امشب منم مهمان تو، دستِ من و دامان تو
یا قفل در وا میکنی، یا تا سحر دف میزنم

- مولانا |شعر۹|

همه با یار خوش و من به غم یار خوشم
سخت کاریست ولی من به همین کار خوشم

- عماد خراسانی |شعر۹|

دیریست که از روی دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم

- هوشنگ ابتهاج |شعر۹|

به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

- علیرضا آذر |شعر۹|

چه کسی میفهمد
‏در دلم رازی هست
‏میسپارم آن را
‏به خیال شب و تنهایی خود!

- سهراب سپهری |شعر۹|

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد دیوانه من می‌بینم‌اش

- شهریار |شعر۹|

من که هر شب این حوالی در غزل میبوسمت
جان دل، وقتی که خوابی بوسه را حس میکنی؟

- شیما سهرابی |شعر۹|

دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرماندهٔ شرمندهٔ یک لشگر مغلوب

- فاضل نظری |شعر۹|

نهنگی دید مرگش را ولی دل را به ساحل زد
من از پایان خود آگاهم اما دوستت دارم

- محمد حسین عاملی |شعر۹|

آنقدر زیبا دلم را بر دلش وابسته کرد
یارم انگاری تخصص داشت در پیوند قلب

- مهدی اکبری |شعر۹|