی از باشگاهها دو نفر و دیگری ده عضو در برنامه داشتند آیا تفسیم مساوی تقصیر عادلانه است؟
در روند کنونی هشت کارشناس هر دو باشگاه را در قبال همه قربانیان به طور مساوی مقصر دانسته اند ولی من توضیحی برای برابری نیافتم.
اگر هر باشگاه به نسبت اعضای خود مسئول باشد معادله تغییر زیادی می کند.
از همان ابتدا باشگاه آزادگان خود را از برابر هواخواهان علیرضا کنار نکشید و اگر از نظر حقوقی امکان پذیر نبود  می‌توانست در عرصه اجتماعی و مردمی خود را درگیر نکند اما ظاهراً در آن میان کسانی سرشان برای مقابله و مجادله درد می کرد و حتی به اعتبار و منافع باشگاه خود اهمیت ندادند.البته این هم یکی از بیماری های روانی ملوک مان است که به ما مردم سرایت نموده.

من قصد نداشته و ندارم خود را درگیر مناقشات نموده وارد مجادلات بیهوده نظیر اینکه چه کسی آغاز کننده جنجال پیرامون مرگ علیرضا بود شوم بلکه به جای آن به اسناد متقن مراجعه و قرائن تحریک کننده ای که دیده و می بینم را ارائه می کنم باشد که برای دیگر مدیران و مربیان درس آموز باشد.
نخستین سند منفی و تحریک آمیز  گزارش پزشکی قانونی مشهد بود که مرگ علیرضا را ناشی از خفگی در اثر بهمن گزارش کرد.
این اشتباه باور نکردنی، هم پزشکی قانونی مشهد را که همواره با شواهد عینی و قطعی سر و کار دارد بی اعتبار می سازد هم جامعه را به قوه قضاییه مشکوک می کند و هم شائبه اعمال نفوذ را به همراه دارد. عواقب چنین اشتباه عجیبی کم نیست و توجیه آن بسیار دشوار است. چگونه میشود که پزشکی قانونی بدون مشاهده پیکر علیرضا یا پس از مشاهده ان بی توجه به علایم متفاوت مرگ در اثر خفگی و مرگ در اثر یخ زدگی و گزارش اورژانس هوایی الیگودرز، مرگ در اثر خفگی را گزارش نموده باشد؟
حقیقت برای همگان روشن بود و  نیازی به پزشکی قانونی نداشتند، اما آیا وظیفه پزشکی قانونی، ارائه گزارشی غیرقانونی و تحریف امیز برای دادگاه است؟
آیا بر اساس انگیزه ای خام و شتابزده، دخالتی صورت گرفته بود؟

به این ترتیب از همان ابتدا با انتساب مرگ علیرضا به بیماری کودکی و گزارش دروغ پزشکی قانونی بذر بدبینی کاشته شد.
https://t.me/koohnavar/288

1 year ago

**حوادث مهم کوهنوردی رسمی ایران
بخش پنجم (شماره ۱۴۲)

باشگاه دماوند و باشگاه آزادگان و مرگ ۱۷ کوهنورد**
هیئت کارشناسی پنج نفره که تخصصشان برای من معلوم نیست ولی احتمالا چیزهایی راجع به کوهنوردی می دانند، خیلی خلاصه و جمع و جور بی آنکه وقت کسی را بگیرند نظریه خود را ارائه کرده اند.
در همان سطر اول گزارش مرتضی غلامپور را مدیر باشگاه آزادگان معرفی  و تاریخ حادثه را به جای شانزدهم، هفدهم آذر نوشته و در ادامه آورده اند: «بقیه افراد مدتی بعد از گروه پیشرو اقدام به پایین آمدن کرده اند اما به علت کوهستانی بودن مسیر و وضعیت بد جوی پایین امدن آنها تا نیمه های شب به طول انجامیده که به علت تاریکی شب و عدم وجود علامت راهنما مسیر را اشتباه انتخاب کرده اند که در بین راه دچار ریزش بهمن شده و فوت کرده اند. »

کاملا واضح است که کارشناسان زمان بندی، ترتیب حادثه و نقش افراد را متوجه نشده اند.
این هیئت، مقصرین و سهم آنها را به صورت زیر تعیین کرده است.
۱-فدراسیون کوهنوردی به دلایل زیر ۲۵ درصد مقصر:
-عدم اطلاع رسانی در مورد وضعیت آب و هوا
-عدم دستورالعمل لازم و فنی برای قلل حادثه خیز.
-عدم دستورالعمل در مورد تیم پشتیبان قلل حادثه خیز.
-عدم نظارت و اطلاع رسانی در مورد کنده شدن تیرکهای مسیر.
۲-مدیران عامل باشگاه‌های آزادگان و پلنگ برفی به دلایل زیر هر یک ۱۵ درصد مقصر:
-عدم نظارت بر تیم پشتیبان قوی و نیز اتکا و اعتماد بیش از حد به راهنما.
-عدم نظارت بر برنامه ریزی و اردوی آمادگی
-عدم نظارت کافی بر عملکرد سرپرست تیم و اعتماد بیش از اندازه به توانایی ایشان.
۳-مرحوم مرتضی غلامپور،سرپرست گروه به دلایل زیر، ۱۵ درصد مقصر:
-عدم برگزاری اردوی آمادگی
-اعتماد بیش از اندازه به راهنما و عدم بارگذاری ترک مسیر
-عدم پیش بینی تیم پشتیبان قوی
-عدم توجه به هشدارهای هواشناسی که شب قبل از طرف آزادگان به او داده شد.
-عدم توجه به عرف ساعت ۱۴
(قانون ساعت ۱۴ یک قاعده کلی است که به کوهنوردان توصیه میکند تا ساعت ۲ بعدازظهر اگر به قله نرسیده اند به پایین بازگردند این قانون به دلایل ایمنی وضع شده چون کوهنوردی در شب بسیار خطرناک است)
سپس کارشناسان به تفصیل در مورد دلایل «وضع قانون» ساعت ۱۴ توضیح داده و از سه عامل تاریکی، سرما و خستگی یاد کرده اند.
۴-مرحوم جوکار به پنج دلیل ۱۰ درصد مقصر شناخته شده که عبارتند از بی توجهی به گزارش هواشناسی ، بی توجهی به ترک مسیر، تشخیص غلط مسیر،  تخمین غلط زمان باقیمانده به قله،بی توجهی به عرف ساعت ۱۴
۵-هر یک از مرحومین به جز علیرضا عاملی به دلیل اقدام آگاهانه و گام گذاشتن در مسیر پر خطر و پذیرش ریسک، ۲۰ درصد مقصرند.
۶- در خصوص فوت مرحوم علیرضا عاملی فدراسیون کوهنوردی به همان دلایل پیش گفته ، ۲۵ درصد ، مدیران عامل باشگاه های آزادگان و پلنگ برفی به همان دلایل پیش گفته، مشترکا ۲۵ درصد و علیرضا عاملی به علت اقدام آگاهانه و پذیرش ریسک و عدم تجهیز به لباس مناسب ۵۰ درصد مقصرند.

چه باید گفت در مورد این نظریه جز اعلام خطر برای کوهنوردان در جایی که عده ای بی خبر از کوهنوردی علمی و قواعد ان از عرف ساعت ۱۴ سخن می گویند و دلایل وضع این قانون را توضیح می دهند.
این قانون توسط چه کسی وضع شده، ساعت ۱۴ عرف کیست؟
ادعا نمیکنم که این افراد با کوه آشنا نیستند اما مطمئنا چیزی از کوهنوردی مدرن و علمی نمی‌دانند که ‌قانون ساعت ۱۴ را مقیاس داوری صعود کول جنو قرار داده و با اصرار آنرا یکی از تقصیرات سرپرست و راهنما می شمارند.
میدانم که گروهی از کوهنوردان آموزش دیده و قدیمی هم از ساعت ۱۴ سخن می گویند و آنقدر این سخن تکرار شده که از شنیدن اعتراض من برآشفته میشوند.  شاید این توصیه کلی و خوبی برای کوه پیماهای عادی باشد ولی نه برای یک گروه رسمی با سرپرستی کارآزموده و افراد اموزش دیده. ممکن است بگویید :
«اگر غلامپور همین قانون را رعایت کرده بود این فاجعه رخ نمی داد. »

غلامپور اساسا نباید صعود می کرد و اگر قرار بود صعودی محتاطانه داشته باشد تا گروهش را ارزیابی کند و با حال بینی تصمیم بگیرد باید ساعت یازده بر می گشت و آخرین فرصتش برای بازگشت ساعت دوازده و نیم بود که می‌توانست با دو طول طناب فرود آید و تا ساعت دو بعدازظهر به دهلیز اول برسد و از دهلیز اول بازگردد وگرنه ساعت دوی بعدازظهر چاره ای جز صعود به قله و بازگشت از مسیر شست خدا نداشت.
برای هر کوهنوردی که آموزش علمی دیده قانون ساعت ۱۴ بی معنی است. بسیاری از  صعودهای سخت و بلند در شب به انجام می‌رسد و داوری صعود کول جنو با این معیارها گمراه کننده و مضحک است.

بیایید به ترتیب نظریه را بررسی کنیم. این نظریه نیز مانند نظریه اولیه، فدراسیون را به علت عدم اطلاع‌رسانی در مورد خرابی هوا مقصر دانسته در حالیکه در فهرست تقصیرات سرپرست و راهنما، بی توجهی به پیش بینی هواشناسی را قرار داده است.

https://t.me/koohnavar/288

Telegram

بررسی و تحلیل مسايل و حوادث کوهنوردی ایران

چه كسي مسئول مرگ مرتضي نادي نيست ؟ بخش پنجم( شماره ١٠٩) بعد از واقعه اين بخش شامل واكنش مقصرين و متهمين، باشگاهها و نهادهاي كوهنوردي و سير قضايي پرونده حوادث است. بنا بود كه عنوان بخش پنجم "چه بايد كرد؟" باشد اما به علت طولاني شدن بخش چهارم ، ترجيح دادم…

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated hace 9 meses, 2 semanas

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated hace 12 meses

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated hace 8 meses