از وقتی اومدم سرکار روزی دوتا قهوه و یه استامینوفن میخورم تا از شدت سردرد پهن نشم رو زمین.

کاش انقدر دستم نلرزه. پیر شدم دیگه!

قرار شد برم خونه استراحت کنم، اما استراحت که نکردم هیچ، تازه با مامانمم بحثم شد.

میشه دقیق توضیحشون بدی و کتابای مورد علاقتو بگی

میشه دقیق توضیحشون بدی و کتابای مورد علاقتو بگی

یادمه دفعات اولی که می‌خواستم کتاب بخرم، صرفا به خلاصه داستان توجه می‌کردم. کتابی رو می‌خریدم که داستانش رو دوست داشتم بخونم.
یه مدت بعد رفتم سراغ کتاب‌های معروف، هر کتابی که یهو پرطرفدار میشد و سروصدا می‌کرد رو می‌خریدم.
یه تایمی هم بود فوکوس کرده بودم روی کتابای رمان روان‌شناسی که هم از خوندشون لذت ببرم هم به درسم کمک کنه.
بعدها انتشارات برام خیلی مهم شد. به انتشارات توجه زیادی کردم و سعی کردم از نشرهای خوب کتاب بخونم، مترجم هارو شناختم و دیگه می‌دونستم هر مترجمی معمولا چه سبک کتاب‌هایی رو ترجمه می‌کنه و از این اولویت بندی خیلی خرسند بودم.
بعدش که با نویسنده‌ها آشنا شدم کم کم نویسنده مورد علاقه‌ام رو پیدا کردم و دیگه قلمش دستم اومده بود، از اون به بعد توجه می‌کردم که نویسنده محبوبم به کودوم نویسنده‌ها توجه نشون داده و روی قلمش تاثیر گذار بودن و همینطوری مطالعه کتاب‌هارو پیش میبردم …
.
.
الان یه پله اومدم جلو؛
هر کتابی که انتخاب می‌کنم نه تنها موارد قبلی روی تصمیم گیریم موثرن، بلکه به خوش دست بودن کتاب، فونت، جلد و خوش خوان بودنش هم توجه می‌کنم …
دیگه می‌فهمم چه کتابی رو قراره همه جا همراهم ببرم و قراره دوستم بشه. ?

قلبم نمیکشه

۵ قسمت باهم دیدم

اشکام بند نمیاد خدایا

نشستم رو مبل بستنی می‌خورم و اخبار گم شدن رئیسی رو می‌بینم.