?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago
▨ شعر: ایران چه میگوید؟
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی #حمیدی_شیرازی
♬ پالایش و تنظیم: شهروز
♬ در این قصیده، ایران زمین مستقیما با ما درددل میکند و از حسرتهای تاریخیاش میگوید.
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
▨ شعر: مرگ قو
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی #حمیدی_شیرازی
♬ پالایش و تنظیم: شهروز
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
▨ شعر: مرگِ قو
▨ شاعر: دکتر مهدی حمیدی شیرازی
─────♬ ─────
? برای اولین بار صدای دکتر حمیدی شیرازی را بشنوید!
مقاله خواندنی از دوست ادیب و فرهیخته گرامی جناب آقای شهرام کارگر
مهرگان خنده زد از مردن شهریور من
باد پائیز بجنبید و بجنبد سر من
برگ ریز آمد و در برگ خزانی خواندم
كه یكی برگ دگر كنده شد از دفتر من
كودكی بودم و ناگاه مرا كرد جوان
مرگ اسفند مه و زادن شهریور من
بیم آن است كه تا چشم زنم پیر شوم
خستگی آید و پیری و نشیند بر من
رخت بربندد شادی و جوانی و نشاط
تیرگی راهنما گردد و غم رهبر من
موی كافوری و قوز كمر و چین جبین
زینت آرای سر من شود و پیكر من
پیش آئینه هراس آیدم از دیدن خویش
چون ز كافور سخن گوید مشك تر من
روزی آید كه من و دلبرم از هم پرسیم
كه چه حسن تو برانگیخت شبی خاطر من؟
هیچم از رنج شب پیری اندیشه نبود
گر چو من پیر نمیشد بت افسونگر من
ای دریغا كه بدو نیز نپاید گیتی
خرد و بشكسته شود نوش لب لاغر من
روزگاری شود آن طره پیچنده سفید
خبر از مرگ دهد شاخك سیسنبر من
پشت او خم شود از خستگی سال و مهان
فروردین ها ببرد تاب و تف آذر من
برسد عاقبت كار بدانجا كه شبی
من ز پیش او بگریزم و او از بر من
گاه لطف آرد و آن چهره بگیرد كه ببوس
گویمش حاشا كلا كه تویی مادر من
كی زنم بوسه بر آن چهره ی پر چین و شكن
كاتش عشق كشد شعله ز خاكستر من
گرچه پیرم چه بسا نرگس شهلا كه مراست
نوز جوینده در این كشور پهناور من
دلبر عهد جوانی منا بوسه مخواه
روز پیری ز لبم زین لب پر شكر من
تو ندانی كه مرا خستگی و پیری نیست
تا همی جنبد دریای پر از گوهر من
پسرانند مرا دختركانند مرا
كه جوان داشته در پیری من منظر من
نتوان گفت مرا كت پسر و دختر نیست
نظم و نثر است مرا خود پسر و دختر من
هر چه بر عمر جهان بگذرد ارزنده تر است
این نكویان درخشنده تر از اختر من
از پس مرگ من اینان سخن از من گویند
پر ز آوازه كنند از من بوم و بر من
وای بر من چكنم گر بشب پیری من
دست از عشق كشد طبع سخن پرور من
در خیالش همه شب خسبم و هر صبح پگاه
بوی نسرین و سمن خیزد از بستر من
گر مرا هیچ كسی هیچ كسی انگارد
هست دستی كه از او باز كشد كیفر من
عشق اگر نیست مرا زندگی و شادی نیست
طایر قدسم و از عشق بود شهپر من
من همینم كه مرا دیده و بینند كسان
چون مرا زاد چنین زاد مرا مادر من
گر بمیرم پس از این آرزرویی نیست مرا
كه بنازد به نكونامی من كشور من
1319/05/20
در سر سفره به سمت مرغ درازم
بیست نفر گر میانه فاصله باشد
زنگ کبابی بسی به گوش من آمد
رفتم و دیدم که زنگ قافله باشد
گه ز پی قلوهام گهی ز پی دل
حسرتی لات بِه که یکدله باشد
سوری پرخور ز خوان فاتحه برخاست
گنده شکم چون زنی که حامله باشد
با نُخُچی کشمشم شریک به اطفال
گرنه ز ترس معلّم و لَله باشد
صرفی عاطل ز صرف، صرف نظر کن
زآنکه همه گفتههای باطله باشد
در همه آلات سفره چیست که وزنش
مفعل و مفعال یا که مفعله باشد
یک دو سه انگشت مزهچِش به سر دیگ
گر بخورم کس نگویدم دله باشد
بخت به سورم نخواند دیشب و ایوای
امشبش ار با من این معامله باشد
لانهی مرغان ز بهر تخم بکاوم
گرچه به سقف آشیان چلچله باشد
لقمهی غیب آنچه در رسد به گلویم
منتظرم گرچه تیر حرمله باشد
حالت من درمیان برّه پلوها
حالت گرگی بود که در گله باشد
در سر سبزی پلو بخفته به عرعر
همچو خری کو به سبزهها یله باشد
قسمت همکاسه پاک خوردم و گفتم
دوست نباید ز دوست در گله باشد
زو همه قُرقُر ز من پند که مخروش
مرد نباید که تنگ حوصله باشد
قافیه گر با گله گله شده کس را
با چو من استاد کی مجادله باشد
داند اگر این غزل رسد به فروغی
خسته دلی در قفای قافله باشد
#تقی_دانش (ضیاءلشکر و مستشار اعظم)
#دریایگوهر (جلد سوم، گزیده اشعار معاصرین،تالیف #حمیدی_شیرازی )
ساعت ٧ صبح ٢٥ شهریور ماه سال ٢۰ رضاشاه پس از امضای استعفانامه ی خود در کاخ مرمر با سایر افراد خانواده سلطنتی تهران را ترک گفته و بسمت اصفهان عزیمت کردند و از آنجا از راه کرمان بکشتی سوار شده و خاک ایرانرا که بیست سال در آن چپاول و غارتگری کرده بودند به پشت سر گذاشتند۰ پس از مدتها خبر رسید که این مسافران آواره حرکت جبری خود را بپایان رسانده و بجزیره ی موریس رسیده اند!
اگرچه تاب ز چشمم بچشم خیره گرفتی
هزار شکر که جائی دراین جزیره گرفتی
ز قلب ما نروی گر ز پیش ما بگریزی
که شادی دل ما را بچشم خیره گرفتی
نیاز سلطنت حسن بود و فر جوانی
دلان شکستی و از دیدگان ذخیره گرفتی
دو ابروان کجت هرچه کشت سیر نگشتی
گناه کشتن عشاق ، بخت تیره گرفتی
خدنگ مژه گشادی ، کمند زلف گشودی
اگر زدی که زدی ، ورنه زین و تیره گرفتی
بهرکجا که روی آتش تو در تو بگیرد
اگرچه زآتش خود جای در جزیره گرفتی
بت جزیره نشین ! این گناه خویش چه خوانی؟
که هر گنه که بچشم آمدت کبیره گرفتی!
ز رنگ زردی ما خون ز گونه ی تو برآمد
نگیرد آنهمه خونت کزاین خمیره گرفتی
زدی بخانه دل آتشی ز حسن خدائی
که خود بسوختی و دامن نبیره گرفتی
بحکم چرخ بدریا ز عمر دست نشوئی
بجرم آنکه چرا دست خویش چیره گرفتی
زکات و جیره دل من کنون ز حسن تو خواهد
که از یهودی گریان زکات و جیره گرفتی!
١٦/ ٨ /٢۰ شیراز
رنجاند گرچه طبع مرا کلک مینوی
بس کار نو که کرد و دراین کار هم نوی
هرچند جمله کار مرا پوچ و هیچ خواند
او را به کار خویش پذیرم به خسروی
مدحاش کنم از آن، که بداند بهمدح اوست
بلبل ز شاخ سرو بهگلبانگ پهلوی
مانم از او مدیحی و داند نمانده است
مدحی چنین بدیع ز محمود غزنوی
او مدح خویشتن بهدرم از زبان بماند
وین بیدرم بماند و از شوق معنوی
وانگه ز دوست مدح شنیدن مدیح نیست
مدح آن بود که از لب جز دوست بشنوی:
پنجاه سال کِشتی ای مرد اوستاد
پنجاه سال باش که از کشته بدروی
تهران ۲۴/ ۵/ ۵۰
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago