?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
به این سوال پاسخ دهید ‼️‼️
وبرنده 2 اکانت مجازی شوید 💸
افغانستان چند میلیون نفوس دارد؟
شما فقط یک انتخاب دارید👇
[➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
دریافت فالور رایگان در تیک تاک انستا و تلگرام❗️
@Ar4b3dit
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖](https://t.me/Ar4b3dit)
بدون اعتماد وقتی کسی که خانه میسازد
نمیدانی که او یک خانهی موریانه میسازد
مرا دیوانه و احمق گمان کردی نمیدانم
گمانت بوسهی از لب، تو را دُردانه میسازد
تمام خاطرات خوب ما را آتش افروختی
خیانت از تو یک معشوق بی شرمانه میسازد
مرا آن رفتن و بوسیدنت در پیش چشمانم
اگر چه زوب میگردم ولی مردانه میسازد
بگویی من خر ام، دیوانه… اما دوستت دارم
همین دیوانه بودن ها مرا دیوانه میساز
صدام "عرب"
چشم او چیزی عجیبی که خدا میداند
نگهاش همچو رقیبی که خدا میداند
لب و رخسار او اندازهی اقیانوس ها
غرق آن مرد نجیبی که خدا میداند
حال دل را چه کسی شرح دهد ای مردم
دل من برده حبیبی که خدا میداند
قرص افسردگی است بوسهی جانانهی او
شده بر من چه طبیبی که خدا میداند
ابروانش بخدا قصد به کشتن دارند
بسته ما را به صلیبی که خدا میداند
خنده اش شعر، صدایش غزل زندگیام
یار دُردانه ادیبی که خدا میداند
صدام "عرب"
آرام آرام قدم بر میدارم
در جاهای خالی
با خودم شعر میخوانم
از هوای سردی که با برف یکجا شده
فضا را پر از لذت میسازد
من هم لذت میبرم!
از دستگاه سیار قهوه که فروشندهای آن مرد میان سال
با چهرهی بشاش و سرشار از انرژی… داشت، قهوهای گرفتم!
برف ها را نگاه میکردم
چقدر صبورانه، خون سر و آرام…
بدون اینکه با یکدیگر درگیر شوند، سمت زمین میآمدند!
انگار همه فهمیدند که آخر خط به کجاست!
حواسم به تک تکِ برف ها بود!
از باریدن برف ها به درک بیشتری رسیدم
اینکه گاهی باید خودمان را به رها کنیم، عجلهی در کار نیست!
چه بخواهیم یا نه به اتنهای جاده میرسیم اما چه بهتر میشود
با اینکه به ختم جاده رسیدیم از مسیر لذت برده باشیم!
غرق در فکر بودم و قدم میزدم
با صدای ماشین حواسم جمع شد
و پرنده های افکارم خاموش شدند تا بتوانم از محیط آگاه شوم!
به پایان جاده رسیده بودم
قهوه سرد شده از دهن افتاده بود
متوجه شدم شاگرد خوبی نبودم
بیشتر از اینکه از مسیر لذت ببرم
غرق خودم بودم!
صدام "عرب"
من خودم هم از تنهایی میترسیدم
از نبودن ها
نفهمیدن ها
نپرسیدن ها
نماندن ها
مگر چه شد!؟
گذشت!
گذشت نه!
نبودن مهم نیست!
نفهمیدن مهم نیست!
نپرسیدن مهم نیست!
نماندن مهم نیست!
حال ما همچنان برای هیچ کسی مهم نیست!
در گذر زمان همه چیز را پی خواهیم برد
و جذابیت داستان بر میگردد به آنجایی که الزایمر نگیریم!
فراموش نکنیم چه کسی، چقدر، تا چه زمانی، در حالی که خودش چه حال داشت… ماند و چه کسانی با چه جایگاه های، چه کار هایی که نکردند!
صدام "عرب"
تن زخمی، دل غمگین، دو چشم آتشین دارم
مگر لب های من خندان، سخن های شیرین دارم
نمک پاشیده اند در لا بهلای زخم های من
نمک منت گذاری کرده گوید: آیودین دارم
چنان ایام دلتنگی، خوش و خندان و شیرین است
که از ترس دیابت بر دو دستم انسولین دارم
نباشد اعتباری بر رفیق و آشنا و عشق
شکستن اعتبارم را، روانِ شرمگین دارم
برای دوستانم بعد از این صلحی نمیخواهم
دگر آمادهی جنگم برای شان کمین دارم!
نه خندانم، نه گریانم، نه میمیرم، نه میمانم…
به آستین اژدهاری دارم و این را یقین دارم
صدام "عرب"
دوباره میبرم بر دفتر و دیوان یورش را
بسوزانم تمام خاطرات خوب و فاحش را
به سمت خانهی خود میروم اما نمیدانم
چرا باید کنم آمادهی یک جنگ ارتش را
سوالاتی درون ذهن خود دارم ولی هرگز
نمیدانم برای من که میگوید پرسش را
درون کلبهام جنگی میان دوستانم است
روانم خسته، حالم بد ، شکستن هر چه ارزش را…
برای اهل این خانه دگر کافی نمیباشد
نوازش، ارزش و بخشش، نمیدانند خواهش را
صداقت پایهی بنیاد یی در این جماعت نیست
چه باید کرد حالا که نمیدانند سازش را
همه دنبال خود بینی، همه دنبال فرسایش
یکی از دیگری بد تر، نمیدانند رنجش را
صداقت هم، اطاعت هم، شفاعت هم، نزاکت هم…
حرام این جماعت شد دگر ببنند رانش را
صدام "عرب"
مگر او هم کارش ره بلد بود…
خوب هم بلد بود!
تا میدید میخواهم روی پا شوم
میآمد و زلزلهی بر پا کرده
دل و جان ره گرفته میرفت
جالب اینجاست
که دوباره هوای آمدن به سرش هست
اما اینبار جایی که میخواهد برگردد
خودم هم نیستم…
گفتم برنگرد
نشنید
حالا چه باید شود؟
دوباره به آغوش من بر خواهد گشت…
نخیر!
دگر مرا با او کاری نیست
کینهی ندارم
اما
الزایمر هم ندارم
زیاد پیر هم نشدم
عقل هم سر جایش است
راهی برای بازگشت نیست!
اینبار نه تنها جاده مسدود است
بلکه جاده کامل از بین رفته
باید مسرش را عوض کند
سوی کسانی که در نبودم بودند!
صدام "عرب"
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago