•You keep me hanging on
Pretending you don't see
When all you really want
Is only make-believe
I know that you're wrong
I don't want to play no more
I'll just keep waiting here for you

نگاهی به من انداخت و با بی‌تفاوتی و سرمای شدیدی در صدایش زمزمه کرد
_چند ورق قرصه دیگه!

چندورق قرص دارم،تعدادی از ان‌ها مثل رویای سرد و سنگینی هستند که شب‌ها بر چشمانم بوسه میزنند و تعدادی دیگر مثل طناب‌های محکم و جادویی دست و پاهای اضطراب را میبندند و به من لبخند می‌زنند.
اخیرا متوجه شده‌ام که این چندورق قرص چقدر جالب و حیرت‌انگیز هستند‌.هر اتفاقی که در روزانه‌های پرماجرایم میوفتد را میبینم،درک می‌کنم ولی حس نه!
دیگر برای کودکان کار غصه نمی‌خورم،دیگر به بدبختی‌ها و کمبود های خودم فکر نمی‌کنم،دیگر اشک‌های بی‌گناهم را حرام نمی‌کنم.
ولی چیزی هنوز درون من زنده است،انگار روح من به شکل بی‌نظیری به دو سرزمین مجزا تبدیل شده است و پلی نازک این دو ملک بی‌نهایت را بهم وصل نگه می‌دارد
هنوز هم چیزهایی را در سرزمینی که درونی‌تر است حس می‌کنم،هنوز هم غم طاقت‌فرسایی‌درون این سرزمین می‌تپد،هنوز هم احساساتی در ان زندگی می‌کنند و من صدای کوبیده شدن قلبشان را می‌شنوم
اما این چندورق قرص،همچون تبری محکوم به جدایی،پل چوبی و نحیف سرزمین‌هارا نابود کرد
تنها راه من به احساس زنده‌بودن را خرد کرد.

حالا غم را در عمیق‌ترین نقطه‌ی وجودم حس می‌کنم ولی پلی نیست که غم را گریه کند،فریاد و یا ناله کند.
حالا اضطراب را هم حس می‌کنم ولی پلی نیست که ان را به شکل بریدن نفس و لرزش دائم دست‌هایم دربیاورد
می‌پرسید که این خوب است؟
بله----نه!
نمی‌دانم.حس نکردن وحشتی که از اضطراب می‌اید و یا تلف شدن اشک‌هایم هرروز و هرروز...بله خوب است
ولی مگر نه اینکه انسان به حس کردن زنده است؟
مگر نه اینکه من باید غم کودک کنار خیابان را حس کنم و اشک بریزم؟
اگر اینگونه نباشد،فقدان این پل سنگدلی و بی‌رحمی می‌اورد.
اگر دیگر حس نکنم پس چه کسی خوشحالی را به دوستانم تزریق کند،چه کسی غم‌‌هایشان را ببلعد و لبخند بزند؟
پس وظیفه‌ی مهرپراکنی چه می‌شود؟
دوباره نگاهی به قرص‌ها می‌اندازم و سرزمین سرد و نفرین‌شده‌ی بیرونی همان حرف‌هایش را تکرار می‌کند
_چند ورق قرصه دیگه!

@enorawrt

زمانی که برای دوست داشتن دیگران صرف(هدر) کرده‌ام را می‌توانم جمع کنم و با سنگینی‌اش،شانه‌هایم را برای همیشه خم کنم
کمرم را بشکنم و گلویم را بفشارم.
هرکاری که باعث شود دیگر کسی را دوست نداشته باشم.
از تلف کردم احساسات خود به چیزی نرسیدم و می‌دانم هرگز هم نخواهم رسید
@enorawrt

+خوشحالی؟
_من هیچوقت خوشحال نبودم.فقط گاهی اوقات یادم میره که چقدر غمگینم!
@enorawrt

https://www.instagram.com/tv/Ca-Cy3PAOL5/?utm_medium=copy_link

https://www.instagram.com/tv/Ca-Cy3PAOL5/?utm_medium=copy_link

@enorawrt