🎞نقد فیلم و سریال🎞

Description
نقد و بررسی برترین آثار سینمایی دنیا🎥🎬🎞

-------------------------------------
ارتباط با ما⬇️
🆔️ : @I_am_Mr_Mercury
🆔️ : @omidius
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 Monate, 3 Wochen her

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 Monate, 1 Woche her

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 Monate her

4 weeks, 1 day ago

پول را پشت در اتاق میگذرد و با ناراحتی منزل را ترک میکند.
کابیریا به خیابان میزند و پیش دوستانش بر میگردد.
در شب بعد کابیریا طی یک برنامه نمایشی با مردی عاشق پیشه ای به اسم اسکار اشنا میشود که نشان میدهد عاشق کابیریا شده است و به او درخواست دوستی و ازدواج می دهد.کابیریا خوشحال و ذوق زده  از آنکه بلاخره مردی پیدا شد که عاشق او شده است و میتواند با اون زندگی خوبی داشته باشد.دروغ چرا ما هم مثل او خوشحالیم همانطور که با ناراحتی او و سواستفاده از او ناراحت بودیم.
و مثل کابیریا مرد را فرشته ای خطاب میکنیم که از دل مردمان این شهر شیطان صفت بیرون امده است.
کابیریا به خانه میرود و با خوشحالی خبر ازدواج خود را به دوستانش می دهد خانه خود را میفروشد و مقدار پول پس انداز خود را بر میدارد و به شهر میرود تا با اسکار عاشق پیشه ازدواج کند.
ولی این دیدار مثل دیدار های قبلشان نیست.اینبار اسکار بیشتر سکوت میکند و چشمان و رفتارش نشان از یک اتفاق بد می دهد.
ما هم مثل کابیریا کم کم نگرانیمان بیشتر میشود.
اسکار کابیریا را از راه جنگل به سمت دریا میبرد
با خود میگویم خدا اینبار دیگر ن
فلینی اینبار دیگر بگذار کابیریا به خواسته اش برسد و شاهد شکست او نباشیم.
ولی انگار فرشته های این شهر مردن یا اگر زنده هستن قسمت کابیریا نمیشوند.
اسکار هم کیف و پول های کابیریا را برمیدارد و کابیریا را در حال التماس به او برا کشتنش رها میکند و فرار می کند.
کابیریا ساده دل ما اینبار هم مورد سو استفاده قرار گرفت ولی اینبار دیگر ن سقفی  که به گفته خودش برای جمع کردن پولش چقد کتک خورده برای زندگی دارد و ن پولی که با ان لقمه نانی برای خود بگیرد.و از همه مهمتر مردی که برای او فرشته بود تبدیل به حیوانی پست و رذل شد.
در پایان فیلم کابیریا قدم زنان با صورت گریان و قلب شکست خورده در میان جوانانی که در حال شادی هستن از جنگل بیرون می آید و در میان اشکهایش خنده ای که نشان از فروپاشی روانی او دارد بر لبانش جاری است فیلم به متاثر ترین شکل ممکن پایان می یابد.

شب های کابیریا شاهکار فلینی لحظات با نمک و درام زیبایی دارد و به لطف بازی بینظیر جولیتا ماسینا که بی شک یکی از بهترین نقش آفرینی های تاریخ سینماس یک فیلم تاثیرگذار از سینمای رئالیسم ایتالیا هست که دیر دیدنش برای من حسرت به همراه داشت.

علی ستوده

@NaghdeFilmoSerial

4 weeks, 1 day ago

#ارسالی_از_شما

شب های کابیریا

سال ساخت ۱۹۵۷

کارگردان فدریکو فلینی

حدودا ۱۵ سال هست که به صورت حرفه ای سینما رو دنبال می کنم و از سینمای ایتالیا و کارگردان های بزرگ ان شاهکار های زیادی دیدم.
چندسال پیش سراغ اثار فلینی رفتم و با فیلم محبوب منتقدین هشت ونیم شروع کردم ولی این فیلم باب میل من نبود بعد از اون سراغ زندگی شیرین رفتم ولی اون فیلم هم جز دل سرد کردن من از فلینی چیزی عایدم نشد.
در بین فیلم هایی که از فلینی دیدم فیلم جاده برای من قابل تحمل تر بود ولی دل سردی من از فیلینی باعث شد که دیگر سراغ اثارش نروم تا چند شب پیش در آرشیو فیلم هایم با فیلم شب های کابیریا رو به رو شدم
و علی رغم میل باطنی تصمیم گرفتم به عنوان حسن ختام اثار فلینی این فیلم را هم ببینم.
بعد از تماشای فیلم به احترام فلینی و جولیتا ماسینا همسر فلینی چاپلین مونث ایتالیایی کلاه از سر برداشتم.
شب های کابیریا در سال ۱۹۵۷ و مثل دیگر اثار رئالیسم بعد از جنگ جهانی دوم و رکود اقتصادی و ویرانی ایتالیا در رم ساخته شد.
کشوری که بعد از جنگ در آن دیگر خبری از
رومئو و ژولیت نیست و فقر و نداری مثل طاعون بر سر مردم افتاده است واکثر مردم فاقد هرگونه عشق و احساس به هم نوع و غیر هم نوع خود هستن.
ولی فلینی در دل این کشور و شهر به سراغ فاحشه ای رفته که بدون اغراق دوستداشتنی ترین روسپی تاریخ سینماس که در پی این ناملایمتی ها به دنبال عشق هست.بدنبال مردی هست که بتواند در کنار او یک زندگی عاشقانه تشکیل بدهد و ادامه سال های زندگی خود را در آغوش مردی سپری کند که او را دوست میدارد.
شب‌های کابیریا روایتگر چند شب از زندگی دراماتیک فاحشه‌ای ساده و حساس است. فیلمی که نمایش دهنده زیبایی‌ها در دل بدترین زشتی‌هاست.
فیلم در مورد فاحشه ای ساده دل و به شدت با احساس به نام کابیریا با بازی بینظیر ماسینا است که در منطقه ی ویران و فقیر نشین شهر ساکن هست.
بنا به شرایط بد اقتصادی حاکم بر کشور و بیکاری مردم زنان به روسپی گری
روی اورده اند و مردان در پی عشق بازی و کلاه برداری از زنانی که به سختی و با فروختن بدنشان برای خود لقمه نانی در میاورند هستن.
در بین زنان ان منطقه روسپی ساده دلی به نام کابیریا وجود دارد که دغدغه اول او پول نیست.او دارای احساسات است و دنبال شریکی است تا با او روز های باقیمانده زندگی را با عشق زیر یک سقف سر کنند.
فیلم با یک لانگ شات از یک منطقه ساحلی شروع میشود که زوجی خندان و سرخوش  به سمت دریا میروند.دویدن سرخوشانه آن ها و عشق بازی ان ها در میانه راه به ما خبر از یک رابطه عاشقانه از این زوج میدهد ولی دیری نمیگذرد که فلینی به ما یاداور میشود که قرارنیست ما یک فیلم رمانتیک ببینیم.
مرد کیف پول کابیریا را از دست او چنگ میزند و اورا به دریا میاندازد.
کابیریا در دریا در حال غرق شدن هست و معشوقه خود را صدا میزند که به او کمک کند انگار که او بخاطر بی احتیاطی خود به آب افتاده. ولی معشوقه او با کیف کابیریا فرار میکند.
مردم ان منطقه کابیریا را نجات میدهند کابیریا از دریا بیرون میاید و به هوش میاید ولی باز هم سراغ معشوق خود را میگیرد و از نبود او نگران است.او را صدا میزند و به دنبال او راه میفتد.
در همین چند دقیقه از فیلم به زیبایی  شخصیت کابیریا برای ما شکل میگیرد واز اینجا به بعد مخاطب با شخصیت کابیریا همزاد پنداری می کند.شخصیتی که بدون شک بدون بازی جولیتا ماسینا باور پذیر نبود.بازیگری که با اون استایل و قد و قامت کوتاه و میمیک بینظیر پر احساسش به خوبی از پس این نقش بر امده است.
کابیریا بعد از انکه به خانه میرود و معشوقه خود را نمیاید،دوست او واندا او را متقاعد میکند که جورجو از او سو استفاده کرده و بعد از دزدن پول هایش فرار کرده است.
کابیریا ضربه روحی سختی میخورد و از شدت ناراحتی عکس ها و وسایل او را آتش میزند و شانه بالا میندازد و میرود به خیابان دنبال همدم دیگری بگردد تا سو استفاده جورجو را ازیاد ببرد.
کابیریا به صورت اتفاقی در خیابان با بازیگر سینما برخورد میکند که با همسرش در جدل هستن و بعد از دعوا و جداشدن ان ها از هم ان مرد از کابیریا درخواست میکند که به ماشین او سوار شود و شب را با او بگذراند
کابیریا هم از انکه بازیگر زیبا و پولداری به او درخواست داده خوشحال میشود و همراه او میشود تا شب سخت مرد را شاید بتواند کمی ارام کند بعد از رفتن به کلوپ و رقص و لحظات دلنشین به خانه بزرگ ان مرد میروند.کابیریا از اینکه مورد توجه بازیگر بزرگی قرار گرفته به شدت مسرور میشود تا آنجا که حتی این برخورد را باور نمیکند.
ولی دیری نمیگذرد که ذوق کابیریا خاموش میشود و معشوقه مرد به خانه برمیگردد و کابیریا مجبور میشود تا صبح در اتاق پنهان شود و از سوراخ کلید شاهد عشق بازی ان ها باشد.صبح مرد به او پول میدهد و او را از خانه بیرون میکند.ولی کابیریا برای کاری که نکرده پول نمیگیرد

1 month ago

منتقدی که چاپلین و وودی‌آلن و کوبریک و اسکورسیزی و ولز و تارکوفسکی  و هانکه و تارانتینو و دنیرو و آل‌پاچینو و... قبول نداره و هرزگاهی فقط میشه با برخی حرفهاش موافق بود (مثل خیلی از نقدهاش بر سینمای کلاسیک یا موضع‌گیری خوبش در مورد قاتل و وحشی(که طبیعتا اگه هنوز جیره‌خور صداوسیما بود همینم نمیگفت) )  هنوزم کلی طرفدار داره . از این مضحک‌تر نمیشه.

و از خودش بدتر اون سینمایی نویس‌هایی که به تقلید ازش ظهور کردن (نصف خودشم سواد ندارن) و از مواضع تندشون هم پایین نمیان

یعنی اگه فراستی بعد سالها قبول میکنه که مثلا دارک نایتِ نولان خوبه ، مقلدینش همینم قبول نمیکنن

3 months, 2 weeks ago

پایان بندی سریال
مشکات در فینال خود به دنبال مدرک قانع کننده است. او برای این کار فرصت زیادی ندارد زیرا نعیم به منصور نزدیک شده. این فشردگی زمان عامل استرس ما می شود.
نعیم با منصور رو به رو می شود و یک نبرد کلاسیک شکل می گیرد. کاملا واضح است که نعیم از پس منصور بر می آید. حتی رضا پروانه هم در دیالوگی می گوید نصف نعیم هم برای منصور کافی است. پس در ابتدا به نظر می رسد کشمکش آن طور که باید رخ نخواهد داد اما با ضربه ی چاقوی غافلگیرانه ی منصور به نعیم ورق بر می گردد. نعیم در موضع ضعف است و همین موضوع عاملی برای نگرانی ما درباره اوضاع اوست. ولی باز هم اوضاع عوض شده و این بار نعیم سوار بر شرایط وخیم می شود. منصور کشته و قهرمان زخمی ما به انتقام سریالی خود پایان می دهد.
مشکات با مدرک عینی اش دیر به نعیم می رسد و افسوس بزرگی را بر دلمان می گذارد.
در آخر در حالی که برف می بارد نعیم را تنها، به همراه موسیقی آشنا و از آن مهم‌تر سازگار با شخصیت در حیاط زندان می بینم. این نما، داستان زندگی تلخ او را برایمان به صورت کلی تداعی می کند. سپس دوربین عقب کشیده، برای آخرین بار با نعیم همدلی و از وی خداحافظی می کنیم.

@NaghdeFilmoSerial

3 months, 2 weeks ago

احساس بی پناهی و ترس کرده، به سمت مشکات با حالت گریه راه می‌افتد. حس گرم پناه بودن برای دختر، آن بخش های لطیف و دلسوز محب را تحریک می کند. این انرژی مثبت و گرما بخش، سردی افسردگی محب را تا حدودی که او را به فعالیت برگرداند، کاهش داده و به یک تعادل نسبی می رساند.
محب مرد قانون است و رضایت خدا را در کارهایش لحاظ می کند. حال چگونه می توان به واقعیت و عمق باور های شخصیت محب پی برد؟ زمانی که او در یک دو راهی، انتخاب و فشار بزرگ قرار می گیرد عیارش آشکار می شود. در یکی از بازجویی های نهایی، به منصور حمله می کند. اکنون در حالت فشار و عصبانیت مطلق قرار دارد. گلوی او را تا مرز خفگی فشار می دهد و ناگهان به کار اشتباه خود پی برده و متوقف می شود. او اول از همه از خدا و سپس بی قانونی می ترسد. در گذشته هم یک بار این آزمون را طبق گفته ی خودش از سر گذرانده و این بار هم موفق بیرون می آید. در واقع بین کشتن و نکشتن منصور دومی را انتخاب می کند. محب شباهت های زیادی به نعیم دارد. دختر از دست رفته، تنهایی، غم و خشم. حتی نور مکان های زندگیشان هم هنگام شب بسیار کم است.
منصور
روانی نابغه ای که حسادتش موجب ویرانی زندگی چند نفر شد. حسادت از خشم و کمبود سر چشمه می گیرد. انگار بچه ای دیوانه اما باهوش است که هنوز به حامی عاطفی نیاز دارد. در نتیجه کمی هم دلمان برایش می سوزد. فلش بک ها به خوبی شخصیت او را برایمان می کاوند و به درستی کودکی او را برسی می کنند تا به خوبی و عمق هرچه بیشتر و بهتر بتوانیم علت کنش های روان پریشانه ی فعلی او را درک کنیم.

برسی لایه های محتوایی
از لایه ظاهری را همان قصه ی آشکار که عبور کنیم به معنایی به نام قانون در برابر بی قانونی می رسیم. خطی که مشکات دنبال می کند عین عدالت و قانون است اما خط نعیم بی قانونی را با خود حمل می کند. مشکات در جبهه خیر بر علیه شر یعنی منصور حرکت می کند اما جبهه نعیم حالتی کنایی دارد. طرف مقابل نعیم شر و هدفش نابودی آن است ولی او از راه شر پیشروی می کند. در نهایت راه مشکات بر راه نعیم غلبه می کند چون نعیم در طول روایت چند بار به بن بست خورده و محتاج روش مشکات می شود. در آخر سریال مشکات مدرک عینی بر علیه منصور پیدا می کند اما نعیم برای انتقام عجله کرده و همان راه اشتباه خود را می رود.
لایه ی بعدی به تاثیر رفتار والدین سمی بر روان فرد اشاره می کند. اگر پدر منصور در هنگام کودکی وی، زهر بیمارگونه در جان پسرش نمی ریخت، منصور دیگر به این وضعیت دچار نمی شد.
لایه ی زیرین و نهایی به نظرم بر روی فقر و تاثیرات مخرب آن دست می گذارد. اکثر شخصیت ها با فقر دست و پنجه نرم می کنند. نعیم به خاطر رفع نیاز های زندگی زناشویی دست به سرقت زده، زن رضا از آواره شدن می ترسد، خانواده ی عباس معطل یک حلقه هستند و... در کل فضای سریال تاریک و تلخ به عرصه ی ظهور می رسد.

اشکالات سریال
بخش های اضافه و کش دار نسبتاً زیادی در سریال وجود دارد که می توانست کمتر و یا کوتاه تر باشد.
فلش بک و صحبت و لحن صدای زن سابق منصور روی تصویر، بیشتر به تعریف داستان صوتی شبیه است تا صحبت درباره یک واقعه آن هم در حضور پلیس.
در ماجرای گرفتن اسلحه از دست نعیم توسط نریمان رضا از کجا می دانست قرار است نریمان اسلحه را بقاپد که از قبل نقشه کشیده و خشاب را در آورده بوده؟!
چرا در طول فصل اول حتی یک نفر هم از نزدیکان رضا به سرفه های مداوم او مشکوک نمی شود؟!
حین دستگیری برادر یکی از مجرمان، چرا پلیس سر کوچه کمین می کند و شانس رسیدن مستقیم و بی دردسر به سوژه از طریق تعقیب برادر را از خود می گیرد؟!
در عملیات فریب، مشکات دقیقا از کجا می داند نعیم او را به منظور ادامه ی مسیر پیدا خواهد کرد؟! مگر مشکات می داند نعیم آدرس او را بلد است؟! اگر می داند از کجا، کی و چگونه به این قضیه پی برده است؟
شاید بازهم بتوان گاف هایی از سریال بیرون کشید اما به نظرم تا همینجا کفایت می کند.

کمی درباره بازی های حسی
رنج نسبت به لذت و برعکس این ها نسبت به هم، معنا پیدا می کنند. ما در پوست شیر جایی در اوج امیدوار و خوشحال می شویم و سپس به تراژدی غیر قابل باوری می رسیم. فیلم زنده بودن ساحل، شخصیت ها و ما را خوشحال و امیدوار می کند. نجاتش از دست هیولای روانی این خوشحالی را به اوج می رساند. در صحنه ی بازگشت به خانه با ماشین آهنگ پوست شیر همگی غرق خوشی و لذت می شویم اما ناگهان با ورود مهاجم یا همان منصور به صحنه و شلیک بی رحمانه اش به ساحل تمام این حس خوب به درد و غم بدل می گردد. در واقع اینجا با یک وارونگی حسی عمیق طرفیم. از طرفی در گذشته یک بار مرگ جعلی ساحل باعث حس منفی و درد بوده و این بار با زنده و دوباره کشتن او، این تراژدی به نوعی تکرار شده و چند برابر بیشتر نسبت به قبل اطرافیان ساحل و مخاطب را آزرده می کند.

3 months, 2 weeks ago

با این که مقصد محل و نعیم یکی است اما راه آنها از هم جداست.
در جمع بندی این قسمت از تحلیل پیرنگ باید گفت دو خط اصلی داستان باعث ایجاد دو نگاه متفاوت به یک سوژه گردیده و در نوع خود بسیار جالب توجه عمل می کند. مسئله ی یگانه و اصلی سریال دنبال کردن هزارتوی جست و جو برای رسیدن به منصور است اما این هزارتو از طریق دو راه و روش مختلف و دو بُعد دنبال می شود نه یکی. همین عامل خود یکی دیگر از امتیازات مهم سریال محسوب می شود.
همین طور که جست و جو و معما راه خود را در پوست شیر دنبال می کنند، در بخشی که شخصیت ها به زنده بودن ساحل پی می برند پیرنگ نجات هم به جمع الگو ها اضافه می شود. مشکات، نعیم، صدرا و مادر ساحل موفق به یافتن و نجات ساحل می شوند و پرونده ی این الگو در همینجا بسته می شود.
وقتی منصور دستگیر می شود معما به پایان رسیده و از آن پس داستان به شکل تعلیق (حالا چه اتفاقی خواهد افتاد؟) در می‌آید و اثر حال و هوای تازه ای به خود می‌گیرد. بنابراین ما می توانیم شاهد تنوع حسی بنیادین و مهمی در این سریال باشیم.
هرچه الگو ها، تکنیک ها و مسیر های یک اثر از کمیت و کیفیت خوبی برخوردار باشند و به درستی در خدمت یک دیگر قرار بگیرند آن اثر در چشم مخاطبان دارای ارزش بیشتری بوده و در ذهن ها باقی می ماند.

تحلیل شخصیت های مهم و روابط
بی شک شخصیت اصلی قصه نعیم است. درست است که مشکات نقش پر رنگی را ایفا می کند و پا به پای نعیم کنش را جلو می برد اما مسئله ی اصلی، شخصیت نعیم است. همدلی، دلسوزی و همراهی ما بیشتر از جانب نعیم نشأت گرفته و برایش به کار می افتد.
اسم سریال یعنی پوست شیر بخش مهمی از شخصیت او را می سازد. مردی که قلب مهربان و خوبی دارد اما در عین حال سر سخت و قوی هم هست. گاه دل رحم و گاه خشن و بی رحم وارد عمل می شود. با این که ضربات و زخم های متعدد روحی محکمی شامل حالش می شود اما می تواند سرپا بماند و به مقاومت ادامه دهد. عشق پدر به دختر همیشه همدلی برانگیز است و از آن مهتر وقتی این عشق و باهم بودن دچار اختلال گردد بخش های عمیق تر شخصیت نمایان شده و دقیقا مشخص می شود که پدر تا چه اندازه حاضر است جانش را برای نجات و انتقام دخترش به خطر بیندازد. نعیم هرچه دارد وسط میان می گذارد و با تمام توان زخم بر می درد و جلو می‌رود. چنین پدری از نظر ما بسیار شایسته و یک قهرمان واقعی جلوه می کند. نعیم با اطرافیان خود رو راست است و برایشان از دل و جان مایه می گذارد. شجاعت از دیگر خصلت های بارز قهرمانان کلاسیک است که نعیم آن را در وجود خود تمام کمال دارد.
منحنی تحول شخصیت نعیم در همان قسمت های ابتدایی شروع و خاتمه می یابد. نعیم در ابتدا سر به راه و آرام شده و قصد شر بپا کردن ندارد اما پس از مرگ جعلی دخترش و به دنبال آن، نا امید شدن از روش مشکات برای پیگیری، شعله های آتش حاصل از خشم و انتقام شعله کشیده و نعیم را حتی از قبل هم خطرناک و عصیان گر تر می کند.
رضا پروانه
شخصیت مکمل و دوست داشتنی که گاهی از حد یک شخصیت متحد هم فراتر می رود. اون نیز مانند نعیم شجاع و با مرام بوده و خودش و زندگی‌اش را پای عزیزانش فدا می کند. ایثار در رضا پروانه بسیار به چشم می آید. او همیشه در بحران های زندگی نعیم حاضر است جانفشانی کند و خودش را در این راه فدا کند. در رابطه عشقی اش هم درست همینطور است. برای رضایت خاطر همسر موقتش خانه را به نام او می زند، محبت می کند و با او به معنای واقعی کلمه رفیق است.
انگیزه ی رضا از کارهایش به خوبی در صحنه ای توضیح داده می شود. اگر او همینطور بدون دلیل خاصی شیفته ی نعیم می بود آن گاه شخصیت آن طور که باید بنا نمی شود. انگیزه ی او در این همه خطر کردن و فدا کاری برای نعیم ریشه در گذشته و کار بزرگی که او برایش انجام داده دارد.
صدرا
جوان عاشقی که مهمترین کارش برای داستان پیدا کردن آدرس صمد است. او با این کار عشق خود را به ساحل اثبات می کند. وی با این فعالیت های ایثارگرانه از طرفی به دنبال آرام کردن وجدانش هم هست.
مشکات
پلیس زخمی که خاطره ای مشابه با مشکل پیش آمده ی نعیم دارد. در ابتدا منزوی، خانه نشین و افسرده معرفی می شود اما پس از چند برخورد، منحنی او نیز در همان اوایل سریال طی سه مرحله جا می افتد. ابتدا همکارش با اصرار و پا فشاری او را از غار تنهایی بیرون کشیده و سر صحنه ی جرم می برد. در آن جا خاطره ی تلخ گذشته برای مشکات یاد آوری می شود و همین یاد آوری مقدمه ای برای همدردی اش با نعیم و تحول شخصیتی است. در مرحله ی دوم رئیسش روی بیرون کشیدن او از تنهایی و دعوت به کار جدید مثل یک پدر کار می کند. با این که مشکات کماکان با بازگشت به کار مخالف است اما در مقایسه نسبت به قبل کمی نرم تر شده و مقدمه برای پذیرش کار جدید تا حدودی فراهم است. مرحله ی سوم و ضربه ی نهایی وقتی اتفاق می‌افتد که دختر بچه ای در اداره پلیس به خاطر ایجاد تنش از سوی یک زندانی

6 months ago

جلیلی و دارو دستش میخوان به فنا بدنمون لامصبا همه جا نیرو دارن

کشور رو عمدا هول میدن سمت تحریم و جنگ

زمان احمدی نژاد هم همین بود
با حرف زدن علیه هولوکاست و حرفهای ضداسراییلی و امریکایی کاری کردن دنیا مارو تحریم کنه

@NaghdeFilmoSerial

6 months ago

امریکا :شاهدی بر ارسال موشک توسط ایران به روسیه نداریم ...
اوکراین :ایران موشکی ارسال نکرده
وزیر امور خارجه :موشکی نفرستادیم ...

پس این خبر رو کی گفته که موشک فرستادیم روسیه ؟
اصلا چرا باید همچین حرفی بزنن علنا چرا باید بگن موشک فرستادیم روسیه؟

یه نماینده مجلس ایران گفته موشک فرستادیم روسیه

یه مشت روانی میخوان ایران رو هرجوری هست وارد جنگ با اسرائیل و امریکا کنند
متاسفانه این فرقه شیطانی تو مجلس و سپاه و ارتش و حاکمیت نیرو داره

@NaghdeFilmoSerial

6 months, 1 week ago

پاسخ کامو به مسئله خودکشی «نه» است. کامو اصرار دارد که ما باید در مواجهه با پوچی مقاومت کنیم و خود را به امیدهای دروغین نسپاریم؛ او حتی در نهایت پیشنهاد می‌دهد که زندگی وقتی بهتر خواهد بود که هیچ معنایی نداشته باشد.

از نظر کامو این به عهده ماست که زندگی خود را با شورمندی، آزادی و شورش (سه پیامد مثبت پوچی) زندگی کنیم، یا در غیر این صورت حتی تصمیم بگیریم که اصلاً زندگی نکنیم. با پذیرفتن اشتیاق‌ها و آزادیِ پوچ خود، می‌توانیم خود را به درون جهان بیندازیم و از هر چیزی که به ما داده شده استفاده کنیم. اگرچه هرگز نمی‌توانیم تنش‌های متافیزیکی و معرفت‌شناختی که باعث پوچی می‌شوند را حل کنیم، اما می‌توانیم به یاد داشته باشیم که «هدف»، در نهایت، «زندگی کردن» است و نه چیزی دیگر.

@NaghdeFilmoSerial

6 months, 1 week ago

میگه اون پسره همش مورد ظلم واقع شده خب تصویر ظلم به پسره کو؟؟

@NaghdeFilmoSerial

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 Monate, 3 Wochen her

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 Monate, 1 Woche her

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 Monate her