موسسهٔ پژوهشی بایسنغر

Description
این موسسه در شهر هرات -افغانستان ایجاد شده است و در حوزه تصحیح و انتشار متون تاریخی و ادبی، برگزاری دوره‌های آموزشی، سخنرانی‌ها و جلسات و هم‌اندیشی‌ها در بزرگداشت از مشاهیر و بزرگان تاریخ و ادبیات کشور فعالیت می‌کند.
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

8 months, 2 weeks ago

#نامه_بایسنغر
#شماره_سوم

نشانه‌های حضور سلطان‌حسین بایقرا در مجالس‌العشّاق

د. اختصاص مجلسی به خود سلطان‌حسین بایقرا و بیان وقایع از زبان راوی اول‌شخص
در این مجلس چندین نشانۀ قوی دال بر «مؤلّف‌بودن» شخص سلطان‌حسین بایقرا به چشم می‌خورد:
- راوی/نویسنده در این مجلس، خود را به عنوان نویسندۀ کتاب معرفی می‌کند: «محرّر این غم‌های کهن و مصوّر این سرهای سخن کوه‌کن این کوه‌های بلا و مجنون بیابان‌های ابتلا هیمۀ آتش عشق و محبّت و پروانۀ شمع محفل درد و محنت»
- اشاره به وقایع پیش و پس از رسیدن به سلطنت که با شخصیت بایقرا تطبیق می‌کند. سلطان‌حسین ماجرای عشق خود به پسر یکی از ملازمانش را چنین تعریف می‌کند: «و مقدمۀ این قضیه چنان بود که این سوخته ملازمی داشت که در قزاقی و بعد از آن که در خراسان رایت سلطنت برافراشت، انخراط در سلک بندگان صادق‌العقیده یافته بود و جادۀ قویم و صراط مستقیم عبودیّت را به قدم صدق و اخلاص چون مسلوک داشته خدمت بسیار کرده بود و آفتاب التفات برو تافته و او را از آن جهت عاقبت‌محمود چهار فرزند شده بود. فرزند کلان‌ترش به نام «بابا» که کوکلتاش یکی از فرزندان ما بود، قابلیتی داشت در حسن صوری و معنوی». (صص ۱۰۰ – ۱۰۱)

ییلاقی، مهدی، (۱۴۰۲)، «محرّر مجالس‌العشّاق؛ سلطان‌حسین بایقرا (بحثی در مؤلّف مجالس‌العشّاق)»، نامۀ بایسنغر، شمارۀ ۳، صص ۸۳ – ۱۰۹)

9 months, 2 weeks ago

#نامه_بایسنغر
#شماره_سوم

نشانه‌های حضور سلطان‌حسین بایقرا در مجالس‌العشّاق

ب. ارتباط با علی‌شیر نوایی
دومین نشانۀ قوی از حضور سلطان‌حسین بایقرا به عنوان نویسندۀ اثر در متن، در مجلس ۷۴ کتاب که به شرح حال امیر نظام‌الدین علی‌شیر نوایی (۸۴۴ – ۹۰۶ق.) وزیر و مشاور ادیب و هنرپرور او اختصاص دارد، رخ می‌نماید. مجلس، به روایت اول شخص، با لحنی صمیمی، احترام‌آمیز و همراه با افتخار، اطلاعاتی دربارۀ علی‌شیر نوایی عرضه می‌کند که با شخصیت تاریخی هر دوی سلطان‌حسین بایقرا به عنوان نویسندۀ راوی و نوایی به عنوان یار و همراه و هم‌مکتبی او در کودکی و بعدها به عنوان مشاور دست راست او در امور مملکتداری منطبق است: «خسرو اقلیم سخن‌آرایی، امیر نظام‌الدین علی‌شیر المتخلّص بالنوایی از بدو حال در دبیرستان عشق، با این سوخته هم‌سبق بود و تا آخر کار به خیرات و مبرّات موفق. ما را در جمیع امور یار و مونس و همدم و در خفیّات سرایر و ضمایر صاحب راز و محرم.» ...
و اما صریح‌ترین نشانۀ مبنی بر نویسنده‌بودن سلطان‌حسین در این مجلس، اشاره‌های او به زبان اول شخص به سلطنت خود است: «موافق آنک این سوخته را دل می‌خواست محفل آمالش را به ترتیب پادشاهانه می‌آراست.»
«در ایّامی که بر حسب تقدیر امر سلطنت بدین آتش عشق افروخته تفویض یافته بود و آفتاب دولت روزافزون از مطلع اقبال بر آئینۀ استعداد این سوخته تافته هر چیز که مطلوب میر مشارالیه بود به اذن التفاتی او را از پردۀ غیب روی می‌نمود.»

ییلاقی، مهدی، (۱۴۰۲)، «محرّر مجالس‌العشّاق؛ سلطان‌حسین بایقرا (بحثی در مؤلّف مجالس‌العشّاق)»، نامۀ بایسنغر، شمارۀ ۳، صص ۸۳ - ۱۰۹)

11 months ago

#نامه_بایسنغر
#شماره_سوم

تندنویسی معروف
قاضی‌احمد قمی رنگ و بوی افسانه‌واری به حکایت معروف بغدادی بخشیده و در تعداد ابیات، مبالغه‌ای نه‌چندان اندک کرده‌است! به گزارش او، معروف روزی ۱۵۰۰ بیت کتابت می‌کرده و در جبران سه روز کم‌کاری، در یک طلوع تا غروب آفتاب ۴۵۰۰ بیت نوشته‌است: «[معروف] در کتاب‌خانۀ او [اسکندر سلطان] از اهل تعیّن و اعتبار گشت. گویند یک روز هزارو پانصد بیت مقرر کرده بود کتابت نماید. دو روز هیچ ننوشت و از حکم میرزا تخلّف نمود، سبب تغافل ازو استسفار کردند، گفت می‌خواهم که یک‌روزه کتابت سه‌روزه کنم ... نماز دیگر چهار هزارو پانصد بیت در کمال لطافت و نزاکت تمام نمود.»
...
با وجود این‌ که تعداد ابیات نهایی‌ای که معروف در یک روز کتابت کرده بوده بنابر اکثر گزارش‌ها ۱۵۰۰ بیت بود، تعداد ابیاتی که این خطّاط روزانه موظّف به تحریر آن بوده، متغیّر است. به نظر نگارنده، گزارش منابع دیگر مانند حیات خوش‌نویسان که گفته‌ وی باید روزی ۱۰۰ بیت می‌نوشت، واقع‌گرایانه‌تر به نظر می‌رسد. تعداد ۱۰۰ بیت در روز تقریباً دو برابر متوسط کار یک کاتب در آن دوره است، و با توجّه به مسئولیت‌های دیگر معروف در مقام رئیس کتاب‌خانه درست‌تر می‌نماید. (ص ۴۵)

میهن، شیوا، (۱۴۰۲)، «معروف بغدادی و نخستین فعالیت‌های کارگاه بایسنغر میرزا»، نامۀ بایسنغر، شمارۀ ۳، صص ۳۹ - ۸۱.

11 months ago

#نامه_بایسنغر
#شماره_سوم

معروف بغدادی در شمار آن دسته از خوش‌نویسان ایرانی‌ است که زندگی هنری و شخصی‌اش در هاله‌ای از ابهام پیچیده شده و با این که نام او بارها در منابع تاریخی و تاریخ ‌هنر آمده، اطلاعات این روایات بیشتر پیرامون تندنویسی افسانه‌ای او متمرکز ‌است. آنچه از یک تندنویس با چنان اشتهاری انتظار می‌رود، بازده بالا و کتابت نسخه‌های متعدد است، اما ظاهراً این چشم‌داشت دربارۀ معروف بغدادی مصداق پیدا نمی‌کند، چرا که تنها سه نسخه با رقم این کاتب در دست است. نخستین مورد نسخه‌ای است حاوی گلچین اشعار که در گنجینۀ نسخ خطی کاخ گلستان، با عنوان جُنگ معروف، نگهداری و شناخته می‌شود. این نسخه بدون تاریخ، مزیّن به تذهیب، حواشیِ آراسته و پنج نگاره است و احتمالاً کهن‌ترین اثری است که از این کاتب به‌جا مانده‌است. نسخۀ دیگر با عنوان کلیات تاریخی، اثری است از تاریخ‌نگار برجستۀ دوران تیموری، حافظ‌ابرو، که آن را برای شاهرخ نوشته بود. این نسخه در سال ۸۱۸ق. کتابت شده و اکنون در کتاب‌خانۀ توپقاپوسرای در استانبول به شمارۀ B. 282 محفوظ است. نسخهٔ رقمدار سوم دست‌نویس نفیسی است که در کتاب‌خانۀ بریتانیا در لندن (Or. 13802) نگهداری می‌شود. این نسخه در ایران به طور کلی ناشناخته مانده و در مطالعات غربی نیز جز در مقالهٔ «خمسهٔ نظامی هرات، مورّخ ۱۴۲۱» نوشتهٔ نورا تیتلی، کتابدار وقت بخش ایران در موزهٔ بریتانیا که در سال ۱۹۷۸م. چاپ شد، التفات چندانی به آن نشده‌است. خمسۀ نظامی به قلم معروف بغدادی در سال ۸۲۴ق. کتابت شده‌ و به تذهیب‌های عالی و نگاره‌های زیبا آراسته گردیده‌است. علاوه بر ارزش هنری، این اثر از منظر تاریخ هنر نیز حایز اهمیت ویژه‌ای ا‌ست، چرا که می‌تواند در شناخت عوامل آغازین مکتب هرات و تاریخ فعالیت کتاب‌خانهٔ شاهزادۀ تیموری، بایسنغر میرزا (۷۹۹ – ۸۳۷ق.) راه‌گشا باشد.

میهن، شیوا، (۱۴۰۲)، «معروف بغدادی و نخستین فعالیت‌های کارگاه بایسنغر میرزا»، نامۀ بایسنغر، شمارۀ ۳، صص ۳۹ - ۸۱.

1 year ago
[**#مؤسسه\_پژوهشی\_بایسنغر**](?q=%23%D9%85%D8%A4%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%BA%D8%B1)

#مؤسسه_پژوهشی_بایسنغر
#مراجع_هرات‌شناسی
(۲) تذکره‌ها
مجالس‌النفایس – امیر علی‌شیر نوایی

«مجالس‌النفایس» از منابع معتبر و دست اول تاریخ ادبیات فارسی، مشتمل بر معرفی و شرح احوال مختصری از سرایندگان سدۀ نهم و اوایل سدۀ دهم خراسان، به‌ویژه کانون هرات است. این تذکره در سال ۸۹۶ق. به زبان ترکی جغتایی تألیف شد و عمدۀ مطالب آن حاصل دیدارها و آگاهی‌های شخصی نویسندۀ آن، امیر علی‌شیر نوایی (۸۴۴–۹۰۶ق.)، با معاصرانش است. این تذکره را نخستین‌بار فخری هروی ۳۳ سال بعد از تألیف آن یعنی در سال ۹۲۸ق. به زبان فارسی، تحت نام «لطایف‌نامه»، ترجمه کرد و سپس حکیم‌شاه قزوینی دومین ترجمۀ فارسی آن را در سال ۹۲۹ق. به پایان رساند. علی‌اصغر حکمت نخستین کسی بود که هر دو ترجمۀ فخری و قزوینی را در سال ۱۳۲۳ تصحیح و در یک مجلد چاپ کرد. ترجمۀ فخری به تازگی با تصحیح هادی بیدگی از سوی انتشارات دکتر محمود افشار چاپ و نشر شد که اکنون به معرفی آن می‌پردازیم.

متن کامل این یادداشت را از نشانی زیر دریافت کنید. ??

https://baysunghur.org/?p=3030

1 year ago
[**#مؤسسه\_پژوهشی\_بایسنغر**](?q=%23%D9%85%D8%A4%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%BA%D8%B1)

#مؤسسه_پژوهشی_بایسنغر
#مراجع_هرات‌شناسی
(۲) تذکره‌ها
بدایع‌الوقایع – زین‌الدین محمود واصفی هروی

کتاب بدایع‌الوقایع آینۀ روشنی است از شیوۀ زندگی و آداب و رسوم مردم قسمتی از خراسان قرن دهم (هرات) با شرح جزئیات وقایعی که در محافل درباری و مجامع ادبی و هنری آن عصر و زمان می‌گذشته‌است (۵/۷). این کتاب را نخستین‌بار پژوهشگر روسی الکساندر بلدرف، رئیس کرسی ایران‌شناسی دانشگاه لنین‌گراد، با مقابلۀ نسخه‌های متعدد تصحیح و به سال ۱۹۶۱ میلادی در دو مجلد در مسکو به چاپ رساند. چون نسخه‌های این چاپ نایاب شده بود، برای بار دوم از سوی بنیاد فرهنگ ایران در سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ خورشیدی در تهران چاپ و منتشر شد. اینک به معرفی این اثر می‌پردازیم.

متن کامل این یادداشت را از نشانی زیر دریافت کنید. ??

https://baysunghur.org/?p=3025

1 year ago
[**#مؤسسه\_پژوهشی\_بایسنغر**](?q=%23%D9%85%D8%A4%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%BA%D8%B1)

#مؤسسه_پژوهشی_بایسنغر
#مراجع_هرات‌شناسی
(۱) منابع جغرافیایی
ارشادالزراعه – قاسم بن یوسف ابونصری هروی

کتاب ارشادالزراعۀ ابونصری برای نخستین بار با چند رسالۀ دیگر توسط عبدالغفار نجم‌الدوله (د. ۱۲۸۷ش.) در سال ۱۳۲۳ق. به صورت مخلوط سربی و سنگی طبع شد. چاپ دوم این اثر به کوشش محمد مشیری در سال ۱۳۴۶ش. از سوی انتشارات امیر کبیر در تهران و چاپ سوم از طرف انتشارات دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۰ خورشیدی منتشر شد.

چاپ نجم‌الدوله فاقد مقدمۀ مؤلف است، قسمت‌های آخر کتاب ناقص و در بعضی موارد مطالب آن نیز خلاصه و مختصر شده‌است. تصحیح محمد مشیری از نواقص ذکرشده عاری است و با مراجعه با چند نسخه تلاش شده‌ تا حدامکان بی‌نقص باشد. اینک به معرفی تصحیح مشیری از ارشادالزراعه می‌پردازیم.

متن کامل این یادداشت را از نشانی زیر دریافت کنید. ??

https://baysunghur.org/?p=3019

1 year, 3 months ago

آرامگاه امیر غیاث‌الدین محمد، از اکابر هرات در عصر سلطان‌حسین بایقرا

خراسان و به‌ویژه شهر هرات بعد از سلطان‌حسین بایقرا (۹۱۱ق.)، طعم تلخ جنگ‌های مذهبی ازبکان شیبانی و صفویان را بارها می‌چشد و این زهر کشنده جان‌ بسیاری را می‌گیرد. در شوال ۹۱۲ق. محمدخان شیبانی هرات را تصرّف می‌کند اما دیری نمی‌پاید و در ۹۱۶ق. شاه‌اسماعیل صفوی محمدخان شیبانی را از میان برمی‌دارد و هرات را به دست خود می‌گیرد. درین تاریخ است که امیرخان موصلو ترکمان، از عمّال شاه‌اسماعیل، حاکم هرات است و امنیت نسبی درین شهر حکمفرماست. سال ۹۲۷ق. دوباره حملات عبیدالله خان ازبک امنیت خراسان را متزلزل می‌کند و ماجرای کشتن امیر غیاث‌الدین محمد در همین ایام محاصرۀ شهر هرات است که رقم می‌خورد.

امیرغیاث‌الدین محمد و ماجرای قتل او
به نقل از خواندمیر در حبیب‌السیر، امیر غیاث‌الدین محمد (۸۷۱ – ۹۲۷ق.) از سادات حسینی است که سلسلۀ نسبش به حسین اصغر ابن امام زین‌العابدین علی بن الحسین (ع) می‌رسد. از کودکی نزد عمّ بزرگوارش امیر فخرالدین بن سیّد شمس‌الدین که از علمای سرآمد آن زمان است، کسب فیض می‌کند و شرایط اجتهاد را به دست می‌آورد. بعد از وفات امیر فخرالدین، او به درس مولانا کمال‌الدین مسعود و علّامه احمد تفتازانی می‌شتابد و به اندک زمانی سرآمد علمای دوران خود می‌شود. امیر غیاث‌الدین محمد مِهر سلطان‌حسین را به دست می‌آورد و تدریس یک صفّه از مدرسۀ سلطان‌حسین بدو تعلق می‌گیرد. بعد از وفات سلطان‌حسین، بدیع‌الزمان میرزا و مظفرحسین میرزا نیز، به وصیت پدر، حرمت امیر غیاث‌الدین را بجا دارند. تا جایی که «محمدخان شیبانی نیز در تربیت آن حاوی فضایل نفسانی از خود به تقصیر راضی نشد و همواره آن حضرت را معزّز داشته‌[است]» (خواندمیر، ۱۳۸۰، ج۴، ص ۵۸۲).
امیر غیاث‌الدین در اثر لیاقت و شایستگی به مقام قضاوت و صدارت ترقی می‌کند و امور خراسان خاصّه هرات در قبضۀ تدبیر و کفایت او در می‌آید. این در حالیست که «در محاصرۀ هرات به دست عبیدالله خان ازبک [۹۲۷ق.]، امیر غیاث‌الدین خدمت‌های بزرگ به اهالی هرات انجام داد و تدبیرهای عاقلانۀ وی در جلوگیری از تسلط ازبکان بر شهر بسیار سودمند افتاد.» (همان، ج۱، ص ۱۳).
خواندمیر کتاب حبیب‌السیر را به اشاره و حمایت همین امیر غیاث‌الدین محمد می‌نویسد، چنانچه در مقدمۀ حبیب‌السیر می‌گوید: «مؤید این حال و مؤکد این مقال آن که ... خاطر خطیر حضرت ... غیاث‌الدولة والدنیا والدین امیر محمدالحسینی روح‌الله روحه و زاد بین الشهداء فتوح مایل به ترویج فنّ سیر و اخبار و راغب به تألیف این ضعیف بی‌مقدار گشته به انشاء مجموعه‌ای که جامع مجملی از وقایع ربع مسکون و شامل شمه‌ای از حوادث عالم بوقلمون باشد اشارت نمودند ... » (همان، صص ۴ – ۵). خواندمیر هر جا که سخن ازین امیر به میان می‌آید، با نهایت سوز و گداز اظهار تعسر و تحسر می‌کند و با مرثیه‌هایی رسا این الم و درد را به تصویر می‌کشد.
سمت و جایگاه سیاسی و نفوذ مردمی امیر غیاث‌الدین سبب حسادت امیرخان موصلو ترکمان، حاکم خراسان، گشت. در هنگام محاصرۀ هرات توسط عبیدالله خان ازبک، امیر غیاث‌الدین مصمّم است که در نخستین فرصت خرابی‌ها و بی‌کفایت‌های امیرخان را در قبال خراسان برای شاه‌اسماعیل بیان کند، که امیرخان از این معنی اندیشناک می‌شود و عزم را بر کشتن امیر جزم می‌کند. سرانجام امیرخان با ملازمانش امیر غیاث‌الدین را در قلعۀ اختیارالدین محبوس می‌کنند. امیر در آن شب این بیت را بر رقعه نوشته نزد امیرخان می‌فرستد:
به تیغ ظلم مرا می‌کشی و خواهی دید
که عاقبت چه کند با تو خون ناحق من
صبح آن شب امیر جمال‌الدین عطاء الحسینی، یکی از نقش‌آفرینان سیاست آن دوران، شفاعت او را در نزد امیرخان موصلو می‌کند اما سودی به دنبال ندارد. در نهایت «امیرخان به تخیّلات نفسانی و تحویلات شیطانی همان روز که چهارشنبه هفتم رجب [سال ۹۲۷ق.] بود به وقت نصف‌النهار قاسم مهردار را به قلعه فرستاد تا به حبه آن نخبۀ آل خیرالعباد را هلاک ساخت.» (همان، ج۴، ص ۵۸۳ – ۵۸۴)
شب پنجشنبه خواجه شاه‌حسین خیابانی و بعضی دیگر، از امیرخان اجازه خواستند و جسد امیر غیاث‌الدین را از قلعه به خیابان برده بعد از تکفین، تجهیز و نماز، «به کوه مختار که مقبرۀ آباء بزرگوار اوست به خاک سپردند» (همان، ص ۵۸۴).
استاد فکری سلجوقی در رسالۀ مزارات نوشته‌است: «خاک این والاگهر در پایان پای سیّد ابوعبدالله مختار واقعست، پیش روی ابویعلی ابن مختار، و اکنون صورت قبر او را به وضع خوبی درست کرده‌اند اما لوح و سنگ ندارد و در پایان پای قبر بزرگش درخت پسته‌ایست سبز و خرّم»، (فکری سلجوقی، ۱۳۴۳، ص ۸۵). تا امروز هم آرامگاه امیر غیاث‌الدین بدون سنگ و لوح است و درخت پسته‌ای که استاد فکری از آن نام برده، به سبب نبود آب، دیگر خشکیده و از بین رفته‌است و به جای آن چوب تاکی اکنون موجود است.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago