آقشام گَلَن

Description
آقشام‌ گَلَن یعنی: "غروب‌آمده..."
در این نام غربتی هست.

از کتابِ "آتش، بدونِ دود"


@fereshte76a
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

11 months, 1 week ago

اگر کسی از زندگی خوب چیزی فراتر از خود آن را بجوید، طالب زندگی خوب نیست.

فلوتین

11 months, 1 week ago

نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

آواز و سه تار : محمدرضا لطفی
شعر : حافظ

سایر اجراها بر روی این بیت
https://t.me/koronmusic/3264

کانال موسیقی سنتی "کُرُن موزیک"  @koronmusic ?

11 months, 1 week ago

خوابم برده بود. در دمای نمی‌دانم چنددرجه و بی‌کولر و پنکه. از کابوس و گرما که از خواب پریدم، از داخل سینک ظرفشویی صدا شنیدم. رفتم ببینم کدام پروانه یا سوسک‌ پرنده‌ی مادرمرده‌ای خیس شده و توان پریدن ندارد و ضمن خواندن "این جهان زندان و ما زندانیان/حفره کن زندان و خود را وارهان" برای نجات تلاش می‌کند، که دیدم سطح ظرف یک‌بار مصرفِ سفیدِ نذری کاملا سیاه شده. چشم‌هایم را که مالیدم و بادقت‌ که نگاه کردم، دیدم مورچه‌ است. هزارتا مورچه. و صدا، صدای جویدن ظرف یکبار مصرف توسط هزارتا مورچه است. هماهنگ، باقاعده و با نظم بی‌نظیر. انگار که تمام عمر برای خوردن و بردن ظرف یک‌بار مصرف آموزش دیده‌اند. ظرف یک‌بار مصرف را بااحتیاط روی سینی گذاشتم و بعد بردم حیاط، که آب رویشان باز نکنیم و قاتل هزارتا مورچه‌ی پرتلاش و آموزش‌دیده نشویم. چندساعت بعد هم که رفتم ببینم هنوز مشغول کاراند یا نه، دیدم هفتاددرصد کارگران رفته‌اند که استراحت کنند؛ به سطح ظرف یک‌‌بار مصرف دست کشیدم که مطمئن شوم واقعا جویده‌اند، و ظرف واقعا فرورفتگی‌های عمیق داشت، واقعا مورچه‌ها جویده بودندش. حسن بصری می‌گفت "اگر خواهی دنیا را بینی که پس از تو چون خواهد بود، بنگر که پس از مرگ دیگران چون است". دیگر این‌جورها هم نیست آقای بصری، شما خیلی بدبینید. چیزهایی هم بعد از ما تغییر می‌کند، مثلا سفره‌ی مورچه‌ها تا چندروز پُرتر می‌شود.

11 months, 3 weeks ago

روزهای زیادی بود که غمگین بودم. این گزاره‌ی ساده را وقتی به دیوار کاهگلی تکیه داده بودیم، فهمیدم. قرار نبود به دیوار کاهگلی تکیه بدهیم، از یک ساعت قبلش درخت توت و صندلی زیرش را نشان کرده بودیم، بعد که با ذوق رفتیم که روی صندلی بنشینیم، دیدیم از فرط کثیفی، بین خراب‌کاری گنجشک و توتِ له‌شده نمی‌شود تفاوت قائل شد. این بود که عین بچه‌ی آدم عاقل، آمدیم این‌ور و به دیوار کاهگلی تکیه دادیم و پاهای ورم کرده از زیاد راه رفتن را دراز کردیم و کفش درآوردیم و در گرمای عصرِ تیرماه گذاشتیم هوای آلوده که هواشناسی هشدارش را داده بود و گفته بود به هیچ وجه بیرون نروید، با خیال راحت وارد ریه‌هایمان بشود. حالا این وسط‌ها نسیم خنکی هم می‌آمد. همین نسیم کوتاه و ساعات سپری شده‌ی روز بود که قانعم کرد بگویم "عصر خوبیه برای مردن". بعد از گفتن این حرف هم بود که فهمیدم روزهای زیادی بود که غمگین بودم. حالا غمگین هم که می‌گویم، نه که هرروز بساط گریه باشد، نه؛ ولی یک غم رقیق رو به متوسطی همراهم بود. چون روزهای زیادی بود که روز آن‌قدر سوراخ‌سمبه‌هایش زیاد بود -یا من توانایی چشم بستن روی سوراخ‌‌سمبه‌هایش را نداشتم- که فکر نکرده بودم کافی‌ست. بعد از مدتها، امروز عصر، فکر کردم اگر همین الان زندگی تمام شود، هیچ غمی ندارم، من سهمم را از زندگی گرفته‌ام. نه که سوراخ سمبه نبود، بود، زیاد هم بود. گرمای زیاد، گردوخاک، پادرد، اضطراب مسائل کاری و درسی، پیدا نکردنِ تاکسی، ولی حرف همان است که مرد در طعم گیلاس می‌گفت "خوب؟ نه. [اوضاع] خوب نشد. فکرم عوض شد، حالم عوض شد".

11 months, 3 weeks ago

از هزاران زنی که فردا
پیاده می‌شوند از قطار
یکی زیبا
و مابقی مسافرند.

عباس صفاری

11 months, 3 weeks ago

تمام حرف همین است. "هرآنچه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود".

@aghshamgalan

11 months, 4 weeks ago

مدت‌ها تلاش می‌کنی، بنیان‌های فکریت رو منسجم و محکم می‌کنی، به خودت مطمئنی، بعد یه غزل از مولانا می‌خونی/می‌شنوی، و همه‌اش به آنی فرو می‌ریزه. می‌بینی این مرد کلاااااا در جهانِ حسرت‌انگیزِ دیگه‌ایه، که اصلا تو را بدان شَه بار نیست! این‌همه شور و شادی رو از کجا میاری مرد؟!

11 months, 4 weeks ago

بله آقای مولانا. قاعده‌اش همینه. "رو رو که نِه‌ای عاشق". در همه چیز.

@aghshamgalan

11 months, 4 weeks ago

برای دوستی می‌نویسم بیابان تاتارها را بخوان. می‌نویسم که فضای وهم‌آلود و تنهایی عجیب و غریبی دارد و من را یاد کافکا می‌اندازد. بعد یاد گلی ترقی می‌افتم. هم‌او که "بزرگ‌بانوی هستی" را نوشته. برای چندمین بار در این چندروز که فهمیده‌ام این روزها در خانه‌ی سالمندانی در پاریس است و با هیچ‌کس حرف نمی‌زند، یادش افتاده‌ام؟ نمی‌دانم. بعدتر به خودم فکر می‌کنم. به زندگی پیش رو. به اینکه بروم و از یکی یکیِ آدم‌ها بپرسم "خبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید؟".

1 year ago

روز کثافتی بود.‌ گاهی اوقات هم برای اینکه یک روز را در زمره‌ی روزهای کثافت به حساب آورد، لازم نیست تا آخر روز صبر کرد. صبح با بحث با مامان شروع شد، بعد هم صف بانک، آزمایشگاه، داروخانه، صف بانک، مطب دکتر. انگار که درس ریاضی عقب بوده باشد و معلم زنگ هنر را هم بگیرد و هی ریاضی ریاضی ریاضی. در داروخانه که منتظر بودم قرص‌های بابا را بگیرم، مرد جوان هم‌سن‌وسالی آمد و چندبسته قرص خواست و آخرش گفت "دو بسته رانیتیدین هم بدید". خوشبخت‌ترین مرد جهان، در داروخانه روبروی من ایستاده بود. او در لیگی از خوشبختی بود که من را با هزارتا واسطه و پارتی و سر جدت این یکی رو یه‌جوری قبول کن، هم بهش راه نمی‌دادند. مردی که خودش و احتمالا هیچ‌کدام از نزدیکانش در این چندسال گذشته معده‌درد نداشته‌اند. بعد تمام مسیر داروخانه به بانک و بانک به مطب دکتر، لابه‌لای فکر کردن به گرما و بی‌پولی‌، به جمله‌ی سالینجر در داستان دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم فکر کردم. "خوشبختی جامد است و شادی مایع". فکر کردم هیچ‌کدام از ما تماما خوشبخت نیستیم. هیچ‌کدام از ما تماما سالم نیستیم. هیچ‌کدام از ما در روابط و کارمان تماما خوب نیستیم. هیچ‌کدام از ما تماما اخلاقی نیستیم. همان‌طور که پسر جوان خوشبخت بود که سال‌هاست معده‌درد نگرفته و نفهمیده سال‌هاست رانیتیدن از بازار جمع شده، من هم خوشبختم که از موجود بودن یا نبودن بعضی داروهای دیگر بی‌خبرم. نمی‌دانم، شاید نکته‌اش همین جاست. که بدانیم سلامت کامل و رابطه‌ی کامل و شغل کامل و خانواده‌ی کامل و آدم کامل و خوشبختی کامل وجود ندارد. راحت بگیریم و از مسیر لذت ببریم. که هرکداممان یک‌جور بدبختیم.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago