?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago
داستان آدم و آتش و مار
در ابیاتی منسوب به فردوسی، ماجرای جشن سده اینگونه روایت شده که هوشنگ شاه پیشدادی، ماری سیاه را در کوه میبیند و سنگی به سویش پرتاب میکند. مار میگریزد اما از برخورد سنگ با سنگی دیگر، جرقهای فروزان شده و آتش پدیدار میشود، پس هوشنگ کشف آتش را جشن گرفته نام آن جشن را سده میگذارد.
در این درام اساطیری انسان، مار و آتش بازیگران اصلیند. در نمادشناسی مار رمزی برای نیروهای ناخوداگاه آدمی است و آتش نماد خوداگاهی انسان است. خوداگاهی یکی از مرموزترین پدیدههای زندگی است، چیزی از جنس زندگی که هنوز و همچنان دانش بشر بر چگونگی ظهور آن دست نیافته است. جولین جینز در تعریف درخشانش از خوداگاهی آن را توانایی انسان در روایت کردن درونی خویشتن میداند. همه ما گویی روایتی مستمر و پیچیده از خویشتن داریم، روایتی مبتنی بر زبان و برخاسته از تجربیات زیستهمان. این روایت به انسان معنا میدهد و به زندگیش جهت میبخشد. آتش بیان نمادین توان روایتگری انسان است.
با این نگاه جشن سده، جشن آگاه شدن ادمی است. لحظهای همراستا با اسطوره عبری باغ عدن و خوردن میوه درخت آگاهی توسط آدم و حوا به وسوسه مار، ماری که همه جا هست، ماری که بوده و خواهد بود. مار، زندگی است در غریزیترین شکلش و آتش توانایی آدمی است در روایت این زندگی.
مهرداد بهار نوشته بود که جشن سده، چهل روز پس از شب یلدا، جشن چهل روزگی خورشید است، جشن نامگذاری نور. سده شاید میراث دورانی از تجربه انسان است که به چنان توانی رسید تا بتواند زندگی را روایت کند و به برکت این روایت از تاریکی، نادانی و مرگ بگریزد. پس سده جشن امید آدمی است به زندگی به سان امید بخشیدن انسان به خورشید که دلداریش میدهد فقط پنجاه روز دیگر صبر کن، نوروز میآید و حکمرانی تو و بهار آغاز میشود.
درختی تنها در تندباد شب... شاخهها به هر سو در تکاپو. بازی میکند درخت با باد یا که میمیرد؟
نامه نوشتن تجربه محزونی است و نزدیکترین تجربه انسانی به نامهنگاری، گریستن است. ما همگی وقتی که ذره ذره جانمان محتاج حضور مادر بود و مادر حضور نداشت ناتوانی خویش را گریستهایم. نوزاد گریان در تکاپوی چیزی نیست، گریه نمیکند چون میخواهد پیغام برساند، گریه میکند چون نمیتواند پیغام برساند؛ گریستن جبران عدم ارتباط او با مادر نیست، تنها گریزگاه اوست وقتی که مادر برای ارتباط غایب است.
نوشتن، میوه درخت فقدان است. ماریو بارگاس یوسا در مصاحبهاش با مجله پاریس ریویو گفته بود: "من مینویسم چون غمگینم". در حضور آنکس که باید، ما حرف میزنیم با زبان یا تن؛ در غیبت اوست که مینویسیم، چون اندوهزدهایم، نیازمند نوازش. نامه در نهایت تمنای نوازش است. نوزاد فقدان مادر را با گریستن تاب میاورد و این شیون تا لحظهای ادامه پیدا میکند که مادر او را در آغوش بگیرد. در آغوش مادر، کودک ارتباطی را با تن او بازمییابد که ضامن بقای جنین برای ماهها بوده است، جسم مادر حالا گهواره است و زادگاه؛ نوزاد در این ارتباط پناهی را بازمیجوید که از دست رفته مینمود. نامه نوشتن، در واقع پناه جستن است، ابرازحسرت برای آغوشی که باید باشد اما نیست.
حسرت همزاد به یاد آوردن است. چیزی را به خاطر میآوریم، چیزی را که ممکن است حتی رخ نداده باشد و نومیدی از تکرار آنچه که به یاد آوردهایم حسرت را میسازد. تفاوت مهم میان دلتنگی و حسرت را میتوان جاری بودن نومیدی در جان حسرت دانست. نامه نوشتن قابل تحمل ساختن حسرت است؛ بدرودی با بهشتِ مادر، با آن ملتقای امنیت و لذت؛ مایوس شدن و ادامه دادن، ادامه دادن و رویا بافتن، رویا بافتن و فقدان، فقدان و به خاطر آوردن... نامه نوشتن، به یاد سپردن است، مقاومت برابر فراموشی، جدال با انکار.
*. بخشی از مقدمهای که برای کتاب دوست بزرگوارم محمد معینی نوشته بودم، "از اقیانوسی دور" .
دوستانی که من در دفتر در خدمتشان هستم.
گوشی دفتر را دزد برد. هر پیغامی که از شماره کاری دفتر به اسم من یا همکارم گرفتید که پول قرض میخواهیم از طرف دزد نامحترم است. سیم کارت را سوزاندیم ولی در تلگرام دارد پیغام میدهد همچنان.
♦️ بیهقی آرش است!
?️دکتر ژاله آموزگار
⚜️ما همگی مانای فردوسی را در خود داریم این مانا در دست من و شما میگردد.
?️آرش داستانی، نمادیست از من و شما، فردوسی آرش است.
?او همچون آرش همه وجودش را در "شاهنامه" میریزد پرتابش میکند تا سایهبان من و شما شود که در زیر آن "هویتمان" را فراموش نکنیم. ما همه آرشیم!
?حافظ آرش است! او تفکر عمیق ایرانی را در لابلای سروده های آسمانیش جای میدهد تا همه بدانند ما اهل تفکر بودیم.
?سعدی آرش است! او جهان را در مینوردد توشه بر میچیند یاد میگیرد، داستانهایش مَثل میشود تا همه بدانند که جوانمردی را نباید کشت.
?بیهقی آرش است! او وجودش را در "داستان حسنک" میریزد تا ما بخوانیم و بدانیم و عبرت بگیریم.
?ما مانای ایرانی را دست به دست می کنیم به هم می دهیم تا ایران ما همیشه سرفراز بماند.
? ما فره ایرانی را با چنگ و دندان حفظ میکنیم همچون برزایزد به آب میزنیم از آتش روسفید سر بر میآوریم اما نمیگذاریم فره ایرانی به دست انیران بیفتد.
میگفت "مدتهاست مشروب خوردن برایم شبیه تلاش شدید است برای رسیدن به جایگاهی درونی، به جایگاه آسیبپذیری. میگفت آنقدر میخورم که بیدفاع شوم، اول از همه برابر خودم و بعد برابر همه چیزهایی که در خودم سرکوب کردهام. بعدش ماجرا شبیه نشستن کنار آتشی پر شرر است با دهها جرقه در هر لحظه، جرقههای فروخورده، جرقههای کوچک اما ویرانگر"... میگفت" باورم کنی یا نه، فقط در آن لحظه است که آزادم".
عجیب این بود که عمیقا میفهمیدمش، شدیدا باورش میکردم.
منابعی برای دانستن بیشتر درباره ۱۸ تیر ۷۸
کاملترین گزارش ویژهنامه مفصل و جامعی است که مجله چشمانداز ایران در ششمین سالگرد ۱۸ تیر (سال ۸۴) و به همت پروین امامی منتشر کرد. مخصوصا گزارش حدودا ۳۰ صفحهای اول مجله که روایت دقیقی است از ماجرا. بعد هم تحلیل و گفتوگو با افرادی که مستقیم درگیر ماجرا بودند و نیز اسناد مربوط به واقعه ازجمله متن کامل گزارش هیات ویژه شورای عالی امنیت ملی. واقعا دست خانم امامی درد نکند که کار ماندگاری کرد. نسخه پیدیافش را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
مجله پیام امروز، که یکی از بهترین مجلههای تاریخ مطبوعات ایران است و گزارشهایش از برجستهترین نمونههای گزارشنویسی، همان زمان گزارش مفصلی درباره وقایع کوی منتشر کرد.
حسن سربخشیان که چندتا از معروفترین عکسهای آن ماجرا را گرفته هم چند سال پیش در کلیپی از عکسهایش روایتش از ۱۸ تیر را بیان کرد که آنها را میتوانید در یوتیوب ببینید یا از اینجا دانلود کنید.
این ویدیو هم روایت مصطفی تاجزاده از ماجراست. تاجزاده در آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور بود و از جمله مسئولانی بود که ساعتهای زیادی در کوی حضور داشت. بعد هم عضو کمیته تهیه گزارش شورای عالی امنیت ملی بود.
مستند شتک خون روایت جواد منتظری و آسیه امینی از این واقعه است. منتظری، دبیر عکس وقت روزنامه خرداد و همسرش امینی، روزنامهنگار، از اولین کسانی بودند که صبح روز ۱۸تیر برای تهیه عکس و خبر به کوی دانشگاه رسیدند.
عکسهای پیمان هوشمندزاده از کوی دانشگاه، ۱۳۷۸
دستکم یک رمان هم هست که ماجرایش در روزهای کوی میگذرد: پاگرد نوشته محمدحسن شهسواری که دو سه سال بعد از اتفاقات کوی منتشر شد. چند نفر در خیابانهای اطراف دانشگاه از دست ماموران فرار میکنند و به خانهای پناه میبرند. هر کدامشان، ازجمله صاحبخانه، قصهای دارند. معرفی مفصلتر این کتاب را اینجا میتوانید بخوانید.
.
این آدم در همین مصاحبه میگه قبل از اجباری شدن حجاب حجاب اجباری رو تحمیل کرده و با افتخار توضیح میده که مانع ورود پزشکان مرد به تخصص زنان شده... بعد عزیزان ترسیدن که اگه به این رای ندن طالبان رای میارن. قربونتون برم طالبان رو باید از این بترسونین نه این رو از طالبان.
این مناظره میان حاتم قادری و محمد فاضلی خیلی خوب و روشنگره. اگر حوصله کردید کاملش رو ببینید.
چرا رای نمیدهم؟
اگر بپذیریم هدف در نهایت تجربه شیوهای از حکمرانی مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، میهندوستی و توسعهگرایی است، دو مسیر متفاوت را برای رسیدن به این هدف میتوان تصویر کرد. اول مشارکت در نظم موجود و بهبود بخشیدن تدریجی آن. دوم نافرمانی برابر نظم موجود و سست کردن تدریجی آن. حد فاصل سالهای هفتادوشش تا نودوهشت، مردمان ایران کم یا بیش مسیر نخست را در پیش گرفتند و در پنج سال گذشته رویکرد نافرمانی روش غالب بوده است.
درباره ناکامیهای اصلاحات گمانم لازم نیست چیزی بنویسم. به شرایط وخیم اقتصادی، بنبست سیاسی، گسترش سانسور و سرکوب، نگاه کنید. این جایی بود که ما با مسیر مشارکت به آن رسیدیم. اما مسیر نافرمانی در پنج سال گذشته گام به گام دستاوردهایی داشته است:
اول باندهای پنهان قدرت وادار شدند از سایه به نور بیایند. به عنوان رییس دولت، وزیر و وکیل نقش ایفا کنند و ناکارامدی و مهمل بودن ادعاهایشان آشکار شود.
دوم. نافرمانی-چه در قالب عدم مشارکت در انتخابات، چه سرپیچی از ارزشهای حکومت مانند حجاب اجباری و چه اعتراض به سیاستهای جاری در قالب تجمعات و اعتصابات- اعتماد به نفس حکومت را در پیادهسازی سیاستهای ویرانگرش به چالش کشیده است. ج.ا هرچند مشروعیت خویش را از مردم نمیداند اما درباره مقبولیت، آسیبپذیری مضحکی برابر رد و طرد عمومی دارد. ریزش سنگین هواداران حکومت در نتیجه مسیر نافرمانی در پنج سال گذشته نشانه درستی از فقدان مقبولیت است. به عنوان مثالی ازین ریزش رای نفر اول اصولگرا در انتخابات مجلس سال پیش نسبت به دوره قبل نصف شده بود.
این شرایط حکومت را به رفتارهای متضاد کشانده است:از یکسو با برنامههایی شبیه طرح تحمیل حجاب اجباری یا عملیات وعده صادق میکوشد هوادارانش را راضی کند و از سوی دیگر به تایید صلاحیت مسعود پزشکیان تن دهد تا مثلا دوباره مردم را قانع کند از نافرمانی به مشارکت تغییر سیاست دهند.
رای آوردن پزشکیان بازتولید بنبست بیست ساله است.اگر تصمیم به رای دادن دارید از الان آماده باشید که روضههای جانسوز درباره ممانعت مجلس انقلابی بشنوید، آماده شوید دوباره در انتخابات مجلس رای دهید، آماده شوید برای بار دوم به مسعود پزشکیان رای دهید و سرآخر هیچ نصیبتان شود. چه چیزی در ساختار قدرت تغییر کرده که ادامه مسیر بیست ساله را متفاوت جلوه میدهد؟
رابطه میان اصلاحطلبان با مردم رابطهای نامتوازن است. در آن بیست سال آنان گامبهگام عقبنشینی کردهاند-منهای استثنائاتی شبیه میرحسین یا تاجزاده- و به بیشرمانهترین شکلی بابت این عقبنشینی به مردم فخر فروختهاند. فرض کنید برنده هر انتخابات هزار تومان عایدی داشته باشد. اصلاحطلبان همواره نهصد تومان را در جیب گذاشتهاند و صد تومان را جلوی رایدهندگان انداختهاند. ما فکر کردهایم صد تومان از هیچی بهتر است. در واقع در کوتاهمدت هم بهتر است اما در میانمدت راضی شدن به این صد تومانی، دفن کردن آن هدفی است که داشتهایم. انتخاب نافرمانی به جای مشارکت، بازی برد کلان برای اصلاحطلبان و سود اندک برای رای دهندگان را بر هم میزند و آن را به بازی باخت باخت تبدیل میکند. اما اصلاحطلبان چیزهای بسیار بیشتری برای باختن دارند زیرا آنها هستند که بر سر سفره انقلاب مینشینند و وزیر و وکیل میشوند. نافرمانی باعث تحرک در اصلاحطلبان است تا حداقل غنیمت انتخابات را منصفانه با مردم تقسیم کنند و حداکثر به ابزاری کارامد برای بهبود حکمرانی یا گذار تدریجی تبدیل شوند. عدم مشارکت در انتخابات هزاروچهارصد باعث رای ندادن محمد خاتمی در مجلس پیشین شد. اما این دستاورد کوچک و مقطعی است. ادامه دادن نافرمانی موقعیتهای بزرگ و بهتری میسازد. هر آنچیزی که اصلاحطلبان ما را از آن میترسانند، از تحریم تا فیلترینگ، از اختیار آنان بیرون است. ما با مشارکت به مسیر غلط تقسیم نامنصفانه غنایم پیروزی در انتخابات و بدتر از آن بازسازی کردن مقبولیت هسته سخت قدرت و اعتماد به نفس بخشیدن به آن برای سرکوب بیشتر باز میگردیم. دستاوردهای مسیر نافرمانی تا به حال چشمگیر بوده است، من به نتایج این مسیر عمیقا امیدوارم، به همین دلیل در بازی حکومتی اصلاحطلبان حداقلی شرکت نمیکنم.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago