- من متاسفم‌. + برای چی؟ - برای اینکه آدم های درست زندگیم رو تو موقعیت های اشتباهی ملاقات کردم. + دیر نیست؟ - برای برگشتشون آره برای معذرت خواستن نه. + درستش میکنه؟ - نه...اما شاید حماقت هام رو کمی کمرنگ تر نشون داد. - هیونگ. + بله خرگوش؟ - میدونی تمام اون…

- من متاسفم‌.
+ برای چی؟
- برای اینکه آدم های درست زندگیم رو تو موقعیت های اشتباهی ملاقات کردم.
+ دیر نیست؟
- برای برگشتشون آره برای معذرت خواستن نه.
+ درستش میکنه؟
- نه...اما شاید حماقت هام رو کمی کمرنگ تر نشون داد.
- هیونگ.
+ بله خرگوش؟
- میدونی تمام اون کلماتی که برای من و عشق رفتت نوشتی رو بارها میخونم. اگه الان با تمام حماقت هام و سرکشی هام انسان خوبی موندم بخاطر توئه.
+ من؟
- میدونم بدت میاد بهت بگم هیونگ اما... تو واقعا هیونگ خوبی برام بودی. درکم کردی،تا جایی که میشد تحملم کردی و با رفتنت بهم نشون دادی از کجا دارم ضربه میخورم.
+ توهم برای همین ترکش کردی؟
- نه هیونگ. من ترکش کردم که خودم صدمه نبینم. انسان خودخواهیم میدونی که.
+ این صفتت به من رفته.
- شاید ندونی عشق اول زندگیم. شاید ندونی اما هر صفتی که دارم ته مزه تورو میده.
+ مگه به اون اعتراف نکردی دوستش داری...چرا بازهم به من ابرازش میکنی؟
- تو فرد خاصی برای من هستی هیونگ. نه چون عشق اول و قهرمان زندگیم بودی. بلکه شبیه یه رویایی. تو بین مرگ هایی که میبینم و با زندگی حقیقیم مخلوط میشن قشنگ ترین رویایی بودی که داشتم، حتی اگه خودم با بچگی و خامیم خرابش کرده باشم.
+ ناراحتی از دستم دادی؟
- هستم اما اذیت کننده نیست.
+ دلت برام تنگ شده؟
- انقدر که لباس هایی که توی روز تولدم بهم دادی رو بو کنم و لعنت بفرستم چرا نمیتونن عطر تنت رو همونقدر قوی نگه دارن.
+ بهت گفته بودم عطر ها پر میکشن.
- اما بهم نگفتی توهم پرمیکشی.
+ معذرت نمیخوام براش خرگوش.
- میدونم هیونگ. ولی بزار یه روز ملاقاتت کنم.
+ چرا؟
- که بجای توهمت از خودت معذرت بخوام.

تو پادشاه باش و بزار من سرزمینت باشم.

تو بی رنگ باش و بذار من رنگت کنم

و به اشتباه روحش در جسم فانی حبس شده بود.

توهم یک روز ترکم میکنی قاصدک...درست وقتی که نفس هام رو حبس کردم تا فوت نشی و بری.