🌾شاهنامه شناسی🌾

Description
دربارهٔ نشان کانال: درفش مسین با قدمت تقریباً ۴۵۰۰ سال که در کویر شهداد یافت شده است. آن درفش با درفش کاویان پیوندی دارد که در مقالهٔ زیر شرح داده ایم:
https://t.me/shahnamehshenasi/406
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 months ago

2 months, 2 weeks ago

🎓 نمونه ای از دقت بیمانند استاد جنیدی در ویرایش شاهنامه

این نوشتهٔ کوتاه، مدخلی از فرهنگ واژه های شاهنامه نیز میباشد.

کنگ دز هوخت /kang(i) diz hūxt/: در افزوده های شاهنامه، نام پهلوی بیت المقدس و جایگاه ضحاک

در ابیات افزوده آمده است، اما بعضی محققان برای تفسیر آن بیهوده کوشیده اند. داعی الاسلام، نویسندهٔ فرهنگ نظام، نیز با آن که فرد دانشمندی است، بر بنیاد همان ابیات افزوده مینویسد که دژ هوخت نام قدیم بیت المقدس بوده است. هنگام گذشتن فریدون از اروند رود:

بر آن بادپایان باآفرین / به آب اندرون، غرقه کردند زین ...
به خشکی کشیدند سر کینه جوی / به بیت المقدس نهادند روی
چو بر پهلوانی زبان راندند / همی «کنگ دز هوخت» ش خواندند
به تازی کنون خانهٔ پاک خوان / برآورده ایوان ضحاک دان

در رج سوم، گ در کنگ را میشود با کسره یا ساکن خواند.
بجز بیت نخست، سه بیت دیگر افزوده است، زیرا در آن زمان بیت المقدس هنوز بنیاد نهاده نشده بود، و بیت المقدس نزدیک اروند رود نبوده است. بعضی دستنویسها کنگ دژ هودج نوشته اند.

در هنگام نبرد منوچهر با سلم و تور نیز در ابیات افزوده دوباره نام آن می آید:

من اکنون به هوش دل و پاک مغز / یکی چاره سازم بدین کار، نغز
کزین پس سوی ما ز دژ هوخت کنگ / چو کاکوی دیگر نیاید به جنگ

🎓

2 months, 2 weeks ago
*****📘*** مدخلی از فرهنگ واژه های …

*📘 مدخلی از فرهنگ واژه های شاهنامه: همانا*

همانا /ˈhamānā/: به درستی که؛ هر آینه، به قطع. humānāk در پهلوی

در پهلوی humānāk بمعنی ”همانند، شبیه“ است، قائم مقامی معتقد است که humānāk پهلوی، گاه معنای ”به تقریب، تخمیناً“ نیز میدهد، و معتقد است که همانا در شاهنامه نیز ”در بیشتر شواهد به معنای ”گویی“ و ”انگار“، و اندکی به معنای ”تخمیناً“ است“. او برای معنای ”تخمیناً“ سه بیت از شاهنامه شاهد می آورد که هرسه افزوده است.
کانال تلگرامی، مقالهٔ ”همانا“ به نشانی زیر:
https://t.me/YaddashtQaemmaqami/651

در مجموع توضیحات ایشان قانعم نکرده است که همانا به معنای ”تخمیناً“ و ”گویی، انگار“ هم باشد.

در ویرایش جنیدی، همانا ۵۱ بار در سرودهٔ فردوسی و ۲ بار در سرودهٔ دقیقی و همواره با معنای ”به درستی که“ به کار رفته است، و یک بار هم بصورت مانا با همین معنی در سرودهٔ فردوسی آمده است.
در داستان برزوی پزشک:

یکی مرده، زنده نگشت از گیا
همانا که سست آمد آن کیمیا!

📝 مانا: گونهٔ دیگری از همانا
یک بار آمده است، سخن گیو با خود، هنگامی که از یافتن کیخسرو ناامید شد:

همی گفت: ”مانا که دیو پلید
برِ پهلوان بُد، که آن خواب دید!
هنگامی که گودرز، سروش را به خواب دید، حتماً دیو با روانش همنشین و همراه بوده است!

📘

2 months, 2 weeks ago

مدخلی از فرهنگ واژه های شاهنامه - حرف اضافهٔ « به »

این نوشته ۱۷ صفحه دارد. فقط فایل پی دی اف میگذارم چون آرایش درستی دارد.

4 months, 3 weeks ago
عکسها منتقل نشد. ناگزیر مطالب را …

عکسها منتقل نشد. ناگزیر مطالب را پاک کردم و لینکشان را گذاشتم.
”مهر ایرانی“ نام مقاله ای از استاد جنیدی است که در لینکهای زیر خواهید یافت.

https://t.me/shahnamehshenasi/1333

https://t.me/shahnamehshenasi/2024

4 months, 3 weeks ago

☃️ دربارهٔ شب چلّه و سابقهٔ تاریخی آن

جشن شب چله، از یک آیین بسیار باستانی ایران به امروز رسیده است و خوشبختانه ایرانیان، همچون جشن نوروز، هنوز با شادی و شوری بیمانند و با زیبایی تمام، آن را جشن میگیرند. در ایران باستان، پیش از ظهور زرتشت، کیش ”مهر“ رواج داشت. این کیش به غرب رفت و اکنون در آنجا با نام ”میترائيسم“ مشهور است. غربیان میگویند که کیش مهر، در هنگام اشکانیان و از طریق سپاهیان و جنگجویان به روم رفته است، اما استاد جنیدی معتقدند که این انتقال، با مهاجرتهای آریائيان از ایران به اروپا در حدود شش هزار سال پیش روی داده است. سَلم، یکی از سه پسر فریدون، نماد آن دسته از آریائيان است.
بسیاری از عناصر و نمادها و آیینهای کیش مهر یا میترائيسم، به کیش مسیحی راه یافته است و مسیحیان، آن نمادها و آیینها را عیناً از کیش مهر اقتباس کرده اند. در دو مقالهٔ بلندتر که قبلاً نوشته ام، این موضوع را بیشتر شرح داده ام.
شب چلّه که ما ایرانیان جشن میگیریم و طولانیترین شب سال است، زمان ”انقلاب زمستانی“ (winter solstice) و شب ۲۱ یا ۲۲ دسامبر است، و همان شب تولد «مهر» است که مهریان جشن میگرفته اند، به نشانهٔ آن که طولانیترین شب سال نیز پایان می یابد و سپیده میرسد؛ سپیدهٔ روز پسین، نماد تولد دوباره پس از مرگ (یا رستاخیز) نیز بوده است. منظور از ایزد «مهر» در فرهنگ ایران باستان، سپیدهٔ صبح بوده است، و گواه آن نخستین بند از «مهر یشت» اوستا است:

”نخستین ایزد مِینُوی که پیش از خورشید فناناپذیر اروَندَسپ بر فراز کوههای البرز ظاهر میشود، مهر است.“

پس ”مهر“، نخستین فروغ خورشید در سپیده دم است.

بی شک جشن تولد میترا در اروپا و جشن تولد مسیح، با جشن شب چلّه که هنوز ایران با شور و علاقهٔ تمام برگزار میکنند، یکی است و همهٔ آنها یک چیز را جشن میگیرند. تفاوت در تقویمها و نظامهای سالنگاری ملتهای ایران و روم در طول قرون سبب بروز سه یا چهار روز اختلاف گردیده است. نبودن دقت کافی در تقویم رومیان، یک بار سبب شده است که دچار مشکلاتی شوند، و برای حل آن، از مصریان کمک گرفته اند.
نکتهٔ دیگری نیز هست که این تفاوت سه روزه را توضیح میدهد. انقلاب زمستانی (winter solstice)، با اول ماه دی یا ۲۲ ماه دسامبر مصادف است. واژهٔ solstice از واژه های لاتین sol ”خورشید“ و sistere ”توقف“ گرفته شده است. به دلیل این که محور گردش زمین، با صفحهٔ گردش آن به دور خورشید زاویه ای میسازد، و به دلیل این که زمین، هم گردش وضعی (به دور خود) و هم گردش انتقالی (به دور خورشید) دارد، از دید ناظر واقع بر هر جایی از زمین بجز خط اِستِوا، جایگاه خورشید در آسمان در هنگام ظهر (که بالاترین جایگاه خورشید در طول روز است) در طول سال یکسان نیست؛ در انقلاب تابستانی یا summer solstice (تقریبا اول تیر، برابر با ۲۲ یا ۲۳ جولای) خورشید در بالاترین جایگاه خود است، و در انقلاب زمستانی یا winter solstice (آخر آذر یا اول دی، برابر با ۲۱ یا ۲۲ دسامبر) به پائینترین جایگاه خود میرسد و دوباره بالا میرود، اما پیش از صعود، ”به مدت سه روز“ در آن جایگاه توقف میکند (از دید ناظر زمینی). به این ترتیب، جشن شب چلّهٔ ایرانیان (که جشن تولد ”مهر“ در آئین مهر باستانی است)، آغاز انقلاب زمستانی را در شب آخرین روز از آذر جشن میگیرد، و میترائیسم رومی و مسیحیت پایان آن را ۴ دی (۲۵ دسامبر).
مراسم میترائیسم و مسیحیت شباهتهای زیادی به هم دارد. پرستندگان میترا در روم ضیافت شامی بر پا میکردند که در آن، نان و شراب میخوردند و آن را نُماد خون و گوشت قربانی (گاوی که به دست مهر قربانی میشود ) میشماردند، همچون مسیحیان، که در مراسم عشای ربانی، آخرین شام مسیح پیش از مرگش را به نمایش میگذارند و نان و شراب را نماد گوشت و خون مسیح میدانند. پرستندگان میترا نیز همچون مسیحیان که به رستاخیز (مردن و زنده شدن) مسیح اعتقاد دارند، به رستاخیز مهر اعتقاد داشتند. پرستندگان میترا در امپراتوری روم، تولد میترا را در ۲۵ دسامبر جشن میگرفتند، و بعدها مسیحیان نیز ۲۵ دسامبر را روز تولد مسیح دانستند و آن را جشن گرفتند. از طریق خاندان پادشاهی روم بود که آیینهای میترائيسم به مسیحیت راه پیدا کرد، و این را در مقالاتم شرح داده ام.
زمان انقلاب زمستانی در برخی فرهنگهای کهن دیگر نیز مورد توجه بوده است، اما آیین جشن گرفتن آن فقط در ایران زنده مانده است. توضیح: استاد جنیدی میفرمایند که آن که قربانی میکند و در مجسمه ها نمایان است، مهر نیست، زیرا تا کنون نشده که هیچ یک از خدایان و الهه ها خود برای خودش قربانی کند. دلیل دیگر این است که در تاریخ اساطیر، مهر را مذکر دانسته اند، در حالی که قربانی کننده در مجسمه های باقی مانده، زنی را نشان میدهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشته هایی که پس از این می آید، همان دو مقالهٔ بلندی است که قبلاً نوشته ام.

☃️

4 months, 3 weeks ago
یکی کَرگ بود اندر آن شهرِ …

یکی کَرگ بود اندر آن شهرِ شاه / ز بالای او بسته بر باد راه
اُ زان بیشه بگریختی شیر نر / هم از آسمان کرگس تیزپر
یکایک همه هند ازو پر خروش / از آواز او کر شدی تیزگوش
به بهرام گفت: ”ای پسندیده مرد / برآید به دست تو این کارکرد ...
چو از دور دیدند خرتوم اوی / ز هنگش همی پست شد بوم اوی ...

شرح نادرستیهای این داستان:

  • کرگدن را بالای بلند نیست که راه را بر باد ببندد و اژدهاست که به داشتن بالای بلند وصفش کرده‌اند.
  • کرگدن را همانند اژدها دود و دم نیست که کرکسان را از آسمان بگریزاند.
  • خرتوم از آنِ فیل است، نه کرگدن!
  • پذیرفتنی نیست که همه هندیان در کشتن یک کرگدن که در بیشه میزیست در خروش و ناتوان باشند و دلاوری از ایران همچون بهرام‌ گور، از پای درآوردنش را برای خود افتخار بداند.
  • به گفته استاد جنیدی، این داستان در تاریخهای هندیان نیز نیامده است.

بعضی نویسندگان گمان برده اند که منظور از کَرگ، تمساح یا نهنگی بوده است و در این زمینه قلم فرسایی بیهوده کرده اند.

توضیح دربارهٔ واژهٔ هنر:

واژهٔ هنر تا چند قرن پیش با معنای ”پهلوانی و جنگاوری“ آمده است، و نیز به کنایه از توان انجام کارهای بزرگ. در زمان قاجار، هنر را ”صنایع مستظرفه“ میگفتند و کم کم هنر برای کارهای دستی ظریف و زیبا به کار رفت.

توضیح دربارهٔ تازی بودن ضحاک:

تنهای کسی که به ارزش تاریخی شاهنامه پی برده است استاد فریدون جنیدی است. بنا بر پژوهش ایشان، ضحاک نماد سامیان است که حدود هزار سال بر ایران سلطه داشته اند. اعراب نیز از سامیان به شمار می آیند. به همین سبب منابع ایرانی ضحاک را تازی خوانده اند. زبانهای عربی، عبری، آرامی، اتیوپیایی، و آشوری باستان جزو خانوادهٔ زبانی سامی شمرده میشوند. دربارهٔ مفهوم رمزآمیز ضحاک به این نوشته بنگرید:
https://t.me/shahnamehshenasi/219

دربارهٔ مفهوم رمزآمیز کاوهٔ آهنگر:
کاوه نماد ایرانیانی است که نخستین بار در کوههای زاگرس به فلز مس و آلیاژهای آن دست یافتند و این پیشرفت، آنان را به بیرون راندن سامیان از ایران توانا ساخت. بنگرید به نوشتهٔ زیر:

https://t.me/shahnamehshenasi/225

دربارهٔ مفهوم رمزآمیز اژدها:
اژدها در داستانهای ایرانی نماد آتشفشان است. در این باره بنگرید به نوشته های زیر:

https://t.me/shahnamehshenasi/229

https://t.me/shahnamehshenasi/1204

?
??

4 months, 3 weeks ago

? **با درود.

کار کانال شاهنامه شناسی پایان یافته است. انگیزه و امیدم برای این فعالیت این بود که به اندازهٔ توانم و سواد ناچیزم، در ایجاد آگاهی دربارهٔ شاهنامه و زبان فارسی، نقشی داشته باشم.**

?

4 months, 4 weeks ago

عکس بالا هم اندازهٔ سواد عمومی مردم و نویسندگان رسانه ها را نشان میدهد:

بارش بی رویهٔ برف؟!!

بسیاری از اجزای کاخ از بین رفت یا آسیب دیدند

بالاخره فعل مفرد میخواهد یا جمع؟!

آنوقت خودشان را موظف میدانند "میراث فرهنگی" را با نیم فاصله بنویسند "میراث‌فرهنگی"، و لابد ث را ساکن میخوانند.
نشانه گذاری هم که اصلا بلد نیستند.

4 months, 4 weeks ago

"... بحث ایجاد موزه را داشته باشیم"

این طرز حرف زدن یک مدیرکل است.
این اندازه سواد فارسی یک مسئول بلندپایهٔ دولتی است. شرط میبندم در عمرش یک رمان نخوانده است.
یک روستایی بهتر و زیباتر از این حرف میزند.

8 months, 3 weeks ago

? دربارهٔ بیتی از شاهنامه

در شاهنامه در پاسخهایی که رستم به توهینهای اسفندیار میدهد این ابیات آمده است:

اگر من نرفتی به مازندران به گردن برآورده گرز گران،
کجا بسته بُد گیو و کاووس و توس همی کرد، گردون، بر ایشان فسوس (
که؟ کَندی دل و مغز دِیو سپِید (
) که؟ را بُد به بازوی خویش این امِید!
که؟ کاووسِ کَی را گشودی ز بند که؟ آوردی او را به تختِ بلند! (
**)

استاد جنیدی، در زیرنویس، فعل نرفتی را نادرست دانسته و این تصحیح را پیشنهاد کرده است ”من ار می نرفتم بمازندران“.
اما دکتر قائم مقامی ساخت نرفتی را در بیت بالا به پیروی از فارسی میانه درست میداند، زیرا دربارهٔ همین بیت مینویسد: **در ادوار قدیمتر زبان فارسی (یعنی در دوره‌ای از رواج فارسی میانه)، فعل تمنایی شناسه نمیپذیرفته و نشانهٔ وجه تمنایی مستقیماً به مادهٔ مضارع یا فعل کمکی ماضی (یعنی h) میپیوسته و از این دو به ترتیب فعل تمنایی مضارع و فعل تمنایی ماضی ساخته میشده است. این نشانهٔ وجه تمنایی یک یاء مجهول، یعنی ē، بوده است. به عنوان مثال جمله ای مانند همان بیت فردوسی از خود میسازم:

ماضی: اگر من به مازندران نرفتمی، دیوان به ایران آمدندی.
agar man nē raft hē ō māzandarān, dēvān ō ērān mad hē.

ملاحظه میشود که از هر دو فعل، که یکی مفرد و یکی جمع است، هیچ یک شناسه ندارد. همین hē است که در فارسی بدل به ی در تمنایی ماضی شده است. چیزی از این در فارسی باقی مانده و چیزهایی را هم کاتبان ضایع کرده اند.
(نشانی مقالهٔ دکتر قائم مقامی: https://t.me/YaddashtQaemmaqami/555) امّا نوشتهٔ قائم مقامی باز هم این مشکل را حل نمیکند و به گمان بنده در آن یک تناقض یا نادرستی وجود دارد، زیرا میگوید که فعل در گونهٔ کهن وجه تمنایی، شناسه نداشته است، در حالی که در تعبیری که از آن بیت کرده و به فارسی روان درآورده و به پهلوی ”ترجمه“ کرده است، فعل فارسی (نرفتمی) شناسه دارد و این فعل پهلوی است (nē raft hē ) که شناسه ندارد. پس بالاخره روشن نمیشود که آن بیت شاهنامه را باید به پیروی از زبان پهلوی تفسیر کنیم یا به پیروی از فارسی؟! آیا همین نرفتی درست است یا در شاهنامه هم نرفتمی بوده و کاتبان ضایع کرده اند؟! این بد نوشتن و ابهام، در بیشتر نوشته های ایشان وجود دارد.
خانم دکتر آموزگار در مقاله ای جملهٔ زیر را از تاریخ طبری برای وجه تمنایی نمونه آورده است:
”اگر به تازی و پارسی هردو نبشتی دراز شدی.“ (تاریخ طبری)**اگر هم به تازی و هم به پارسی مینوشتم، طولانی میشد.
(”فعل خواستاری - ساخت و کاربرد آن در فارسی میانه (پهلوی)“ (مقاله)، دکتر ژالهٔ آموزگار. نویسنده گفته است که جمله از تاریخ طبری است، اما اشتباه کرده است زیرا تاریخ طبری به عربی است و منظورش قاعدتاً میبایست ترجمهٔ تاریخ طبری، یعنی تاریخ بلعمی بوده باشد.)

به نظر میرسد که نبشتی در جملهٔ بالا نمونهٔ فعل تمنایی بدون شناسه باشد، زیرا از زبان اول شخص (نویسندهٔ کتاب) بیان شده است و نمیشود آن را از زبان شخص سوم دانست. بازنویسی (معنی) جملهٔ کتاب با اول شخص مفرد به فارسی نو، از خود دکتر آموزگار است.

به این ترتیب، مشکل آن بیت برای بنده حل نشده باقی ماند.

پانویسها:

() فسوس: افسوس، در فارسی قدیم به معنی ”ریشخند“ بوده است؛ در اوستا apasoča ”از دور سوزاندن“ (جنیدی)
(
) در شاهنامه ’بکندم دل و مغز دیو سپید‘ است، اما نادرست است زیرا با ”اگر من ...“ تناسب ندارد. استاد جنیدی در نشستهای شاهنامه خوانی به گونهٔ بالا تصحیح کرده است اما در چاپ پنجم شاهنامه هنوز اصلاح نشده است.
(
**) این بیت را استاد جنیدی در گفتار شفاهی خوانده است اما هنوز در چاپ پنجم شاهنامه وارد نشده است.

دربارهٔ وجه تمنایی، بنگرید به مقالهٔ زیر:

https://t.me/shahnamehshenasi/1600

?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 months ago