حالا وقتی به معدن۱* می رسم

درحوالی درختان توت

تو دیگر نیستی

که به استقبالم بیایی

دستم را بگیری

و به روشن ترین نقطه ی جهان ببری

تو دیگر نیستی

که همسایه ها

آمدنم را به تو چشم روشنی بگویند

تو دیگر نیستی

و سماورت سالهاست که خاموش است

و کوچه

غمگین ترین جای جهان

و من وقتی به معدن می‌رسم

به روزگاری فکر می‌کنم

که تو بودی

خانه بود

خنده بود

و با تو

بهار

بهار بود

۱)نام روستایی در سرخس

موسی عصمتی

لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی ?
https://t.me/braillehayenagozir

فرهنگ جغرافیای تاریخی ترکمنستان
نوشته: مهدی سیدی
انتشارات بین المللی الهدی، ۱۳۸۳ خورشیدی
با حمایت رایزن فرهنگی ج.ا ایران در عشق آباد
https://t.me/sarakhsgram

فرهنگ جغرافیای تاریخی ترکمنستان
نوشته: مهدی سیدی
انتشارات بین المللی الهدی، ۱۳۸۳ خورشیدی
با حمایت رایزن فرهنگی ج.ا ایران در عشق آباد
https://t.me/sarakhsgram

‍ ‍ *?نمونه‌هایی از شاهنامه خوانی بزرگان. مرتبط با رویداد چلّه ی شهنامه.
در شب چلّه ی امسال، در جمع خانواده، سفره ی چلّه را با شاهنامه کامل کنید و از شاهنامه خوانی پای سفره فیلم بگیرید. یا عکسی از سفره ی چلّه ی شاهنامه ای تان بگیرید و در این پویش و مسابقه شرکت کنید. شرایط شرکت در مسابقه را پیش تر در همین صفحه شرح داده ایم.
۱۰۰ میلیون ریال جایزه نخست/ ۵۰ میلیون ریال جایزه دوم/ ۳۰ میلیون ریال جایزه سوم/ ۳۰ میلیون ریال جایزه عکس برگزیده و علاوه بر این جوایز 10 جایزه 10 میلیون ریالی به 10 نفر از شرکت کنندگان در دو بخش به قید قرعه پیشکش خواهد شد.*

در پویش شاهنامه خوانی:
هدفِ این پویش این است که در شبِ چلّه همه‌ی خانواده گِردهم آیند، یک یا چند نفر شاهنامه بخوانند و دیگران گوش فرادهند و بیاموزند. خواهشمندیم از این شاهنامه خوانی فیلم بگیرید و برای ما بفرستید.
(ویدئو بصورت افقی و با دقت معمول باشد تا حجم فایل زیاد نشود.) بهتر است ابیات از فرازهای حکمت، اندرز یا نیایش در شاهنامه گزینش شود. - ابیاتِ گزینش شده کمتر از 5 و بیشتر از 15 بیت نباشد. - جز معرّفی خوانِشگر، نکاتِ غیرِ خوانش در ویدئو نباشد. - از برخوانی امتیاز نیست و خوانِش، بهتر است از روی کتاب باشد. - مردان، زنان، کودکان و بزرگسالان همه می‌توانند در این مسابقه شرکت کنند.
- شایسته است از نسخه‌های معتبر شاهنامه استفاده شود.
- جستجو در اینترنت ممکن است همراه با خطا باشد. ابیات پیوسته و نادرست در فضای مجازی بسیارند که در شاهنامه نیستند.
در بخش عکاسی از سفره شب چلّه:
- از سفره‌ی شب چلّه‌ی خود که شاهنامه در آن باشد عکس بگیرید و بفرستید. - هرگونه تجمّل گرایی از اهداف این جشنواره دور است. - عکاسی می تواند با موبایل انجام شود.
گاه شمار:
انتشار فراخوان 8 آذرماه 1403 / شاهنامه خوانی ها شب چلّه 1403 / ارسال عکس و فیلم تا 13 دیماه و اعلام نتایج تا 25 دیماه
برای شرکت در این پویش کافی است که ویدئو یا عکس خود را همراه با نام و نام خانوادگی، سن و شماره‌ی تماس به شماره 1501 488 0936 یا شماره 0915 801 8619
بوسیله اپلیکیشن ایتا یا تلگرام ارسال فرمایید.

#شکوه_شاهنامه #شاهنامه #شاهنامه_خوانی #چله_شهنامه #فردوسی
??????
? موسسه فرهنگی و هنری شکوه‌شاهنامه
@Shokooheshahnameh

? سروده زیبای استاد شهریار در واکنش به شکست فرقه پیشه‌وری در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و فرار مزدوران به شوروی (روز نجات آذربایجان):

هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان می‌رود
آن نمک نشناس، بشکسته نمکدان می‌رود

گرچه بام و در به سر کوبید صاحب خانه را
خانه آبادان، که جغد از بوم ویران می‌رود

از حریم بوستان باد خزانی بسته باد
با سپاه اجنبی از خاک ایران می‌رود

خاتم جم گو به وقت آصف دوران قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان می‌رود

بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان می‌رود

دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر باز گردد چون پشیمان می‌رود

شرّ آن کوبنده چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل این کوبنده سندان میرود

https://t.me/sarakhsgram

خیابانی برهنه که از پودر زغال سرمه کشیده بود ،
زیر تازیانه‌های زمستان ،
چونان ماری فسرده می‌نمود

مردی که شانه‌هایش تکیده بود
کنار چمدانی از آنچه باقیان سرفه کرده بودند ،
سفره‌دار بود
دندان‌هایش به‌سختی همراهی‌اش می‌کردند
تنش لرزان بود و قلبش هراسان
می جَوید آروغ‌های سیرانِ در بسترهایِ گرم خفته را

در آن سرما هیچ ککی نبود تا بگزد
هیچ عاطفه‌ای نبود تا گرمی بخشد
و هرچه بود زمهریر خشن برف بود .

در دل مرد یک دنیا حرف اندوخته شده بود
اما کجا گوشی که بشنود صدای ضربان کم رمق اما دردناک خون‌های دلش را ؟
بی‌مهری‌ها را همچنان می‌جَوید
دندان‌هایش تنبک می‌نواختند
دم بر نمی‌آورد
لقمه‌ها را با ناتوانی همراه سالادی از اندوه قورت می‌داد
مرگ‌ را بیشتر از غذا می‌بلعید
به مردن نیاز بیشتری داشت

صبح که سر زده بود ، غروبش فرا رسیده بود ،
زیر تابش نیم‌سوز خورشید !
خورشیدی که نفسش از جای گرمی بر می‌خاست .
مرد به صورت افتاده بود
تا صورتش سرخ بماند
و چشم در چشم خورشید نشود!

??????
#علیرضا_دلارامی_مهریار
دی ماه ۹۷
پ.ن : شاهد چنین منظره‌ای بودم متاسفانه !?

https://t.me/Mehreyar400

سفرنامه‌ی اصفهان قسمت ۱ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۲ دقیقه ایستگاه راه‌آهن مشهد را بدرود گفتیم به مقصد اصفهان آن روز هوا خنک و دلنشین بود ، احساس گرمی نمی‌کردیم اما ضربان قلب‌ها بالا رفته بود چون قرار بود از یک شهر تاریخی و زیبا با آثار باستانی فراوان این‌بار…

"اندر هوای داغ سرخس"

چه تنوری شده گرمای سرخس
می کُشد جمله نفس های سرخس

به ستوه  آمده اند پیر و جوان
که بر ایشان شده کم، نای و توان

پای خود را به خیابان ننهند
یا که در وقت ضرورت بجهند

مددی، بارخدایا ، برهان
یا که جان را به زمستان برسان

پخته گشتیم ز گرمای تموز
جان به لب ،ما ز عطشهای تموز

قیمت برق فزون گشته عزیز
جانِ عمری که به آن بسته عزیز

جانِ ما سایه  درختان بشود
دلِ ما شاد و گلستان بشود

✍ کیان سیستانی مطلق
31خرداد 1403 سرخس

https://t.me/sarakhsgram