یادداشت من راجع به مرحوم محمود حکیمی

در باره استاد محمود حکیمی
در مراسم تشییع پیکر مرحوم محمود حکیمی که در ماه گذشته، در محوطه مقابل تالار وحدت برگزار شد، از نگارنده نیز دعوت شد تا دقایقی در باره ایشان صحبت کنم.
آنجا عرض کردم: البته تفکر، مشی و جهت‌گیری آقای محمود حکیمی با امثال بنده فرق داشت. اما اگر قرار باشد برای ادبیات اسلامی کودک و نوجوان کشور، پدری قائل شویم، بی‌هیچ‌تردید، آن پدر، استاد محمود حکیمی خواهد بود.
همه کسانی که پس از او پا در این وادی گذاشتند، چه بدانند و چه ندانند، و چه بخواهند و چه نخواهند، متاثر، ملهم یا به حال، وامدار این مرد هستند.
او راهی نرفته را رفت، و برای نویسندگان بعدی کوبید و هموار کرد.
برخی از نویسندگانی که پس از او این راه را ادامه دادند، ممکن است در این مسیر، از وی پیش افتاده باشند، اما این موضوع نمی‌تواند کمترین خللی به فضل پیشکسوتی او در این زمینه وارد کند. چه، اصولا فضل پیشکسوتی، قابل رقابت و خدشه نیست.
در دوران غربت اسلام و ادبیات اسلامی در زمان پیش از انقلاب، در حالی که به وسیله جریانهای شرق و غرب‌زده، به ضرب و زور تبلیغات دروغین، کوشیده می‌شد از افراد وابسته به این جریان‌ها چهره‌سازی شود، و این چهره‌ها به جامعه تحمیل شوند، محمود حکیمی، بی‌بهره‌مندی از هیچ‌یک از این‌امکانات، با انتشار کتابهایی با گرافیک، صفحه‌آرایی و طرح جلد ساده و حتی بعضا ضعیف، توسط ناشرانی گمنام و دارای توزیع ابتدائی منتشر کرد، که به چاپهای متعدد، با شمارگان‌های فوق‌العاده، چاپ رسیدند. به‌طوری که در طاقچه اتاق بسیاری از خانه‌های گلین دورترین روستاها و شهرستانهای ایران، در کنار قرآن و مفاتیح، یک یا چند کتاب از او نیز قرار داشت.
آثار و شیوه نگارش داستان‌های او به قدری در میان توده مردم مسلمان و خانواده‌های مذهبی نفوذ کرده و به سلیقه ادبی آنان شکل داده بود، که آنان از نویسندگان نسل بعد نیز خواهان نگارش آثاری به سبک و سیاق وی بودند. به‌گونه‌ای که در دوران پس از پیروزی انقلاب، برخی از شاعران و نویسندگان منتسب به جریان ادبی اسلامی کشور، یکی از وظایف(!) مهم خود را "محمود حکیمی زدایی از ادبیات اسلامی کودک و نوجوان" کشور تلقی کردند، و به هر اجتماع ادبی که دعوت می‌شدند، به انجام این وظیفه مهم(!) می‌پرداختند.
من البته در این جریان شرکت نکردم. به عکس، به نمایندگی از دست‌اندرکاران ادبیات جدید اسلامی کودک و نوجوان، حداقل در سه برهه مهم، به او ادای دین کردم.
نخست در سال ۱۳۵۹ بود، که به دعوت مُصرّانه استاد، به صورت مامور به خدمت، به دفتر انتشارات کمک‌ آموزشی وزارت آموزش و پرورش(مجلات پیک سابق) رفتم، و سردبیری #مجله_دانش‌آموز و نظارت بر مجله رشد نوجوان را به عهده گرفتم. (سالها پیش، تفصیل این خاطره را، در جایی دیگر، بیان کرده‌ام.)
دیگر، در اواخر دهه ۱۳۶۰، یعنی زمانی بود که ایشان در حاشیه قرار گرفته و منزوی شده بود. در این زمان، در مقام دبیر #جشنواره_کتاب_کودک‌و‌نوجوان_کانون_پرورش_فکری_کودکان‌ونوجوانان، از وی به عنوان #نویسنده_پیشکسوت ادبیات کودک‌ونوجوان، تقدیر ویژه به عمل آوردم.
آخری نیز در سال ۱۳۷۰، در مقام سردبیری مجله #سوره_نوجوانان، بخش اصلی یک شماره از این مجله را به معرفی ایشان و آثارش، "از نگاه خودش و دیگران" اختصاص دادم.
ضمن اینکه برای یادنامه‌ای که در اوایل دهه ۱۳۹۰ توسط #خانه_ادبیات_داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد، نگارنده نیز در باره‌ استاد، مطلبی نوشت. (این مطلب را در واقع، در دوران پیش از پیروزی انقلاب و شاید اوایل پس از پیروزی انقلاب نوشته بودم، و در همان ابتدای ملاقات آقای حکیمی و همکاری با مشارالیه در سال ۱۳۵۹، به ایشان دادم. خواند، و تشکر کرد. با آنکه متنی انتقادی و بی‌تعارف بود، نه ناراحت شد و نه جوابی به آن داد یا نقدی بر آن وارد کرد.)
فایل ضمیمه، حاوی همان متن نقدواره نگارنده بر آثار آن مرحوم است.

@mrsarshar_rahgozar

👇👇👇

🔷جایزه‌های ادبی دولتی تعطیل شوند

🔸محمدرضا سرشار در ارزیابی فعالیت‌های فرهنگی در سالی که گذشت خواهان تعطیلی جایزه‌های ادبی دولتی شد.

این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: سال‌هاست جوایز ادبی دولتی همچون کتاب سال، جلال آل احمد و... که همه با بودجه بیت‌المال راه‌اندازی و اداره می‌شوند شکل گرفته‌اند. به نظر می‌رسد فرهنگ وقتی دست دولت‌ها می‌افتد دچار نوسان‌هایی می‌شود و به سمت و سوی گرایش‌های سیاسی جناح پیروز کشیده می‌شود، که این به ضرر فرهنگ کشور است.

او در ادامه گفت: در چنین وضعیتی فرهنگ آسیب‌پذیر می‌شود. متاسفانه کتاب‌های درسی ما هم دچار این وضعیت شده به‌ویژه آن بخش‌هایی که مربوط به علوم انسانی است. هر مملکتی اگر بخواهد هر چهار یا هشت سال یک‌بار سیاست‌های فرهنگی‌اش طبق سلیقه جناح حاکم تغییر کند آسیب‌پذیر خواهد بود.

سرشار تاکید کرد: اگر بخواهیم مملکت را از نظر فرهنگی به وضعیتی باثبات برسانیم باید سیاست‌های فرهنگی را از دست دولت بیرون بیاوریم و آن را به نهاد مقام معظم رهبری وابسته کنیم. در این صورت نه تنها سیاست‌های کلان فرهنگی با تغییر دولت‌ها دچار نوسان نمی‌شود بلکه منافع گروه حاکم بر منافع ملی ارجحیت پیدا نمی‌کند.

او در ادامه افزود: همچنان که این اتفاق خوب درباره سیاست‌گذاری‌های رادیو و تلویزیون افتاده است و ما با تغییر دولت‌ها شاهد نوسان در این دستگاه دولتی نبوده و نیستیم. اما اگر تعیین سیاست‌های کلان فرهنگی همچنان در دست دولت‌ها باشد، بهتر است همه جوایز دولتی تعطیل شود تا اولا شاهد هدر رفتن پول بیت‌المال نباشیم و ثانیا زمینه سوء‌استفاده جناح‌ها از چنین جوایزی برطرف شود.

محمدرضا سرشار تاکید کرد: اگر امثال من نسبت به این موضوع حساسیت نشان می‌دهند، به این دلیل است که اهمال‌کاری‌ها به نام نظام تمام می‌شود؛ در حالی‌که نظام در این میان نقشی ندارد. از سوی دیگر هزینه‌ چنین جوایزی از بیت‌المال صرف می‌شود وگرنه نسبت به جوایز خصوصی حساسیتی نیست.

(گفتگوی فوق، نخستین بار، چندسال پیش انجام و منتشر شد. اما به نظر می‌رسد انتشار آن در هر سال، همزمان با برگزاری جایزه جلال آل احمد، خالی از فایده نباشد.
برخی حرفها را باید در فواصل مناسب، آنقدر تکرار کرد، تا شاید روزی گوشی شنوا برای خود بیابد.)
@mrsarshar_rahgozar

رابطه کشف عورت برخی زنان، و اختلال روانی!

باید به خودمان تبریک بگوییم که با این سرعت حیرت‌انگیز، در کمتر از سه سال، از بدحجابی به کشف حجاب، و اخیرا به کشف عورت زنان در ملا عام رسیده‌ایم!
با این حساب، به لطف برپاکنندگان و طرفداران خیزش ززآ و مجلس و قوه قضائیه‌ی منفعل و دولت مدافع این خیزش شیطانی، فاصله دهشتناک تمدنی(!) ما با جوامع غربی و غرب‌زده، با سرعتی باورنکردنی پر شده است، و اکنون می‌توانیم مفتخر باشیم که از این نظر نه فقط چیزی از جوامع کافر و مشرک غربی کم نداریم، که در حال سبقت گرفتن از آنان نیز هستیم!

علی‌ایّ‌حال...! نوشته بودند، زنی که اخیرا در دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در ملا عام، خود را عریان کرده است، اختلال روانی دارد.
گفتم: مردان زیادی هم هستند که اختلال روانی از این نوع مورد ادعا دارند. اما نمی‌شنویم که آنها در ملا عام کشف عورت کنند.
مکثی کرد و بعد گفت: برای اینکه مردها جاذبه ظاهری جسمی و جنسی ندارند.
گفتم: آهان...! از این نظر...؟!
پس تصمیم این زن و همسنخانش، یک تصمیم کاملا عاقلانه(!) و البته حسابگرانه بوده است! در این صورت، مضحکه‌ی نخ‌نما و تکراری اختلال و فشار روانی، جز بهانه‌ای برای مماشات با امثال این زن بی‌پروا، و رهایی‌ او از مجازات قانونی مترتب بر عمل شیطانی‌اش نیست.
و اندیشیدم: "شاید هم زیاد نباید سخت گرفت! پس رافت اسلامی مسئولان قضائی نظام، کجا باید تجلی پیدا کند؟!"
@mrsarshar_rahgozar

باسمه تعالی
دیروز دهمین و آخرین جلسه دوره دوم کلاس #آشنایی_با_نقد_ادبی را، در #خانه_کتاب -وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- برگزار کردم؛ و با این ترتیب، این دوره نیز، به پایان رسید.
در این دوره، پس از سه جلسه اول که به بیان برخی مباحث نظری مربوط به این موضوع، از جمله تفاوتهای سه قالب داستانیِ رمانس، داستان کوتاه، داستان بلند و رمان می‌شد، وارد نقد عملیِ تعدادی داستان بلند شدیم. (دوره اول این کلاس، پس از طرح برخی مبانی نظری و آموزش روش‌های عملی نقد داستان، به آشنایی با اشکال شش‌گانه‌ی داستان کوتاه، و نقد تعدادی داستان کوتاه شاخص اختصاص داشت.)
در دوره دوم، هر کتاب داستان، با محوریت یکی از اعضای کلاس نقد می‌شد؛ و من، ضمن بیان نقاط قوت و ضعف نقدهای ارائه شده، برخی مطالب تکمیلی راجع به اثر مورد نقد را بیان می‌کردم.
داستان‌های بلندی که در این دوره نقد شدند عبارت بودند از: ملداش (مهدی کردفیروزجائی)، چهار پر (میثم موسویان)، نوشیدنی کج (سمیرا مختاری)، سلام بر میت (رضا کشمیری) و "مرگ ایوان ایلیچ" (لئو تولستوی).
من مثل همه‌ی کلاس‌های دیگرم، حداکثر سعی خود را در انتقال تجاربم به مخاطبان، به عمل آوردم، و کم‌فروشی هم نکردم. اما این‌که اعضای کلاس، تا چه اندازه از این دوره بهره بردند، دقیقا به قابلیتهای ادبی، میزان و عمق آشنایی قبلی آنان با عناصر داستان، از آموزش‌هایی که پیشتر در این زمینه دیده بودند، و علاقه و پشتکارشان برمی‌گردد.
تا پیش از استقرار دولت شهید رئیسی، من هیچگونه ارتباط آموزشی با خانه کتاب و وزارت ارشاد نداشتم. در دولت ایشان، با پذیرش برگزاری دو دوره مورد اشاره، برای نخستین بار، این همکاری شکل گرفت.
در دولت جدید اما، به چند دلیل، بسیار بعید می‌دانم این همکاری ادامه یابد. خاصه اینکه، لزوم پرداختن به کارهای قلمی بر زمین مانده‌ی خودم، دوری راه و صرف وقت و توان قابل توجه برای آمد و رفت با مترو، و در کل، بی‌میلی عمومی خودم به تدریس و کلاس‌داری، انگیزه‌ای برای این کار برایم باقی نمی‌گذارد.
امیدوارم از این پس، بتوانم با تمرکز بیشتر روی کارهای آموزشی مکتوب، مجموعه #درباره_ادبیات_داستانی خود را، که تا کنون هشت مجلد آن چاپ و منتشر شده است، کامل کنم و به سرانجام برسانم.

صهیونیست ها باز هم به آتش بس دروغین پناه بردند!

هر وقت ایران تصمیم به پاسخ می‌گیرد و می‌خواهد از عزت و حیثیت خود دفاع کند خیلی سریع آمریکا و غرب بحث آتش بس را مطرح می‌کنند و حتی ادعا می‌کنند که در یک قدمی آتش‌بس هستند! صهیونیست جهانی می‌داند که درون کشور ما خائنانی هستند که در چنین مواقعی بحث آتش بس را عَلَم می‌کنند و سعی می‌کنند مانع از ضربه خوردن اسرائیل شوند!

▪️قطعا و بدون شک از امروز تا روز انتخابات آمریکا، جبهه غرب، به دروغ، از قریب الوقوع بودن آتش بس می‌گوید تا حمله ایران را به تاخیر بیندازد.

▪️ ما یک بار به دلیل غفلت یا خیانت عده‌ای، از دشمن فریب خوردیم و به دشمن زمان دادیم که باعث شد "سید حسن نصرالله" را از دست بدهیم. این بار هم اگر فریب بخوریم، ممکن است دچار غضب الهی شویم و خدای ناکرده، بازی برده را، ببازیم.
(بیداری ملت)
@mrsarshar_rahgozar

کدام روز، روز ملی تبریز است؟

♦️ کدام روز، روز ملی تبریز است؟

? کدام جریان مانع از تصویب ۲۹ بهمن (روز تغییر تاریخ از مسیر ستمشاهی و وابستگی و استبداد به نظام ولایت) به عنوان روز ملی تبریز می‌شود؟

? ۱۴ مرداد، روز صدور فرمان تاسیس مجلس فرمایشی توسط شاه نامشروع قاجار چه نسبتی با تبریز دارد؟ و...

باسمه تعالی
انتشار #گردش_علمی_در_جزیره_ماهی

سومین مجلد از مجموعه شانزده مجلدی داستان بلند #شهرزاد_دختر_شرقی، منتشر شد.
این داستان بلند، حاصل نگارش گروهیِ یک جمع حدودا چهارده‌نفره از نویسندگان، به سرپرستی #محمدرضا _سرشار است، و برای گروه سنی کودکان(دوره دبستان) به نگارش درآمده است.
ماجراهای این داستان تخیلی پر فراز و نشیب، در یک جزیره پرت و دورافتاده به نام "جزیره ماهی" می‌گذرد که با توطئه یک فرد غربی به نام جورج و خواهرزاده‌اش، باربا، دهها سال است، در آنجا گرفتار شده‌اند و هیچ‌گونه ارتباطی با جهان خارج ندارند. تا اینکه کشتی تفریحی سفری پیشرفته یک خانواده ایرانی به نام شایان، شامل پدر، مادر، سه فرزند آنها (یک دختر نوجوان به نام شهرزاد، و دو کودک به اسامی مهرزاد و شیرزاد)، در نزدیکی آن جزیره، گرفتار جریانهای الکترومغناطیسی مرموزی شده، غرق می‌شود و ....
"گردش علمی در جزیره ماهی" شامل سه فراز از این داستان بلند، به نام‌های "گردش علمی، شهر بازی طبیعت، راز خورشید و ماه است.
تصاویر چهار رنگ این مجموعه را احسان سلیمانی کشیده، و ناشر آن، انتشارات آستان قدس رضوی(#به‌نشر) است.
نویسندگان این مجلد عبارت‌اند از: فاطمه فدایی، شیرین حمزه، بنت‌الهدی مدیرروستا، معصومه عربخانی.
قابل ذکر است: پیش از این، در سال جاری، مجلدهای ۱، ۲ و ۵ این داستان بلند انتشار یافته بود.
مجلد سوم "شهرزاد، دختر شرقی"، در ۱۰۴ صفحه قطع وزیری کوتاه، با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، به قیمت هشتادهزار تومان انتشار یافته، و شماره تلفن مرکز پخش آن، ۳۷۶۵۲۰۰۸-۰۵۱

سخنان حیرت‌انگیز عروس گرانقدر شهید دکتر اسماعیل هنیه، پس از شهادت فرزندان خردسال، همسر و پدر همسرش.

?بخشی از سلسله "عملیات ویژه" سربازان گمنام امام زمان(عج) علیه رژیم جنایتکار صهیونیستی در سال‌های گذشته

?مثل همیشه یک عده شروع کرده اند به خود تحقیری و زیر سوال بردن قدرت اطلاعاتی و امنیتی کشور.

در اینجا صرفاً چند نمونه از اقدامات اطلاعاتی و ویژه علیه صهیونیست‌ها را نام می‌بریم:
۱.عملیات بوئنوس آیرس، که منجر به نابودی بسیاری از سرپل های موساد(بخوانید نابودی شبکه های اطلاعاتی) و نیروهای سایان شد، و اگر کمی تأخیر نداشت رئیس شین بت نیز هلاک گشته بود.
۲.عملیات آمیا، که منجر به نابودی بسیاری از سرپل های موساد و نیروهای سایان گشت، منابع اسرائیلی اذعان کرده اند در مجموع عملیات بوئنوس آیرس و آمیا نزدیک ۳۰۰ سرپل از دست دادند. و اگر کسی با دکترین موساد آشنا باشد می‌داند که هر سرپل ۲۰‌ جاسوس و سرجاسوس را مدیریت می‌کند.
۳.عملیات بیت لید، منطقه بیت لید حفاظتی ترین منطقه در اسرائیل است که تمام نهادهای اطلاعاتی داخلی اسرائیل و ارتش و پلیس آن به آنجا رصد دارند، و تمام نهادهای آنان در آن منطقه خانه های امنیتی بسیاری دایر کردند، و در طی عملیات بیت لید چنان ضربه ای به آنان وارد شد که رئیس جمهور وقت اسرائیل آن را با حمله ۳۰ جنگنده به اسرائیل برابر دانست.
۴.عملیات نابودی شین بت، در این عملیات تمام معاونت های شین بت و اکثر مدیران آن کشته شدند و ساختمان مرکزی شین بت در اسرائیل نابود و دستگاه اطلاعاتی امنیت داخلی آنها کور و فلج شد، این ضربه در اندازه ای بد بود که اسرائیل برای ترمیم شین بت مجبور به استفاده از دستگاه های اطلاعاتی آمان و موساد جهت جایگزین کردن نیروهای از دست رفته شد.
۵.نابودی هسته مرکزی گروهک های تروریستی‌ مستقر در گرجستان. تمام هسته های مرکزی آنتیفا، گروهک تروریستی الاحوازی، مجاهدین خلق، تشکیلات اطلاعاتی داعش و رئیس آن، احرار الشام، و معاونت متساوای موساد در تفلیس، نابود شد. دقت بفرمایید که متساوا مسئول جمع آوری اطلاعات و ترور هدفمند است و ترور رئیس چنین معاونتی چه ضربه خطرناکی است.
۶.حمله موشکی گسترده به اربیل و کشته شدن معاونت متساوای موساد برای دومین بار در طول تاریخ موساد.
۷.نفوذ عمیق در کابینه رژیم صهیونیستی، به گونه ای که وزیر انرژی اسرائیل سالها برای کشور ما جاسوسی می‌کرد و به کشورمان رفت و آمد داشت و شبکه سازی گسترده ای در بدنه اسرائیل کرد، و اسرائیل چه دیر فهمید که وزیرشان نیروی ما بوده و حجم عظیمی از اطلاعات محرمانه اسرائیل را به ما انتقال داده.
۸.مونیکا آلفرد وایت، بانوی مجاهدی که مسلمان شد، از نیروهای ارشد اطلاعاتی آمریکا بود که به ما جذب شد، و ۱ سال در آمریکا بوده و اطلاعات محرمانه سنگینی از آمریکا به کشور ما منتقل کرد. یک نمونه، اطلاعات از شبکه مشترک اطلاعاتی ناتو و متحدان آسیایی آنان‌+‌اسرائیل است.
۹.در مورد جاسوسی تجهیزاتی و صنعتی نمی‌توان حرف خاصی زد، فقط سر بسته این نکته گفته شود که اطلاعات بخش اعظمی از قدرت دریایی اسرائیل به کشور منتقل شد، که یک نمونه ی عادی آن زیر دریایی دلفین اسرائیل است.
۱۰.شناسایی پایگاه های موشکی اسرائیل و شناسایی تمام خانه های امن در فلسطین اشغالی+کشتن پدر موشکی اسرائیل با صدها ضربه چاقو در هتل امنیتی آنها(پاسخ ما به سیاست هزار ضربه چاقوی موساد)

?اینها فقط بخش کوچکی از اقدامات اطلاعاتی آشکارشده کشورمان هست، و خواستیم تو دهنی محکمی به خود تحقیرها باشد، وگرنه عملیات ۷ اکتبر که ۱۶ سال پروسه آمادگی آن طول کشید و نه آمان به آن پی برد و نه شاباک و موساد، جای خود دارد!

نقل از کانال ایتا: @didebane_enghelab