?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 1 week ago
مرگ و چیزهای دیگر
دهیازده ساله بودم که مرگ در زد؛ شبانه بَباجی* را خاک کردند. بیست سال پیش دفن در شب ممنوع نبود. هنوز بباجی توی اتاقی که هر شب نوهنتیجهها بگو بخند راه میانداختند خوابیده بود. آنچه در پستوی خاطرم مانده هقهقهای دایی بود روی پلهی کنار روشویی. لباس ورزشی تنش بود. تکوتوکی چمن به گوش و پس گردنش چسبیده بود. دایی دروازهبان بود. من هم شبِ خاکسپاری توی سالن پینگپنگ بودم. و باختم مسابقهی هفتگیِ نوجوانان را. چرا نرفتم قبرستان، یادم نمیآید.
همان سالها چندتایی از بیبیها مُردند؛ بیبی مادرم، بیبی پدرم، مادربزرگ پدرم. تشییع و خاکسپاری هیچکدام از بیبیها من جایی بین قبرها نداشتم. حتی اشکهای مادرم را که میگفت «خالِ* فوت کرده.»، هم تهِ ذهنم مانده از سالهای نوجوانی. ولی چرا نمیرفتم زیرِ تابوتها را بگیرم؟ نکند میترسیدم؟
تا رسیدم به سیزدهچهارده سالگی. داشتم با ترس پنجهدرپنجه میشدم. میرفتم توی زیرزمین. خِرَکِ* پشتش را میانداختم. وقتی از پلهها میرفتم پایین نمیدانستم میخواهم چکار کنم. ولی میدانستم چراغ باید خاموش باشد. میخوابیدم؛ دستها چسبیده به ران، پاها جفتشده. توی آن تاریکی چشمهایم فقط سفیدیِ پنکهی سقفی را در خودش میپذیرفت. ترسم را به یاد میآوردم. چشمهایم را میبستم. همهجا تاریک میشد؛ ظلمات. وقت خیال بود: خوابیدهام توی قبرِ تنگ و تاریک. هیچکس نیست. من و تنِ بیجانم. تپش قلبم که بالا میرفت، اشک آرام آرام میجوشید. از گوشهی چشمهایم آبِ شوری سُر میخورد پایین و تویِ موها گم میشد. نمیدانم چطور میشود بهکمر خوابید و همزمان شانهها از هقهق بلرزد. ولی میلرزید. مثل کسی که همین الآن میخواهند او را روی دست ببرند و پرت کنند توی گودی قبر و حفره را با خاک پُرش کنند.
«پریشونی. بدجور.»
این دو کلمه را وقتی از رفیقم شنیدم، لرزیدم. نکند همه میفهمند ترسیدهام؟ ترس نداشتم از اینکه همه شاید روزی بفهمند از مرگ میترسم. تهِ دلم امیدی نهفته بود که «خُب همه از مرگ میترسن.» شاید این خاصیت نوجوانی بود که من را هُل میداد سمت ترس. رمضان که میشد، میرفتم مناجاتخوانی. همهی اشکهایم را جمع میکردم تا برسد به بندهای «اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي» ابوحمزه. آنجا زار میزدم. همه زار میزدند. همه میترسیدند. قرآن را ورق میزدم که پیدا کنم آیههایی که از مرگ دم میزند. «هر کسی مرگ را میچشد.» این آیه تهِ همهی کندوکاوِ فکریام حول مرگ بود که به ترس ختم میشد. کدام مرگ؟ «مرگ از سایهتان به شما چسبیدهتر است؟»** نوجوانی زود تمام شد. فرصت نشد به چگونه مُردن فکر کنم.
نزدیکترین مواجههام به مرگ، دفن امیرحسین بود. خوشخنده بود. آخرین بار کلاس دهم تجربی دبیرستان سیدالشهداء گِراش روی صندلی آخر کلاس دیدمش. دیدار بعدی: قبرستان جعفرآباد، بالایِ قبرش چمباتمه زدم بودم و تلقین میخواندم، وقتی یک نفر آن پایین، شانهاش را تکان میداد. شاید اگر دفنِ یکی از بیبیها میرفتم قبرستان و میدیدم مُرده را چطور توی قبر میخوابانند، توی زیرزمین روی یکدست خودم را میخواباندم.
حالا به مرز سی سالگی رسیدهام. دفن مُردهها را میروم قبرستان. خواندم و چشیدم رمان «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی را. ولی دیگر دلم مثل نوجوانی از مرگ نمیهراسد. آن روزها مثل امیرحسین یک نوجوانی بودم با یک موتور و یک موبایلی که لمسی نبود. هیچ نداشتم. سبک بودم. به مرگ هم نزدیکتر. حالا کار و بار و خانه و دغدغههای ریز و درشت هوار شده روی تَنم. دلم به آن نازکیهای نوجوانی نیست. سخت گریهام میگیرد. سخت میتوانم فکر کنم. امانِ اندیشه به مرگ در وجودم کمتر شده در حالیکه مرگ هر لحظه ممکن است در بزند.
بَباجی: پدرِ پدر
خالِ: دایی
خِرَکِ: قفل پشت در
اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي: گریه کنم براى جان دادنم، دعای ابوحمزه ثمالی
هر کسی مرگ را میچشد: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ، عنکبوت، ٥٧
✍? مجتبی بنیاسدی
هدیهای از طرف آیهجان ?
? این چهار آیه را نخوانید!
?برگرفته از حدیث امام صادق (ع)، بحارالانوار، جلد ٩٠، صفحه ١٨٤_١٨٥
امام جعفر صادق (ع) فرمودهاند: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز دل گرفتگی و بیم دارد، چگونه به چهار (ذکر) پناه نمیبرد!
۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه ۱۷۱) پناه نمیبرد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء (پس آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.)
۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه ۸۷) پناه نمیبرد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: فاستجبنا له ونجیناه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین «پس ما (دعای یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده) استجابت کرده و از اندوه نجاتش دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات میبخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)
۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده (و بخصوص از خودی و آشنا اعم از دوست یا حویشاوند و همسر، رودست و به اصطلاح رکب خورده)، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه ۴۴)... پناه نمیبرد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: فوقاه الله سیئات ما مکروا «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر (فرعونیان) مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله و لاقوة الا بالله» (سوره کهف آیه 39) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود:انْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً فَعَسى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ( عسی در آیه حتم و یقین است ) اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی پس (بدان که) حتما خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
از بعضی از بزرگان دیده شده که فرموده بودند هر کدام از ذکرها ١٠٠ مرتبه گفته شود.
*?*حقهای به نام بدن اشتباهی
✍? مریم اردویی**
«شما مردی هستید که اشتباهی در بدن یک زن گیر افتادید» اگر یک روانشناس چنین جملهای را به شما بگوید یا اگر هنگام تولد فرزندتان در بیمارستان بگویند: «جنسیت کودک نباید درج شود» چه حسی به شما دست میدهد؟
شنیدن این جملات شاید برای شما عجیب به نظر برسد. اما امروزه برخی روانشناسان در آمریکا از این دست نسخهها برای مراجعهکنندگانشان میپیچند و جامعهی پزشکان از درج جنسیت نوزاد در گواهی تولد جلوگیری میکنند و میگویند «ما نمیدونیم جنیستشون چیه تا خودشون بزرگ بشن و انتخاب کنند». بله همینقدر مضحک!
البته این حرفها را در قالب نظریهای شبهعلمی میزنند به نام «سیالیت جنسی». نظریهای که میگوید جنس جدای از جنسیت است؛ یعنی ممکن است کسی با ظاهری کاملا مردانه، تصور کند یک زن درونش گیر افتاده و بدنش اشتباهی به شما میگوید که او یک مرد است!
بر همین مبنا اگر کسی خودش را ترنسجندر(کسی که هویت جنسیتیاش با جنسیت فیزیولوژیکش که در هنگام تولد با آن شناخته شده متفاوت است) میداند شما موظفید به نظر او احترام بگذارید و در به کار بردن ضمیر he یا she احتیاط کنید. حتی هنگام تماشای انیمیشنها کاربرد درست ضمایر به شما یادآوری میشود!
اما قضیه به اینجا ختم نمیشود، بلکه این نظریه بازار جراحانی را نیز داغ کرده که با عملهای تغییر جنسیت کاسبی میکنند. داروسازهایی که با ساخت بلاکرهای هورمونی بلوغ و تزریق آن به کودکان مانع بروز صفات ثانویهشان میشوند و از عوارض آن مثل پوکی استخوان و سرطان چیزی نمیگویند. اسفبارتر آنکه گاهی این تزریق بدون هماهنگی با والدین انجام میشود و اگر بدانند و شکایت کنند، متهمند.
بله تمام این فجایع در کشوری رقم میخورد به نام آمریکا که خیلیها آن را مهد تمدن میدانند. در حالیکه قرآن نظر دیگری دارد:
**لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا
(شیطان گفت) امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند، و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار.»**
نساء، ١١٩
?️ برشی از مستند «زن چیست؟»
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 1 week ago