?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months ago
سلام و احترام خدمت مخاطبان گرامی نشریهی کوچه
پنجاه و یکمین شمارهی نشریهی کوچه با موضوع مدارا ، تقدیم شما عزیزان میشود.
در بخش "دیباچه" یادداشت سردبیر را با موضوع "کثرتگرایی دینی و مفهوم مدارا با تکیه بر اندیشهی حافظ" خواهید خواند. در بخش "اندیشه" با مطالبی از اساتید گرام شروین حمیده و عباس آزادهجو در خدمتتان هستیم. در بخش "تأملات"، اساتید عزیز مصطفی ملکیان، ناصر مهدوی، خانم مرضیه مددی دارستانی، روزبه اسدی و حسین دباغ مطالب خود حول محور موضوع این شماره را تقدیم شما عزیزان خواهند کرد. در بخش "گفتمان معرفت" مطلبی از استاد سجاد سرگلی میخوانیم. در بخش "کنکاش" مروری بر اخبار فرهنگی خواهیم داشت؛ و نهايتاً در بخش "کتاب کوچه" مروری بر تازههای نشر و کتب مرتبط با موضوع این شماره خواهیم داشت.??
از اینکه همواره همراه کوچه هستید سپاسگزاریم.??
با ما بمانید?
روحانیان یا مستمعان؟ دولت یا ملت؟ ?حتماً شما هم کلیپهایش را دیدهاید. روحانیانی که حرفهای محیرالعقول و بیاساس میزنند و خوراکهای خوب و دستمایههای طنزی برای شبکههای اجتماعی فراهم میکنند. واکنش غیرمذهبیها که مشخص است. بیش از پیش به این نتیجه میرسند…
Telegram
DinOnline دینآنلاین
***🔻***روحانیان یا مستمعان؟ دولت یا ملت؟ ***✍*** سجاد سرگلی ***✔️***حتماً شما هم کلیپهایش را دیدهاید. روحانیانی که حرفهای محیرالعقول و بیاساس میزنند و خوراکهای خوب و دستمایههای طنزی برای شبکههای اجتماعی فراهم میکنند. واکنش غیرمذهبیها که مشخص است. بیش از پیش به…
روحانیان یا مستمعان؟
دولت یا ملت؟
?حتماً شما هم کلیپهایش را دیدهاید. روحانیانی که حرفهای محیرالعقول و بیاساس میزنند وخوراکهای خوب و دستمایههای طنزی برای شبکههای اجتماعی فراهم میکنند. واکنش غیرمذهبیها که مشخص است. بیش از پیش به این نتیجه میرسند که روحانیان افرادی بیسوادند که ذهنشان پر از خرافات است و به درد جامعه نمیخورند و عامل پسرفت ما هستند و مانند اینها. اما واکنش مذهبیها انواعی دارد. مثلاً بعضیهایشان میان روحانی باسواد و روحانی بیسواد تمایز میگذارند و بعضیها مرجعیت علمی روحانیان را کنار مینهند و با آنها مرزکشی و خودشان را از معرض اتهام مبرا میکنند، اما همچنان مشابه همان باورها را دارند.
?هنگام تماشای اینگونه سخنرانیها، توجه ما و نوک پیکان اتهام ما بیشتر بهسمت روحانیان میرود. اما من همزمان به مردمی فکر میکنم که پای منبر این روحانیان مینشینند. روحانیان قدرت معنوی و حتی مادی خود را از مردم میگیرند. اگر شنونده نداشته باشند، قدرتشان را از دست میدهند. ما همیشه از این روحانیان بیسواد گلهمندیم، اما مستمعان و پامنبریها و مریدها هم به همان اندازه یا بیشتر به پا گرفتن چنین مجالس بیکیفیتی کمک میکنند. اگر جلسه یا جلساتی برگزار شود و کسی پای منبر این روحانیان نیاید، آیا قدرتی برایشان باقی خواهد ماند؟
?همین مسئله را میتوان به رابطهٔ میان دولت و ملت هم سرایت داد. دولتها نمایندهٔ ملتها بلکه بازتابی از ویژگیها و خصلتهای دستکم بخشی از مردم زمانهٔ خود هستند. اگر دولتمردان ما در وضعیت نامطلوبی قرار دارند، اولاً قدرتشان را از مردم میگیرند و ثانیاً بیشباهت به خودمردم (دستکم بخشی از مردم) نیستند.
?قدرتشان را از مردم میگیرند، چون بعینه دیدهام که مسئولان، هر چقدر هم فاسد و نالایق و بیسواد و بیکفایت باشند، نزد مردم مورد احتراماند. همیشه چاپلوسانی دور و بر آنان را میگیرند و قدرتشان را تشدید میکنند تا بلکه خود به نان و نوایی برسند، هرچند وقتی به خلوت میروند، آن مسئول را قبول ندارند و چهبسا ناسزاهای آبدار روانهاش کنند. تا زمانی که چنین مردمی داریم، قدرتِ اینگونه دولتمردان تضمینشده و پایدار است.
?مسئولان و دلتمردان بیشباهت به مردم نیستند، چون مردم ما، در بسیاری مواقع، در پستها و مقامها و مشاغل دیگری که دارند مشابه کار دولتمردان را میکنند. پیوند نامقدس و بیمارگونی که میان دولتها و ملتها شکل میگیرد به این سادگیها ترمیمپذیر نیست. پدیدهای به نام احمدینژاد همچنان در میان مردم از محبوبیتی باورنکردنی برخوردار است و طرفدارانی سینهچاک دارد، چرا؟ چون بخشی از مردم ما خود را در او مییابند و هویتبخشی و همانندسازی میکنند. من تا چند وقت پیش گمان میکردم رائفیپور یک شوخی است، اما اکنون تبدیل به یکی از چهرههای تأثیرگذار سیاسی شده. یک مسئله این است که چرا امثال اینان قدرت میگیرند، که بحث من اکنون این نیست. یک مسئله هم این است که چرا قدرتشان تضعیف نمیشود و همچنان امتداد مییابد. به نظر میرسد که این ابتذال در عرصهٔ سیاست ریشه در ابتذالی عمیقتر دارد.
?بههرحال، تا زمانی که پشتوانه و حمایت مردمی پابرجا باشد، منبر روحانیانِ بیسواد پررونق خواهد بود و بازوی دلتمردان ما پرزور. هر چقدر بخواهید میتوان رئوس قدرت را عوض یا جابهجا کرد؛ تا زمانی که مردم ما چنین خصلتهایی داشته باشند و بنای آگاه شدن نداشته باشند، تغییری رخ نخواهد داد. فرمها و ظواهرِ روبنایی عوض میشوند؛ محتوا و بواطن «همان همیشگی» خواهد بود.
@elahiatik
چرا ایران توسعهیافته نمیشود؟
?از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ یعنی مجموعاً بهمدت ۳۰ سال طرح توسعه در ایران آغاز میشود. پس از جنگ ایران و عراق نیز، تا کنون شش برنامهٔ توسعه، هر کدام بهطور میانگین ۵ سال، به اجرا درآمده است، یعنیمجموعاً بهمدت ۳۰ سال.
?بنابراین، ۳۰ سال پیشاز انقلاب و ۳۰ سال پس از انقلاب برنامههای توسعهیافتگی ایران در دستور کار قرار داشته و همهٔ دولتها موظف به اجرای آنها بودهاند، اما ایران هنوز جزء کشورهای توسعهیافته قرار نگرفته است. چه موانعی بر سر راه توسعهیافتگی ایران قرار دارد؟ و چگونه میتوان این موانع را برطرف کرد؟ برنامه داشتن خیلی هم خوب و ضروری است، اما توسعهیافتگی ملزوماتی هم دارد، که بدون آن نمیتوان به هدف دست یافت. ملزومات یک کشور توسعهیافته چیست؟
@elahiatik
آیا پزشکیان رئیسجمهور منتخب مردم ایران است؟ ?دور اولِ انتخابات ۶۰ درصد و دور دوم ۵۱ درصد مردم شرکت نکردند. بااینحال، آقای پزشکیان توانست ۲۶ درصدِ آرای واجدان شرایط را کسب کند و رئیسجمهور شود، آن هم صرفاً با وجود یک رقیب. هم ما و هم قاطبهٔ حامیان رئیسجمهور…
آیا پزشکیان رئیسجمهور منتخب مردم ایران است؟
?دور اولِ انتخابات ۶۰ درصد و دور دوم ۵۱ درصد مردم شرکت نکردند.بااینحال، آقای پزشکیان توانست ۲۶ درصدِ آرای واجدان شرایط را کسب کند و رئیسجمهور شود، آن هم صرفاً با وجود یک رقیب. هم ما و هم قاطبهٔ حامیان رئیسجمهور منتخب میدانیم که آقای پزشکیان هیچگاه انتخاب اصیل و واقعیِ اکثریتِ رأیدهندگان به او نبوده است.
?آمار دقیقی در دست نداریم، اما اجمالاً و عجالتاً میدانیم اکثر کسانی که به او رأی دادند از ترس رویکارآمدن تندروها و در واقع از سر ناچاری بوده است. وقتی شورای نگهبان ۵ نامزد اصولگرا را در مقابل ۱ نامزد دستچندم اصلاحطلب میگذارد، مردم چارهای ندارند که به او رأی بدهند، تا به قول خودشان اوضاع لااقل از همین که هست بدتر نشود. بسیاری از اطرافیان و حامیان پزشکیان اکنون سرمست بازگشت دوباره به قدرت هستند، اما آنها هم میدانند که پزشکیان اینکاره نیست.
?آقای پزشکیان، در بهترین و خوشبینانهترین حالت، ۱۰ درصد رأی مردمی را داراست. در چنین شرایطی، چهبسا بتوان گفت رئیسجمهورِ منتخب ایران پایگاه مردمی بسیار ضعیفی دارد. دربارهٔ مشروعیت داشتن یک رئیسجمهور، نمیدانم که چند درصد آرا نافذ است و برایم سؤال است که اگر روزی برسد که رئیسجمهور مثلاً با ۵ درصد آرا به قدرت برسد، آیا باز هم مشروعیت خواهد داشت یا خیر؟ نهایتاً، آیا پزشکیان را میتوانیم رئیسجمهورِ «منتخبمردم» بدانیم؟ اگر پاسخ مثبت است، تکلیف اکثریتی که او را قبول ندارند چه میشود؟ این تناقض (حکمرانی آرای اقلیت بر اکثریت) در عرصهٔ سیاست چگونه توجیه میشود؟
سخنی با طرفداران آقای دکتر پزشکیان
?اکنون کهاین یادداشت را منتشر میکنم اکثر دوستان تصمیمشان را برای رأی دادن یا ندادن گرفتهاند، پس هدف این نوشتهٔ کوتاه تغییر دادن نظر کسی نیست، بلکه صرفاً واضحتر کردن نظر شخصی خود و بیان افکاری است که در سر دارم. توجهم و روی سخنم در اینجا بیشتر با نخبگان و تحصیلکردگانی است که میخواهند در دور دوم به آقای پزشکیان رأی بدهند. طبعاً باید تکثر آرا و تنوع دیدگاهها را بپذیریم. رأیدهندگان حتماً دلایل بسیاری برای انجام این کارشان دارند و ساعتها فکر کردهاند و با خود کلنجار رفتهاند، اما به زعم من اینگونه به نظر میرسد که بازندهٔ این انتخابات همین عزیزان هستند، چه نامزدشان رئیسجمهور بشود، چه نشود:
?۱. اگر آقای پزشکیان رأی بیاورد، در بهترین حالت، دولتی شبیه دولت روحانی تکرار خواهد شد، با همهٔ تفاوتهایی که خواهد داشت. آیا ارزشش را دارد که همبستگی اکثریت برای روی کار آمدن چنین دولتی به هم بخورد و از یک تحول بزرگتر جلوگیری شود؟
?۲. آرای پزشکیان و جلیلی بسیار به هم نزدیک است و در نظرسنجیها، هرچند پزشکیان پیشتاز است، اختلاف اندکِ دو سه درصدی با هم دارند. اگر آقای جلیلی با اختلاف اندک پیروزِ میدان شود، آیا طرفداران آقای پزشکیان تاب پذیرش نتیجه را خواهند داشت؟ آیا احساس خسران نخواهند کرد؟ و از رأی دادن خود پشیمان نخواهند شد؟
?نه دولت آقای پزشکیان آنقدر نیرومند و تأثیرگذار در حل مشکلات خواهد بود که بخواهیم از هول هلیم در دیگ بیفتیم، و نه دولت آقای جلیلی آنقدر هراسانگیز است که بخواهیم بهخاطر مقابله با او به شخص دیگری رأی دهیم. اگر حادثهٔ بالگرد رخ نداده بود، اکنون دولت آقای رئیسی ادامه داشت. کابینهٔ آقای جلیلی نیز فرضاً اگر امتداد آن دولت یا چیزی شبیه به آن باشد، این همه ترس از برای چیست؟ آیا قرار است رأی خود را صرفاً برای امتداد نیافتن دولت سیزدهم بسوزانیم؟
?نخبگانی که هنوز سؤالِ «که چی؟» را در پاسخ به تحریم انتخابات مطرح میکنند چهبسا به تجربهٔ دیگر ملتها و بسیاری مسائل دیگر همچنان بیتوجه باشند. امیدوارم در آینده فرصتهای بیشتری فراهم شود تا پاسخ این سؤال، با گفتوگوها و نقدونظرهای بیشتر، برایشان شفاف شود (نمونههایی از این گفتوگوها را در پینوشت آوردهام). جریان تحریمِ انتخابات آنقدر از سوی براندازان تکرار شده که در ناخودآگاهِ نخبگان ما چنین نقش بسته که عدم مشارکت قرار است با هدف براندازی و سرنگونی باشد. این مسئله کمتر مطرح شده که میتوان برانداز نبود و درعینحال با فرایند مسالمتآمیزِ انتخابات پیامهایی منتقل کرد و تغییراتی رقم زد.
?انتخابات سال ۱۳۸۸ را بهخاطر بیاوریم که بالاترین میزان مشارکت ریاستجمهوری را به همراه داشت. کسانی که سنگ این دو نامزد را به هر نیتی به سینه میزدند این نکته را هم توجه داشته باشند که هر دو نامزد آن دوره، پس از گذشت ۱۵ سال، در این دوره بهنوعی در یک جبهه بودند، از این جهت که هیچ کدام در انتخابات شرکت نکردند، نه محمود احمدینژاد و نه میرحسین موسوی.
?پینوشت: برای روشنتر شدن نقشهٔ راه (عدم مشارکت در انتخابات و مراحل پس از آن)، تماشای مناظرات زیر میتواند راهگشا باشد. هر کدام از این مناظرهها بخشی از مسئله را روشنی میبخشد:
به جلیلی رأی بدهیم یا نه؟
?هفتهٔ پیش مطلبی نوشتم با عنوان «به پزشکیان رأی بدهیم یا نه؟» که با استقبال خوبی (براساس میزان بازدید و بازفرست) مواجه شد، چون مخاطبان گمان کردند اگر با پزشکیان مخالفم، پس احتمالاً به جبههٔ رقیب رأی خواهم داد. در این یادداشت میخواهم با آن دسته از طرفداران آقای جلیلی صحبت کنم که نهتنها تندروی ندارند و مخالف آناند، بلکه اهل تعقل و تدبرِ بسیارند و از سر خیرخواهی برای کشور و مردمشان میخواهند به ایشان رأی بدهند. اینان عموماً قشر جوانتر را تشکیل میدهند، که امیدوارم نوشتهٔ من را با کمترین پیشفرض و پیشداوری مطالعه بفرمایند.
?من نمیخواهم بگویم آقای جلیلی همان احمدینژاد است، اما امیدوارم سال ۱۳۸۴ را فراموش نکرده باشید. «مردی از جنس مردم» آمد، با کاپشن. در همان زمان نیز علما و بزرگانی بودند که ما را از او بر حذر داشتند، اما بعضی مردمِ ما یا بگوییم اکثریت مردمِ ما خسته از دولت هاشمی و خاتمی بودند و میخواستند شخصیت جدیدی را تجربه کنند. البته احمدینژاد چندان ناشناخته نبود. پیش از نامزدیِ ریاستجمهوری، استاندار اردبیل و شهردار تهران بود. بسیاری از ما در آن زمان نمیدانستیم که چرا بعضی بزرگان با او مخالفاند، تا شد آنچه شد.
?اکنون مرد ناشناختهتری آمده که میخواهد، بدون داشتن سمت اجراییِ قابل اعتنا، بالاترین مقام اجرایی کشور را برعهده بگیرد. چگونه و با چه شواهدی به این شخص میتوان تکیه کرد؟ ایشان حتی حاضر به همکاری با دولت اصولگرا نیز نشده. حتماً سخنان آقای رئیسی را دیدهاید که میگوید: «خودم شخصاً با ایشان تماس گرفتم و چند مسئولیت به ایشان پیشنهاد کردم، اما ایشان نپذیرفتند». آیا کسی که با همفکران خود نیز حاضر به همکاری نیست، میتواند در کشور وفاق ایجاد کند و مدیر خوبی در سطح ملی باشد؟
?آقای جلیلی چند سالی دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده، که به اذعان خود اصولگرایان و بخشی از بدنهٔ حاکمیت موفق عمل نکرده است. برای نمونه، پیشنهاد میکنم نقدهایی را که آقای ولایتی در مناظرات سال ۱۳۹۲ به مذاکرات آقای جلیلی و نوع نگاه ایشان مطرح کرد یک بار دیگر ببینید.
?در این مدت، بسیار به اطرافیان آقای پزشکیان تاختهاند، اما چرا به اطرافیان آقای جلیلی توجه نمیشود؟ لطفاً در روزهای باقیمانده اندیشهٔ اطرافیان آقای جلیلی را کمی بیشتر مطالعه بفرمایید. جریان «پایداری» منشعب از اصولگرایی است، اما آیا همهٔ اصولگرایان با جریان پایداری موافقاند؟ یا نقدهای بسیار جدی به آنان دارند؟ اگر اصولگرایان آبشان با جریان پایداری به یک جوی نمیرود، آیا از سر مصلحتاندیشی به این جریان پیوستهاند؟ آیا این مصلحتاندیشی درنهایت به نفع کشور و مردم خواهد بود؟
?مسئلهٔ دیگری که چندان علاقهای به ورود در آن ندارم اما در ذهن بعضی طرفداران ایشان مؤثر واقع شده مسئلهٔ سادهزیستی است. آقای جلیلی معمولاً با پراید و تیبا دیده میشود. آیا ایشان بعد از ۳۰ سال کارِ کارمندی نتواسته برای خود خودروی بهتری بخرد؟ اگر نتوانسته، آیا او در حوزهٔ اقتصادِ فردی موفق نبوده است؟ و در این صورت آیا میتواند اقتصاد کشور را رونق دهد؟ اگر هم توان خرید دارد و نمیخرد، با چه هدفی چنین کاری میکند؟ مسئولی که تیبا سوار میشود آیا میخواهد مردم را هم به تیباسواری عادت دهد؟ یا نگاهش چنین است که خودش تیبا سوار شود و مردم خودروهای بسیار خوب؟ اگر ایشان میخواهد سادهزیستی کند، چرا در پایین شهر زندگی نمیکند؟ پایین شهر را فقط هنگام رأی دادن انتخاب میکند؟ چرا ایشان در نزدیکیِ محل زندگیاش رأی خود را به صندوق نینداخت؟ به قول مرحوم آقای فاطمینیا «عوامبازی بس نشد؟»دولت آقای احمدینژاد، معروف به دولت پاکدستان، را به یاد بیاورید که با همین سادهزیستیها (پژوه ۵۰۴، منزل نارمک، غذای خود را از منزل آوردن و سپس غذای ریاستحمهوری را خوردن و پول آن را به خزانهٔ دولت واریز کردن و...) آمد، اما بعضی اعضای دولت ایشان پس از تحویل دولت، به اتهام فسادهای مالی، دادگاهی شدند.
?یکی دیگر از نقاط قوت آقای جلیلی را «برنامه داشتن» ذکر میکنند. دوستانی که در نهادهای برنامهریز حضور داشتهاند میدانند که دهها پژوهشگاه و مرکز تحقیقاتی در سطح کشور وجود دارد که از اینگونه برنامهها بسیار نوشتهاند و انصافاً هم چه برنامههای خوبی. اما مگر به صِرف برنامه داشتن میتوان مملکت را اداره کرد؟ ضمانتهای اجرایی این برنامهها چیست؟ چگونه میتوان به این ضمانتها اعتماد کرد؟
?توجه داشته باشید که رئیسجمهور خوب برای دانستن مشکلات مردم حتماً نباید به میان آنان برود، بلکه باید، بیش از آن، قدرت اجرایی بر ادارهٔ امور کشور داشته باشد.
?نقد من به آقای پزشکیان تا به این لحظه ۱۱ هزار بازدید داشته و ۱۵۸ بار بازفرست شده. امیدوارم کسانی که آن یادداشت را منتشر کردند این یادداشت را هم منتشر کنند.
@elahiatik
? شیخ بهایی در معرض تحریف! (در دو بخش)
✍? پویان پروین اردبیلی
? بخش دوم: تحریف از منظر مخالفت با فلسفه
? شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی سه ضلع مثلث حکمت و معرفت در اصفهان و عامل تعدیل دستگاه صفوی و رونق هنر و دانش و فلسفه بودند و متأسفانه با فاصلهٔ کمی بعد از رحلت آنها، کار علم دست اخباریان و نقلیمسلکان افتاد و همانان عالمان نزدیک دربار شدند و دورهٔ دیگری از فشار و تنگنظری مذهبی علیه هنر و دانش و فلسفه، رونق گرفت. البته منظورم از اخباریان، امثال فیض کاشانی (داماد ملاصدرا) نیست که خود نگرشی بسیار روشن به هنر و بهویژه موسیقی داشت و به فلسفه و عرفان بسیار اقبال داشت. بلکه منظورم مرحوم مجلسی دوم و همفکران ایشان است.
? اما گاهی با استناد به برخی از اشعار شیخ بهایی، او را مخالف فلسفه در شمار میآورند. باید توجه کرد که شیخ بهایی در همان شعری که در آن دربارهٔ فلسفه چنین گفت:
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
دل منور کن به انوار جلی
چند باشی کاسهلیس بوعلی؟
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی
کی شفا گفته نبی منجلی؟
? تعبیر تندتری دربارهٔ علوم فقه و حدیث و تفسیر گفته است:
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
چند زین فقه و کلام بیاصول
مغز را خالی کنی ای بوالفضول
? و اینجا حتی زیرآب کل علوم رسمی را میزند حتی علوم مفیدی مثل هندسه و طب را:
فلسفه یا صرف یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
?پس این تعابیر منفی تند، مختص به فلسفه نیست بلکه شامل کل علوم رسمی و درسی است. اما این تخطئه با آنکه خود اهل این علوم بود از چه روست؟
? میخواهد بگوید آنچه در نهایت میماند، دیدهها و یافتههاست، نه دانستهها؛ فارغ از اینکه آن دانستهها از چه شاخهای باشد و با اینکه هریک در جای خود، فضل است و فایده دارد اما نهایتا علم حصولی و سایهٔ معلوم است نه خودِ معلوم و در بافتار عرغان و سلوک باطنی و ابدیتِ آدمی، آنچه میماند و ثمر میدهد، یافت حضوری و مواجهه با خودِ معلوم است. حاصل سخنش این بیت است:
تو به غیر از علم عشق ار دل نهی
سنگ استنجا به شیطان میدهی
سخنش «دلدادن» است، نه آموختن و بهکاربردن! اما استناد به ابیات ضدفلسفی در این شعر، همانقدر بلکه بیشتر قابل استناد علیه دیگر علوم ازجمله حدیث و فقه و کلام هم هست و مستند خوبی برای مخالفان فلسفه یا همچنین اهالی محترم مکتب تفکیک نخواهد بود تا شیخ بهایی را از هماندیشان خود به شمار آورند.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
?از دوست ارجمند و محقق فاضل و گرانمایه جناب آقای دکتر پویان پروین اردبیلی برای ارسال این مطلب سپاسگزارم.
??علاقهٔ من نیز به شیخ بهایی پوشیده نیست. یکی از رباعیات بسیار لطیف او را، که به دستخط خود ایشان نیز موجود است، تقدیم نگاهتان میکنم:
فرخندهشبی بود که آن دلبر مست
آمد ز پی غارت دل تیغ به دست
غارتزدهام دید و خجل گشت دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست
@elahiatik
? شیخ بهایی در معرض تحریف! (در دو بخش)
✍? پویان پروین اردبیلی
? بخش اول: تحریف از منظر نگرش و کنش اجتماعی
? امروز روز بزرگداشت شیخ بهایی و روز معمار بود.
شیخ بهایی عالِم چندوجهی و عارف گستردهنگری بود که یکی از برکاتش تربیت شاگردی چون ملاصدرا بوده است. ذوقش در اشعار ناب او هویداست. در جمیع علوم غریبه و مأنوسهٔ اسلامی و برخی از علوم تجربی، متخصص بود.
? سخن دربارهٔ او بسیار است اما فقط یک نکته را قصد کردم عرض کنم چون در سالهای اخیر از این بابت، برخی سعی کردند به ایشان طعن بزنند و خواستند گردی به دامان ایشان بنشانند.
? میدانیم که در دورهٔ تیموری، سنیگری بر ایران غالب بود به نحوی که حتی علمای شیعی در بلاد مختلف، با تقیه و احتیاط، سخن میگفتند و زیست میکردند.
بعد از اینکه حکومت تغییر کرد و صفویه روی کار آمدند و مذهب رسمی، تشیع اعلام شد، ورق برگشت و گاه افراط وارونهای نیز صورت گرفت.
از سویی شاهاسماعیل مقامِ «صدرالشریعه» را که زمان تیموری هم بود با اختیارات و قدرت و وسعت بیشتر در جهت تشیع متکی به حکومت، تقویت کرد، هر منطقه یک صدرالشریعه داشت که کل امور مذهبی و اوقاف و... آن منطقه دست او بود و او هم برای هر شهر، یک «شیخالاسلام» مشخص میکرد.
پسرش شاهطهماسب صلهٔ چشمگیر برای مجتهدان و علمای نجف و جبلعامل فرستاد و آنها را به ایران دعوت کرد. از مجتهدان نامدار، شیخ ابراهیم قطیفی، صله را رد کرد و نیامد اما شیخ علی کرکی پذیرفت و آمد و خطاب به قطیفی گفت امام حسن جوایز معاویه را قبول کرد، نه تو بالاتر از امام هستی و نه این سلطان بدتر از معاویه.
کرکی آمد و شاهطهماسب قدرت عجیبی به او داد و در دو فرمان حکومتی نوشت مخالفت با مجتهدین با شرک یک درجه است و هرکس با کرکی مخالفت کند ملعون است و از آستان ما مطرود است و به شدت ادب میشود. همچنین نوشت هرکس را که کرکی چه در امور شرعیه و چه در امور نظامی، نصب یا عزل کند بدون تایید شاه باید اجرا شود.
کرکی و تیم اطرافش هم مجموعهای از کارهای مثبت و منفی انجام دادهاند که بررسی و قضاوت آن مجالی جدا میخواهد اما خب او فقط فقه میدانست اما برخی مداخلاتش باعث انزوای برخی علمای بزرگ ایران شد. مثلا دستور داد قبله در همهٔ مساجد از جنوب غربی به جنوب تغییر کند و محرابها هم بر این اساس تعمیر شوند.
غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی (پسر سید سند)، عالِم درجهٔ یک ایران و شیراز بود و بر نجوم و ریاضی و فقه و فلسفه و.... مسلط بود مخالفت کرد و گفت تعیین قبله امری تخصصی در نجوم و ریاضی است و قبلهٔ جنوب غربی دقیق و درست است و محرابها هم با عمر چندصد ساله، از گنجینههای معماریاند که خراب میشود و تا جای ممکن نگذاشت در شیراز اجرا شود اما همین باعث شد او به شدت مهجور و منزوی شود و مدرسهٔ منصوریهٔ او در شیراز نیز از رونق افتاد و....
? کل اطلاعات تاریخی که تا اینجا عرضه شد از کتاب «غیاثالدین منصور دشتکی و فلسفهٔ عرفان» نوشتهٔ دکتر قاسم کاکایی آمده است.
? الغرض چون این پیشزمینهٔ تاریخی بوده و هست و از سویی شیخبهایی نیز از تبار جبلعامل و کوچندگان به ایران بودند متهم به تندروی فقهی و خشونت شده است که سخنی اساساً نادرست است.
او هرچند از نزدیکان به دربار صفوی بود و ارج و قربی در آن تشکیلات داشت اما هرچه مستند از زندگی او هست خدمت و رونق شهر و زندگی مردم بوده از توجه به هنر و معماری تا مدیریت انشعابات زایندهرود و تقسیمات آب کشاورزان تا رونق علم و مدارس و....
? تنها مستند مخالفان شیخ بهایی استناد به کتاب فقهی جامع عباسی است که به درخواست شاه، قرار شد ایشان در اواخر عمر یک دوره فقه بنویسد. این کتاب در شمایل فعلی، نیمهٔ اولش در امور عبادی و بخش دومش دربارهٔ امور اجتماعی و معاملات و... است. در بخش دومش احکام و نظرات تند و افراطی وجود دارد که مخالفان میگویند این نشان از نگرش افراطی او دارد.
اما دروغ و تحریف بزرگ این است که اساساً قسمت دوم این کتاب هیچ ربطی به شیخ بهایی ندارد، چون شیخ بهایی در وسط نگارش این کتاب از دنیا رفت و فقط بخش عبادیات را نوشت و بخش دوم کتاب را عالِم دیگری به دستور دربار کامل کرد.
جالب آنکه این سخن، یک ادعای منفرد جدید نیست، بلکه نام نویسندهٔ دوم در نسخ خطی این کتاب آمده و همو خودش نوشته که با مرگ شیخ بهایی، او کتاب را تکمیل میکند و عینا همین مطلب در نسخ چاپی کتاب هم آمده است و اساسا تا کنون در هیچ نسخهٔ خطی یا چاپی، ادعا نشده که بخش دوم کتاب از شیخ بهایی است.
? خداوند روح بلند آن مرد خدا، جناب بهاءالدین محمد عامِلی را که در جوار انیس نفوس، امام رضا مدفون است پیوسته علو بیشتر عنایت فرماید.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months ago