?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
💜 دعوت ویژه به یک تجربهی بینظیر فرهنگی و خانوادگی 💜
🎉 سفره بنفش زمستانه بیرجندیها 🎉
💢 دفتر خدمات مسافرتی "همای خاوران بیرجند" و
💢 دفتر خدمات مسافرت هوایی و گردشگری "روژان گشت" با همکاری
💢 هیئت اجرایی سفره بنفش
یک شب به یادماندنی در کنار عزیزانتان با عطر و طعمهای بیمانند استان خراسان جنوبی!
💢 مهلت ثبتنام: ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ 💢
شام به انتخاب مهمانان گرامی
شام اصلی:
🍆 کشک بنفش بیرجندی با گوجه بادمجان و پوره سیب زمینی و نان و کماچ محلی (همراه کاسه سفالی اهدایی)
یا شام دوم:
💢 جهت رفاه حال عزیزانی که پیشنهاد غذای دوم را دارند، گوشت داغ (قورمه)
(با هدیه قابلمه کوچک یادگاری) نیز در نظر گرفته شده است.
💢 برنامههای جذاب جانبی:
🔷️ معرفی استان خراسان جنوبی به سبکی جدید
🎵 رقص و ساز دهلی
🎭 آیین کفزنی
🏺 نمایشگاه سوغات و صنایع دستی استان خراسان جنوبی
🎁 قرعهکشی و اهدای جوایز ارزشمند
📸 عکس یادگاری با نماد سفره بنفش
🗓 تاریخ به انتخاب مهمانان:
شب اول
سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
یا شب دوم
چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
⏰ ساعت: ۵ عصر الی ۹ شب
📍 مکان: تالار باغ بهشت، تهران واقع در مجاورت میدان هنگام (جزئیات آدرس و لوکیشن پس از ثبتنام ارسال میشود)
💢 مراحل ثبتنام
💵 ۱. هزینه ثبتنام:
برای هر نفر و برای انتخاب هر نوع غذا مبلغ ۶۰۰ هزار تومان میباشد.
شماره کارت بانک سپه
۵۸۹۲۱۰۱۶۰۲۶۴۸۳۸۴
به نام محمدمحسن گلدانی
مسئول هیئت برگزاری سفرهی بنفش
شماره تماس ۰۹۱۲۲۲۳۷۲۹۰
📲۲. اطلاعات بیشتر و ارسال تصویر فیش واریزی ثبتنام برای مسئول کمیته ثبتنام سفرهی بنفش بیرجندیها:
سرکار خانم الهامی
۰۹۰۲۱۷۷۵۳۰۱
لطفا تاریخ حضور در برنامه به همراه انتخاب نوع غذا را در واتساپ یا ایتا ارسال فرمایید.
🌟 ظرفیت محدود، همین حالا ثبتنام کنید!
🔷️ مهمانان عزیز بیمه میشوند.
💜✨ با هم به رنگ بنفش زندگی کنیم! ✨💜
با احترام
هیئت اجرایی سفره بنفش ۱۴۰۳
♦️پیتزای ناخواندهی روز پدر
✍ دکتر مجتبی کریمی سکه روانی، زبان و ادبیات عربی ۱۳۷۲
امشب یادم رفته بود نون بخرم و به شدت هم بیمار بودم. به ساعت نگاه کردم و یهویی از جام بلند شدم.
باورم نمیشد ساعت ۱۱ شب باشه. چند تا قرص برداشتم و مثل نقل و نبات ریختم توی دهنم.
یادم اومد که باید فردا صبح سوالات مسابقه کتاب را تحویل یکی از مدارس بدم.
اولین حدیث را که نوشتم (إنَّ الرِّزقَ رِزقانِ: رِزقٌ تَطلُبُهُ، ورِزقٌ يَطلُبُكَ...) دیدم یکی درِ خانه را میزنه.
سریع به سمت در رفتم و با تعجب دیدم که یکی از دانش آموزام با یک پیتزای بزرگ دم در هست!
وقتی جواب سلامش را دادم بهم گفت: تا این وقت شب سر کار بودم و این هدیه ناقابل را که دستپخت خودم هست خدمت شما آوردم.
بعد از اینکه روز پدر و ولادت امام علی را تبریک گفت، با موتور در تاریکی شب به طرف روستای خودش رفت.
وقتی در را بستم یادم افتاد که امشب قسمت اول حدیث (إنَّ الرِّزقَ رِزقانِ: رِزقٌ تَطلُبُهُ، ورِزقٌ يَطلُبُكَ...) شامل من شده است.
آری به فرمایش مولا علی، روزی انسان دو گونه است: یک رزق و روزی که به دنبال تو میآید و دیگری مستلزم تلاش تو است.
۲۵ دی ماه ۱۴۰۳
🔸متن و ترجمه کامل حدیث:
إنَّ الرِّزقَ رِزقانِ: رِزقٌ تَطلُبُهُ، ورِزقٌ يَطلُبُكَ، فإن أنتَ لَم تَأتِهِ أتاكَ.
امام على عليه السلام: روزى دو گونه است: يك روزى كه تو در پىِ آنى و روزى ديگر كه آن در پىِ توست و اگر تو سراغش نروى او خود نزد تو آيد.
❤️ عشق فقط عشق اول
✍ دکتر مجتبی کریمی سکه روانی، زبان و ادبیات عربی ۱۳۷۲
با دیدن عکسهای حصارک پی بردم که واقعا جملهی (ما الحب الا للحبیب الاول/ عشق فقط عشق اول) واقعیت دارد.
زیرا فیلم زندگی خودم را که به بوته نقد میکشم عیان و واضح میبینم که آن زمان فارغ از هیاهوی زندگی و مافیها، راحت غذای سلف سرویس را که هر چند بیکیفیت بود با طیبخاطر نوش جان میکردم، اما امروزه غذاهای رنگارنگ و فست فودها و انواع کبابها هم برایم طعم و مزهای ندارد چرا که جغرافیای ذهن و افکارم محل تاختوتاز سربازان بیرحم غم و اندوه شده است.
آن زمان در دانشگاه حصارک، وجودم را با صفا و یکرنگی معطر میساختم، در حالیکه اکنون ادکلنها و خوشبو کنندهها با مارکهای خارجی هم نمیتوانند بوی بیوفایی و نیرنگ را از وجود برخی آدمیان بزدایند.
آن زمان فقط یک فضا بود آن هم فضای حقیقی که اکسیژن آن صفا و صمیمیت بود ولی اکنون حقیقت برخی آدمیان در پشت پرده فضای مجازی مخفی مانده است. فضایی که گاهی وحشتناکتر از لبه یک پرتگاه مخوف است و اگر جانب احتیاط را رعایت نکنی تو را به نیستی سوق خواهد داد.
آری، حصارک برای من مثل بهشت برای آدم و حوا بود که قدرش را ندانستند و ...
? دیدار چند تن از دانش آموختگان رشته جغرافیا، ورودی سال ۱۳۶۴ دانشگاه خوارزمی با دکتر یزدانی، استاد پیشکسوت جغرافیا| جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، منزل استاد، تهران
?از راست: اردشیر طیاری، دکتر لطف الله یزدانی، محمد باسط قریشی و احمد غلامی اول
? محمد باسط قریشی
? در محضر زنده یاد دکتر ملاردی، استاد شیمی دانشگاه خوارزمی| سال ۷۵
? حمید نادری راد، شیمی۷۳
♦️جانبازان جبر
✍ خدیجه اقدامی مقدم | ریاضی ۷۷
درس سختی بود. جبر ۲.
واجب هم بود. مستحب نبود که نگیرمش. (یک جوری نوشتم انگار مثلا مجاز بودیم به جایش ۴ واحد سبک نقاشی کوبیسم یا دو تا دو واحدی زبانهای محاورهای قبایل آفریقایی بگیریم.)
خلاصه، گرفتیم و خواندیم. یادم هست امتحان پایان ترم در راهرو دانشگاه بود. صندلی زیاد چیده بودند.
من یک جایی آن وسطها بودم. عجب! زور الف اول فامیلیام نرسیده بود من را ببرد صندلی ردیف اول...
چون رفت و آمد مراقبها دور و بر من زیاد بود، سعی میکردم تمرکز کنم و زیاد حرف نزنم با خودم، نکند قضیهها از ذهنم بپرند.
انگار مواد درسی، سنجاقک بودند و مغز من شاخه و برگهای کنار رودخانه... که اگر تکان میخوردم میپریدند و میرفتند.
این درست که درس را دوست نداشتم ولی دلیل نمیشود خوب نخوانده باشمش.
خلاصه نشستیم و برگهها را دادند دستمان. دو تا برگه بزرگ شیری رنگ مربعی که بوی تازگی کاغذ میدادند. سوالات را هم پخش کردند.
اجازه داشتیم با مداد بنویسیم. این خیلی خوب بود. مداد برداشتم که جواب سوال اول را بنویسم، تا کاغذها را زیر و رو کردم ناگهان لبه تیز کاغذ، دستم را برید...
یک خط صاف و خونین روی انگشت دست مخالف... چرا آنقدر درد داشت... عجیب بود.
شاید درد امتحان بهش اضافه شده و باعث شده بود بیشتر احساس بشود.
دستمال هم نداشتم. همچنان حرفی نزدم و کمکی نخواستم در ادامه همان جریان پرش افکار و ...
به کمک لباسم کمی با زخم مدارا کردم...
آنقدر جو سنگین بود و سوالات بدتر، که غرق در امتحان بودم، به طوری که اصلا و ابدا متوجه نشدم که یک دختر دانشجو، کمی آن طرفتر از استرس امتحان، بیهوش افتاد کف راهرو... و آمدند بردندش...
خوب شد شغل نگهبانی یک موزه وسایل قیمتی را انتخاب نکردم بعدها... وگرنه واویلا... امتحان تمام شد و سرم را بالا آوردم دیدم بیشتر بچهها رفتهاند...
عین مدل نقاشی لئوناردو داوینچی که سه ساعت باید میخکوب میشد تا بکشدش، فرم پیکرم به فرم صندلی در آمده بود دیگر...
به سختی به حالت عادی برگشت و توانستم بلند شوم... و بالاخره با سلام و صلوات صحنه را ترک کنم.
بعد از دوستانم شنیدم که امتحان یک جانباز داشته... در صورتی که دو جانباز داشت!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago