کاروان رفت و
تو در خواب و بیابان در پیش،
کی روی؟
ره ز که پرسی؟
چه کنی؟
چون باشی؟ ....

به یاد داش ابراهیم حسامی

وقتی شهیدان نوزاد و جزمانی،فرماندهان گردان از شهید حسامی خواستند با بچه ها جلو نرود دلش شکست و گفت، «حالاما شدیم نیروی اضافه گردان...!» فردا صبح در حالی که تلاش می کرد خودش را به خط برساند گروه فیلمبرداری می خواست از او فیلم بگیرد که با عصا آنها را دور می کند و می گوید اگر مرد هستید بروید و از بچه های توی خط فلمبرداری کنید نه از پشت خط و من جانباز!  بعد به بچه ها می گوید، «ما هم خدایی داریم اگر قسمت باشد من هم شهید می شوم"

اسفند ۱۳۶۲
عملیات خیبر
ستون گردان مقداد
با همراهی سردار شهید حاج ابراهیم حسامی

@SeyedEbrahim_kasaeyan

یاد و خاطره

از سمت راست:

جانباز شهید آقا هاشم کلهر

جانباز شهید حاج ابراهیم حسامی

وجانباز شهید میثم لطیفی
(معروف به میثم دیده بان
از  اطلاعات وعملیات لشکر۲۷)

صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

@SeyedEbrahim_kasaeyan

✍۶ اسفند ۶۲ عملیات خیبر

🔹گردان مقداد  در سوم اسفند مرحله اول عملیات خیبر روی جاده طلائیه به نشوه کار کرده بود وچون کارش را درست انجام داده بود حاج همت فرمانده لشکر دوباره همان خط حد مرحله اول را به گردان ابلاغ کرد ازآنجا که دشمن هوشیاری ۱۰۰٪ داشت و نمیشد از اصل غافلگیری حتی درحد کم استفاده کرد بعضی از مسئولین گروهانها درجلسه گردان معترض بودند و میگفتند ما خودمان پای کار هستیم ولی مسئولیت نیروها قبول نمی‌کنیم چون حدس می‌زدند رفتن دوباره از همان راهکارهای قبلی برای گردان بسیار پُر هزینه باشد به لحاظ مصرف نیروها از طرفی چون حاج همت تکلیف کرده بود راهی نداشتند. هاشم کلهر درآخرین جمله چنین گفت :"همانطور که حاج همت به فرمانده گردان تکلیف می‌کند که حتما باید دوباره به جاده طلائیه بزنید درحالیکه دشمن کاملا هشیار و بیدار هست حتما قرارگاه نیز به حاج همت تکلیف کرده است که باید به همان خط بزنید"، این شد ختم جلسه و بچه ها قانع شدند که باید به تکلیف عمل کنند.
بعد از نهار که عدس پلو با ماست بود بچه ها آماده شدند که کم و کسری تجهیزات خود را از تسلیحات گردان بگیرند نزدیک ساعت ۴ حاج همت آمد و برای گردان صحبت کرد بعد از پایان سخنرانی ورفتن حاجی هنوز گردان کاملا متفرق نشده بود که از پیچ کوشک دو هواپیما به سمت گردان آمدند اولی به سمت پدافندهوای شلیک کرد و دومی گردان را بشدت بمباران کرد دراین حمله گردان مقداد غیرعملیاتی شد بیش ۲۰ نفر به شهادت رسیدند و بسیاری از نیروها مجروح شدند از جمله کسانیکه در یک موضع تانک نشسته بودند ابراهیم حسامی هاشم کلهر ،حسین محمدی، سید عبدالله رضوی جوادصراف، و یوسف نصیرپور ،فاضل ترک زبان  حاج حسین گوران ،حاج حسین رحیمی، حاج مرتضی غفاری بودند هواپیماها آنقدر درسطح پرواز می‌کردند که به قول آقا فاضل پیچ های بدنه هواپیما مشخص بود گردان تقریبا متلاشی شد از شهدایی که نامشان درخاطرم هست ابراهیم حسامی، هاشم کلهر ،حسین محمدی ،رضا هاشمی، ابوالفضل شفیعی که همه پاسداربودند به شهادت رسیدند .
سه شهید اول چون راکت انفجاری نزدیک به آنها منفجرشد پیکرشان متلاشی شد وبعد از انتقال پیکرشهد به واحد تعاون بقایای پیکر این عزیزان در همان منطقه جفیر نزدیک پاسگاه خاتمی دفن شد در واقع شهیدهاشم کلهر درجفیر جوانرود و فکه وبهشت زهرا قبر دارد و شهید ابراهیم حسامی یک پایش قبلا دربیمارستان به علت جراحت قطع شد که از محل دفن آن اطلاعی ندارم و مقداری از بدنش در جفیر و حسین محمدی نیز با آن قد بلند و رشید بسیار کوتاه شده بود ودو قبر دارد  .
شادی ارواح مطهر شهدا و اموات صلوات

کلهر

@SeyedEbrahim_kasaeyan

ای مقتل یاران ما، ای نهر خیّن
ای قصه گوی کربلای چهار بیّن
با ما بگو از راز آن شبهای خونین
با ما بگو از نغمه ی لبهای خونین

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

@SeyedEbrahim_kasaeyan

۳ دی ماه ۱۳۶۵
شب وصلت آسمان با خاک
کربلای مظلومیت
شب عملیات کربلای ۴

صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

@SeyedEbrahim_kasaeyan

[تحمل مظلومیت؛ راز جاودانگی همت

برگرفته از کتاب کوهستان آتش

قسمت اول:](https://t.me/SeyedEbrahim_kasaeyan)

پس از خاتمه ی پیکار دشوار کوهستانی والفجر  ۴ محمد ابراهیم همت در دیدار تودیعی خود با رزمندگان تیپ ۱ عمار لشکر ۲۷ که از عرصه ی نبرد خونین شرق پنجوین بازگشته بودند، یکی از شورانگیزترین خطابه هایش را ایراد کرد؛
خاصه آنجا که گفت:

... بنده از بهار ۱۳۵۹ که به کردستان آمدم تا حالا در همه ی عملیات ها بوده ام، ولی افتخار رفتن را نداشتم و زنده ماندم سعادت شهادت نصیب ام نشد. مع الوصف؛ خدا را شاهد می گیرم در هیچ کدام از عملیاتهایی که دیده بودم عملیاتی نظیر والفجر - ۴ که بچه ها با چنان میزان بالایی از عشق و اخلاص در آن جنگیده باشند سراغ ندارم. خدا به همه ی شما که در این عملیات مردانه جنگیدید و هدفهایتان را گرفتید، توفیق بدهد. چنان که قبلاً هم خدمتتان عرض کردم؛ در حین عملیات شما با سختی هایی مواجه می شوید که لازم است از قبل برای تحمل این سختیها آمادگی روحی، ذهنی و جسمی لازم را داشته باشید. در چنین جنگی قاعده و سنت خدا بر این نیست که مدام راحتی و پیروزی های سهل الوصول را به جبهه ی مؤمنین ارزانی کند جنگ ما با شداید و سختی ها است و ان شاء الله همه ی ما باید برای تحمل این سختیها، از آمادگی کافی و وافی برخوردار باشیم. نکته ای که میخواهم به شما عزیزان یادآوری کنم؛ این است که همه جای این عالم، صحنه ی آزمایش انسانها است. ما پس از این عملیات تجربه های زیاد و گرانبهایی به دست آوردیم لشکرهایی که مدام در جنوب جنگیده بودند و هیچ سابقه ای از جنگ در کوهستانهای جبهه ی غرب و شمال غرب نداشتند از این عملیات، تجربه های زیادی به دست آوردند. درست است که جنگِ سختی را پیش رو داشتند، اما همین جنگ سخت کوهستانی سبب شد تا بحمد الله این لشکرها از حیث تجربه اندوزی و آبدیده شدن در صحنه ی چنین عملیاتی به میزان شگفت انگیزی از توان رزمی و تقویت سازمان رزم خودشان، دس دست پیدا کنند. در مورد لشکر خودمان ،هم فقط می توانم بگویم، ما از شما برادرها، انتظاری بیش از این ،نداشتیم شما در این عملیات عاشقانه کار کردید و آنچه را در توان داشتید مؤمنانه در طبق اخلاص گذاشتید. ما در این عملیات خیلی از عزیزان را از دست دادیم خیلی از بچه های مؤمن، شریف و به تعبیر زیبای فرماندهی دلاور تیپ عمار لشکرمان؛ شهید اکبر حاجی پور - دریادل ما، در این عملیات بزرگ در گمنامی به شهادت رسیدند آنان خیلی عظمت داشتند. فقط خدا است که عظمت آنان را میداند ما قادر به درک این عظمت نیستیم؛ زیرا از حقایق عالم غیب، بی خبریم شهدایی گرانقدر مانند برادر اکبر حاجی پور؛ فرمانده تیپ یکم عمار، برادر مهدی خندان؛ معاون این تیپ برادر علی اصغر رنجبران؛ معاون تیپ سوم ابوذر، حاج عباس ورامینی؛ مسؤول ستاد لشکر برادرمان غلام رضا نظام آبادی؛ معاون گردان حمزه سیدالشهداء که
ایشان از جمله بچه های خوب بسیج بود
برادر ابراهیم علی ، معصومی فرمانده گردان کمیل برادر میرحمید موسوی اقدس؛ معاون گردان مسلم بن عقیل و... تمامی شهدای بسیج که همه ی آنها سردار بودند و دلاورانه به فیض شهادت نایل آمدند ما چاره ای نداریم جز اینکه مرد باشیم و راه این شهدا را ادامه بدهیم شما برادران بسیجی
در طول این شش ،ماه در جبهه وقایع و حوادث بسیاری را از نزدیک دیدید و درسهای بزرگی را آموختید. شما خود شاهد بودید که سردار شجاعتان اکبر حاجی پور چگونه شهید شد. شما دیدید که شیر کوهستان؛ مهدی ،خندان چگونه بر روی قله ۱۹۰۴ به شهادت رسید ،امروز شما با کوله باری از خاطرات و درسهای عبرت به شهرها و خانه های تان باز می گردید این مسؤولیت ،بزرگ بردوش شماست تا آنچه را که در این شش ماه شاهد بودید برای نسل های آینده به یادگار بگذارید برای مردمی که در پشت جبهه تشنه ی دانستن این حقایق هستند، بازگو کنید و در تاریخ، در روایت از قول معصوم آمده است اگر شما انسانهای مؤمن و متقی، در جنگی شرکت کردید و با نیت شهادت به میدان رفتید اگر شهید هم نشوید اجر شهید را برده اید.

یاد و خاطره:

شهید نقی یوسفی
شهید  علیرضاکلهر
شهید منصورحاج امینی
آقا قاسم منشی گردان
شهید هاشم کلهر
نشسته شهیدجوادصراف
گردان مقداد  سال ۶۱ فکه قبل از والفجرمقدماتی
نفری درپشت تصویر هست داود اصغری

??گرامی داشت هفته دفاع مقدس

به یاد آقا هاشم ..

شهریورماه سال ۶۲ گردان مالک به فرماندهی شهید کارور ماموریت یافت که درمنطقه جوانرود یک مانور جنگی انجام دهد وضدانقلاب کومله دمکرات را از منطقه دورکند چون لشکر ۲۷ در منطقه بمو خط پدافندی داشت وپشت سرش ناامن شده بود وبه یک تویوتای متعلق به سپاه جوانرود که بچه های اطلاعات وعملیات آن از جمله عموحسن (شهوند)بچه ورامین وعباس کمین میزنند و عباس به شهادت میرسد گردان مالک با توجیح نیروهای بلد منطقه وشخص شهید مهدی خندان در جوانرود مانور انجام میدهند تا ضدانقلاب به دام آنها بی افتد روز ۲۴ شهریور گردان مالک درپادگان حضرت رسول واقع در بزمیرآباد جوانرود صبح درحال خوردن صبحانه بود که یک بسیجی نارنجک رابه علت نداشتن جیب نارنجک باکش به فانسقه بسته بود وحتی پیم دورشته آنرا به حالت ۴۵ درجه آورده بود که بتواند درزمان استفاده کمترین وقت را ازاوبگیرد نارنجک را از کمرش میکشد و پیم نارنجک هم کشیده میشود همزمان هاشم کلهر وحشمت الله خانی باهم به گردان رسیده بودند حاج حسین دسینه میگوید: کل گردان درمحوطه پخش بود و دو گروهان از پیشمرگان آموزش نارنجک تفنگی میدیدند ونمیشد نارنجک ضامن رها شده  پرت کرد که به نیروها ترکش نخورد وحتی یک چاله نارنجک هم نبود که بتوان از آن استفاده کرد حالا چندثانیه از کل زمان نارنجک که ۳ تا ۶ ثانیه هست گذشته بود که هاشم تصمیم میگیرد نارنجک چدنی چهل تکه را دراغوش بگیرد او نارنجک را بین دو دستش که بسیار قدرتمند بود میفشرد و زیر ساق پا میبرد که نارنجک منفجرمیشود و باموج انفجار هاشم به هوا پرت میشود وبه زمین میخورد خودش میگفت وقتی روی زمین آمدم بلند شدم ایستادم  اما بعلت موج انفجار چشمم جایی را نمدید ولی حاج نصرت اکبری میگوید روی زانو ایستاد وباصدای بلندبچهارا قسم دادو گفت  کسی طوری نشده؟ اینجا دیگرهاشم روی فرشی از خون نشسته بود و خوب امتحان داده بود خدای متعال دست وپنجه های بسیار  قوی به هاشم کلهر داده بود ودرآن صحنه از اوامتحان گرفت اوتمام ترکش نارنجک را بابدنش گرفت وفقط به دونفر ترکش سطحی خورد که مجدد ه گردان وصل شدند ولی این پهلوان شجاع دست راستش از مچ ودست چپش فقط دو انگشت داشت همان علامت پیروزی تمام بدنش از کف پا تا سرو صورت وسینه پراز ترکش بود ولی شهید نشد که انهم خواست خدا بود وگرنه نارنجک چهل تکه جای محاسبه ندارد و بعد با همان جراحتها در عملیات والفجر۴ میخواست با گردان مالک به عملیات برود که شهید کارور ممانعت کرد و هاشم به گردان مقداد آمد وتا عملیات خیبر درگردان مقداد بود و سرانجام دربمباران گردان مقداد در۶ اسفند۶۲ بهمراه شهیدان ابراهیم حسامی حسین محمدی رضا هاشمی وتعداد زیادی از شهدا که نامشان را بخاطر ندارم به شهادت رسید شادی ارواح مطهرشهدا صلوات.
این روایت از برادر عیسی شریفی که ظاهرا بقول خودش در ۳ متری هاشم بود  وبرادر دسینه وحاج نصرت اکبری و برادر بزرگوار جهانبخش صالحی ذکر گردیده.

صلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

@SeyedEbrahim_kasaeyan

به یاد  پهلوان دلاور و خط شکن سپاه اسلام

معاون غیور و محبوب گردان مقداد
??لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

جانباز شهید آقا هاشم کلهر

شهادت : ۶ اسفند ۶۲ ، جفیر

??گرامی داشت هفته دفاع مقدس

صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

@SeyedEbrahim_kasaeyan