?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
مبعث پیامبر (ص)
خبری آمده از عالم دیگر، اقرا
حضرت باده به نام می و ساغر، اقرا
تا شود از نفست عرش معطر، اقرا
و خداوند تو را خوانده، پیمبر اقرا
"ساقیا، رونق میخانه مبارک باشد"
بر تنت خلعت شاهانه مبارک باشد
همه در میکده ی غار حرا مست شدند
عالمین از کرم ساقی ما مست شدند
از شراب نگهش ارض و سما مست شدند
انس و جن و ملک عرش خدا مست شدند
"ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شرب مدام اندازد"
آیه آیه لب جبریل عسل می ریزد
"وجعلناکم نورٌ" ز ازل می ریزد
طبع مستانه، غزل پشت غزل می ريزد
به زمین "حی علی خیر عمل" می ریزد
"اشهد" عشق من انگار به لحن یمنی ست
مرجع عاشقی ام عشق اویس قرنی ست
برسد تا به ضریح نگهت دستانم
پای چشمت "قمر" و "شمس" و "ضحی"می خوانم
وقف محراب دو ابروی کمانت جانم
عبد ایرانیتان، هموطن سلمانم
افتخارم همه این است که در آن وادی
تو به یک مرد عجم منصب "منا" دادی
شجری طيبه از خانه ی طاها بايد
دختری تا که شود همدم بابا بايد
پس کنار تو فقط "ام ابيها" بايد
مادرانه بشود مادر دنیا باید
و خدا خواسته او صاحب کوثر بشود
منکرش نیز بنا بوده که ابتر بشود
حضرت ختم رسل لطف کن از شاه بگو
تو صراط اللهی از راستی راه بگو
ای که خورشيد منی خواهشا ًاز ماه بگو
"أشهد أن علياً ولی الله" بگو
"دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد"
جان احمد شد علی، جان علی شد احمد...
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا رسولالله
دور سر تواند تمام فرشتگان
در اختیار توست تمامی آسمان
تقویم ها به میمنت بعثت تو است
ریسه کشیدهاند به تاریخ شیعیان
وقت وصال عاشق و معشوق دیدنی است
خوشبو شدهست دامن سبز فرشتگان
برخیز و در حلول همین ساعت عزیز
«با لهجهی خدا و صدای خودت بخوان»
آری بخوان که نفس خدا در جهان تویی
که دومین شهادت شهد اذان تویی
صبح سپید روی خزان را بهار کن
با روی ماه مکه قرار و مدار کن
شیرین زبان قوم! به صوت حجازیات
قرآن بخوان و اهل زمین را دچار کن
شمشیر را به گردن ظلمت بزن ولی
در این مسیر آینهای اختیار کن
آیینهی تو وجه خدای احد علیست
جانم فدای اوست به او افتخار کن
مفهوم آیههای تو در ربنا علیست
آیینهی تمام نمای خدا علیست
پینوشت:
بریدهای از ترکیببند
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا رسول الله (ص)
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت
پر شور آمدم که فراوان بخوانمت
از جای جای سوره ی انسان بخوانمت
رخصت بده طراوت باران بخوانمت
یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو
این خسته ی غریب بیابان فدای تو
من آمدم شکوه سراسر بخوانمت
این بار آمدم که مکرر بخوانمت
عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت
با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت
تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو
اسلام این تمامت فتح الفتوح تو
وقتش رسیده آسمان نورانی ات شود
دریا به جوش آید و طوفانی ات شود
افتد حرا به لكنت و حیرانی ات شود
عالم سزاست یكسره ارزانی ات شود
باید برای گفتن نامت وضو گرفت
نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت
حالا تمام عرش خدا زیر پای توست
جبریل محو قامت و قدّ رسای توست
با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست
هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست
با آن زبان ناز بخوان با امین وحی
لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!
جبریل كرده با كلماتش منوّرت
آورده كهكشان خدا را برابرت
روحی دمیده در تو و كرده ست محشرت
دیدند یك نظر همه آن جا «پیمبر»ت
پیغمبری كه كون و مكان پرده دار اوست
حقّا كه آسمان و زمین بر مدار اوست
از بهرت آفریده خداوند گوهری
درّ گران بهایی و دردانه همسری
از آسیه و مریم و هاجر مصوّری
مستوره ی عفافی و روح مطهّری
اصلاً خدا به شکل ملک آفریده اش
مهر تو خورده است به پهنای دیده اش
او لایق است مادر کوثر بخوانمش
از حوریان سزاست که بهتر بخوانمش
با مادر مسیح برابر بخوانمش
رخصت چنان بده که فراتر بخوانمش
تا دیده نور روی تورا در مقابلش
پر گشت از تو شعب ابی طالب دلش
حالا زمان آن شده تا افسرت دهند
از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند
عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند
آن گاه با عنایت او كوثرت دهند
یعنی جمال حضرت جان است فاطمه
دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا رسولله(ع)
شأن دعا به واسطه ربنای اوست
معراج چشمهایست که رودش حرای اوست
عالم دخیل بند عبای یمانیاش
وقتی حسینِ فاطمه تحت كَساى اوست
خاك قدوم عرشى او توتياى چشم
شرط عروج ، سُرمه گرفتن ز پاى اوست
جان نبى عليست ، از اين رو كه مرتضى
شرح زلال اَنْفُسَناى دعاى اوست
نور اذان ز اشهد نام محمد است
شور اذان ز اشهدِ بر مرتضاى اوست
ما از الَست تابع اين خانواده ايم
عهدى كه بسته ايم ز لطف و عطاى اوست
شق القمر تجلى پيغمبرانه بود
اين گوشه اى ز معجزه دست هاى اوست
جنت همان نگاه محمد به قلب ماست
او باب رحمت است كه عالم گداى اوست
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
مبعث
ندای وحی پیچیده تلاوت کن تو ای قاری
و إقرأ بِاسمِربِّک را که تو پیغمبری، آری!
میان باغ رویت گونه ات گل داده بود از تب
به روی منبر مهتاب خواندی از “عَلَق” آن شب
بلرزان با وقار خود دل سنگ هُبَل ها را
کمی آرام کن روح پریشان گسل ها را
بگو از حال میخانه بگو از عالم مستی
بزن فالی “أدِر کأساً” بکش بر باده ها دستی
شراب از برکت چلهنشینیاش ثمر دارد
و این باده هزاران مشتریِ پشت در دارد
بیا بندی بزن چینیِ لبریز از ترک ها را
بیا آزاد کن از گور ، جان دخترک ها را
خدا وقتی که قرآن را سروده در رثای تو
یقینا آمده انجیل و توراتش برای تو
بناتالله میخواندند در کعبه سه تا بُت را
تو ثابت کرده ای با سوره ی مریم تفاوت را
تو که اولیٰ تر از روح الامینی! یا امین الله
کمی در آسمان ما تجلی کن جناب ماه
اگر آنها ابوجهل اند و اهل کینه و قهرند
خدیجه با علی جانت هوا خواه تو در شهرند
رسول الله گفتن لفظ اغیار است ، نه زهرا
به گوش توست زیبا تر همیشه واژهی بابا
فراز کوه دوش تو علی در عرش اعلیٰ بود
و این تصویر عرفانی فرود لات و عزّی بود
حسن در هر کجا سایه به سایه بوده همراهت
حسین آرامِ جانت بود و تب می کرد با آهت
کسی همنام تو بر مرکبی از نور می آید
شبیه بعثتی موعود ما از دور می آید
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا امام کاظم (ع)
حرفِ رفتن میزنی در ربنًایت بیشتر
"رَبِّ خَلِّصنی" است در سوز صدایت بیشتر
وقت مغرب روزهات با تازیانه باز شد
می شود دشنامها سهم عشایت بیشتر
از سر شب دخترت «معصومه» دارد اضطراب
در دلش دلشوره افتاده «رضا»یت بیشتر
آنچنان با آتش زهر جدایی سوختی
پر شد از خاکسترت زیر عبایت بیشتر
ای که نور ساق عرشی، این غل و زنجیرها
فاصله انداخت بین ساقِ پایت بیشتر
ماجرای لنگهی دَر داغمان را تازه کرد
بوی مادر میرسد از روضههایت بیشتر
کربلایت کاظمین و کاظمینت کربلاست
تشنه جان دادی به یاد کربلایت بیشتر...
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا امام کاظم (ع)
مادربزرگم خانهای از جنس باور داشت
آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت
کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود
گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت
از بیت های بوستانش معرفت میریخت
بر شاخهی سبز گلستانش کبوتر داشت
بوی خوش گلهای قالی بس که میپیچید
چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت
حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد
حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت
آن خانهای که ابرها همسایهاش بودند
از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت
از پنجره همدست باران میشدم هر بار
بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت
قطعا ملائک استجابت را میآوردند
وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت
مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام
هر روز ختم چارقل را با سماور داشت
همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند
روزی که نذر سفرهی موسی بن جعفر(ع) داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
میگفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود
سجادهای در کنج زندانی محقر داشت
با اشکهایش پایه های عرش میلرزید
در سجدهی نیمه شب خود صبح محشر داشت
با یک اشاره خیر و شر را جابجا میکرد
آنقدر که بدکاره دست از کار خود برداشت
هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد
مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت
زنجیرها حتی دخیل دست او بودند
باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت
مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید
بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت
مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند
ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت
آن روزهداری که طعام سفره اش غم بود
آن روضهداری که همیشه ذکر مادر داشت
بر شانهی شب پیکر خورشید را بردند
تقدیر روی شانههایش در و گوهر داشت
پای گریز روضه خوان تا کربلا میرفت
میگفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت
از بوریا و نعل تازه زود رد میشد
از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود
باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا امام کاظم (ع)
در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست
اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست
دارند زنده زنده مرا دفن می کنند
قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست
پلکی که مشت خورده به آن..،وا نمی شود
چشم مرا توان همین یک نگاه نیست
هر شب به جای نان ، کُتکی سیر میخورم
افطارِ روزهداریِ من گاه گاه نیست!
با هر تکانِ سر ، نَفَسَم قطع می شود...
زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست
ساقی که ساق عرش خدا بوده ، خُرد شد
وضع وخیم زانوی من روبهراه نیست
تصویر جسم لاغر من را خیال کن :
یک کوه پُر غرور که هموزن کاه نیست
آخر عذاب بددهنی می کشد مرا
زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست
تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است...
میخش ولی ز پهلوی من سهمخواه نیست
شکر خدا که چند کفن قسمت من است
عریانرهاشدن بخدا شأن شاه نیست
حتی لباس های تنم دست هم نخورد
در انتظار غارت من یک سپاه نیست
معصومه ام به بزم شرابی نمی رود
شکر خدا که دختر من بی پناه نیست
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا موسیبن جعفر(ع)
قربْ چنگ انداخته قوسِ گریبان تو را
عرشْ روی خود کشیده خاک دامان تو را
ساحت آغوش تو آنقدرها تنگست و سخت
آرزو دارم ببینم کنج زندان تو را
یک طرف بغداد و یثرب ، یک طرف ایران و مصر
ای بنازم برکت هر گوشهی خوان تو را
پابرهنه سوی تو چون بشرِحافی میدوم
تا بیابم راه و رسم پایبندان تو را
مال خود را داد و عشقت را خرید و سود کرد
این تجارت کرده ثروتمند ، صَفوان تو را
گوش هارون کر! دل خلق خدا تخت تو بود
کور باد آنکه ندید اجلال پنهان تو را
در سیهچال آینه در آینه شفّاف شد
تا که یک بدکاره دیده نور ایمان تو را
سلسه هر شب به پاهایت توسل کردهاست
حاجتش امّا به هم زد ساق ارکان تو را
لقمهی افطار تو شلّاق سِندی بودهاست
ای خدا لعنت کند مرد نگهبان تو را
از همان بالا ملائک غرق حسرت دیدهاند
بر سر دوش غلامان جسم بیجان تو را
وای از آن تشییع پیکر در زمین کربلا
اسبها بردند با خود جدّ عریان تو را
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
یا جبل الصبر (س)
فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب
مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب
بس که آئینهی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب
هر سحر جبرئیل می آید
پا برهنه..، زیارت زینب
از ازل حاکم است تا به ابد
پایبرجاست دولت زینب
دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
می شود یک عبادتِ زینب
هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفته ایم از شهامت زینب
دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب
نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب
جَرَیانسازِ مکتبِ سرخ است
رنگ عشق است نهضت زینب
عِلم پرسید : کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب
او چه دیده است غیر زیبایی
عقل ماند از بصیرت زینب
پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب
اُسکُتوا گفت..، لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!
فتنه را ذبح کرد با کلمات
ماتم از طرز صحبت زینب
سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب
دور ناقه فرشته ها جمعاند...
عرش آمد عیادت زینب
عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب
سرِ بر نیزه ، سایه ای انداخت...
آه! از استراحت زینب
خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب
گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب
سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب
حرمله با رباب همقدم است...
آب شد کوهِ غیرت زینب!
" دَخَلَتْ زِینَبُ عَلَی بْنِ زیاد "
کُشت ما را مصیبت زینب
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago