تاحالا فکر کردین واژه‌ی افسرده از کجا اومده؟
امروز می‌خوایم به ریشه‌شناسی این واژه‌ی قشنگ بپردازیم.
خب بیاین ببینیم افسرده از چیا تشکیل شده‌
افسرده = اف+سَرد+ه
همونطور که مشخصه به واژه‌ی سَرد دوتا وند اَف و ه اضافه شده
اَف: پیشوندی هست که به افعال افزوده میشه و به معنی بالا، از بالا هست.
مثال: افکندن (به بالا انداختن)، افراشتن (بالا بردن)
پس خود واژه‌ی افسرده یعنی چیزی که از بالا بهش سرمای زیادی رسیده.
و در نتیجه می‌گیم که افسرده یعنی یخ زده، منجمد.
انیمیشن Frozen رو یادتونه؟ ترجمه‌ی اسمش به فارسی میشه افسرده :>
قدیما صفت افسرده رو برای گل‌ها و گیاهان زیاد به کار می‌بردن و از روی همین افسرده معنای پژمرده رو هم گرفته (گل وقتی سرما بخوره، پژمرده می‌شه).
از همین رو به بیماری depression هم افسردگی گفته میشه چون حالتی از پژمردگی و غم‌زذگی برای انسان هست. :(

خب تصمیم گرفتم برا یادگیری زبان تخصصی، متن هیلگارد رو بخونم و فکر کردم هم برای اینکه متعهد بشم به انجام دادنش و هم شاید شما هم دوست داشته باشین بخونین، هروقت که یه پاراگراف جدید خوندم، زبان اصلی، ترجمه و کلمه‌های جدید اون پارگراف رو اینجا هم بذارم.?

اگه بخوام یه توضیح کوتاه در این مورد بگم:
هویت ما رو خانواده ما، محل زندگی، دوستانمون، فرهنگمون و ... شکل میدن.
حالا فردی که مهاجرت کرده ممکنه دچار هویت دوگانه بشه. خانواده‌ی اون برا یک کشور اما دوستان و محل زندگیش برا یک کشور دیگه ست.
و اتفاقی که میوفته این هست که نه کشوری که اونجا متولد شده اون رو به طور کامل می‌پذیره (چون فکر می‌کنن پدر و مادرش افغانستانی هست) و نه کشور که خانواده‌اش از اونجا مهاجرت کرده. (چون فکر میکنن این افراد در ایران به دنیا اومدن و با فرهنگ ما ارتباط گرفتن)
و حالا اگه فرد دو رگه هم باشه ممکنه وضعیت پیچیده‌تر باشه.

Yessssss?
درخواست کمک مالیم برای دوره روانشناسی اجتماعی کورسرا قبول شد!
و خیلی خوشحالم?
از چند روز پیش منتظر ۲۴اکتبر یعنی امروز بودم?
برای گرفتن کمک مالی ۱۰۰درصد، این پست خیلی کمکم کرد

چرا افراد نمی‌توانند صرفا با گفتن اینکه "هرکسی سلیقه‌ی خودش را دارد" بیخیال قضیه بشوند؟

#روانشناسی_اجتماعی

?روانشناسی اجتماعی: علم زندگی روزمره

سوگیری پیش‌گویی خودکام‌بخش¹

خب این سوگیریِ بدجنسانه اینجور هست که مثلا فرض کنین من و شما همدیگه رو نمی‌شناسیم. یه دوست مشترک به من میگه شما آدم سرد و غیرصمیمی هستین. بعد وقتی ما برای اولین بار همدیگه رو ملاقات می‌کنیم، احتمالا من چون فکر می‌کنم شما آدم کناره‌گیری هستی سعی نمی‌کنم باهاتون صمیمی یا بهتون نزدیک بشم. تصور کنین شما درواقعیت آدم گرم و خوش مشربی هستین. ولی در پاسخ رفتار من، شما هم احتمالا فاصله خودتون رو با من حفظ می‌کنین و با من گرم نمی‌گیرین. به این ترتیب انتظارات من درمورد اینکه شما آدم سرد و غیرصمیمی هستین مورد تایید قرار می‌گیره و من با خودم فکر میکنم آره اون واقعا سرد و غیر صمیمی بود! اما درواقع من به دلیل پیش‌فرض اشتباهی که داشتم به شما این فرصت رو ندادم که خود واقعی‌تون رو نشون بدین!
یه مثال بدجنسانه‌اش این هست که مثلا شما دخترتون رو از کودکی مدام تشویق کردین که آشپزی کنه یا برای کادو تولد ۹سالگیش مجموعه وسایل خانه به همراه اجاق گاز کوچک خریدین و وقتی می‌بینین اون به انجام کارهای منزل تمایل داره و یا چنان شرطی شده که جایش در آشپزخانه است، می‌گین عه ببین خانم‌ها برای خانه‌داری ساخته شدن. درصورتی که شما فرصت مواجهه شدن با چیزهای دیگه رو به بچه ندادین!
یه مثال بدجنسانه‌ترش این هست که به یه نفر بگی چقدر تو عصبی و غرغرو هستی. و وقتی از شنیدن این حرف نادرست شما عصبانی شد، بگین ببین گفتم عصبی هستی!
خب مثال های بدجنسانه رو پایان می‌دیم :)
فکر کنم کاربرد این سوگیری و تاثیرهایی که داره رو فهمیدیم!

تعریف علمی سوگیری خودکام‌بخش میشه هنگامی که ما باورهای نادرست یا قالب‌های فکری درباره‌ی دیگران داشته باشیم، پاسخ‌های ما به آنان، اغلب موجب می‌شود آنان به گونه‌ای رفتار کنند که موید باورهای نادرست ما باشد.

1. Self-fulfilling prophecy

یه آزمایش جالب درمورد خداباورها و خداناباورها خوندم?
خب آزمایش اینجور هست اومدن به هردو گروه گفتن آرزو کن خدا به دوستت آسیب برسونه، خداباورها گفتن که با انجام این کار احساس بدی بهشون دست داده و راحت نبودن حین گفتن. اما خداناباورها گفتن نه ما مشکلی نداریم و به راحتی گفتن. بعد اومدن علائم فیزیولوژیکی هردو گروه رو حین گفتن جملات بررسی کردین و دیدین که در هردو گروه مشابه است و نشانه هایی از اضطراب و پریشانی دیده میشه.

#آزمایش?
#روانشناسی_دین

چند روز پیش تو کتاب فکر کردن بی‌درنگ و با درنگ دانیل کاهنمن درمورد اینکه در مواجهه با چیزهای آشنا احساس امنیت و آرامش بیشتری داریم خوندم و به یه آزمایش برخوردم که میومدن تخم‌مرغ های بارور شده رو در معرض صدا قرار می‌دادن و بعد از تولد، جوجه‌ها با شنیدن همون صداها اضطراب کمتری داشتن.
بعد که این مقاله و کارهای جدیدی که در این مورد انجام دادن رو بررسی کردم به چیزای جالبی رسیدم :)?

تو یه آزمایش اومدن تخم های بارور شده رو درمعرض صدای الگودار قرار دادن و این به طور قابل توجهی باعث افزایش سطح، تعداد و حجم هسته عصبی رر نواحی خاص مغز، مثل هسته‌های شنوایی مغز، آنالوگ قشر شنوایی و هیپوکامپ میشه و قرار گرفتن درمعرض نویز بدون الگو باعث کاهش حجم این نواحی مغز و کاهش تعداد نورون‌ها در جوجه های یک روزه میشه
حالا این کار چه فایده ای داره؟ خب جوجه های گوشتی قبل از شروع فرایند کشتار (ببخشید خشن شد?) به مدت ۳۳ ساعت از تغدیه محروم میشن و این میتونه موجب استرس و تاثیر منفی روی گوشت جوجه‌ها بشه. خب حالا این تحریکات شنوایی قبل از تولد باعث افزایش انعطاف‌پذیری جوجه ها در برابر استرس و بهبود کیفیت گوشت اونها و بهبود روند جوجه کشی میشه.
تو یه آزمایش دیگه هم خوندم که قرار گرفتن در معرض موسیقی قبل از تولد باعث افزایش نوروژنز در هیپوکامپ و افزایش توانایی یادگیری فضایی موش‌ها و جوجه‌ها میشه. بنابراین، تحریک شنوایی قبل از تولد نقش حیاتی در رشد نوزادان داره.
فکر می‌کنم به همین خاطر هم به مادران باردار توصیه میکنن برای بچه‌شون کتاب و شعر بخونن یا باهاش حرف بزنن :)

#آزمایش?

این تسک اینجور هست که در هر ستون باید یه بار سریع بگی کلمات راست یا چپ هستند و یه بار هم بگی با فونت کوچک یا بزرگ هستند.
بعد فهمیدم میشه تسک چپ یا راست رو خیلی سریع تر از تسک کوچک یا بزرگ جواب داد. به این صورت که بدون اینکه به کلمه نگاه کنی، فقط به این دقت کنی که کدوم طرفه و بگی راست یا چپ. به همین منظور میشه یه خط فرضی کشید تا سریع تر جواب داد، این ور خط یا اون ور خط:)
ولی درمورد تسک کوچک یا بزرگ باید برای تشخیص اندازه فونت به کلمه نگاه کنی و همین باعث میشه با خود کلمه تداخل پیدا کنه و سرعتمون کاهش پیدا کنه.
درواقع تو تسک کوچک یا یزرگ به خود کلمه باید نگاه کنیم و تو تسک راست یا چپ به جای کلمه نگاه کنیم :)

#آزمایش?