من خوشبخت ترینم که آوین رو تو زندگیم دارم

«اونقدر بهش برگرد تا اینکه دیگه دوستش نداشته باشی.»

برای همینه همیشه حواسم از دور بهت هست مثل همون ستاره ای که وقتی به ماه نگاه میکنی بهت زل میزنه

یعنی تهران به این بزرگی یه دوست دختر نداره بده من :)))

دوست دختر خوشگل مهربون میخوام باهم بریم جاهای جدید عکسای خوشگل بگیریم بعضی شبا پیشش بخوابم سرمو تو گردنش قایم کنم عکسشو بذارم بک گراند

دوست دختر میخوام

هنوزم از بقیه میگذرم، روی رفتارها حساسم اما تو استثنای بزرگ منی. شاید همون استثنایی که معمولی بودنش رو نشون میده یا شاید هم استثنایی که تا تهش خاص میمونه، کی میدونه؟ هرچی بشه من پشیمون نیستم. من دوستت دارم و پاش میمونم چون میدونم تا آخر زندگیم شاید دیگه همچین چیزی رو تجربه نکنم.

من خیلی خوب درک میکنم که اگه کسی دوستت داشته باشه، با هر سختی شده بازم یه دلیل برای موندن پیدا میکنه. چون من تورو دوست دارم، شاید حتی قبل تو نمیدونستم اما از وقتی تورو دیدم خوب فهمیدم موندن یعنی چی. خوب تغییر کردن رو توی خودم دیدم، این همه آدم رو بخاطر دلیل های کوچولو ول کردم تا تهش اینجوری برای علاقم به تو بجنگم و از خیلی چیزا بگذریم؟ این همه میگم عزت نفس تا یه جا از بحث و دعواها بگذرم چون تو اینجایی؟ جواب همشون آرهه. آره گذشتم، آره میگذرم، آره پشیمونم نیستم. هر گذشتن و رفتن پیوسته ای که برای بقیه داشتم رو واسه تو ندارم، میدونی چرا؟ چون تورو یه جور دیگه دوست دارم. چون تورو میخوام ببرم، میخوام دستتو بگیرم از بُعد های زمان ردت کنم و برسیم به آینده. میخوام با موهای سفید همو ببینیم، کی اهمیت میده توی هیفده سالگی چه اتفاقی افتاده وقتی سی سالته و دیگه نمیتونی با کسی صمیمی شی؟ وقتی پنجاه سالته و دیگه حتی نمیتونی با کسی دوست شی؟ وقتی هشتاد سالته و تنها میمیری؟

خیلی عجیبه که طومار طومار حرف، یه قطره اشک میشه و توی یه لحظه از چشمت میوفته پایین. مطمئنم اگه اولین اشک رو بذاری زیر میکروسکوپ، وسطش تموم اون حرفارو میبینی که شناور مونده.