مجله فرهنگی ترنم مهر(المهدی)

Description
📝کانال فرهنگی،ادبی،هنری و تربیتی منطقه مهربان
📆 سال هشتم

👤The Manager : gh.mohammadpour

ارتباط با ادمین
@mmtaranom
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 day, 19 hours ago

1 month, 2 weeks ago
مراسم افتتاحیه چمن مصنوعی مهربان

مراسم افتتاحیه چمن مصنوعی مهربان

زمان : چهارشنبه ۱۶ آبان، ساعت ۱ ظهر
مکان: خیابان شهیدکشاف- محوطه اداره ورزش و جوانان مهربان

اداره ورزش و جوانان مهربان
هیئت فوتبال مهربان
@mtaranom

1 month, 2 weeks ago
***🔸***با صدور حکمی از سوی مدیرکل …

🔸با صدور حکمی از سوی مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی؛رئیس آموزش و پرورش منطقه مهربان معرفی شد.

❇️ با حکم مسعود سعادتی و ابلاغ آن توسط حمیدرضا راعی، معاون تربیت بدنی و سلامت مدیرکل، میرهاشم موسوی،از مدیران شهر سراب به عنوان رئیس آموزش و پرورش منطقه مهربان معرفی گردید و از زحمات‌ ۷ماهه رضا حسین پور سرپرست این اداره قدردانی شد.
میرهاشم موسوی متولد ۱۳۴۹ با ۲۸ سال سابقه اهل روستای رزگاه مهربان بوده و کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی دارد.
@mtaranom

1 month, 2 weeks ago
مجله فرهنگی ترنم مهر(المهدی)
1 month, 3 weeks ago
1 month, 3 weeks ago

کسی نبود که فالِ قهوه‌ی مرا بگیرد
و نداند که تو محبوبِ منی!
کسی نبود که در دستم کف‌ بینی کند
و حروفِ چهارگانه‌‌ی نامت را کشف نکند.
هر چیزی را می‌‌توان تکذیب کرد
جز رایحه‌ی زنی که دوست می‌‌داریم
«همه چیز را می‌توان پنهان داشت
جز گام‌‌هایِ زنی که در درونِ ما می‌پوید.»

#نزار_قبانی
@mtaranom

1 month, 3 weeks ago

🎵 موسیقی شب

تكنوازى تار
🎼 قسم
👤 استاد فرهنگ شریف
@mtaranom

2 months ago
2 months ago

📚 قصه شب...

روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام دارد،نداشت.
لباس های این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود.
این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.
زیرا که او با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباس هایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی کرد.
تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت  در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت " نیاز به تلاش بیش تر دارد" احساس لذت می کرد.
روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند.
معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام می دهد".

معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است"
اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی می گذارد"
در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیر است که علاقه ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس می خوابد"
این جا بود که تامسون، معلم وی، به مشکل دانش آموز پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد.
این احساس شرمندگی موقعی بیش تر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای  با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود.

خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده ی تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم می خورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود.
اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده ی دانش آموزان قطع شد.
در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " امروز شما بوی مادرم را می دهی"
در این هنگام اشک های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده می کرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام می کرد.

از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی می کرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد.
پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام".
خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی.
بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه ای از دانشکده ی پزشکی که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته ی پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان " پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت زده شد.
او در آن جشن در حالی که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام می رسید، حاضر شد.
آیا می دانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است.
@mtaranom

2 months ago

🎼 موسیقی شب

تکنوازان:
🔸 پرویز یاحقی : ویولون
🔹فرهنگ شریف : تار
🔸 جهانگیر ملک : تنبک
🔹 فضل الله توکل: سنتور
@mtaranom

5 months, 3 weeks ago
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 day, 19 hours ago