مرا صدا کردی؟

Description
مجالی برای «من» بودن
لیلا حسین نیا
@leila_hn
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago

3 months ago
فردا نخستین وقت شعر پاییز را …

فردا نخستین وقت شعر پاییز را کنار هم خواهیم بود
از ساعت ۱۷
سالن جلسات حوزه هنری تبریز

4 months, 2 weeks ago

بگذار برگردم به آغوشت، بگذار برگردم به اقیانوس
ماهی سیاه کوچکم من که با خلوت برکه نشد مانوس

حاشا نکن! عشقی میان ما با یک گل سرخ اتفاق افتاد
تقدیر طوفانی شد اما...حیف! پرپر شد آن گل ناگهان... افسوس!

هرچند انکارم کنی هر روز، یک شب به یک لبخند یادم کن
خورشید را در سینه پنهان کن، من دلخوشم حتی به یک فانوس

فرقی ندارد روز و شب وقتی آشفته‌خواب، آشفته‌بیدارم
بر شانه‌ات یک بار خوابم برد، راهی به رویا رفت از کابوس

دیوانگی‌هایم تو را ترساند یا شعرهایم خسته‌ات می‌کرد؟
از من تو هم چیزی نفهميدی از من -از این مفهوم ناملموس-

حرف مرا مردم نمی‌فهمند بر سفره‌ام نانی ندارم چون
در جیب‌هایم عشق دارم، عشق! یک سکه مال عهد دقیانوس...

لیلا حسین نیا

@marasedakardi

4 months, 2 weeks ago

امروز در وقت شعر بی‌هوا این غزل را خواندم

5 months ago

به بی‌کسی‌های بانویم رباب

بی‌‌کسی‌های من شروع شده‌است
کنج خیمه نشسته‌ام تنها
هر طرف ردی از حضور تو است
دوره‌ام کرده‌اند خاطره‌ها

از تو اینجا نشانه‌ها مانده
این طرف گاهواره‌ای خالی
آن طرف کاسه‌های لب تشنه
کوزه روسیاه سفالی

در خیالم تو باز می‌گردی
پدرت خنده‌روست تو سیراب
باز جمع است خانواده ما
در خیالم خوش است حال رباب

با تو شمشیر مشق خواهد کرد
در خیالات من علی اکبر
پیرتر که شود عمو عباس
تو علمدار می‌شوی مادر

در خیالات من فرات آرام
راه کج می‌کند به خیمه ما
زیر پای تو چشمه می‌جوشد
هاجری می‌شوم در این صحرا

پاره قلب من! ولی تقدیر
مثل رویای من نشد اینجا
جمع ما را فلک پریشان کرد
آه با ما چه کرده کرب و بلا!

هر طرف می‌رویم دلگیر است
هر طرف قبضه قبضه شمشیر است
من بمیرم برای تو مادر
سهم تو از جهان فقط تیر است؟

خوب شد تو کنار او ماندی
پدرت بی‌کس است در دنیا
تو مبادا به فکر من باشی
ببر از یاد حال مادر را

روی دست پدر بلند شدی
اصغر من چه زود مرد شدی
آفرین قهرمان کوچک من
تو به یک دشت هم‌نبرد شدی

تو سرت را کمی عقب بردی
از گلوی تو بوی شیر آمد
جان عالم فدای آن لحظه
بوسه می‌خواستی که تیر آمد

آخرین مرد دشت اصغر بود
پهلوان، پهلوان آخر بود
خون تو تا که از گلو سرزد
همه دیدند خون حیدر بود

حرمله نانجیب می‌دانست
کشتن شیر کار ترفند است
او پسر را زد و پدر را کشت
جان بابا به این پسر بند است

سفرت بی خطر عزیز دلم
من چه سان بی تو تاب آوردم
پشت پایت دو چشم خونین را
جای یک کاسه آب آوردم

کربلا، کوفه، شام یا خانه
بی‌ تو جایی ندارد این دل خون
آه با یاد بی‌قراری تو
دلم از سینه می‌زند بیرون

لیلا حسین نیا

@marasedakardi

5 months, 4 weeks ago

به امام جمعه‌ای محبوب و معتبر در آستانه چهلمین روز سفرش

آب و جارو کرده باران کوچه‌های رفتنت را
یادم آورده دمادم اشک‌های روشنت را

آه نفرین بر شبی که تا ابد در سینه جا داد
از میان جنگل مه حسرت برگشتنت را

منبرت خالی‌ست، شهری ایستاده منتظر که
سر دهی یک بار دیگر خطبه شورافکنت را

می‌دوم افتان و خیزان تا که از چشمم نگیرم
فرصت بر دوش مردم بار آخر دیدنت را

با ردای مهربانی معجزه آورده بودی
خوش نشان دادی به مردم "آل‌هاشم" بودنت را

بار ما بر روی دوشت، خسته بودی، آرمیدی
خاک تسکین داده آیا دردهای گردنت را؟

بعد تو بیداری‌ام را تلخی کابوس پر کرد
کاش در خوابی ببینم باز هم خندیدنت را

لیلا حسین نیا

@marasedakardi

6 months, 1 week ago

گفتگویی داشتم با آرش شفاعی در روزنامه جام‌جم
درباره شعر، دانشکده ادبیات، خاقانی و البته شهید آل‌هاشم

7 months, 3 weeks ago

سلام
برای نوشتن چند کلمه‌ای درباره‌ی کتاب مرگ‌سالی از یک شاعر تبریزی، آمدم سر مزار صائب تبریزی باشد که این مراعات‌النظیر به این سطور رمقی تازه دهد.

مرگ‌سالی مجموعه‌ایست که اگر شاعرش را ندانی و نشناسی هم بعد از خواندن درمی‌یابی که او شاعریست زن و اهل تبریز.
و این یعنی موفق بودن در زیست شاعرانه
و این یعنی صداقت در شعر.
"برگ زردی روی دوشم ناگهان افتاد گفتم
مرگ یعنی می‌تواند این‌قدرها ساده باشد؟!"
مرگ‌سالی...
نامی که در آغاز یا بشارت می‌دهد به کلماتی مرگ‌آگاه و عاقبت‌اندیش،
یا خبر می‌دهد از عباراتی نیست‌انگارانه و مرگ‌انفعال.
و من که پیش از این از شاعرش شنیده‌بودم"خدا کند که بمیرم وطن‌فروش نباشم"، یقین داشتم که با ساخت اول روبرو هستم.
مرگ‌آگاهی دریای ژرفی‌ست که در آن انتظار و امید و حرکت موج می‌زند برخلاف باتلاق نیست‌انگارها که مخاطب را هم با خود فرو می‌کشند.
"مرا تشنه نگه می‌دارد امّید تو را دیدن
چنان‌که شوق دریا گونه‌ی خشک سفالی را"
وبعد

"میان کوچه کسی نیست باد می‌آید
فروغ گفت که این ابتدای ویرانی‌ست"

می‌خواهم سوالی بپرسم از جنس سوال‌های رندانه‌ی این کتاب که برخلاف رنج اندیشیدن، زحمت پاسخ به مخاطب نمی‌دهد؛

فروغ شاعر قبل از انقلاب است آیا یا بعد از انقلاب؟!!!

و نه مگر انقلاب آغاز هجرت از خلقت بود به فطرت،
آغازی که رسیدنش در زمان ظهور اتفاق می‌افتد.
و نه مگر که هجرت‌ها مبدأ تاریخ‌اند.
فروغ، فروغی از این طلوع را در اواخر عمرش دید و فصل آخر کتابش عاقبت بخیر شد.
و ما که تا چشم باز کرده‌ایم صبح بوده و صبح بوده و صبح.

"آه این منم که رد شدم از زمهریر دی
لبخند می‌زنم که بهاران رسیده‌است"

و در آخر؛
این کتاب مثل شاعرش برایم عزیز بود.

"اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد" و عجّل فرج آل محمّد
(صفحه‌ی دوم)

8 months, 2 weeks ago

بیدل، دل شوق پیشه‌ای داشت، چه شد؟
تخمی، تب‌وتاب ریشه‌ای داشت، چه شد؟
کس نیست سراغ غنچه از گل پرسد
کاین طاقِ شکسته، شیشه‌ای داشت، چه شد؟

بیدل دهلوی

@marasedakardi

8 months, 3 weeks ago

امسال و از پس دیدار سالانه امین شعر انقلاب با شاعران، به نظرم آمد به جای روایت‌های احساسی و تکراری درباره چند نکته جدی صحبت کنم.
در لینک زیر از خبرگزاری مهر بخوانیدش

https://www.mehrnews.com/news/6065330/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%DB%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%B7%D8%AD-%DB%8C%DA%A9

8 months, 3 weeks ago

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»
با این بیانیه‌ی سترگ، علی علیه السلام زندگی خود را که در خانه‌ی خدا آغاز شده بود، در خانه‌ی خدا به پایان رساند. میان سرآغاز و فرجام، سجده‌ای طولانی برای خدا بود... او در زمانی باعظمت، در مکانی باعظمت‌تر و به‌طریقی که تا ابد تاریخ را به لرزه در خواهد آورد، فوز و پیروزی خود را اعلام نمود. من تا به حال ندیده و نشنیده‌ام حاکمی در پایتخت خود ترور شود و در حالی که به خدای كعبه سوگند یاد می‌کرد، بگوید: «فزت!» این چه نوع بُرد و فوزی است که علی بن ابی طالب از آن صحبت می‌کند؟ به خدای کعبه قسم که اگر تمام دایره‌المعارف‌های سیاست و حکومت در جهان جمع شوند، باز هم نمی‌توانند معنای این فوز را به‌طور کامل احاطه کنند. او در هشتاد غزوه شرکت کرد و بر پهلوانان و بزرگان عرب چیره شد، اما هرگز نگفت «فزت!» مردم با او در صحنه‌ای بی‌نظیر در تاریخ بیعت کردند، اما او نگفت «فزت!» بلکه گفت: «مرا به عنوان وزیر خود بپذیرید، نه امیر!»
سال‌هاست که هر بار به این سخن «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة» برمی‌خورم، حس می‌کنم تمام منظومه‌ی فکری‌ام به لرزه در می‌آید. اگر علی علیه السلام فائز و برنده است، پس بازنده کیست؟! برد و باخت در قاموس علی، بر اساس نقشه‌ی انسانیت ترسیم شده است، همان انسانیتی که خداوند اراده کرد آن را در عالم وجود خلیفه‌ی خود بنهد. هر انسانی باید «برد» و «باخت» خود را با قاموس علی علیه السلام مقایسه کند و بر اساس آن ارزیابی کند...
به خدای کعبه قسم علی فاتح شد و انسانیت با فقدان او، مغلوب شد.

? عباس محمود العقاد، ادیب و اندیشمند سرشناس مصری

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago