هفت اقلیمای هنر

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago

1 year, 10 months ago

[...انسان معاصر اسطوره‌ها را عقلانی کرده‌است، اما نتوانسته آن‌ها را نابود کند.
بسیاری از حقایق علمی ما، همچنان‌که اکثریت مفاهیم اخلاقی، سیاسی و‌فلسفی ما، صرفاً راه‌های تازه‌ای برای بیان گرایش‌هایی هستند که بیشتر در صورت اسطوره‌ها مجسم می‌شدند. زبان عقلانی امروزین به زحمت می‌تواند اسطوره‌های کهن را پشت خود پنهان کند.‌..]

ـــــــــــــــــــــ

«دیالکتیک تنهایی»
#اکتاویو_پاز
ترجمهٔ خشایار دیهیمی، تهران، نشر لوح‌فکر، ۱۳۸۱، چاپ اول، صص ۴۸_۴۹.

1 year, 10 months ago

قطعه بسیار زیبا و محزون « پیانوی پاییز» | آهنگساز و نوازنده: پل موریه | آلبوم: " احساسات"(۱۹۹۳) | سبک: کلاسیک، نیو ایج

1 year, 10 months ago

چشم تا کار می‌کرد
هوش پاییز بود.
ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ،
چشم‌هایی شبیه حیای مشبک،
پلک‌های مردد
مثل انگشت‌های پریشان خواب مسافر !
زیر بیداری بیدهای لب رود
انس
مثل یک مشت خاکستر محرمانه
روی گرمای ادراک پاشیده می‌شد.
فکر
آهسته بود.
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت حکایت بخواند.
در کجاهای پاییزهایی که خواهند آمد
یک دهان مشجر
از سفرهای خوب
حرف خواهد زد؟

سهراب سپهری

1 year, 10 months ago

سی سال پیش در موزه‌ هنر متروپولیتن با دوستی جلوی نقاشی راهرویی در تیمارستان ونگوگ ایستاده بودیم. بدون این که نگاهم را از تابلو بردارم گفتم تو را یاد کی می‌اندازه؟ و او در کمتر از دو ثانیه جواب داد کافکا. شاید دوستم آنقدر مرا می‌شناخت که بتواند تا حدودی فکرم را بخواند، اما این را هم حس کرده بود که یک خصلتِ کافکایی در تابلو هست، انگار چیزی مرتبط با آن راهروی معوجِ عمیقِ نقش‌بسته با خطوط قهوه‌ای و سبز و زرد که مردی تنها در آن دارد به سمت چپ می‌پیچد، تنهایی و بهت توأمان را تداعی می‌کند.
@hafteghlimayhonar

[فقط روزهایی که می‌نویسم |آرتور کریستال]

1 year, 10 months ago

خانه‌ام ابری‌ست
#نیما_یوشیج
#کامکارها

1 year, 10 months ago

«خانه‌ام ابری ا‌ست»

خانه‌ام ابری ا‌ست
یک‌سره روی زمین ابری‌ است با آن.

از فراز گردنه، خرد و خراب و مست
باد می پیچد
یک‌سره دنیا خراب از او است
و حواس من.
آی نی‌زن! که تو را آوای نی برده‌ است دور از ره، کجایی؟

خانه‌ام ابری‌ است اما
ابر بارانش گرفته ا‌ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتاب
می‌بَرم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره، نی‌زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندرپیش.

١٣٣٢

ـــــــــــــــــــــ

#نیما_یوشیج. دفترهای نیما: مجموعه‌اشعار نیما یوشیج. «ماخ‌اولا». به‌کوشش، تصحیح و تطبیق #شراگیم_یوشیج. تهران: رشدیه، ١٣٩٧، چ ١، ص ۴٩.

1 year, 10 months ago

و من دوباره تو را کُشتم
که باز پیش خودم باشی
فقط میان همین خانه
فقط میان همین دفتر

و بعد یک شب پاییزی
زنی دوباره مرا زایید
جنين لاغر من افتاد
کنار نعش تو در بستر

تو مُرده بودی و چشمانت
شبیه مرگ دو تا دریا
تو مُرده بودی و دستانت
شبیه مرگ دو تا کفتر

و بعد پیش تو افتادم
کفن شکوه غریبی داشت
هنوز بوی کمی شب بو
هنوز طعم کمی شبدر

سپیده می‌زد و سرهامان
کبود می‌شد و می‌لرزید
سر من و تو گره می‌خورد
میانِ خاک به یکدیگر ...

#حامد_ابراهیم‌_پور
#دروغ‌_های_مقدس

1 year, 10 months ago

blues
gary_moore

1 year, 11 months ago

ـــ ویژگی غریبی که تقریرهای مشهور رولان بارت و سوزان سانتاگ را دربارهٔ عکاسی به هم پیوند می‌زند این است که هر دو بر خصلت غیر پروستیِ این مدیوم انگشت می‌گذارند. دو روایت از ادعای واحد در رسالهٔ «اتاق روشن» و «درباره عکاسی» ارائه می‌شود، این ادعا که ماهیت عکاسی اجازه نمی‌دهد عکس برای بیننده تجربه‌ای را که برای بازیابی آنچه با گذر زمان از دست رفته لازم است فراهم سازد. و شگفت اینکه در اقتباس سینمایی رائول روئیز از رمان پروست، فیلم «زمان بازیافته» (1999)، کارگردان از عکس‌ها برای به حرکت درآوردنِ جهان رمان استفاده می‌کند. آیا صحنه آغازین فیلم که نویسنده را در حال تورق و مرور عکس‌های آدم‌هایی که می‌شناخته نشان می‌دهد صرفا تلاشی است برای نمایش عادت مشهور پروست به جمع آوری عکس‌هایی از الگوهای زنده و واقعی شخصیت‌های رمانش؟ شاید هم روئیز می‌کوشد سازوکار یادآوری و تجدید خاطرات را در نگاه کردن به عکس‌ها بازنمایی کند؟

دربارهٔ رابطهٔ دوپهلوی پروست و رمانش با عکاسی مطالب و مستندات بسیاری به دست داریم. ربکا کامی می‌نویسد «در انتهای رمان کل جهان به صورت نوعی عکس درآمده است». کایا سیلورمن که از زاویه‌ای دیگر به این موضوع نگریسته بتازگی از تعبیر «معجزه تشابه» یا «اعجاز قیاس»، توصیف پروست از تجدید خاطرات گذشته، برای عنوان کتاب خود استفاده کرده است که کوششی است برای بازتعریف استلزام‌های عکاسی برای وجودشناسی. بدین قرار پروست و عکاسی را می‌توان همچون ارجاعی سلبی یا ایجابی برای توضیح همدیگر به کار برد.

▫️Time Regained, 1999
▫️Dir. Raoul Ruiz

1 year, 11 months ago

تارهای بی‌کوک و
کمانِ بادِ ولنگار
باران را
گو بی‌آهنگ ببار!
غبارآلوده، از جهان
تصویری باژگونه در آبگینه‌ی بی‌قرار
باران را
گو بی‌مقصود ببار!
لبخندِ بی‌صدای صد هزار حباب
در فرار
باران را
گو به ریشخند ببار!
چون تارها کشیده و کمانکشِ باد آزموده‌تر شود
و نجوای بی‌کوک به ملال انجامد،
باران را رها کن و
خاک را بگذار
تا با همه گلویش
سبز بخواند
باران را اکنون
گو بازیگوشانه ببار!

#احمد_شاملو

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago