?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
آن سبو بشکست و آن پیمانه بریخت
پانایرانیستها نشان دادهاند که برای دستیابی به اقتدار عالی سیاسی و حتی اهداف کوتاهمدت خویش حاضرند از هر شیوۀ رذیلانهای استفاده کنند. یکی از این شیوههای رذیلانه استفاده از نیروی اهریمنی شرارتپیشگان اراذل و اوباش و زنان بدکاره است. بارها در جریان مشروطهخواهی قلابی و در دورۀ حکومت پهلویها از این شیوۀ چندشآور استفاده کردند.
برجسته ترین نمونۀ آن را در کودتای ۲۸ مرداد میتوان دید. در این کودتا که توسط سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس انگلستان در چند مرحله طراحی شده بود، اراذل و اوباش و زنان بدکارۀ شهرنو نقش پررنگی در مرحلۀ دوم بر عهده داشتند.
در مرحلۀ اول طرح قرار بود دستخط و حکم محمدرضا پهلوی مبنی بر برکناری محمد مصدق از نخستوزیری توسط سرهنگ نعمتالله نصیری به مصدق ابلاغ شود و در صورت عدم تمکین، وی بازداشت شود. اما چون فرمانده تودهای نیروی محافظ خانۀ مصدق از طریق سازمان نظامی حزب توده از جریان کودتا باخبر شده بود، سرهنگ نصیری را با دسته همراهاش بازداشت کرد. بنابراین شاه همراه با همسرش که در رامسر بسر میبرد با هواپیما به عراق و ایتالیا فرار کرد.
اینجا بود که مرحلۀ دوم طرح به اجرا گذاشته شد. اراذل و اوباش و زنان بدکاره در چهار دسته از جنوب شهر روانۀ خانه مصدق شدند. این چهار دسته از آنِ شعبان بیمخ، طیب حاجی رضایی، ناصر جگرکی و ملکه اعتضادی بود که در راه به هم رسیدند و البته در این موقع تانکهای ارتش هم از پادگانها بیرون آمده و به منظور حمایت از دستههای اراذل و اوباش راه خیابانهای منتهی به خانه مصدق، ساختمان رادیو و دیگر مراکز مهم حکومتی را در پیش گرفتند. اولین فرد ملکه اعتضادی رهبر زنان بدکاره شهرنو بود که بعد از سقوط ساختمان رادیو به دست اراذل و اوباش و زنان بدکاره از تریبون رادیو پیروزی کودتا را که اکنون قیام مردم نامیده میشد، و نیز سرنگونی نخستوزیر را اعلام کرد.
پانایرانیستها باز گام بر همان ره گذاشته و به منظور دستیابی به اهداف غیر انسانی خویش، در جریان بازی دو تیم تراختور و پرسپولیس با سازماندهی قبلی اراذل و اوباش در قالب تماشاگر فوتبال، انسان تورک را آماج رکیکترین فحشها قرار دادند و صد البته با سکوت مقامات مسئول مواجه گردیدند.
اما در جریان برگزاری مسابقۀ دیگر که در تبریز بین دو تیم تراختور و هوادار تهران برگزار گردید، نهتنها به هویت قومی و ملی کسی توهین نشد، بلکه عدهای از دختران هوادار تیم تراختور با چسب بر دهان در استادیوم حاضر شده تا هم انزجار خویش را از فحاشی اراذل و اوباش اعلام کنند و هم فهم و نجابت خویش را با زبان بی زبانی به نمایش گذارند.
البته با این کار خویش تحسین انسانیت را از آن خویش کردند. اما پانایرانیستهای غرق در باتلاق نژادپرستی باید بدانند که تقلایشان بیثمر بوده و باعث نجاتشان نخواهد شد. ستم ملی در این کشور باید از میان برداشته شود و حقوق برابر بین اقوام تأمین گردد. آن روز دور نیست. چون پارامترهای زیادی نسبت به صد سال قبل به ضرر پانایرانیستها و به نفع جنبش ملی اقوام تغییر کرده است. آن سبو بشکست و آن پیمانه بریخت.
قادر کیانی
@ghaderkiani
چرا میگوییم تاریخنگاری و تبیین و تفسیرهای مرتبط با آن ایدئولوژیک است؟
قادر کیانی
@ghaderkiani
چرا میگوییم تاریخنگاری و تبیین و تفسیرهای مرتبط با آن ایدئولوژیک است؟ (۳/۳)
در قسمت دوم این نوشتۀ تلگرامی آوردیم که تاریخنگاری کمونیستی نه برای یافتن حقیقت و بازتاب واقعیت، بلکه تقلا برای اثبات علمی و جهانشمول بودن ماتریالیسم تاریخی میباشد. این است که درگیری و رودررویی اشخاصِ با پایگاه طبقاتی فقیر با حکومت به عنوان قهرمانی ملی ارج و قرب ویژه مییابند.
در این قسمت خواهیم آورد که تاریخنگاری مارکسیستی به این حد بسنده نمیکند. بلکه کل جنبش مشروطهخواهی را با عینک مبارزۀ طبقاتی به تصویر میکشد. از مارکسیستهای نامدار بیژن جزنی و باقر مؤمنی بخوانیم: «جنبش مشروطیت مبارزۀ خونین طبقات متوسط و سرمایهداری شهری ایران علیه فئودالیزم بود. این جنبش ... سرانجام با سازش میان فئودالیزم و بورژوازی (روستایی) و سرمایهداری بزرگ تجاری که یک پایش به زمین چسبیده بود خاتمه یافت.»
مؤمنی، در کتاب ایران در آستانۀ انقلاب مشروطه، صفحۀ ۱۰۸، مینویسد: «با عمیقتر شدن تضاد میان فئودالیزم و بورژوازی، سرانجام زمان آن فرا رسید تا بورژوازی وارد صحنۀ مبارزۀ تمامعیاری علیه سلطۀ سرمایهداری خارجی و بهموازات آن فئودالیزم داخلی (دربار شاه و زمینداران بزرگ) شود. بخشی از روحانیت که وابستگی طبقاتی به بورژوازی داشت نیز در این مبارزه به نفع بورژوازی وارد مبارزه شد.»
نمیتوان هر روایتی را به متن تحمیل کرد. مگر آنکه نشانههایی بهعنوان قرینه در متن برای آن روایت داشته باشیم. اما با مروری بر حوادث جنبش مشروطهخواهی هیچ نشانی بهعنوان قرینه نمیتوان یافت تا بتوان آن جنبش را در چهارچوب مبارزۀ طبقاتی و انگارههای ماتریالیسم تاریخی توضیح داد. ولی میتوان نشانههایی یافت و استدلال کرد که در جنبش مشروطهخواهی مبارزه و جنگ طبقاتی وجود نداشت.
بهترین نشانهها در متن حوادث آن جنبش آگاهی از خواستهها و اهداف آن است. خواستهها در بستنشینی اول عبارت بودند از: ۱) نبود عسگر گاریچی در راه قم؛ ۲) بازگردانیدن حاجی میرزا محمدرضا از رفسنجان به کرمان؛ ۳) بازگردانیدن تولیت مدرسۀ خان مروی به حاجی شیخ مرتضی؛ ۴) بنیاد عدالتخانه در همه جای ایران؛ ۵) روان گردانیدن قانون اسلام به همۀ مردم کشور؛ ۶) برداشتن مسیو نوز از سر گمرک و مالیه؛ ۷) برداشتن علاءالدوله از حکمرانی تهران؛ ۸) کم نکردن تومانی ده شاهی از مواجب و مستمری.
خواستهای بستنشینی دوم که در سفارت انگلستان بود: ۱) بازگشت علمای اعلام؛ ۲) عزل شاهزاده اتابک؛ ۳) افتتاح دارالشورا؛ ۴) قصاص قاتلین شهدای وطن؛ ۵) عودت مطرودین (رشدیه و دیگران). این نشانهها به عنوان قرینه از متن، روایت فقدان و عدم مبارزه و جنگ طبقاتی در جنبش مشروطهخواهی را مستدل و آشکار میکند.
قادر کیانی
@ghaderkiani
به بهانۀ دیدار رئیسجمهور پزشکیان با محمدعلی موحدی
در معرفی محمدعلی موحدی همین قدر کافی است که ایشان عضو فرهنگستان زبان فارسی است و فرهنگستان زبان فارسی یکی از سه نهادی است که در حکومت پهلوی اول به دست محمدعلی فروغی مشروطهچی و فراماسون نامدار تأسیس گردید. فرهنگستان زبان فارسی به همراه سازمان پرورش افکار و وزارت معارف وظیفۀ اجرای سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانی را به عهده داشتند.
در تدوین ایدئولوژی پانایرانیسم و به تبع آن سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانی چندین نفر از تورکها نقش پررنگ و بیبدیلی داشتند. تدوینگر ایدئولوژی پانایرانیسم فتحعلی آخوندوف تورک متولد نوخان شکی تبعۀ روسیۀ تزاری بود. سید حسن تقیزاده از نسل بعدی پانایرانیستهای تورک متولد تبریز، مشروطهچی، در سرنگونی حکومت تورک قاجار و استقرار حکومت پانایرانیستی پهلوی به معنی کامل کلمه نقش بیبدیل داشت. سید احمد کسروی، منوچهر مرتضوی، یحیی ذکاء، ناصح ناطق، سید جواد طباطبایی فحاش، محمدعلی موحد و ... از نسل پانایرانیستهای تورک بعدی هستند.
پانایرانیستهای تورک با جانودل بر تحکیم سلطۀ قوم فارس و قلمروسازی برای این قوم و همراه با آن بر نابودی هستی مادی و معنوی قوم خود یعنی تورکها میکوشیدند و میکوشند. اکنون خواه ناخواه این سؤال مطرح میشود. چگونه میتوان این تلاش ضد انسانی، ضد ملی و ضد فرهنگی پانایرانیستهای تورک را توضیح داد؟
کسر قابل توجهی از فعالان جنبش ملی تورک با وامگیری اصطلاح مانقورت از چنگیز آیتماتوف در پی توضیح این پدیدۀ شوم هستند. اما کلمۀ مانقورت در توضیح این مورد کاملاً نارساست. چون طبق تعریف آیتماتوف مانقورت کسی است که به اسارت دشمن درآمده است و بعد از شکنجههای جانفرسا هویت اصلی خویش را فراموش و بدون اراده و گزینش خود به شکل دلخواه دشمن درآمده است. اما میدانیم که پانایرانیستهای تورک بدون استثنا با رضایت و انتخاب خویش و بدون کوچکترین اجباری به خدمت دشمن در آمدهاند.
با توجه به این نکته است که نارسایی مانقورت برای توضیح پیوستن پانایرانیستهای تورک به دشمن خونین ملت خویش رخ مینماید، باید اضافه کرد که نظریههای موجود در علوم سیاسی هم در توضیح این پدیده ناتوان هستند. احتمالاً با کمک از نظریههای روانشناسی بتوان این پدیدۀ ضد انسانی، ضد فرهنگی را توضیح داد. پس منتظر اظهارنظر دوستان روانشناس خواهیم ماند.
دیدار رئیسجمهوری با عضو نهادی که همۀ نامهای مناطق مسکونی و جغرافیایی را از تورکی به فارسی تغییر داده است با هیچکدام از ایدهآلهای انسانی، فرهنگی و دمکراتیک سازگار نیست. احتمالاً این هم از آن برنامههایی است که اطرافیان پانایرانیست رئیسجمهور تدارک دیده بودهاند.
قادر کیانی
@ghaderkiani
آقای موسی غنینژاد آفتاب بر لب بام است
موسی غنینژاد بسان اقتصاددان شناخته میشد. اما دیروز، وقتی با کلیدواژههای پانایرانیستی از در انذار به رئیسجمهوری در آمد، آن روی چهرهاش نمایان گشت و معلوم شد که پیرو ایدئولوژی ضد دمکراتیک و ضد انسانی پانایرانیسم میباشد. وی گفت: «من خود آزربايجانی و تبریزی هستم. آزربايجان سر ایران است. رئیسجمهور نباید با عدهای مفلوک و مهجور که حرف زدن هم بلد نیستند ملاقات کند.» (نقل به مضمون).
سوالی که خواه ناخواه در ذهن انسان نقش میبندد این است که آقای غنینژاد شما که خود را آزربايجانی و تبریزی معرفی میکنی، پس چرا در مقابل سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانی که به منظور نابودی هستی معنوی تورکهای ایران اعمال میگردد موضعگیری نمیکنی؟ همچنین، چرا در مورد نابودی محیطزیست و خشک شدن دریاچهٔ اورمیه دم فرو بستهای؟ راستی آن همه آزادیخواهی لیبرالیستیات چه شد؟ مگر نه آن است که الفبای آزادی و آزادیخواهی به رسمیت شناختن تنوع میباشد و باز مگر نه آن است که کشور ایران کثیرالقوم است. پس عصبانیت خود از ملاقات عدهای از فعالان جنبش ملی تورک با رئیسجمهوری را چگونه با مبانی آزادیخواهی منطبق میکنید؟
آقای غنینژاد، کوردل و ولف بر این اعتقاد هستند که «هنگامی که گروه قومی مسلط دولت را به قیمت حذف دیگران در اختیار میگیرد و بدینترتیب، تصور میکند بر بقیهٔ جامعه برتری بنیادین دارد، قومیت تبدیل به عامل نزاع میشود.» مواضع اخیر شما، که در بالا آوردیم، گامی است به سوی شعلهور کردن نزاع قومی که جز بدنامی حاصلی برایتان نخواهد داشت.
شما، که آفتاب عمرتان بر لب بام است و پایتان لب گور، بهتر نبود در این آخر عمری در همان رشتهٔ تخصصی خود اقتصاد مشغول میشدید؟ و آتشبیار سیاستهای ضد دمکراتیک و ضد انسانی پانایرانیستی نمیشدید؟
اقوام ایرانی و در رأس آنها تورکهای ایران برای رفع ستم ملی و تأمین حقوق برابر بین اقوام در تلاش هستند. دیدار عدهای از فعالان جنبش ملی تورک هم گامی در همین راستا میباشد. بنابراین تخطئه و مخالفت با این ملاقات در راستای تحکیم ستم ملی و مقابله با برابری اقوام است.
قادر کیانی
@ghaderkiani
باز پانایرانیستها به صف شدند
چند روز پیش عدهای از فعالان جنبش ملی تورک عکس و شرح دیدار خویش با رئیسجمهور، دکتر پزشکیان، را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند. این دیدار انگار آتشی بود که بر کاخ رؤیاهای پانایرانیستها انداخته شد. آنان با دستپاچگی و ادبیات سخیف مختص خود به صف شدند و فعالان مذکور را نواختند.
به عنوان مثال، سالار سیف این چنین نوشت: «دلیل اینکه پزشکیان وقت دارد با هر بیسروپایی نشست و برخاست کند، به این برمیگردد که رئیسجمهور واقعاً بیکار است و امور مملکت را معاون اولش تمشیت میکند، بنابراین وقت کافی دارد تا با اوباش هم قلیانی چاق کند ...» اما اولین آتشی که به کاخ رؤیاهای پانایرانیستها افتاد مصاحبهٔ رشید دانشجویی با رئیسجمهور پزشکیان در کاخ ریاستجمهوری و به زبان تورکی بود.
واقعیت آن است که پانایرانیستها به زعم خویش میپنداشتند که سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانی یکصد و اندی سالهٔ اقوام غیر فارس ایران را از طریق الیناسیون و آسیمیلاسیون ایزوله و فارسیزه کرده است و دولت ایران یعنی سرزمین، حکومت، حاکمیت و جمعیت از آن پانایرانیستها میباشد و به تبع آن حق دیدار با رئیسجمهوری هم مختص پانایرانیستها میباشد.
ضربالمثلی در زبان تورکی داریم که مضمون آن بدینگونه است: آن درختهایی را که تو دیده بودی، برای زغال شدن بریدند. این ضربالمثل تغییر زمانه و دوران را یادآوری میکند.
پانایرانیستها هم بایست میدانستند که شکاف فعال قومی در ایران نتیجهٔ سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانی پانایرانیستی است و جنبش ملی تورک برای از میان برداشتن ستم ملی و تأمین برابری حقوق بین اقوام در تلاش است و با فحاشیهای پانایرانیستها از میدان بدر نخواهد رفت. روز به روز هم قدرتمند خواهد شد.
چنانکه دیدید بخشی از فعالان جنبش ملی تورک بدون کوچکترین تمنای شخصی به این جمعبندی رسیدند که پیروزی دکتر پزشکیان میتواند به صلاح ملک و ملت تمام شود. بنابراین آستینها را بالا زدند و نقش انکارناپذیر در پیروزی وی بازی کردند.
بنابراین حق دارند و میتوانند با ریاستجمهوری ملاقات و تقاضا و خواستهای جنبش ملی تورک را برای جامهٔ عمل پوشیدن با ایشان در میان گذارند.
قادر کیانی
@ghaderkiani
زبان فارسی از منظر سیاسی
بعد از کودتای فراماسونی انگلیسی سوم حوت زبان فارسی یا همان دری تاجیکی جایگاه فوقالعاده ممتازی پیدا کرد. اما در چرایی آن چه میتوان گفت؟ دنیای غرب نزدیک پانصد سال با تورکها سر ستیز مداوم داشتند. صد البته در این ستیز شکست همیشه با کشورهای غرب بود.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مینویسد: «وقتی که سلیمان قانونی در استانبول به قصد جنگ با کشورهای غربی سوار اسب میشد، حکومتهای انگستان و فرانسه بر خود میلرزیدند». این بود که کشورهای اروپایی مخصوصاً انگستان سرنگونی و متلاشی کردن دولتهای تورک را سرلوحهٔ برنامهٔ خویش قرار داده بودند.
یکی از این دولتها حکومت تورک قاجار بود. انگستان با کمک لژهای فراماسونی، از آن جمله لژ بیداری ایرانیان، و بیسوادی و سادهلوحی کمونیستهای تبریز، که در انجمن غیبی متشکل و سازماندهی شده بودند، توانست یکی از دولتهای تورک را به بهانهٔ مشروطهخواهی سرنگون و متلاشی کند.
بعد از آن بود که زبان تورکی، تاریخ تورک و ... از طرق مختلف کوبیده شد و در عین حال امکانات حکومتی اعم از رسانهای، مالی، دانشگاهی، نظام آموزشی و ... برای پشتیبانی از زبان فارسی بکار گرفته شدند.
جایگاه ممتازی که اکنون زبان فارسی یا همان دری تاجیکی بدست آورده بود، باعث گشت تا شیفتگانی در بین تورکها هم پیدا کند که در راستای حفظ موقعیت هژمونیک آن زبان سر از پا نمیشناختند و در عین حال در پی انکار و کتمان زبان مادری خود برمیآمدند.
بگذریم از اینکه اینان نه تنها اصل زرین اخلاق، «آنچه بر خود میپسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه را بر خود نمیپسندی بر دیگران هم مپسند» را زیر پا میگذاشتند و میگذارند. بلکه به الزامات حفظ تمامیت ارضی هم بیاعتنایی میکنند.
اما خواه ناخواه این سوال در ذهن انسان نقش میبندد که زبان فارسی چه قابلیتها و تواناییهایی دارد که برای حفظ موقعیت هژمونیک آن باید این همه هزینه صرف شود؟ زبان فارسی زبان بومی این کشور نیست، از کشور تاجیکستان و افغانستان وارد قسمتی از حاشیه کویر لوت شده است. بنا به گفتهٔ داریوش آشوری و غلامعلی حداد عادل ۶۵ الی ۷۰ درصد کلمات آن عربی میباشد و فقدان قانون و قاعدهٔ محکم در زبان فارسی به ناتوانی در بومیسازی کلمات بیگانه منجر شده است. به عنوان مثال، کلمات عربی عمل، عامل، عوامل، عمال همانگونه که در زبان عربی تلفظ میشوند در زبان فارسی هم به همان سان تلفظ میگردند.
خطر اصلی در بیخ گوش این زبان این است. اما با این همه سالانه دهها میلیارد تومان در فرهنگستان زبان فارسی برای حفظ زبان فارسی با معادلسازی کلماتی از قبیل کراوات /دراز آویز، تبلت / رایانه لمسی، مثلث / سهبر ، مثلث متساویالساقین / سهبر دو بر مساوی و ... صرف میگردد و در عین حال باعث جوکسازی و خنده مردم میگردد.
قادر کیانی
**تحلیل گفتمانی جنبش ملی تورک
قسمت پنجم**
آوردیم که گفتمانها با تولید معنا به نزاع و رقابت با همدیگر میپردازند. گفتمانهای مطرود و بهحاشیهراندهشده با شالودهشکنی از معناهای هژمونیک گفتمان مسلط تلاش میکنند تا خود گفتمان مسلط جامعه گردند.
گفتمان جنبش ملی تورک با به چالش کشیدن دال مرکزی گفتمان پانایرانیستی مبنی بر ایران مساوی با فارس، و ارائهٔ معنی ایران کشور کثیرالقوم است موفقیت نسبی کسب کرده است.
اما بخشی از طیف آزربايجانچیها که فاقد توانایی علمی لازم بوده و به تبع آن ضعف در تولید معنا دارند، در نظم قضاوت و داوری دربارهٔ تاریخ معاصر معنا، قضاوت و داوری «غیر» و «دیگری» خویش یعنی پانایرانیستها و کمونیستها را بدون کوچکترین کم و کاستی بسان متن مقدس قبول و تکرار و تکرار میکنند.
سوال از همرأی و همنظر بودنشان با سید احمد کسروی، سید حسن تقیزاده، مهدی ملکزاده و ... در مورد تاریخ معاصر غالباً با سکوت و خاموشی برگزار میگردد.
آنان خود اهل تفکر، مطالعه و پژوهش نیستند، فقط کلیات کلیشهای مورخین از سنخ سید احمد کسروی و کمونیستهای جمهوری آزربايجان را یاد گرفته و تکرار میکنند.
کلیات کلیشهای از این دست که محمدعلی شاه قاجار مستبد بود و مجلس را به توپ بست؛ در صورتی که حقیقت چیز دیگر است.
محمدعلی شاه نیروهای نظامی را نه برای به توپ بستن مجلس، بلکه خلع سلاح دویست انجمن مسلح که در جنب مجلس و در مسجد و مدرسه سپهسالار سنگر گرفته بودند و هر روز دست به ترور و ایجاد آشوب و بلوا میکردند فرستاده بود. حتی کار به جایی رسیده بود که طرح ترور شاه را هم به اجرا گذاشته بودند. آماج خلع سلاح تروریستها بود که به ناحق به مجاهدان مشروطهخواه مشهور و نامبردار شدهاند.
بنابر نوشتهٔ کسروی یک نفر از مجاهدان و بیست الی سی نفر از نیروهای دولتی کشته شدند. در صورتی که اگر آماج بستن و انحلال مجلس میبود با چند نفر مأمور نظمیه بدون خونریزی این کار بهراحتی میتوانست صورت گیرد. چنانکه بعد از خلع محمدعلی شاه از سلطنت و حاکمیت فراماسونها و داشناکسوتیون به دستور یفرم داودیان رئیس وقت نظمیه چند نفر مأمور نظمیه در مجلس را تخته کرده و انحلال آن را اعلام کردند.
گذشته از اینها اگر آماج محمدعلی شاه براه انداختن جنگ و خونریزی میبود میتوانست از فاصله دور سنگر تروریستها را با توپ گلولهباران کند، بدون آنکه به نیروهای دولتی کوچکترین آسیبی برسد.
حقیقت آنست که دربارهٔ تاریخ معاصر و جنبش قلابی مشروطه حقیقت ناگفته و دروغ زیاد گفته شده بسیار است. دروغ به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه برای نمونه آورده شد تا نشان داده شود که بخشی از طیف آزربايجانچی گفتمان جنبش ملی تورک در فقدان توانایی تولید معنا به ناچار دروغهای گفتمان پان.ایرانیستی و کمونیستی را برای خالی نبودن عریضه تکرار میکنند.
قادر کیانی
**تحلیل گفتمانی جنبش ملی تورک
قسمت چهارم**
در سه قسمت قبل بصورت فشرده نظریه «گفتمان» را توضیح دادیم. در این قسمت به تصویر جنبش ملی تورک در آیینه نظریه گفتمان خواهیم پرداخت.
آوردیم که گفتمانها غیریتسازی میکنند. «غیر» در قبال گفتمان نقشی دوگانه دارد. از یک سو عامل خلق و انسجام گفتمان است و از سوی دیگر در پی متلاشی کردن آن است. گفتمان پانایرانیسم با سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانیاش به عنوان «غیر» و «دیگری» گفتمان جنبش ملی تورک عامل خلق و انسجام آن است و در عین حال بسان دشمن خونین در پی متلاشی کردن آن است.
گفتمان جنبش ملی تورک در افشاء و شناساندن چهره نژادپرستانه و ضد دمکراتیک «غیر» خود با همه محدودیت امکانات خویش گام های درخور و شایسته برداشته است. اما در چند سال اخیر ذرهبین به دست «غیر» را نه در بیرون و در شمایل پانایرانیسم، بلکه در درون ردیابی میکند.
طیف آزربايجانچی طیف تورکائلی را «غیر» خود قلمداد میکند و همینطور طیف تورکائلی طیف آزربايجانچی را «غیر» ارزیابی میکند. اما در حقیقت امر این دو طیف «غیر» و «دیگری» هم نیستند. این هر دو به گفتمان جنبش ملی تورک تعلق دارند.
تفاوت این دو طیف در استفاده از دو منبع متفاوت که قدرت هویتزائی و انسجامدهندگی دارند است. طیف تورکائلی منبع با قدرت هویتزائی زبان (فرهنگ) را بهترین انسجامدهنده تورکهای ایران یافته است؛ در مقابل، طیف آزربايجانچی منبع با قدرت هویتزائی مکان (سرزمین) را بهترین عامل انسجام میداند.
صد البته دایره شمول منبع هویتزای سرزمین طیف آزربايجانچی نسبت به دایره شمول منبع هویتزای زبان طیف تورکائلی محدودتر است. به بیان سادهتر، طیف تورکائلی در تلاش برای رهایی از سلطه پانایرانیستی همهٔ تورکهای ایران است و طیف آزربايجانچی رهایی تورکهای آزربايجان را از سلطه پانایرانیستی آماج خویش قرار داده است. پس میتوان نتیجه گرفت که این دو نمیتوانند «غیر» و «دیگری» هم باشند.
البته طیف آزربايجانچی جستجوی «غیر» و «دیگری» در درون را در همینجا خاتمه نمیدهد. این طیف به چندین گروه تقسیم شدهاند که به همدیگر به چشم غیر و دیگری نگاه میکنند و همدیگر را جریان موازی و عامل پانایرانیستی میدانند و خود را معیار فعال جنبش ملی تورک به تصویر میکشند. هر کس با ما نیست بر ماست و عامل پانایرانیستی و «غیر» میباشد. پس باید کوبیده شود.
البته این بدان معنا نیست که منکر شد که «غیر» در لباس خودی برای ورود به درون گفتمان به منظور ایراد ضربه از درون و متلاشی کردن آن در تلاش نیست.
از «غیریتسازی» گفتمان بگذریم و به قاعده برجستهسازی و حاشیهرانی گفتمان در جنبش ملی تورک بپردازیم. هزاران فعال و گویشگر گفتمان جنبش ملی تورک برای برجستهسازی معنای ایران کشور کثیرالمله یا کثیرالقوم و حاشیهرانی معانی پانایرانیستی ایران مساوی است با فارس بدون کوچکترین چشمداشتی و از طرق گوناگون (سیاست، ادبیات، تاریخ، هنر و ...) در تلاش بوده، هستند و خواهند بود.
اما عدهٔ اندکی هم هستند که خود را برجستهسازی و رقبا را حاشیهرانی و بایکوت میکنند. این دانشجو مخالف تلاش برای کسب شهرت نیست. (هرچند خود در پی آن نیستم) تلاش برای کسب شهرت با تکیه بر توانایی خود فرد هیچ ایرادی ندارد. آنچه مذموم است و در جنبش ملی تورک به معضل تبدیل شده است، استفاده ابزاری از دیگران در راستای رسیدن به شهرت است.
این عدهٔ معدود جنبش ملی تورک را برای خود طعمه حساب میکنند تا با بلعیدن آن بزرگ شوند یا بسان نردبان از پلههای آن بالا روند. هر آن به خودتبلیغی و برجستهسازی خود مشغول هستند. یکی فوق لیسانس ادبیات فارسی خود را دکتری کرده است؛ آن دیگری خود را بدون ارائه حکم کار گزینی استاد اخراجی دانشگاه تبلیغ میکند. البته گهگاهی هم در خودتبلیغی و برجستهسازی خویش و حاشیهرانی رقبا با سخیفترین ادبیات و رذیلترین شیوهها به روی هم چنگ میاندازند.
قادر کیانی
تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی چگونه به چالش کشیده میشود
قسمت دوم
سوال نهم، آخوند خراسانی از علمای طراز اول شیعه در تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی همراه با چند نفر دیگر به عنوان مشروطهچی و آزادیخواه مقام بس رفیعی دارد. وی سید حسن تقیزاده را طی فتوایی بدلیل تفاوت اندیشه و موضع «تکفیر» کرد. به بیان ساده، اسباب معنوی و ذهنی حذف فیزیکی وی را فراهم کرد. این درست است که تقیزاده فراماسون مزدور با جیره و مواجب استعمارگران نقش مخرب در تاریخ معاصر داشته است اما این دلیل نمیشود که انسان آزادیخواه از پی حذف فیزیکی مخالف خویش باشد. تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی عمل «تکفیر» تقیزاده توسط آخوند خراسانی را با کدامین موازین آزادیخواهی میتواند توضیح دهد؟
سوال دهم، سید حسن تقیزاده و حیدر عمواوغلی نیز بسان آخوند خراسانی در تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی مقام رفیعی دارند. این دو نفر طرح ترور آیتالله سید عبدالله بهبهانی ریختند و بوسیلۀ سه نفر از همفکران خویش به مورد اجرا گذاشتند. بهبهانی رئیس فراکسیون اعتدالیون در دارالشورا بود و مخالف و رقیب فراکسیون اجتماعیون عامیون که بیرون از مجلس گردانندۀ اصلی آن حیدر عمواوغلی بود. انسان آزادیخواه نه تنها مخالف و رقیب خویش را نباید ترور کند بلکه باید با وی به رقابت بپردازد. تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی این اقدام ضد آزادیخواهی را چگونه توجیه و توضیح میدهد؟
سوال یازدهم، تقیزاده بعد از ترور بهبهانی از کشور فرار کرد. در آلمان مشغول انتشار نشریۀ «کاوه» شد. شعار نشریۀ کاوه به همراه دیگر نشریات پانایرانیستی «یک دولت، یک ملت، یک بیرق، یک زبان» بود. این شعار بدان معنا بود که تنوع فرهنگی و زبانی در ایران باید از بین برود. تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی یکسانسازی فرهنگی و زبانی را با کدامین موازین آزادیخواهی میتواند توضیح دهد؟
سوال دوازدهم، تقیزاده در شمارۀ نهم نشریۀ کاوه «استبداد منور» را حکومت مناسب برای ایران میداند. آیا از انسان مشروطهچی و آزادیخواه پذیرفتنی است که توجیهگر حکومت «استبداد منور» باشد؟ تاریخنگاری پانایرانیستی و کمونیستی این مورد را چگونه توضیح میدهد؟
قادر کیانی
@ghaderkiani
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago