کانال تاپور، فرهنگ و هنر مازندران

Description
استفاده از پست‌های کانال تاپور با آوردن نام مولف و نشانی تاپور @Taapoot بلامانع هست.

ارتباط با ادمین‌ و فرستادن عکس و فیلم و مطلب:
@E_Azmoude
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

hace 9 meses, 2 semanas

✳️ مستند صوتی سپر چاربه‌دار
◽️فایل صوتی

بررسی زندگی سام‌نسا (سپر)، بانوی شجاع و دلاوری که حدود ۱۲۰ سال پیش در آلاشت سوادکوه به کار دشوار و مردانه چاربیداری مشغول بود.

او در یکی از سفرها زمانی که همراه سه مرد چاربیدار از بارفروش به آلاشت برمی‌گشت در برف هفت متری گرفتار شد و جان سپرد.

منظومه سپر چاربیدار سروده استاد علی‌ اعظم‌ حیدری سوادکوهی‌ست.

تهیه‌کننده، نویسنده و ترکیب‌صدا: علی‌صادقی
راوی: مرتضی‌میرزاده
کارشناسان: علی‌ اعظم‌ حیدری و احمد باوند
آواز: رحیم‌ حسین‌زاده
صداپیشه؛ ماهروزه‌ نژادی

◽️منبع کانال: @reykandei

?تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

hace 9 meses, 3 semanas

✳️ زَنیوز (زن اِیار)
◽️آئین‌های قدیمی در مراسم عروسی مازندران

سال‌های زیادی از عروسی‌های سنتی و صمیمی دیار آلاشت در سوادکوه مازندران نمی‌گذرد. تا چند سال پیش، عروسی‌ به صورت جداگانه برگزار می‌شد، یعنی عروس و داماد هر کدام در منزل خودشان جشن می‌گرفتند و تمامی رسم و رسوم را به جا می‌آوردند.

یک روز قبل از عروسی، یک نفر که به عنوان «خَوِرکـَر»، خانواده‌ها را برای شرکت در عروسی دعوت می‌کرد. خَورکری که از طرف خانواده داماد بود، وظیفه داشت فقط بانوان جوان را برای مراسم «زَنیوُر» دعوت کند.
فرد دعوت شده باید مقداری پول به همراه داشته باشد. در روز عروسی بانوان دعوتیِ در اتاقی جدا می‌نشستند و به جشن و شادی می‌پرداختند و بعد از صرف ناهار که جهیزیه عروس به منزل داماد آورده می شد، گروه زنیور به همراهی بزرگان فامیل (از زن و مرد و بانوان جوان) به منزل عروس رفته و در حیاط خانه جمع می‌شدند. یک مرد سر و زبان‌دار و باهوش، مسئول جمع‌آوری هدایای نقدی می‌شد. ابتدا نام اقوام درجه یک را می‌برد و مبلغ هدیه هر نفر را اعلام می‌کرد. معمولا پدر داماد بیشترین مبلغ هدیه را می‌داد که به آن «سَرهدیه» می‌گفتند و بقیه هم به ترتیب هدیه می‌دادند. مبلغ هدیه بقیه افراد نباید از مبلغ اهدایی سرهدیه بیشتر می‌شد. در پایان مبالغ اهدایی را شمرده و اعلام می‌کردند و به عروس می‌دادند و عروس هم به احترام پدر شوهر، هدیه را به او می‌داد و پدر شوهر دوباره به عـروس برمی‌گرداند. بعد از اتمام مراسم زنیور، نوبت به «عاروس یار» می‌رسید.

فرخنده آذرکیش، الاشت
◽️به کوشش نجما نجار

? تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#آئین‌های_مازندران #مازندران
#عروسی #زنیور
#جشن #عروس
#داماد #فرخنده_آذرکیش
#نجما_نجار #تاپور

⚠️ استفاده از پست‌های این کانال با آوردن نام مولف اثر و نشانی کانال تاپور @Taapoor آزاد است.

hace 9 meses, 3 semanas

✳️ باورهای عامیانه در مازندران
◽️دِگالی مار و کمردرد
در دهه‌های گذشته که هنوز علم پزشکی پیشرفت امروزی را نداشت، اگر کسی دچار کمردرد می‌شد و مالش و داروهای گیاهی کارساز نبود، او را نزد مادری که دوقلو زاییده باشد، می‌بردند. قابل توجه این که نیاز نبود که دوقلوها حتما خردسال باشند، بلکه مادری مورد نظر بود که در یک زایمان دو فرزند به دنیا آورده باشد.

از قبل با مادر دوقلوها هماهنگی می‌کردند که فلانی فردا صبح، نزد تو می‌آید تا کمردردش را درمان کنی. آن شخص بامداد ان روز به صورت ناشتا و بی‌آنکه با کسی سلام و علیکی کرده و حرفی بزند، به خانه مادر دوقلوها می‌رفت و به صورت دمر روی زمین دراز می‌کشید. مادر دوقلوها به آرامی پا بر کمرش می‌گذاشت و از بیمار می پرسید: این چیست؟ و بیمار که تا الان لال بود به زبان می‌آمد و می‌گفت: هُشتِه دِوا.
مادر پا را بر می‌داشت و دوباره می‌گذاشت و می‌پرسید: این چیست؟ بیمار این بار می‌گفت: دردِ دوا. (به این امید که بهبود یابد.)

گاهی این کار را تا سه روز پیاپی انجام می‌دادند تا درمان موثر واقع شود و کمردرد از بین برود.

امروزه با آمدن فناوری‌های پیشرفته پزشکی، هر چند درمان کمردرد با مادر دوقلوها خیلی کم شده و پیدا کردن مادری که دوقلو زاییده باشد هم سخت است، ولی پدران و مادرانی که سنّی از آنها گذشته، این روش درمان سنتی را به فرزندان‌شان می‌گویند.

هُشتِه دوا: داروی کمردرد
درد دوا: داروی این درد

نوشته: فتح الله نوری هولاری

▫️روستای هولار در ۱۳ کیلومتری جنوب ساری در بخش کلیجانرستاق واقع شده است.

? تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#آیین‌های_از_یاد_رفته #مازندران
#کمردرد #دوقلو
#دگالی #دگالی_مار
#هولار #درمان
#فتح‌الله_نوری_هولاری #فرهنگ_عامه

⚠️ استفاده از پست‌های این کانال با آوردن نام مولف اثر و نشانی کانال تاپور @Taapoor آزاد است.

hace 1 año
***✳️*** **تِـلار**

✳️ تِـلار

تلار، محل نگهداری گاو و گوسفند و استراحت و زندگی گالش و چوپان است. دیواره‌های تلار را از چوب درختان جنگلی درست می‌کنند که به شکل مرتب مانند دیوار روی هم گذاشته می‌شوند و این چوب‌ها، کـَل می‌گویند.

در برخی از تلارها، بخش داخلی کل را با کاهگِل آمیخته با کاه و علف خشک می‌پوشانند تا گالش و چوپان را در برابر باد و سرما و خزندگان و حشرات موذی در امان نگه دارد.

هم چنین برخی از تلارها را دو طبقه می‌سازند و از طبقه بالا برای نگهداری علوفه دام (کاه، علف خشک، جو و ...) استفاده می‌شود.

در گذشته‌های نه چندان دور، سقف شیروانی تلار را از تخته‌های نازک درختان جنگلی می‌پوشاندند که به این تخته‌ها لَت می‌گویند.

? و نوشته: شهربانو خالقی

? تاپور، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#تلار                 #گالش_منزل
#گالش              #چوپان
#دیوار_چوبی     #لت
#جنگل              #شهربانو_خالقی          

⚠️استفاده از مطالب تاپور با آوردن نام مولف اثر و نشانی کانال @Taapoor آزاد است.

hace 1 año
[‍](https://attach.fahares.com/tIEy99ArKVtR1C2/KM1nKw==) ‍ *****✅*** افسانه مَئر و …

* افسانه مَئر و اِشکارگُو (یا اشکاری‌گو*)

یتا روز، مَئر و اشکارگو خِرابِه (جنگل) دله دور زونه. وشونه میون صوُوِت بیه که کادوم اتا صوایی زودتر خو جه ویشار وونه و اِفتاب کفنه وِنِ سر.

مَئر بئوته: صوائی افتاب اول مه رو کفنه بعد اون انده حِوون رو.
اشکارگو بئوته: ته جه پیش‌تر مره افتاب گرنه.

خِلاصه وشون دِتا میون، حرف خله دَکِش‌بَکِش بَیه.
اشکارگو بئوته: فردا صوائی مَیِّن وونه.
مَئر بئوته: چیتی خانی معلوم هاکنی؟!
اشکارگو بَئوته: شومبی یتا تپه سر خاسمبی، افتاب که در بِمو، مَـیِّن وونه اول کِنه سر کَفِنه.
مَئر هم بئوته: خا بُوریم.
وشون بوردنه یتا بلند تپه سر بخاتنه که افتاب تِه بزو، وشون ره چَک هایره.

صوائی بَیه و اشکارگو ویشار بیه. بدییه افتاب دکته ونه شاخ تِک. ونگ هدا: های مَئر! کاجه دری؟ بِرو هارش افتاب اول مه شاخ ره بند هائیته و مه کله گرم بیه. ویندی مه حرف راست بیئه؟!
مَئر صدا بموو و بئوته: آهای اشکارگو! افتاب اول مره بند هائیته
اشکارگو بئوته: ته کاجه دری؟!
مَئر جباب هدا: ته شاخ سر کِلافه بزومه بخاتمه، صوائی افتاب اول مه سر دکته.

اشکارگو ره خله غِض بیته. یک دفه خاشه کله و شاخ ره مَکِم تکون هدا، مَئر ون شاخ سر جه دکته بنه.
اشکارگو کله ره جِر هاکارده و مَئر ره دندون بهیته و هورت بکشیئه و بخارده. بعد خاشه پیش بئوته: افتاب اول مه سر کفنه و مره گرم کانده. تا زنده هستمه هر کاجه مَئر بَوینم وره خارمه.

****
اون گادِر تا اِسا، مَئر هر کاجه اشکارگو ره بَوینه، فرار کانده. قدیمی سِرِه‌ها دله مَئر دهیبو اشکارگوی شاخ ره یشتنه سره دله یا کَت دیم زونه و دیگه مئر اون خانه ره دیاری نمو.

اَره این اُوسنی پیش بمو که اشکارگو هر کاجه مئر ره بوینه وره خارنه و ونه زهر، اشکارگوی چِش گوشه جمع وونه و خله کمیاب دارو هسته. قدیم آدما گوتنه اشکارگو چش گوشه تریاک دره، مُشک و عنبر دره که هر درد وسته دوائه.

اینتا ره هم بائورم و بدونین که اشکارگو وقتی مَئر ره خوارنه وه ره خله تِـشنا وونه اَما اوُ نخوارنه. اگر اوُ بخواره می‌یرنه، این زهر، هم ونه چش گوشه جم وونه و مشک و دارویی خوشبو وونه هم اشکارگو گوشت خله مریضی‌ها وسته دوا هسته.

اسا اهل دانش خله په‌گیری هاکاردنه، گونه اشـکارگو یـتا گادر که خاراک زیاد بـخائه و چَلبی نیاز داره یا خانِه ونه شاخ زودتر گَت بواشه گوشت خارنه.

اشکارگو = گوزن
مَئر، مَر = مار
میِّن = معلوم

نجما نجار
?: فضای مجازی

? تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#اشکارگو                  #اشکاری‌گو
#مئر_مار                  #افسانه
#گوزن                      #باورهای_قدیمی
#طبیعت                   #هزارجریب
#نجما_نجار

hace 1 año

✳️ شعر تبری: سه گلشن تبری

کِلِه پیش، ماشِه بِه دَس، چَچکَلِ دی چِش بُوردِه نار

بَدیمِه شِه جانِ مار رِه دَرِه خَمیر هاکُنِه
اِتی کِـلوا اُ تُوتِک یا اینکه  فَـطیر هاکُنِه

کِلین رِه پِِه دائِه اُ کِـلوا رِه اِیاردِه بِریم
پَتِه‌شیر رِه مائِه زُو، بئیرِه پَندیر هاکُنِه

ِاِتی لا کِندی ئِه گِهرِه وَچِه رِه خُو بَوِرِه
بَدیمِه جِوونی رِه چِتّی دَرِه پیر هاکُنِه

بِگَمُون بَویمِه ویشار، ناکِله دیِّه نا مار

عیسی غفوری (شبره)

◽️برگردان به فارسی:

کنار اجاق انبر به دست، دود هیزم نیم سوخته، دل آرام گرفت

دیدم مادرم را که دارد خمیر می‌کند
نان کلوا و توتک یا که نان فطیر می‌کند

خاکستر را کنار می‌زد و کلوا را بیرون می‌آورد
شیر را می‌پخت تا آن را پنیر بزند

کمی هم گهواره را تاب می‌داد تا بچه را بخواباند
دیدم که چگونه جوانی خود را پیر می‌کند

ناگهان بیدار شدم! نه اجاق بود نه مادرم...

▫️منبع: @navayetabari


?*** تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#شعر
#شعر_تبری
#مادر
#عیسی_غفوری
#شبره

⚠️ ? استفاده از پست‌های این کانال با آوردن نام مولف اثر و نشانی کانال تاپور @Taapoor آزاد است.

hace 1 año, 3 meses

✴️ مراسم عصر عاشورا در روستای هولار
آنچه امروزه تحت عنوان مراسم عصر عاشورا با آتش زدن خیمه‌ها انجام می‌شود، پیشترها در بسیاری از جاهای ایران و مازندران به شکل دیگری برگزار می‌شد. در روستای بالاهولار شهرستان ساری تا دهه ۱۳۶۰ خورشیدی مراسمی برای عصر عاشورا اجرا می‌شد و خلاصه‌ای از آن را اینجا یادآوری می‌کنم:

مردم روستای هولار در عصر عاشورا در تکیه محل (تکیه سر) جمع می‌شدند و برای این که اوج نفرت خود را از جنایت یزید و یارانش ابراز کنند، درون چند کوزه سفالی را از خاک و خاکستر پر می‌کردند و آنها را از شاخه‌های درختی در داخل حیاط تکیه یا اطراف آن آویزان می‌کردند. هر یک از مردم سنگ‌هایی در دست داشتند و تفنگداران هم می‌آمدند و شروع به سنگ‌زدن و تیراندازی به سوی کوزه‌ها می‌کردند و هر گاه سنگ یا تیر به یکی از کوزه‌ها برخورد می‌کرد و خاک و خاکسترش بر زمین می‌ریخت، فریاد «یا حسین» و «لعنت بر یزید» بلند می‌شد.

این کار تا آنجایی ادامه داشت که همه کوزه‌ها را هدفگیری می‌کردند و بر زمین می‌انداختند و خاک و خاکستر آن پخش می‌شد. بعد از انجام مراسم کوزه شکستن، مردم برای مراسم شام غریبان آماده می‌شدند که بازگویی آن مجالی دیگر می‌طلبد.

? منبع: تاریخ و فرهنگ بالاهولار
نوشته: فتح الله نوری هولاری

▫️روستای بالاهولار در ۱۳ کیلومتری جنوب ساری در بخش کلیجانرستاق واقع شده است.

? تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#آیین‌های_از_یاد_رفته #تکیه
#محرم #عزاداری
#مراسم_آئینی #مراسم_مذهبی
#عصر_عاشورا #امام_حسین
#کوزه #خاکستر
#هولار #بالاهولار
#فتح‌الله_نوری_هولاری #فرهنگ_عامه

⚠️ استفاده از پست‌های این کانال با آوردن نام مولف اثر و نشانی کانال تاپور @Taapoor آزاد است.

hace 1 año, 3 meses

✴️ غَزِل مادِیون

غزِل اسبِه، هیمِه بار هاکِردمه بار
فِرار هاکــرده بورده سَمتِ روبار

غزل مادیون مه ره اینگار هاکرده
مرگِ بار، مه دَس جِه فرار هاکرده

هَچچی هُش‌هُش باتْمِه فایده نداشته
اُســار رِه بَیــته شِـه گِــردن دِکاشــته

نِهِب بَکرده بَییه این دار اون دار
بَشِـــندییه هیــمه ره بَیــیه بِــبار

وقتِ شیـئه وِه دِمبال‌لِه نِشائِه
دَره و رَف و پِرقــال له نِشائه

وِه پیش شیئه مِنِم وِن پِشتِ سرجِه
نتِـرسیــمه دَکــکِل پَرچــیم و پَر جه

نَفِس پِه هِکِته، دَر بُورده مِه دَم
تِجِـن دِلِه دَکِـتــْمِه بَیــمِه بِچَــم

اَس یِگ ضَرب بُورده شِه صاحاب خِنه
صــاحـاب وِه ره بدیــــیه بِمــو بِــــنه

حیاط دِله بُورده شِـــره بکرده
اینگار غزل مادیون کِره بکرده

مَردی بِمـو بِریم اَسبِه بدییه
باتِه اینتا کیه؟ اونتا چچیه؟

مِه نفس پِه بِموئه ضَف هاکردمه
اَنده خسته بَیــیمِه کَف هاکردمه

باتْمه غــزل مه دَسته کار هِــدائه
شِه خِد ره بَیتِه اینجه دار هدائه

مَردی بُورده غزل‌لِه بیته لَس‌لس
اسبه بیـته اُسار ره هِـدا مه دَس

سوار بَیمِه غزل له را دَکِـتمه
دِواره این همه راه رِه بَتِـتمِه

◽️برگردان به فارسی
✴️ مادیان سپید

هیزم را بر مادیان سپید رنگم بار کردم
او از زیر بارگریخت و به سوی شالیزار رفت

اسب سپید، گویا که من صاحبش نیستم
زمان مرگش برسد که از دستم فرار کرد

هرچه صدایش کردم سودی نبخشید
افسار هم بر سر و گردنش بود

می‌تاخت و به این سو و آن سو می رفت
هیزم را بر زمین ریخت و بارش خالی شد

وقتی می‌رفت به دنبالش نگاه نمی‌کرد
به درّه و بلندی و گیاهان هم نگاه نمی‌کرد

او از پیش می‌رفت و من پشت سرش
من هم اصلا از چپر و پرچین نمی‌هراسیدم

نفسم بند آمد و توانم کم شد
به رودخانه تجن رسیدم کارم سخت شد

اسب یک راست به خانه صاحب قبلی‌اش رفت
صاحب او را دید از ایوان خانه‌اش به حیاط آمد

اسب هنگامی که داخل حیاط رفت، شیهه سر داد
گویا که کره‌ اسبی به دنیا آورده است

صاحب خانه که بیرون آمده بود و اسب را دید
با خود گفت: این کیست؟ آن چیست؟

نفسم بند آمده و ناتوان شده بودم
از خستگی هم دهانم کف کرده بود

به او گفتم که اسب، کار دستم داد
مرا رها کرده و اینجا به پناه آمده است

مرد به آرامی پیش اسب رفت
و افسارش را گرفت و به دستم داد

سوار بر اسب سپیدم شدم و به راه افتادم
دوباره این راه دراز را با تندی برگشتم

فتح الله نوری هولاری
▫️بهار ۱۴۰۳خورشیدی، ۱۵۳۵ تَوِری

? تاپور، فرهنگ و هنر مازندران @Taapoor

#غزل #مادیون
#اسب #افسار
#رودخانه_تجن #هیمه
#فتح‌الله_نوری_هولاری #غزل

⚠️ استفاده از پست‌های این کانال با آوردن نام مولف اثر و نشانی کانال تاپور @Taapoor آزاد است.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago