?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 3 weeks ago
انسانی که به شناخت خويش نرسيده باشد، بی سواد حقيقی است،
هر چند تمام کتاب های دنيا را خوانده باشد...!
اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور، حسادت و زبالههای ديگر است، بدان که هيچگاه چيزی را نياموختهای و هنوز رشد نکردهای ...
📕 رهايی از دانستگی
✍🏻 #کريشنا_مورتی
"از امروز به مدت یک هفته هر روز حداقل دو تا از این کارها را انجام بدهید"
1- در یک بطری مقداری میوه را با آب مخلوط کن و آب طعم دار درست کن.
2- امروز روی گوشی ساعت تنظیم کن تا در طول روز 8 بار اعلام کنه که آب بخوری.
3- تعداد لیوانهای آبی که مینوشی رو یادداشت کن و در آخر روز ببین کم بودن یا به اندازه؟
4- دوش بگیر و تختتو مرتب کن.
5- بعداز بیدار شدنت بلافاصله سراغ گوشی نرو.
6- امشب قبل از خواب یک لیوان آب بنوش.
7- نیم ساعت مدیتیشن کن و پادکست گوش بده.
8- از نور طبیعی خورشید استفاده کن.
9- ایده هاتو بنویس و بهشون شاخ و برگ بده.
10- یک ساعت زودتر از روزای عادی بیدار شو.
11- به پوستت برس و حس خوبی به خودت بده.
12- وسایل اضافی اتاقتو بنداز دور.
13- فیلم انگیزشی دانلود کن و ببین.
14- سعی کن حتی یه ذره هم که شده، از آدمی که دیروز بودی بهتر باشی، این خوده پیشرفت و موفقیته.
این حکایت را عبید زاکانی ٧٠٠ سال پیش نوشته:
خواب دیدم قیامت شده است. هر قومی را داخل چاههای عظیم انداخته و بر سر هر چاهی نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاه ایرانیان!
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم:
عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟
گفت: میدانند که ما چنان مشغول خود هستیم که ندانیم در چالهایم یا چاه.
پرسیدم: اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند، چه؟
گفت: اگر کسی از ما فیلش یاد هندوستان کند، خود بهتر از هر نگهبانی لنگش را بکشیم و او را به تهِ چاه بازگردانیم!...
#حکایت ✏️
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در بین جمعی به مسخره بگیرد.
به بهلول گفت: "هیچ شباهتی بین من و تو هست؟"
بهلول گفت:"البته که هست."
مرد ثروتمند گفت:" چه چیز ما به هم دیگر شبیه است؟"
بهلول جواب داد: "دو چیز ما شبیه یک دیگر است. یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است."
? کتاب فن بیان و تمرین های عملی
✍?رضا شیرمرز
حق نشر: آزاد با ذکر منبع
?@motivation_buch | کانال کتاب
? @businesstrick | کانال توسعه فردی
به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم.
وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم. باورم نمی شد که ساعت مرده باشد. به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند.
بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت. مرتب، همیشگی.
آنقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشان را حس نمی کنی.
بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند. بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام می شود.
بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم،
قبل از شش و بیست دقیقه ...
اشتباهاتم را دوست دارم.
آنها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفتهام
و نتیجهاش را هر چه باشد میپذیرم
اشتباهاتم را گردن کسی نمیاندازم
میپذیرم که انسانم و اشتباه میکنم
نه فرشتهام و نه شیطان
و نه انسان کامل
تا زندهام برای انتخابِ راهِ درست، فرصت هست.
وقتی زمین میخورم، بلند میشوم خود را میتکانم و ادامه میدهم
اشتباهاتم را دوست دارم.
آنها حباب شیشهای غرورم را میشکنند
هر زمان به اشتباهاتم پی بردم، بزرگتر شدهام
اشتباهاتم را دوست دارم.
آنها گرانترین تجربههایم هستند،
چرا که برایشان هزینه گزافی پرداختم.
"اگه بین ۱۶ تا ۳۴ سالگی هستی، قبل از اینکه دیر بشه این پنج کتاب رو بخون:"
۲- بهترین مهارتی که میتونی یاد بگیری، تمرکزه! با تمرکز هیچ وقتی رو تلف نمیکنی؛
پس هنر دستیابی به تمرکز رو بخون.
۳- به خودت دروغ نگو! میتونی تو زندگی به هر کسی دروغ بگی اما اگه با خودت روراست نباشی هیچوقت پیشرفت نمیکنی؛
پس دروغهایی که به خود میگوییم رو بخون.
۴- اگه روزی فقط ۵ ساعت برای هدفت تلاش کنی سرجمع میشه ۷۶ روز درسال، و تو ۲۸۹روز از بقیه جلو زدی؛
پس قدرت شروع ناقص رو بخون.
۵-آداب معاشرت رو تو جامعه و با اطرافیانت یاد بگیر، چون همین معاشرت و اجتماعی بودن تو رو توی دایره موفقیت تو مرکز قرار میده؛
ترفند 3 ثانیه
مثلا تشنهايد و ليوان آبی هم در دست داريد،
قبل از آنکه آب را بنوشيد سه ثانيه مكث كنيد.
يا کسی از شما سؤالی ميپرسد،
سريعا جواب ندهيد، سه ثانيه مكث کرده،
سپس جواب دهيد.
خیلی خیلی گرسنهايد،
قبل از به دهان گذاشتن هر لقمه غذا،
سه ثانيه مكث كنيد.
يا در ماشين نشستهايد
و خیلی هم عجله داريد،
قبل از روشن كردن ماشين،
بر روی صندلی ماشین به آرامی،
سه ثانيه مكث كنيد بعد ماشينتان را روشن كنيد.
اين مكثهای سه ثانيه باعث
افزایش قدرت و صبر شما شده
و در نتیجه باعث ماندگاری
و افزون شدن انرژی مثبت شما ميشود.
در اين كار ممارست بخرج دهيد تا اينكه
ملكه ذهن شما شده و در حافظه تان ثبت گردد.
مهم ترين فايده مكث سه ثانيه
جلوگیری از بروز خشم و عصبانيت می باشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را كنترل كنيد.
وقتی بدانید به کجا میروید،
تبدیل به شخص موثرتری میشوید.
??
زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام
“املا پاتخته اى” ، در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى رفت ، یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملاء عام و براى همکلاسى هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم …
کلاسی که در داشتن خودکار استدلر بود در سوار شدن بی ام دبلیو نبود ؟؟؟
میز و نیمکت های چوبی و میخ دار رو کی یادشه ؟ زیر میز ۳تا جای کیف یا کتاب داشت … وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میذاشت رو نیمکت …
تو دبستان زنگ تفریح که تموم میشد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم !
یکی از سرگرمی های ما بالا رفتن از رختخواب ها بود ، خدا میدونه چند بار رختخوابها ریزش کردن و موندیم زیر !
لذت صعود از این رختخوابها برابری میکرد با صعود به قله دماوند ! چه کنیم تفریح نداشتیم که …
یادش بخیر ، حاشیه دور فرش جاده اتومبیل رانی مون بود !
گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون یا کتابمون نقاشی
می کشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن …
زﻧﮓ آﺧﺮ ﮐﻪ میشد ﮐﯿﻒ و ﮐﻮﻟﻪ رو ﻣﯿﻨﺪاﺧﺘﯿﻢ رو دوﺷﻤﻮن و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮدﯾﻢ زﻧﮓ ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ اوﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮی ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ از ﮐﻼس ﻣﯿﺪوﻩ ﺑﯿﺮون ! یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم ، در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد ؛ در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه …
یادش بخیر چه هیجانی داشت روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم !
اون موقع ها شلوار باباها اندازه ی پرده ی خونمون چین داشت !نوستالژی به فنا دهنده یعنی این جمله : بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده !!!
یه زمونایی برا امتحان باید از اون ورقه ها که بالاش آبیه میگرفتیم میبردیم مدرسه برای امتحان ديكته..!!
يــــادتونه چه روزهايي بـــود ...
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 3 weeks ago