?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
برام مفهوم آدمیزاد غیرقابل درکه. و همیشه همینطوره. پس من یک حیوون با کلی احساس کوچیکو بزرگ باقی میمونم.
آه ما آدما جز جنگل انبوهی از احساسات چه چیزی میتونیم داشته باشیم دیگه؟
گاهی به این فکر میکنم که اگر خودخواه باشم هیچ حسو احساسیو نمیتونم دو طرفه و عمیقا بفهممو لمس کنم.
مسئله خواندن یا نواختن نیست. من میخواهم لال باشم. اما بینا و شنوا. میتوانم حیوان لالی باشم. تواناییاش را دارم. درست زمانی که فرصت لمسیدن تکه گوشت زندهای را داشتم. زبان لامسه را با نوک انگشت به روی پوست دیگری خراش دادم. چندین بار. چشمانم برق میزد. میتوانستم حتی گرمایی که از قلب کوچکو جریدهام وسعت مییافت را لمس کنم. من گاهی حیوان لالو خوشبختیام. اما نه زمانی که بیاعتماد به نفسو زشت به نظر میآیم. هیچ جوره نمیتوانم در برابر این همه ظلمتو زشتی لال باشم. حتی نوک انگشتانمو گرما هم این فاجعه را پوشش نمیدهند. از پنجره که به بیرون نگاه میکنم زندگیام را دلتنگیو کثافت فرا میگیرد. افکار عفونتی را با نگاهم به بیرون پرت میکنم. دیگر میخواهم همیشه به پنجره تکیه کنم. آینه همه چیز را زیر سوال برده. هر بار نگاهش میکنم با بی میلی پسام میزندو تمام زشتی را مابین دو ابروی پریشانم شلیک میکند. گاهی فکر میکنمو قانع میشوم. حیوان زشتی بودن آنقدرها هم بد به نظر نمیآید. فقط زمان برای رفتن به جلوی آینه را کور میکند.
دیگر دستم نمیرود حتی بنویسم. اینجا گیر کردهام. این را میدانم که اطراف بیمار است. اما گاهی شک میکنم. به اینکه شاید من حیوان بیماریام. مدام زیر سوال میبرم. حتی فکرش را نمیکردم دوباره مغزم بخواهد به من آسیبی برساند. حداقل به این زودیها. من خسته میشوم. از زندگی سگوار آدمیزادها. میدانم دیگر حتی سعیام را بکنم نمیتوانم ذرهای تلاش خرج زندگیامو بعد آن بکنم. من خسته میشوم. اینجا هر بادی که میوزد وجود هر موجودی را پاک میکندو نهایتا من میمانمو با آغوشی از تصاویر که میتوانم بهیادشان آورم. گاهی پردهی فکر که جلوی چشمانم قرار میگیرد، من چاقویی به دست دارمو با ضربات پر قدرتی به وجود انسانها میکوبانم. من خسته میشوم. تمام سلولهای بدنم شیون سر میدهند. نمیدانم باید چطور آرامشان کنم. دست میکشمو پوستم را گرم نگه میدارم. اما میدانم ته وجودم قلبی پوسیده ناله میزندو حجمی ندارد. من خسته میشوم. کاش میتوانستم از خانهای طلب آغوش کنم. من بیچارهام. میشود به من محبت ببخشی و در ازایش گرد و خاکها را بیرون کنم؟
نیاز دارم بگویمو فریاد بزنم که من حیوان نیازمندیام. کمبودهایم را بغل گرفتهام. گویی باید ازینجا بروند. بابت همین زمان را اجبار کردهام در زندگیام. خانواده بودیم. گویی خانوادهام به من آسیب میرسانند.
من بابت ترک هرچیزی عمیقا متاسفام. اما گاهی به این فکر کردهاید که من همیشه بیشتر از چیزی که هستید برایتان دویدهامو رنجیدهام؟
من عشق ورزیدمو پوست گرمتان را لمس کردم. من زیادهروی کردهام.
میدانید؟ من خسته میشوم.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago