?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago
ای زندگی نکبت
صبح ها انگار بار دیگر زاییده میشوم.
از پناهگاه امن و دوست داشتنی ام، بار دیگر به لجنزارِ این پدرسگ ها میآیم.
'ریحانه ارسلانی
به مسلمانان وعده دادند جهانی دیگر را
به خون خواهیِ آرزو های بر باد رفته.
ما رویایمان در کجاست؟
امیدی نیاز است هرچند دروغ و بی معنا.
تکیه بر خدایی که هرگز ندانست عدالت چیست و هیچ محفل و دادگاهی برقرار نکرد.
و ای مردمان!
گویند از امیدِ واهی برحذر باشید اما زینهار که بی امید خاکستر میشویم.
'ریحانه ارسلانی
من میدانم چطور خاکستر میشوند و باد های رها در مغزم، این خاکستر را در این دشت پرواز میدهند.
انسان ها با خشم درحال سوختناند.
آتش گرفتند، درد میکشند، شکنجه میشوند.
'ریحانه ارسلانی
من به خواستِ تنیدن در تنت توانم تحلیل رفت و تو تماماً تردید نشاندی.
و ای شاهدانِ عاشقان، به نزد ما بیایید و دریابید که دوری دوامی نداشت و ما را به حسد، دردمند نمود.
و این سر آغاز یک قصهی دیگر چون ایوب بود.
صبری پر صدا میخواست و سودای دوستیِ افزون.
'ریحانه ارسلانی
من دارم تو آدمک ها میمیرم،
تو برام از پری ها قصه میگی...
ادبیاتی آموختم که الفبای آن درد بود.
'ریحانه ارسلانی
نوشتند، خواندیم، نفهمیدیم، گذشتیم.
'ریحانه ارسلانی
از مدرسه که راه میافتاد، خلسه ای غریب گریبان گیرش میشد.
قدم های کوتاه، بسیار کوتاه.
گاهی بی اختیار و اطلاع میایستاد اما خیرگی به سنگ های به هم پیوستهی خیابان، آن قدر مغروقش میکرد که گویا نه صدایی میشنید نه چیزی درک میکرد.
با لباس های چروک شده و کت کوتاه خود، طول خیابان ها را به جست و جوی معرفت طی میکرد.
اما امروز گویا وَهم کوچه های خلوت راه را تصرف کرده بود.
لاشهی موش کوچک و نفرت انگیزی کنار تیر برق توجهش را جلب کرده بود.
مدتی به دم دراز و جثهی کوچکش نگریست.
با خود اندیشید، کدام گربهی بی پدری این گونه پدر این موجود را در آورده است؟!
در نهایت، با مدتی تفکر، نتیجه ای هر چند تاریک اما نزدیک به واقعیت به ذهنش میرسد:
«همهی ما، موش های کوچک و نفرت انگیزی هستیم با دم های بلندِ آرزو که روزی توسط یک گربهی بی پدر چیده میشوند!»
'ریحانه ارسلانی
من از دیواره های این سلول سرد آسمان را متصور خواهم شد.
و به شفافیت جویبار خواهم اندیشید.
به سردی قطره هایش روی پاهای برهنهیمان.
به قهقهه های دل انگیزی که تنها شاهدش خورشید بود.
و ای ترانهی شب های دردمند،
آیا به راستی ما روزی از این زندان رها میشویم؟
'ریحانه ارسلانی
جملگی تشنه ماندیم و ابر را سارقی به بازار برد.
'ریحانه ارسلانی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago