گاهنامۀ ادبی

Description
یادداشتهای انتقادی و ادبیِ
محسن شریفی صَحی

*مطالب تخصصی است

آیدی من: @m_sharifi_sahi

گروه چت گاهنامۀ ادبی https://t.me/chatGahname

اینستاگرام گاهنامۀ ادبی:
https://www.instagram.com/gahnameyeadabi/
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago

6 months, 2 weeks ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/c9a7f76dd2fae3b4333860ead0487e03AgACAgQAAxkBCMlzV2ecr6KL-eP8yScVGK-EZe3E6WS5AAIgyDEbQq7gUPZ_9u28CFI-AQADAgADeAADNgQ.jpg) *رونی، بهار، تهران، آرزوی مرگ، …

*رونی، بهار، تهران، آرزوی مرگ، بی‌کتابی!
از جمله شاعران بداقبال ابوالفرج رونی است که مصححان دیوان اشعار وی از دیرباز تا کنون چندان حوصلۀ بررسی و تتبع در دست‌نویس‌های دواوین وی را نداشته‌اند و با این وجود، به تصحیح ناقص از دیوان وی پرداخته‌اند.
یکی از منابع چایکین برای نشر اشعار رونی، نسخۀ ملک‌الشعرای بهار بوده است؛ اما او –یعنی چایکین- نیز به شکل ناقص ازین منبع بهره برده و به دلیل نامعلوم، برخی اشعار منسوب به رونی را ثبت نکرده است. چنانکه مثلاً شعری را از یک صفحه از این دستنویس نقل کرده و به شعر پس و پیش آن توجهی ننموده است.
به تبع چایکین، مهدوی دامغانی که در ذکر اشعاری که در نسخ اصلی وی نبوده، فقط به چاپ چایکین استناد کرده و ازین اشعار بی‌خبر مانده و آنها را در ملحقات ذکر نکرده است. طبیعتاً، نشانی از این اشعار در چاپ خانم محمودی نیز نمی‌یابیم. برخی از این اشعار بدین شرح است که در منابع دیگر نیز به نام رونی آمده است:
1- به مادر گفتم ای بدمهر مادر
2- سورتی کاندرو یک آیت را
3- خسروا گیتی به عدل آباد کن
4- نامه نوشتم به خون دیده ولیکن
5- چنان درست به تو شد مبانی تعویق
6- گفتم کنون به بوسه لبت را کنم ادب
اشعار زیر نیز از جمله قطعاتی است که در متون دیگر دیده نشده است:
1- کارها اصلی نیابد ورزش آن را اصل شد
2- اگر الفغده بستدند از من
3- جهانی به جان باقی آمد تنش
4- خورشید سایه دار بود گشت سایه خوار

برخی از این اشعار در منابعی چون نسخۀ مورخ 996ق مجلس و خلاصةالاشعار کاشی به نام رونی ثبت شده است. این منبع مهم، در تصحیح اول ناقص بررسی شده و در دو تصحیح بعدی فراموش شده است.

این دستنویس از جهات دیگر نیز حائز اهمیت و جالب توجه است؛ ملک‌الشعرای بهار، خود این نسخه را ترتیب داده و البته بخش اعظمی از آن را دیگری کتابت کرده است. این نسخه سالیان دراز مونس بهار بوده و حاوی حواشی ارزشمندی از بهار طی چند دهه است. شمّ ادبی و تمایز قائل شدن بین سبک اشعار رونی با اشعاری که خود وی در نسخ دیگر به نام رونی دیده و در حواشی به ثبت رسانیده -و متعلق به رکن دعویدار و دیگران است- حائز اهمیت و جالب توجه است.

از نکات مهم دیگر، توجه بهار به یکی از رباعیات رونی است. او ابتدا یکی از رباعیات رونی را تصحیح نموده، سپس به استقبال آن رفته است؛ رونی:
تا چون گل لعل چهره بفروخته‌ایم
چون نیلوفر جامۀ غم دوخته‌ایم
بیداری شب ز نرگس آموخته‌ایم
زیرا که چو لاله با دل سوخته‌ایم
بهار:
چون شمع بسی رشتۀ جان سوخته‌ایم
دامن ز سرشک دیده اندوخته‌ایم
صد شعله ز عشق در دل افروخته‌ایم
یک سوز ز پروانه نیاموخته‌ایم

این رباعی در دیوان چاپی بهار، ضبطی دیگر دارد:
چون شمع بسی رشتهٔ جان سوخته‌ایم
آتش به دل سوخته افروخته‌ایم
صد دامن از اشک دیده اندوخته‌ایم
یک سوز ز پروانه نیاموخته‌ایم

در بخشی دیگر، بهار با سخنی حیرت‌آور به شکایت از تهران پرداخته و آرزوی مرگ کرده، زیرا اشتغال در تهران، وی را از زندگی و لذت حقیقی یعنی کتاب دور نموده است:

«دریغا حیات تهران که مرا از کتاب و از زندگی دور کرده و از لذایذ حقیقی مهجور نموده است. با چنین زندگی خدایا مرگ! حرره ملک‌الشعرا بهار 1334»
«بعد از ده سال از بی کتابی و اشغال سیاسی خلاص شدم و جبران گذشته شد. خداوند توفیق دهاد 1344»
این دستنویس اکنون با ش 2686 در کتابخانۀ مجلس محفوظ است و اشعار دیگران چون مسعود سعد و یادداشت‌های بهار دربارۀ ایشان را نیز شامل است.
(بخش اول، دوم و سوم نقد من)
ادامه دارد ...
*
https://t.me/gahnameyeadabi

7 months, 3 weeks ago

نقد تصحیح دیوان ابوالفرج رونی و معرفی اشعار تازه از او

خانم دکتر مریم محمودی در تصحیح دیوان ابوالفرج رونی، هم منابعی را ندیده‌اند و هم از منبعی که در اختیار ایشان بوده به شکل ناقص استفاده کرده‌اند. نگارنده برای نوشتن این نقد، منابع دستنویس دیوان رونی را که در اختیار مصحح بوده و نیز منابعی را که ایشان نادیده گرفته، بررسی کرده است. در این بخش از نقد خویش (بخش اول نقد من اینجاست) نکاتی دیگر دربارۀ این تصحیح و نیز دو تصحیح پیشین ارائه خواهم کرد:

1) دستنویس مجلس مورخ 996ق
خانم محمودی در مقدمه گفته‌اند که 63 نسخۀ از دیوان اشعار رونی موجود است و ایشان برای تصحیح به چهار نسخه بسنده کرده‌اند:
1- مجموعه دواوین چستربیتی، 699ق
2- مجموعه دواوین موزۀ بریتانیا، 692ق
3- مجموعه دواوین حکیم اوغلو ش 699، سدۀ هشتم و نهم
4- مجموعه دواوین مجلس ش 4841، 996ق
یکی از دست‌نویس‌های دیوان رونی که در اختیار خانم محمودی بوده و در مقدمه به معرفی آن پرداخته‌اند، نسخۀ ش 4841 کتابخانۀ مجلس (996ق) است. چایکین مصحح اول دیوان رونی و مهدوی دامغانی مصحح دوم این منبع را ندیده بودند. محمودی گفته: «این نسخه شامل 1100 بیت است ... در حاشیۀ نسخه با خطی متفاوت اشعاری بیشتر در قالب قصیده و رباعی آمده است که برخی از آنها متعلق به ابوالفرج رونی نیست و تعدادی از آنها را مهدوی دامغانی در ملحقات دیوان آورده است و شاعر آن رکن‌الدین دعویدار قمی است».
می‌گویم: کاتب، اشعار رونی را در متن و حاشیه آورده است و در کنار حواشی، اشعاری به نام رونی با قلمی دیگر اضافه شده است. یعنی حاشیۀ اول، اصیل است و به قلم هدایت‌الله قمی در سال 996ق تحریر شده است. هرچند محمودی این حواشی اصیل را در مواضعی در تصحیح دخالت داده، گاهی نیز آن را با حواشی دیگری که خط متفاوت دارد خلط کرده است. این اشتباه عجیب باعث شده برخی از اشعار اصیل و جدید رونی که در منابع دیگر محمودی وجود نداشته، مجال ثبت در دیوان نداشته باشند. البته عمل ایشان در این مواضع بیشتر از این که ناشی از اشتباه باشد، نشان از سهل‌انگاری دارد. زیرا بسیاری از قطعات و رباعیاتی که در این نسخه به ثبت رسیده و مورد بی‌توجهی ایشان واقع شده، دقیقاً در متن نسخه کتابت شده، نه در حواشی. برخلاف نظر ایشان، این اشعار هیچ نسبتی با رکن دعویدار ندارند و جز چند نمونۀ معدود -که مدعی دیگر دارند- متعلق به ابوالفرج رونی هستند. عدم توجه مصحح در انتشار این اشعار، تصحیح ایشان را دچار نقصی بزرگ کرده است. اغلب قطعات و رباعیات موجود در این منبع، در منابع دیگری که ایشان ندیده به نام رونی آمده است:
مقطعات:
1- خسروا گیتی به عدل آباد کن
2- حضرتی شد بزرگ چون غزنین
3- ساقیا جام دل‌افروز بیار
4- گفتم کنون به بوسه لبت را کنم ادب
5- نامه نوشتم به خون دیده ولیکن
6- مرا گویی که تو خصمی حقیری
7- چنان درست به تو شد مبانی تعویق
8- گویی اگر بخواهم یک دانه شعر کارم
رباعیات:
9- با تو حسنا نماند خواهد حسنات
10- ای چون درد دیده بی تو دریا و تو نه
11- ابری است تنک جامۀ صبرم ای یار
12- از وهم به مه بر خبرست آن لب نیست
13- یک‌چند بدم جمال هر انجمنی
14- ای کرده گران غمت سبکباری من
15- تا تن به غم عشق تو نابود شده‌ست
16- جانا به تماشای سمن رای تو هست
17- با ما به تماشا سزد ار نایی تو
18- با من بت من ناز نچندین کردی
19- عاشق چو شدی راز نگه‌دار چو خاک
20- ای خوی تو از بنده‌نوازی خوشتر
21- گردون فلک [جفا] به ما کرد آخر
22- ای رفته و ناسیر من از دیدن تو
23- گر سوز دلم بر تو گمارم چه کنی
24- دی رفت مرا با بت خود گفتاری
25- دلدار به من گفت اگر دلداری
26- با روزه چنانم که زر اندر دم گاز
27- شاهی که ملوک را ز عدلش بیم است

تمام اشعار در دست‌نویس ش 670 حکیم اوغلو که به قلم ابن محمدقاسم اصح الکرمانی* در سال 1003ق تحریر شده نیز به ثبت رسیده است. منبع سوم محمودی نسخۀ ش 669 و این دستنویس جدید در کتابخانۀ حکیم اوغلو ش 670 دارد. به نظر می‌رسد دستنویس مورخ 996ق در دسترس اصح الکرمانی بوده یا منبع دو دستنویس مشترک بوده باشد. زیرا توالی اشعار و ترتیب بسیاری از اشعار رونی در دو نسخه، و ضبط آنها، به‌ویژه در بخش رباعیات و قطعات یکسان است. اشعار ش 1، 2، 13، 14 و 27 در خلاصةالاشعار نیز به ثبت رسیده است.

بنظر می‌رسد تصحیح کنونی رونویسی از 14 برگ شعر رونی در نسخۀ چستربیتی باشد که در متن آمده و اختلافات این 14 برگ با نسخ دیگر بشکل ناقص بررسی شده است. زیرا آنچه در نسخ دیگر ثبت شده و در این نسخه نبوده، در متن درج نشده است: اشعار ش 3، 6 و 8 چنین‌اند.
......

*کاتب این دستنویس شاهنامۀ شاملو را نیز تحریر کرده و به نظر می‌رسد اولین بار نام وی در مقالۀ: «پژوهشی برای معرفی شاهنامه مصور نو یافته از دوره صفوی» نوشتۀ عبدالمجید حسینی راد آمده باشد.

ادامه دارد ...

8 months ago
*یادآوری!

*یادآوری!

آقای دکتر مهدی طباطبایی در مقالۀ «ضرورت بازتصحیح دیوان مجیرالدین بیلقانی» خبر از بازتصحیح این دیوان داده‌اند (متن‌شناسی ادب فارسی، زمستان 403). این مقاله بخشی دارد تحت عنوان: «انتساب شعر دیگر شاعران به مجیرالدین».
بخش عمده‌ای از آنچه ایشان در این قسمت دربارۀ اشتراکات فی مابین مجیر با اثیر و جمال گفته، پیشتر در دو یادداشت بنده آمده است. من چند سال قبل، در همین گاهنامه به نسبت مشترک اشعار مجیر با اثیر اخسیکتی و جمال اصفهانی پرداخته بودم (اینجا و اینجا). اشعار مشترک مجیر و اثیر اولین یادداشت گاهنامه است.

چنان که در یادداشت نگارنده آمده: «یکی از منابع مورد استفادۀ مصحح دیوان مجیر بیلقانی در تصحیح دیوان اشعار این شاعر، دستنویس مورخ سال 1262ق بوده که از کتب اهدایی مرحوم نخجوانی به کتابخانۀ ملی تبریز است. این دستنویس که با علامت اختصاری ن مشخص شده، تذکرۀ دولتشاه و بخشی از اشعار اثیر اخسیکتی را نیز شامل است. منبع بسیاری از اشعار ثبت شده در دیوان مجیر، همین نسخۀ متأخر بوده و مصحح با اعتماد بر همین دستنویس، اشعار بسیاری را به نام مجیر درج کرده است. اما نکتۀ حائز اهمیت این است که برخی از این اشعار در دیوان اثیر نیز به ثبت رسیده و محتمل است کاتب نسخۀ نخجوانی، اشعار این دو شاعر را خلط کرده باشد». در ادامۀ سخن خود به این نکته نیز اشاره کرده‌ام که خانم عاطفه طیه به ضعف نسخۀ ن و اشتراک یکی از اشعار در کانال خود توجه داده‌اند.
در آنجا به این اشعار مشترک اثیر و مجیر اشاره کرده‌ام:
1- رسید کان مروت به قعر گوهر جود/ ز صائن‌الدین دریای مکرمت محمود
2- در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست/ در دیدۀ افلاک نشانی ز حیا نیست
3- شکست دور سپهرم به پایمال زحیر/ بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر
4- دست مخالف ببست تیغ جهان پهلوان/ کار موافق گشاد دست قزل ارسلان
5- ای یازده امهات و نه آب/ نازاده خلف‌تر از تو فرزند
6- خسروا بر بساط خدمت توست/ قدم طبع آسمان سایم

و این دو شعر مشترک در دیوان مجیر و جمال را آورده:
1- کسی که قصد سر زلف آن نگار کند
چو زلف او دل خود زار و بیقرار کند

2- اگر شکایت گویم ز چرخ نیست صواب
وگر عتاب کنم با فلک چه سود عقاب

و گفته‌ام: «مصحح دیوان مجیر با استناد به نسخۀ ف، یعنی فقط دستنویس مورخ 1016ق، دو قصیده با مطالع بالا را به مجیر بیلقانی نسبت داده و در دیوان وی به ثبت رسانیده است». سپس اشعار را در دیوان چاپی جمال و دو دستنویس کتابخانۀ مجلس نشان داده‌ام.

آقای طباطبایی که یادداشت مرا ندیده -و این وجیزه با جستجوی کلیدواژگانِ مرتبط با موضوعاتِ مقالۀ ایشان، در اینترنت قابل رؤیت است- تقریباً همین‌ مطالب دربارۀ نسخۀ نخجوانی و نسخۀ دیگر را تکرار کرده و اشعار مشترکی را که در یادداشت من بررسی شده، مجدداً به شکل ناقص بررسی نموده است. لذا اشعار مشترکِ مجیر با اثیر و جمال -که در یادداشت من معرفی شده- در نوشتۀ منتشر شدۀ ایشان در سال 403 تکرار شده است.

جناب طباطبایی، در بخش دیگری از مقاله، دربارۀ نسخۀ اساس و دیگر نسخ دیوان مجیر به تصحیح دکتر محمد آبادی گفته‌اند: «نسخۀ اساس چاپ آبادی، جُنگ خطی شمارۀ 669 حکیم اوغلو علی‌پاشاست که در کتابخانۀ لالااسماعیل استانبول نگهداری می‌شود [کذا فی‌الاصل] مصحح احتمال داده است که تاریخ کتابت نسخه، پیش از سال 1097 باشد. بیشتر نسخه‌های این چاپ، تاریخ کتاب ندارند، اما به نظر می‌رسد که نسخه‌های پیشتر از قرن دهم در آن به کار نرفته باشد».
نسخۀ ش 669 حکیم اوغلو، از منابع شعری بسیار معروف است و امروزه معلوم شده در سدۀ هشتم و نهم کتابت شده است. طباطبایی که از قدمت این نسخه آگاهی دارد، بهتر بود بر سال 1097 تأکید نمی‌کرد و نسخه‌های مصحح فقید را مربوط به پس از قرن دهم معرفی نمی‌نمود. چنان که مخاطب گمان کند حالا که نسخۀ اساس جناب آبادی، مربوط به سدۀ یازدهم است -که نیست- پس تکلیف اعتبار نسخ دیگر معلوم است.
آقای طباطبایی از بهره‌مندی خویش از 30 نسخه در تصحیح تازه سخن گفته، اما هیچ کدام را معرفی ننموده‌اند تا مخاطب دریابد منابع پیش از سدۀ دهم ایشان چیست و برتری آن در مقایسه با منابع مصحح پیشین تا چه حد است.
در مقالۀ ایشان، از برخی نسخ، با هدف مقایسه با ضبط اشعار در تصحیحِ آبادی سخن رفته و هیچ یک پیشتر از سدۀ دهم کتابت نشده‌اند.

9 months, 1 week ago
*دربارۀ تصحیح تازه از دیوان قطران …

*دربارۀ تصحیح تازه از دیوان قطران تبریزی

آقایان دکتر عابدی و دکتر جعفری جزی با همکاری خانم‌ها دکتر معرفت و دکتر عطایی تصحیحی تازه و درخشان از اشعار قطران ارائه کرده‌اند که با آنچه جناب نخجوانی در شش دهه پیش منتشر کرده بود، قابل قیاس نیست. بی سخن بیشتر نکاتی عرض می‌کنم:
با وجود بهره‌مندی مصححان ارجمند از منابع بسیار، منبع بسیار مهمی به ایشان رخ نشان نداده است:

الف) خلاصةالاشعارِ کتابخانۀ مرکزی به ش 11120، دیوان‌چه‌ای از اشعار قطران، بسیار قابل اعتنا و قدیمی‌ترین منبعی است که اشعار بسیاری را از قطران، یک‌جا به ثبت رسانیده است. چنانکه کمّاً و کیفاً برای تصحیح اشعار قطران می‌توانست به عنوان نسخۀ اساس قرار گیرد. بیش از سه‌هزار بیت به نام قطران دارد و در نسخۀ اقدم مصححان، که سالها بعد ازان تحریر شده، حدود 1000 بیت به نام این شاعر آمده است.
نکتۀ حائز اهمیت این است که تقی کاشی، خود اشعار مندرج در این منبع را بازبینی و با درج علامت‌هایی مشخص، تصحیح نموده است. از برخی ضبطهای مختار و تصحیحات وی، در تصحیح تازه از دیوان قطران -نه در متن و نه در نسخه‌بدلها- اثری نیست. چنان‌که مثلاً در بیت زیر:
تا ز بوی نسترن یابد دل مردم نشاط
تا ز زخم خاربن یابد دل مردم شخن
مصححان گفته‌اند: شخن در نسخ، تبدیل به صورتهای آشناتری چون شجن و حزن شده و باید به اعتبار معنا و ضبط فرهنگ جهانگیری شخن باشد (1065).
ضبط این بیت در خلاصةالاشعار، شجن آمده است. چنانکه همین معنا در قصیدۀ دیگر آمده و قطران در برابر طرب -معادل نشاط در بیت بالا- شجن آورده است:
دشمنانش را شجن باشد همیشه بی طرب
دوستانش را طرب باشد همیشه بی شجن (477)

نیز در بیت:
بنوازدم به ناز و بیندازدم به رنج
در خواندم ز بام و برون راندم ز در (215)

تقی کاشی در مصراع دوم اصلاحاتی انجام داده که در نسخ مصححان درج نشده است:
در خواندم زبام و دراندازدم ز در.
ضبط «دراندازدم» با بنوازدم و بیندازدم، با اشتراک حرف ز، تناسبی بیشتر از برون راندم دارد و کلام آهنگین‌تر است. حداقل پسند کاشی چنین بوده است.

نیز بیت:
گر کسی با وی خلاف آرد به روز کارزار
موی بر اندام وی مانندۀ ثعبان کند (105)
در متن خلاصةالاشعار به جای موی، پشت آمده و کاشی در حاشیه صحیح آن را شیب به معنی تازیانه دانسته است. طبعاً بهتر است تازیانه مشبه باشد تا موی.

ب) کاشی 12رباعیِ چهارقافیه‌ای در صفحۀ رباعیات با توضیح «قوبل باصله» به ثبت رسانیده و اصالت آن را تأیید کرده است. این رباعیات در تصحیح جدید جای ندارند:

1) تا عمر مرا چو سیم نقصان افتاد
یک روز نبودم از دل و دلبر شاد
از جملۀ عاشقان چو من خلق مباد
عمر و درم و دلبر و دل داده به باد

2) نی دیده توان به دیدنت بارگشاد
نی نیز توان به مهر دل بر تو نهاد
چشم و دل من که بد به تو روشن و شاد
پالونۀ آب گشت و پیمانۀ باد

3) تا در دلم آتش فراقت گسترد
روزی نبد این دل از دم سردم فرد
آید عجبم که این دل بی غم و درد
می‌سوزد و زو همی برآید دم سرد

4) دنیا به مرادت ار برآرد نفسی
از دنیا راستی ندیده‌ست کسی
هان تا تو به سر درون نیاری هوسی
کو چون من و چون تو را برانداخت بسی

5) ای یار جفا مکن تو با من زین بیش
بیشم مزن این تیر جفا بر دل ریش
ای جان جهان یکی ز فردا بندیش
باشد که چو روز منت روز آید پیش

6) گفتم ز غمت چه مویم ای هجران‌خوی
گفت امشب آب وصل را سیم بجوی
گفتم که مرا با تو ببیند بدگوی
گفتا که به شب کجا توان دیدن موی

7) خورشید من آن شکرلب مشکین‌بوی
گفتا امشب وصال را سازم روی
دل گفت مرا به شب ازو دست بشوی
خورشید به شب به خلق ننماید روی

8) تا شد دلت از آهن و سنگ ای سرهنگ
دلسوخته را نماند در وصل تو چنگ
در برت ازان نیارم آوردن تنگ
کآتش گیرد سوخته از آهن و سنگ

9) تا دامن آشتی گرفتیم به چنگ
از بهر چه می‌کنی تو با ما همه جنگ
از بهر خرد بگوی بود ای سرهنگ
از ما همه آشتی و از تو همه جنگ

10) روی تو چو لاله و دل چون روی
روی تو به باغ لاله را گفت مروی
گشتم ز غم تو چشم چون چشمه و جوی
از ناله چو نال گشتم از مویه چو موی

11) تا تیغ تو شاه نور بار آید/آمد؟ و نار
زین هر دو فتاد بر بداندیش تو کار
چون دست تو بر قبضۀ او دید سوار
شد بخش تو نور بخش اعدای تو نار

12) ای دوست تو را ز من که بد گفت بگوی
کز صحبت من همی بگردانی روی
از مهر پشیمان مشو و کینه مجوی
زنهار مها به خون من دست مشوی

ج) قصیدۀ: چون او بتی شمن نستاید ... در بخش اشعار غیر اصیل و ملحقات به ثبت رسیده که با عنایت به درج آن در خلاصةالاشعار، باید به بخش اشعار اصیل افزوده شود. رباعی: دی بر سر لطف و مهربانی بودی ... نیز چنین است.

د) روشن‌تنی به خوبی هم‌چون لطیف جانی ... با چهار بیت در بخش ملحقات آمده است (853).
این شعر با شش بیت در دیوان لامعی به تصحیح دکتر دبیرسیاقی (161) و در تصحیح چاپ نشدۀ شموشکی با هشت بیت به ثبت رسیده است.
ادامه دارد ...
*
https://t.me/gahnameyeadabi

11 months ago
*قطعات به‌هم‌پیوستۀ سلمان ساوجی و تدوین …

*قطعات به‌هم‌پیوستۀ سلمان ساوجی و تدوین الفبایی آن

قطعه‌ای در اکثر نسخ دیوان سلمان ساوجی وجود دارد که مضمون آن همچون بیشتر قطعات وی، مدح ممدوح و طلب مال و منال است؛ مطلع آن به شرح زیر است:
ای خداوندی که پر شد گنبد پیروزه‌رنگ
گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت
(ص 429 تصحیح عباسعلی وفایی).

در اواخر این قطعه بیت زیر آمده است:
گفته‌ام در باب خود فصلی دو سه آن را بخوان
دارم این امّید از درگاه گردون حشمتت

از فحوای کلام سلمان، آرایش ابیات و عناوین قطعات بعد از این قطعه در دست‌نویس‌های دیوان سلمان، مشخص است که منظور از «فصلی دو سه»، قطعه‌هایی است با قوافی مختلف، که از لحاظ مضمون به هم پیوسته و مرتبط هستند.

طبق ضبطِ عموم نسخِ دست‌نویس دیوان سلمان، سه قطعۀ زیر، باید متوالی و به‌هم‌ پیوسته و پس از قطعۀ بالا، در دیوان چاپی چنین به ثبت می‌رسید:

قطعۀ اول
اول آن‌ست که چون نیّت عزلت دارد
بنده زین دایرۀ جمع جدا خواهد بود

گوشۀ خانه‌ای امروز وطن خواهدساخت
کش خداوند جهان خانه‌خدا خواهد بود

مدّتی مالک ملک شعرا بود به حق
این زمان خادم جمع فقرا خواهد بود

پیش ازین در پی مخلوق به سر می‌گردید
بعد ازین بر در معبود به پا خواهد بود

بنده تا زنده بود وجه معاش بنده
هیچ شک نیست کز احسان شما خواهد بود

لیک دارم طمع آن که معیّن باشد
که مرا وجه معیشت ز کجا خواهد بود

قطعۀ ثانی
دیگر آن‌ست که محبوب جهان مُقری شاه
آمد از بندگی شاه که می‌فرماید

رو بگو بندۀ دیرینۀ ما سلمان را
که بخواه از کرمم هرچه تو را می‌باید

بنده بر حسب اشارت طلبی کردم و شاه
داشت مبذول چنان کز کرم شاه آید

وعده دین‌ست و ز دین من اگر زان‌چه کند
ذمّت همّت خود شاه بری می‌شاید

قطعۀ ثالث
دیگر از خرج پر و دخل کمش قرضی چند
هست و فرض‌ست که قرض غرما باز دهد

بنده را غیر در شاه دری دیگر نیست
قرض باید که ز انعام شما باز دهد

وجه این قرض که از من غرما می‌خواهند
گر نخواهد ز تو سلمان ز کجا باز دهد

این قطعات، در عموم دواوین دست‌نویس به طُرق گوناگون _گاه با عنوانی که آن‌ها را به هم مرتبط کرده و گاه با ایضاً_ پشت سر هم آمده‌اند؛ حال مصحح محترم، آقای دکتر عباسعلی وفایی، هر قطعه را طبق فهرست الفبایی از هم جدا کرده و بین مضمونِ به‌هم‌پیوستۀ آن‌ها فاصله انداخته و نه تنها به مضمون آن‌ها توجهی نداشته بلکه به واژگان اول مطالع نیز بی‌توجه بوده است؛ به صورتی که بین قطعۀ اول و قطعۀ دوم 70 قطعۀ دیگر آمده است. قطعۀ اول و سه قطعۀ پیوسته به آن، به ترتیب در صفحات 429، 454، 458 و 456 دیوان چاپی به ثبت رسیده است.

توجه به مطالع بالا و واژگان آغازین آن‌ (آن، دگر، دیگر) روشن می‌کند که سلمان در این «فصلی دو سه» خواسته‌های خود را با ممدوح در میان گذاشته و ذکر هر قطعه‌ به تنهایی در متن دیوان، طبق حروف الفبا، اشتباهی فاحش است؛ زیرا کاملاً واضح است که پیش از بیت: دگر آن است که محبوب ...، سخنی دیگر آمده که با آن مرتبط بوده است؛ سخنی پیش از آن گفته شده و شاعر سخنی و خواسته‌ای «دیگر» را مطرح کرده است.
حتی در برخی نسخ، در پایان قطعۀ اول و دوم، در تایید سخن و درخواست سلمان، دو بیت در اوزانی دیگر که فرمان سلطان اویس است، به ثبت رسیده:

هرچه تا غایت به نام او مقرّر بوده است
همچنان باشد به نام او مقرّر همچنین
و:
ده ایرین که در حدود ری‌ست
بدهندش که التماس وی‌ست

و در برخی نسخ بعد از قطعۀ سوم آمده: ادای قرض او فرض است بر ما.

این نکات، در دست‌نویس‌هایی که مصحح برای تصحیح در اختیار داشته کاملاً واضح و مشهود ذکر شده است؛ اما تصمیم ایشان بر این بوده که حتی در پانویس، به پاسخِ موزونِ منسوب به سلطان اویس اشارتی نداشته باشند و قطعات را به ترتیب الفبایی، از هم جدا کنند.

آیا مبدع این نوع تفنن در قطعه‌سرایی یعنی سرودن قطعات متوالیِ هم‌وزن و مختلف‌‌القافیه، سلمان ساوجی است؟ طبعاً وی می‌توانست سه درخواست خویش را در قالب یک قطعه بسراید.
آیا شاعران دیگری نیز چنین طبع‌آزمایی کرده‌اند؟

از رباعیات به هم پیوسته در موسیقی شعر دکتر شفیعی کدکنی سخن رفته که سابقۀ آن به سال 731ق می‌رسد. همو با استناد به تاریخ عصر حافظِ دکتر غنی گوید که شمس فخری در معیار جمالی نیز هشت رباعی به‌هم‌پیوسته سروده است که البته از منبع پیش‌گفته تازه‌تر است. جناب میرافضلی نیز که به سخن دکتر شفیعی کدکنی اشاره کرده‌اند، سه رباعی به‌هم‌پیوسته را در متنی از سال 827ق نشان داده‌اند.

اما در قالب قطعه، بررسی بنده در برخی منابع دست‌نویس و چاپی از جمله کتابِ قطعه و قطعه‌سرایی در شعر فارسی راه به جایی نبرده و رسیدن به پاسخی دقیق‌تر نیازمند بررسی بیشتر است. نگارنده اکنون در موضوع موردبحث، سندی قدیم‌تر از دواوین سلمان در سدۀ هشتم نمی‌شناسد و چیزی بیشتر نمی‌داند.
*
https://t.me/gahnameyeadabi

1 year ago
*سخن که نظم دهند آن درست …

*سخن که نظم دهند آن درست باید و راست! (رک. پانویس)

مقاله‌ای با عنوان «بررسی جعل ترقیمه در مجموعۀ 14017 کتابخانۀ مجلس» به قلم آقای دکتر امید سروری در کتاب فرزانۀ ایران‌مدار ما (یادنامۀ ایرج افشار، 1394) منتشر شده که به مانند اغلب مقالاتی که در یادنامه‌ها منتشر می‌شوند، دیر به دست نگارنده رسیده است.
ایشان در این مقاله سعی کرده تا به تکمیل نظرات جنابان میرافضلی و مایل هروی بپردازد و دو جُنگ دست‌نویس شمارۀ 900 مجلس و شمارۀ 14017 مجلس را با یکدیگر مقایسه کند.
یکی از نتایجی که ایشان در مقالۀ خویش گرفته این است که نگارنده، یعنی محسن شریفی صحی در مقالۀ: (اشعاری نویافته در جنگ خطی 900 مجلس)، در ضمن مقایسۀ این جنگ با مجموعۀ 14017:

1- متوجه جابجایی اوراق سفینۀ 900 و مجموعۀ 14017 نشده
2- نتایجی اشتباه گرفته
3- متوجه انتساب اشتباه اشعار فردوسی و رفیع‌الدین لنبانی به شرف شفروه در دو نسخه نشده و گزارشی از این‌ها ارائه نداده است!

به اشکالات ایشان نه به ترتیبی که ذکر شد، پاسخ می‌گویم:
1) چنانکه از عنوان مقالۀ نگارنده بر می‌آید، هدف فقط و فقط معرفی اشعاری نویافته از چند شاعر بوده است. چنان که واضح است و بر اهل تحقیق پوشیده نیست، مبحث انتسابات اشتباه با مبحث اشعار نویافته ارتباطی ندارد و اشکال ایشان بر این بنده، وارد نیست، بلکه بسیار بی‌جاست!

مگر می‌توان بر ادیب طوسی خرده گرفت که چرا در حین بررسی فهلویات باباطاهر در جنگ 900، مثلاً به اشعار معزی اشارتی نداشته است؟! یا بر قاسم غنی طعنه زد که اگر به رباعیات خیام در این مجموعه پرداختی، چرا به اشعار منسوب به فردوسی نپرداختی!؟
با کمال تعجب، جناب سروری همین اشکال را بر سعید نفیسی نیز گرفته و گفته: چرا نفیسی که با عنایت به نسخۀ 14017 اشعار نظامی را گردآورده و در متون دیگر وارد نموده، تمام مجموعه را بررسی نکرده و متوجه انتسابات اشتباه در اشعار شاعران دیگر نشده است!

2) نگارنده در هیچ مقاله‌ای این دو جُنگ و سفینۀ اشعار را با یکدیگر مقایسه نکرده است. وی در مقالۀ خویش، ضمن معرفی اشعار نویافته از انوری و مجیر گفته که برخی ازین اشعار مندرج در جنگ 900 مجلس، در جنگ شمارۀ 14017 نیز به ثبت رسیده است. از هیچ کجای این سخن، مقایسۀ دو متن فهمیده نمی‌شود!
مبنای تحقیق بنده، جنگ 900 مجلس بوده و آن هم برای معرفی اشعار تازه از معزی، انوری، مجیر و سعدی؛ اگر این اشعار تازه در جنگ 900، در متن دیگر نیز وجود داشته باشد، طبعاً به دلیل تقویت این انتساب به آن متن دوم ارجاع داده خواهد شد. حال چرا باید تمام آن متن دوم و محتویات آن -که هیچ ارتباطی با موضوع اصلی ندارد- بررسی شود؟!

3) با این که هدف نگارنده در آن جستار معرفی اشعار نویافته بوده، در بخشی از مقاله آورده: «به دلیل اشتباهی که در بین اشعار مجیر و در وصالی کردن اوراق این نسخه [یعنی نسخۀ 14017] رخ داده است، دو بیت اول غزل مانحن‌فیه از چهار بیت بعدی آن جدا شده است و در واقع صفحات 194 و 167، برگی را که غزل مورد نظر به مجیر منتسب شده است تشکیل می‌دهند».
یعنی راقم این سطور، در موضعی که به هدف پژوهش و تحقیق وی مرتبط بوده، از جابجایی اوراق سخن گفته و دلیلی ندیده که اشعار ده‌ها شاعر را بررسی کند؛ اگر قرار بر این بود، کتاب می‌نوشت نه مقاله!

4) چند ساعتی است که به آن قسمت که فرموده‌اند: شریفی صحی نتایج اشتباهی گرفته فکر می‌کنم و منظور ایشان را درک نمی‌کنم؛ لذا به این اشکال ایشان نمی‌توانم پاسخی بدهم!

جناب سروری در فرازی دیگر از مقالۀ خویش گفته‌اند: در دو نسخه، دو قصیده از معزی به اشتباه به مختاری منسوب شده است و دو مطلع را نیز ذکر کرده‌اند.
ایشان در مقالۀ دیگری که در کتاب فرزند هرات (جشن‌نامۀ نجیب مایل هروی، 1395) به ثبت رسانیده، نسبت اشتباه اشعار معزی به مختاری را تکرار کرده است.

اما نگارنده در همان مقالۀ معرفی اشعار نویافته در جنگ 900 که در دسترس جناب سروری بوده، به دو قصیدۀ مورد نظر که به اشتباه به مختاری نسبت داده شده و در دیوان معزی موجود است پرداخته و توضیحاتی نیز در این باره ارائه کرده است.

حال چگونه می‌شود که ایشان آنچه در مقالۀ بنده آمده را، بدون ارجاع در دو مقاله به خویش بسته‌ و آنچه را که به هدف مقالۀ مذکور مرتبط نبوده، عیب دیده و به راقم این سطور نسبت داده است؟!
—————————————————————-

- عنوان این جستار، برگرفته از مطلع قصیدۀ لبیبی است که جناب سروری در مقاله‌ای آن را معرفی کرده و نویافته خوانده‌اند.
اما چندین دهه پیشتر از ایشان، امیرحسن عابدی -محقق هندی- این قصیده را با استناد به سفینۀ ترمد، به شکل کامل معرفی و نقل کرده است. عابدی علاوه بر این شعر، به اشعار شاعران دیگر در این سفینه نیز پرداخته است. آقای سروری -مصحح سفینۀ ترمد- در این مقاله، نامی از عابدی نبرده و فضل تقدم ایشان را یادآور نشده‌اند.
*
https://t.me/gahnameyeadabi

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago