کانال هُنرواره | Art

Description
🖇هُنر نوسانی غیرقابل انفکاک است،
میانِ تکنیک و جنون...📝


این‌جا پُر از کاراکتر و قصه است...🌠

راه ارتباطی👇
t.me/HidenChat_Bot?start=176722911

اولین پست کانال👇
https://t.me/Honarrvareh/8
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 days, 2 hours ago

1 month ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/5a9aebbd1aeb58715e2c50ef5360bd78AgACAgQAAxkBCMNfxmdUTfYq-eyeP6Cm8D8BFYVc0T1HAAJvwTEbIDipUuO02zzPWRrAAQADAgADeAADNgQ.jpg) دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای …

دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای "كی" پرسید: "اگر كوسه‌‌ماهی‌ها آدم بودند، با ماهی‌های كوچولو مهربان‌تر می‌شدند؟" آقای "كی" گفت: "البته، اگر كوسه‌ماهی‌ها آدم بودند، توی دریا برای ماهی‌ها جعبه‌های محكمی می‌ساختند و همه‌جور خوراكی توی آن می‌گذاشتند و مواظب بودند كه همیشه پُر آب باشد، هوای بهداشت ماهی‌های كوچولو را هم داشتند، مثلاً وقتی یک ماهی‌ کوچولو باله‌اش را زخمی می‌کرد بهش می‌رسیدند تا زود و بی‌هنگام نمیرد، برای آن‌كه هیچ‌وقت دلِ ماهی كوچولو نگیرد، گاه گاهی مهمانی‌های بزرگ بر پا می‌كردند، چون كه گوشت ماهیِ شاد از ماهیِ پَکَر لذیذتر است! در آن جعبه‌های بزرگ برای ماهی‌ها مدرسه هم می‌ساختند، در آن مدرسه‌ها به ماهی کوچولوها یاد می‌دادند كه چه‌جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند، ماهی کوچولوها می‌بایست جغرافیا هم یاد بگیرند تا بتوانند کوسه‌هایی را که این‌ وَر و آن‌ وَر لَم داده‌اند را پیدا کنند، گیرم اگر کوسه‌ها آدم بودند درس اصلی ماهی‌ها اخلاق بود و به آن‌ها می‌قبولاندند كه زیباترین و باشكوه‌ترین كار برای یک ماهی این است كه خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیمِ یک كوسه‌ كند، به ماهی كوچولو یاد می‌دادند كه چطور به كوسه‌ها معتقد باشند و از همه مهم‌تر چه‌جوری خود را برای یک آینده‌ی زیبا مهیا كنند، آینده‌ای كه فقط از راهِ اطاعت به دست می‌آید. اگر كوسه‌ها آدم بودند، در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت، از دندانِ كوسه‌ها تصاویر زیبا و رنگارنگی می‌كشیدند، تهِ دریا نمایشنامه به روی صحنه می‌آوردند كه در آن ماهی كوچولوهای قهرمان، شاد و شنگول به دهانِ كوسه‌ها شیرجه می‌رفتند! همراه نمایش، آهنگ‌های مسحوركننده‌ای هم می‌نواختند كه بی‌اختیار ماهی‌های كوچولو را به طرف دهان كوسه‌ها می‌كشاند. در آن‌جا بی‌تردید مذهبی هم وجود داشت كه به ماهی‌ها می‌آموخت، زندگی واقعی در شكم كوسه‌ها آغاز می‌شود! اگر کوسه‌ها آدم بودند، ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند، گروهی عالی‌مقام و صاحب‌منصب بر دیگران فرمان می‌راندند، ماهی‌هایی که بفهمی نفهمی بزرگ‌تر از بقیه بودند اجازه داشتند کوچک‌ترها را میل کنند و این خودش به نفع کوسه‌ها بود چون از این راه برای خودِ آن‌ها لقمه‌های بزرگ‌تری آماده می‌شد از این مهم‌تر، ماهی‌هایی که معلم بودند یا رئیس یا مهندس یا قوطی‌ساز، مدام به ماهی‌های دیگر امر و نهی می‌کردند. مطلب را درز بگیرم، اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند زیرِ دریا هم تمدن وجود داشت..."

داستان کوتاه "اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند" نوشته‌ی "برتولت_برشت" شاعر، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر آلمانی (1948) ترجمه‌ی "پروین_انوار"

@Honarrvareh

1 month, 1 week ago

گفت: "دوستی با کسی کن که با تَغیُرِ تو، مُتغیِر نگردد..."

"فریدالدین عطار نیشابوری"
"تذکرة‌الاولیاء، ذکر ذوالنون مصری"
@Honarrvareh

1 month, 1 week ago

اجرای زیبای قطعه موسیقی "نامه‌ای به مادرم" ساخته و اجرای "ریچارد_کلایدرمن" نوازنده‌ی مشهور پیانو اهل فرانسه

"Lettre à Ma Mère’" performed by "Richard_Clayderman", 1979@Honarrvareh

1 month, 1 week ago

دانلود کتاب "قرارداد اجتماعی"
نوشته‌ی "ژان_ژاک_روسو"
ترجمه‌ی "غلامحسین_زیرک‌زاده"
چاپ شده در سال 1341
"روسو" در این کتاب از منافع ویژه‌ای که تضاد با آن‌ها تشکیل جامعه را واجب کرده انتقاد می‌کند. او در این کتاب، مسئله‌ی اخلاق را براساس ساختارهای اجتماعی شرح می‌دهد. استدلالِ روسو جهت برقراری قراردادی بنیادین با جایگزین کردن اخلاقِ برابری و قانونی به قرارداد و حقوقی‌ است که طبیعت با نابرابریِ جسمی بین انسان‌ها موجب شده است. در این مقاله، نگاه انتقادی در وهله‌ی نخست متوجه موقعیت کنونی جهان و در مرحله‌ی بعد یادآوری اهمیت واحد اخلاقی است که جامعه را به عنوان مجموعه‌ای واحد تشکیل می‌دهد و در آن قانون، افراد را به یک‌دیگر مرتبط می‌کند.

@Honarrvareh

1 month, 2 weeks ago

مُنتَهای کمال، نُقصان‌ است
گُل بریزد به وقتِ سیرابی...

"کلیات سعدی شیرازی"
به تصحیح "محمدعلی_فروغی"
----------------

رسید هر که به حدِ کمال، خواری دید
بلی به خاک فُتَد میوه چون رسیده شود...

"دیوان ابوطالب کلیم همدانی"
به تصحیح "محمد_قهرمان"
----------------

نیست جویای نظر چون مَهِ نو، ماهِ تمام
خودنمایی نکند هر که کمالی دارد...

"دیوان صائب تبریزی"
به تصحیح "محمد_قهرمان"

@Honarrvareh

1 month, 2 weeks ago

خاطرات "خانم بالا" از زنان حرمسرای "ناصرالدین‌شاه قاجار"
در هفته‌ی آخر مرداد 1336 درست 61 سال پس از کشته شدن "ناصرالدین‌شاه قاجار" به دست "میرزا رضا کرمانی"، خبرنگار اطلاعات هفتگی با سوژه‌ی جالبی مواجه شد، او توانست یکی از زنان صیغه‌ای ناصرالدین‌شاه قاجار را پیدا کند. "زیور حاج‌صالح" را که "خانم بالا" صدا می‌زدند. او یکی از 64 بانوی حرمسرای ناصری و به مدت 10 سال زوجه‌ی شرعی ناصرالدین‌شاه بود، حالا او در آن تابستان سال 1336 که 95 سال از عمرش می‌گذشت در یکی از اتاق‌های کوچک چهار در دو متر و در خانه‌ای دورافتاده در گلوبندک زندگی می‌کرد که آن هم به خاطر لطف یک زن خَیّر به طور رایگان در اختیارش گذاشته شده بود و به عنوان یکی از اعضای خانواده‌ی او در میان آن‌ها باقی عمرش را می‌گذرانید. "خانم بالا" پذیرفت خاطراتش را از حرمسرای ناصری تعریف کند. آن‌چه در این‌جا می‌خوانید خاطرات او به نقل از مجله‌ی "اطلاعات هفتگی" به تاریخ یکم شهریور سال 1336 است.

@Honarrvareh

1 month, 2 weeks ago

درود بر همراهان فرهیخته و عزیز، این نقاشی یکی از آثار معروف "ژوزف_دزیره_کورت" نقاش فرانسوی هست که آثارش موضوعات تاریخی و آیینی دارند و تحت‌تأثیر جنبش رومانتیسم با احساسات عمیق و مضامین انسانی همراه هستند، این نقاشی از اون دسته آثار هنری هست که میشه تفاسیر گوناگون و معانی مختلفی ازش دریافت کرد، مرد که با چهره‌ای تیره در حال نجات پیرمرد هست و زن و کودک رو رها کرده میشه نمادی از انسانی که سنت‌ها و آیین‌های گذشته رو در هر حالتی بر آینده ترجیح میده همینطور که اگر به تاریخ نگاه کنیم بارها در واقعیت چنین اتفاقی افتاده و چه جنگ‌های خونین و بزرگی که به خاطر حفظ آیین و سنت‌های گذشته به قیمت از دست رفتن آیندگان و نابود کردن اون‌ها به وجود اومده و در حالت دیگر می‌تونیم به این شکل هم تفسیرش کنیم که انسان در طول زندگی هر تصمیم مهمی که بگیره باید از چیزهای دیگری که ممکنه اون‌ها هم مهم باشند چشم‌پوشی کنه و انتخابش رو فقط برای یک‌ هدف‌ مهم و سرنوشت‌ساز می‌تونه بزاره نه بیشتر و در آخر هم به این نقاشی از دید مثبت اگر‌ بخواهیم نگاهی داشته باشیم میشه گفت که این مرد در لحظه فقط یک نفر رو می‌توانسته نجات بده یا پیرمرد و یا زن و کودک، انتخاب بیشتری نمی‌توانسته داشته باشد. می‌تونم بگم این نقاشی یک شاهکار هنری فوق‌العاده و سرشار از معنا و مفهوم هست.

1 month, 2 weeks ago

مرد برای نجات پدر دستش را دراز کرده است، اکنون پس از پشت‌ سر گذاشتن تجربه‌ی مدرنیته و پَساروشنگری، می‌دانیم که نه تنها هر کدام از انتخاب‌های مرد، همان سوژه‌ی نقاشی "ژوزف_دزیره-کورت" نقاشِ اثر بلکه هر انتخابی اشتباه است. انتخاب‌ها در هر حالت در دوگانه‌های ارزشی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فلسفی واجد ارجحیت‌های متضاد هستند و این وضعیت را می‌توان یک مسئله یا بحرانی طبیعی در نظر گرفت چرا که محدوده‌های این امتناع را منطق مکان و زمان، پیشاپیش معین کرده است. پس به همین اعتبار هر انتخاب ضرورتا یک انتخاب اشتباه است، چرا که انتخابِ هرکدام با احتمال پذیرش یک وضع ممکن و رد یا طردِ دست‌کم یک وضع ممکنِ دیگر تعریف می‌شود به اعتبار همین امر است که علی‌رغم اینکه انتخاب می‌تواند یک نتیجه‌ی ایجابی مشخص داشته باشد، همواره حامل التهابی ناشی از بی‌اعتنایی، روی‌گردانی، طرد و ردِ دست‌کم یک یا چند وضع محتمل دیگر است که می‌توانستند نتایجی موجه باشند.

#نقاشی@Honarrvareh

1 month, 2 weeks ago

این نقاشی درباره‌ی سرنوشت مردمانی می‌باشد که در بحبوحه‌ی طوفان و طغیان بزرگ از کشتیِ نجات‌ نوح بازمانده‌اند، منتقدان فمینیست در تفسیری از این نقاشی، سوژه‌محوری یعنی مرد را فردی بزدل و نالایق توصیف کرده‌اند که از زن و کودکش روی گردانده و نجات پدر پیرش را به عنوان سمبل پدرسالاریِ کهن انتخاب کرده است، همچنین منتقدان مدرنِ متأثر از روشنگری، مرد را که با سر و صورتی تاریک در مرکز تابلو تصویر شده است، نمادی از جهالت واپَس‌گرای سنتی توصیف کرده‌اند که به‌ جای نجات آینده (کودک) یا نجات وطن و عشق (زن)، نجات پدر (گذشته و سنت) را انتخاب کرده است و با ذهن تاریک خود واپس‌گرایی فناتیک را به جهان تاریخیِ معطوف به پیشرفت مدرن ترجیح داده است. مرد به چشمان پُر از وحشت پدر چشم دوخته است اما پیشاپیش، قبلِ از مطرح کردن این تفسیرهای اخلاقی یا ارزشی که تنها از منظر یک ایده‌ی استعلایی و سرمدی ممکن‌‌ هستند به نظر می‌رسد چیزِ شبح‌وار دیگری سال‌ها در لایه‌هایی از این اثر نادیده مانده است و آن شبح چیزی است که عجالتا آن را "عدم امکان یا امتناع انتخاب مطلوب" می‌نامیم. مرد ناگزیر به تنها یک انتخاب در میان چندین امکان موجه است، او تنها می‌تواند زن یا پسر یا پدر را در یک دقیقه‌ی مشخص و در یک مکان و زمان مشخص نجات دهد، به عبارت دیگر نجات تمام این سه نفر در یک دقیقه‌ی مشخص ممکن نیست. بداهت این عدم امکان یا امتناع با امکانات توجیه امر واقع و ملموس چندان هم دشوار نیست، به فرض محال تصور کنید که اگر مرد در عوض نجات پدر، پسر یا زن را نجات داده بود، بی‌شک منتقدانی از اردوگاه سنت‌گرایان یا مدافعان نظریه‌ی عدالت افلاطونی به اعتبار نابرابری ارزش‌های جنسیتی یا اخلاقی، مرد را در پیشگاه قضاوت‌ قرار می‌دانند، از همین‌رو است که بداهت امتناع انتخاب مطلوب آشکار می‌شود.

#نقاشی@Honarrvareh

1 month, 3 weeks ago
کانال هُنرواره | Art
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 days, 2 hours ago