𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
منابع مورد استفادهی رادیو تراژدی در اپیزود شهیدان دریا
۱. بایندر: نگاهی به زندگانی و عملکرد شهید دریابان غلامعلی بایندر / نوشته رضا جهانفر / چاپ دوم / دفتر پژوهشهای نظری و مطالعات راهبردی نداجا
۲.در آخرین روزهای رضاشاه / ریچارد ای. استوارت / ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات / انتشارات فرهنگ نشر نو / چاپ دوم / ۱۴۰۱
۳.نقش صنایع آلمانی در نوسازی صنایع ایران در دوره رضاشاه پهلوی / علی وشمه، سهیلا ترابی فارسانی و ناصر جدیدی / فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهشنامه تاریخ / سال دوازدهم، شماره ۴۵. زمستان ۱۳۹۵
بررسی و تحلیل عملکرد نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم با تاکید بر نقش دریابان غلامعلی بایندر / هادی بیاتی و رضا جهانفر / فصلنامه مطالعات تاریخی جنگ /دوره شش، شماره دو. ۱۴۰۱
انهدام نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم به دست انگلیس / از مجموعه مقالات ارائهشده در همایش دوم ایران و استعمار انگلیس / موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی / ۱۳۸۹
پل پیروزی متفقین / سیدعلی بهبهانی / زمانه / سال سوم، شماره ۲۴. ۱۳۸۳.
A Rush and a Push and the Land is Ours: Explaining the August 1941 Invasion of Iran. Hann, Keith. Master's thesis, University of Calgary.
فصل سوم، شماره سیزدهم
شهیدان دریا، برادران بایندر
تازهترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرماندهی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حملهی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرزهای کشور دفاع کردند و در همین راه، به فاصله یک روز جانشان را از دست دادند. قصهی این شماره، قصهی وطنپرستانی است که آرزوهای زیادی برای آیندهی ایران داشتند اما قربانی بازی بزرگ انگلیس و روسیه در جنگ جهانی دوم از یک سو، و بیتصمیمیِ دربار ایران از سوی دیگر شدند.
این آخرین شماره از فصل سوم پادکست رادیو تراژدی است.
نویسنده: فرزانه سالمی | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میکس: رضا دولتزاده |ناشر: رادیو تراژدی
شنیدن این اپیزود در کستباکس و اپلپادکست
وبسایت رادیو تراژدی
Radiotragedy.com
«پس از وقایع سالهای ۳۰ و از دست رفتن همسرش، مدتی در زندان بود و پس از رهایی تا پنج سال لباس سیاه را از تن به در نکرد. از این پنج سال حدود سه سال در خانهی ما زندگی کرد و اینچنین شد که «پوراندخت» ما شد.
کودکی من در کنار او شیرینترین ایام زندگیم شد. برای کوچکترها شعر و قصه میخواند و به بزرگترها دیکته میگفت و درس ازشان میپرسید. همه ما شعر «پریا»ی شاملو را از حفظ شده بودیم. همیشه مهربان و صبور بود و هرگز عصبانی نمیشد و دعوایمان نمیکرد، حتی اگر زشتترین کارها را میکردیم! با ما حرف میزد، خیلی حرف میزد. از همه چیز قصه میساخت. وقتی زمین میخوردیم زمین را نمیزد. وقتی گریه میکردیم دهانمان را نمیگرفت. مادرم به او میگفت: «بچهخرابکن»!
بالاخره از پیش ما رفت. رفت فرنگ که روحیهاش بهتر شود و درس بخواند. لندن را انتخاب کرد. از آنجا برای تکتک ما نامه مینوشت: متناسب با زبان و سن ما. نامههایش بین بچهها دستبهدست میگشت و من غرق شادی که میتوانستم خط او را بخوانم. روزهای تولدمان را فراموش نمیکرد…»
از «آتش بیخاکستر» نوشتهی شیفته سلطانی، در مجلهی بخارا
دیروز اول شهریور سالروز تولد پوری سلطانی بود.
اپیزود ۱۵ رادیوتراژدی به زندگی مرتضی کیوان و همسرش پوری سلطانی اختصاص داشت و در کتاب سوم تراژدی هم متن کامل پادکست را به همراه چند نامه از کیوان به پوری منتشر کردیم.
برای شنیدن این اپیزود یا خرید کتاب به سایت ما سر بزنید
Radiotragedy.com
لیلی بهشتی: جمع کوچک جمعوجوری بودند که چندان کاری به کار کسی نداشتند و کسی هم به آنها کاری نداشت، هرچند با خیلیها دوستی میکردند و به خیلی از مهمانیها دعوت میشدند. همهشان کم یا بیش شناختهشده بودند، در عرصهی کاری خودشان افرادی صاحبسبک به حساب میآمدند، حال چه شاعری میکردند مثل بیژن الهی، چه داستان مینوشتند مانند شمیم بهار و قاسم هاشمینژاد و چه اهل هنر بودند مانند آغداشلو و حمید شاهرخ، اما از طرف نحلهی اصلی ادبیات آن روز که چپگرا و متعهد بودند و درگیر سیاست و در میدان اجتماع، طرد میشدند یا چندان جدی گرفته نمیشدند...
چپها این گروه را پولدار، بورژوا، تهراننشین بیدرد و به دور از اجتماع، غیرمتعهد و هزاران چیز دیگر میدانستند. اینها هم ادعای دیگری نداشتند، هدفشان این نبود که آنطورها باشند اصلاً. گروهی افراد تحصیلکردهی اکثراً فرنگدیده بودند که شاید پیش و بیش از همعصرانشان مدرن شده بودند...
از شمارهی جدید ماهنامهی تراژدی، ویژهی ادبیات
خرید از وبسایت ما
Radiotragedy.com
مُفاوضهی مولانا عقیل و جناب دکتر آلامد دربارهی خنیاگر کوهستان
این گزارش پرویز داریوش است از بحث جلال آل احمد و احمد فردید دربارهی شعر نو و شعر نیما در سال ۱۳۳۶.
از آنجا که این بحث ظاهرا باعث عصبانیت نیما شده بود، داریوش با تغییر اسامی افراد این گزارش را نوشت و در شمارهی ۹ دورهی دوم مجلهی «اندیشه و هنر» منتشر کرد.
بخش اول اپیزود جدید رادیو تراژدی «فیلسوف سایهها؛ سید احمد فردید» را در همین کانال بشنوید.
@RadioTragedy
کتابخوانها معمولاً، هر کدام به دلیلی، چیزهایی لابهلای صفحههای کتابشان میگذارند… عکسی، سندی، دستنوشتهی آدرسی، نامهای برای معشوقشان، یا گل سرخی خشک شده به یادگار، و جز در مورد آخر که جایش همانجاست تا ابد انگار، در مابقی موارد یادشان میرود آن چیز را از لای کتاب بردارند و آن چیز همسفر ابدی کتاب میشود، جزئی جدای ناپذیر از آن که دست به دست چرخیده.
این چیزهای بینام و نشان، یا با نام و نشان گاهی مرا به شخصی در تاریخی و پس به جغرافیایی میرساند که میبینمش؛ میبینم که مریم در مریم سال ۱۳۴۸ در اشنویه در آن سرمای استخوانسوز رفته و خون اهدا کرده؛ میبینم که آقای رجبی سال ۱۳۵۲ در محله چهاربرادرانِ رشت کپسول گازی تحویل گرفته؛ عکس دو نفره خانم و آقای دلگرم را در حیاط باصفای خانهشان، نمیدانم در کدام شهر، در بهار ۱۳۶۵ تماشا میکنم و با خود میگویم چقدر زیبایند این دو نفر که حالا حتماً و حتماً دیگر مردهاند... فتوکپی پاسپورت امیرعلی را میبینم و نمیدانم وقتی سال ۱۳۷۶ از ایران به مقصد آلمان رفته قصدش تحصیل بوده یا کار و آیا هنوز هم در آلمان است…
از کتاب ۱۲ تراژدی
خرید
«در سالهایی که ناامیدی مرا احاطه کرده بود به یک تابلو فکر کرده بودم و آن را ساختم که از بین رفت. میخواهم اگر بشود دوباره آن را بسازم. موضوع این تابلو یک ساحل خشکیده با خارهای دریایی و گوش ماهی بود. آسمان در بالا سمی و زهرآلود و یک ماهی در میان این فضا افتاده بود. ما فقط استخوان ماهی را میبینیم که آنجا افتاده و برق میزند. ماهی از میان دو چشم تر و تازهاش نگاه میکند و هنوز امیدوار است.»
نقاشی: امید، اثر جلیل ضیاءپور - ۱۳۶۸
شرح حال ضیاءپور و انجمن خروس جنگی را که او موسسش بود در شمارهی ۱۲ کتاب تراژدی بخوانید.
خرید از
Radiotragedy.com
دیپلمات اختلاسگر
آقازادهی شرور
علینقی سعیدانصاری سفیر سابق ایران در ایتالیا؛ کسی که در دوران پهلوی زمینخواری میکرد
سوسن سیرجانی
شهریور سال ۱۳۵۶ ماموریت علینقی سعیدانصاری به عنوان سفیر ایران در ایتالیا به پایان رسید و به ایران برگشت. از آن تاریخ به بعد او علاوه بر رسیدگی به امور دفتر شمس، به دلیل نزدیکی به دربار به یک منصب دیگر هم رسید؛ آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی.
شاه در نامههایی که در ماههای منتهی به انقلاب برای دفتر شمس نوشته از اختلاسها و مشکلات مالی که علینقی به وجود آورده شاکی بوده اما باز هم تا شهریور ۱۳۵۷ و زمان خارج شدن شمس از ایران علینقی به فعالیتهای خود مشغول بود.
کمتر از دو ماه بعد، علینقی سعیدانصاری به دلیل سالها زندگی و کار در ایتالیا این کشور را به عنوان مقصد مهاجرت خود انتخاب کرد و پیش از آذر ۱۳۵۷ از ایران خارج شد.
در پانزدهم آذر گروهی از کارکنان بانک مرکزی ایران، لیست افرادی را منتشر کردند که در بحبوحه انقلاب مشغول قاچاق ارز و خروج حجم زیادی پول و طلا از ایران بودند. در این لیست نام علینقی سعیدانصاری هم آمده که ۱۵۰ میلیون تومان را به ارز تبدیل کرده (معادل ۲۵ میلیون دلار) و از کشور خارج شده بود. این لیست در واقع آخرین خبری بود که پس از خروج علینقی منتشر شد. از پاییز ۱۳۵۷ دیگر هیچ خبری از او نبود و حتی مشخص نیست که او در چه تاریخی از دنیا رفته است.
در روزهای ابتدایی آبان سال ۱۳۹۹ خبری منتشر شد درباره قتل یک ایرانی متولد آمریکا در ایتالیا. مقتول نامش فیروز سعید انصاری بود و انتشار این خبر پس از گذشت چهار دهه دوباره نام سعیدانصاری را سر زبانها انداخت...
از کتاب ۱۲ تراژدی
خرید از وبسایت ما
Radiotragedy.com
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago