𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 16 hours ago
لب نخند تو را بوسهای مگر بِگُشاید
تویی همای سعادت اگر که پر بگشاید
بیا که تا به دهانت دخیل بوسه ببندم
چنان که از تن خمره؛ خمار سر بگشاید
سیاه مستم و حلقه به گیسوان تو بستم
که عطر روشن شببو به لطف، در بگشاید
که آفتاب بیاید میان صورت گرمت
شراب باشد و رخت از رُخ قمر بگشاید
دو تا پریِ در آواز سبز خود حیران
نشستهاند که چشم تو یک نظر بگشاید
چنان بخند به روی نگفتههای غزلهام
که تا کلاغ ادیبی؛ خبر خبر بگشاید
مرا بچسب و ببوس و بخند و سخت بسوزان
که روح از تن ققنوس شعلهور بگشاید
اصغر کرمشاهی روداب
بند را دور گردنت محکم کن جناب جنین بُکُش خود را
در نخستین دهن کجی به همه، پیش جان آفرین بکش خود را
در جهان دو راهی و ترديد در جهانی که پیش رو داری
تن به بازی نده، خودت باش و با تمام یقین بکش خود را
رنج انسان اولین با هر گام سست تو میشود آغاز
لطف کن لااقل به شخص خودت خوب من را ببین بکش خود را
با نگاهی که به نوک بینیست فکر کن یک گناه آیینیست
برهی ناقلای قربانی در بهشت برین بکش خود را
گور بابای این شیاطین کن، اسب سرکشتری از این، زین کن
پنبه از گوش لاشهات بردار، سیب سرخی بچین؛ بکش خود را
حرف حقی به گوش میآید یک پیام از سروش میآید:
روح سقراط در تنت جاریست شیخ بالا نشین بکش خود را
میشوی آدمی که دل مردهست شکل این زندههای دور و برت
زندگی کن فقط، فدای سرت؛ جان بکن در زمین بکش خود را
اصغر کرمشاهی روداب
🖤غزلخوانی در کنار آرامگاه ابدی استاد محمد علی بهمنی در جمع شاعران عزیز بندر عباس، شاگردان و دوستداران ایشان.
این کفشهای آهنی از ما جلوترند
ابریم و باد پا؛ ولی آنها بروترند
تا ساکنان عرش نشین، توی شهر نو
هر لحظه رو به رنگتر و نو به نوترند
باید که از تو چشم بپوشم، خدای من
با دیدنت دو چشم ترم تابلوترند
عرفان ناب و مستی دلخواه من تویی
موهای تازه گندمیات آبجوترند
ای من فدای آن مدل راه رفتنت
گیسو و باد از تو نصیحت شنوترند
اصغر کرمشاهی روداب
از مرگ برگشتم؛ دل روئین تنم را در بیاور
ای خون سرخ تازهتر ابر شراب آور بیاور
با تو درختی ریشه بسته در رگ و جان وجودم
جانم به تو بستهست، پس دیوانگی کن بَر بیاور
شمشیر گیسو را کشیدی؛ مثل سامورائی محض
زانو زدم _دیگر چه مانده؟_ خواهشاً خنجر بیاور
میسوختم در آتش دستان هندوهای چشمت
من گنگ گنگم ابرِ بغضآلوده؛ خاکستر بیاور
با من پرنده شو، بپر از پرتگاه شانههایت
من را رها در مرگ اگر دیدی برایم پر بیاور
یا زندگی یا مرگ؛ تکلیف مرا با بوسه بنویس
هر جور میخواهی عزیزم قصهام را در بیاور
اصغر کرمشاهی روداب
برو؛ نگو که پس از من جهان نمیچرخد
و چرخ غم زدهی آسمان نمیچرخد
بباز برگ و برت را؛ ببوس و خالی کن
بریز؛ بازی دست خزان نمیچرخد
منِ گرسنه چه خوردم به غیر خون جگر
که جام لب به لب شوکران نمیچرخد
جهانتان گل و بلبل، شرابتان روشن
خدا ببخشد اگر قرص نان نمیچرخد
خدا، خدای که هستی؟ کجای کاری عزیز؟
زمین به دور سرت یک زمان نمیچرخد
به غیر قبر، دری را به رویمان وا کن
که روی پاشنهی این و آن نمیچرخد
مرا ببوس به وقت سفر که بوسهیما
شبیه قصه دهان به دهان نمیچرخد
اصغر کرمشاهی روداب
مستی که گرفتهست گریبان خودش را
تا خوب کند حال پریشان خودش را
هر کس که به زیباییات افتاده مسیرش
تقدیم تو کرده سر ویران خودش را
آن برگ که در حادثهی باد رها شد
در پای خزان ریخت دل و جان خودش را
از آمدن لشکر تاتار خبر داشت
شاهی که خودش کشته سواران خودش را
از خیر بهشت تو که یکبار گذشتیم
رودیم؛ اگر پس زده جریان خودش را
عشق است و جنون و من و انگشت نمایی
دارد غم چشمان تو تاوان خودش را
من عاشق مرگم اگر آغاز رهاییست
این مست تو دارد غم پنهان خودش را
اصغر کرمشاهی روداب
بهشت آنجاست، آنجایی که در آغوش هم هستیم
مرا محکم بغل کن ماه من، تنپوش هم هستیم
من و موسیقی باران و سعدی خوانی چشمت
چه خلوتگاه دنجی این که نوشانوش هم هستیم
بیار اینبار دردت را به جان خستهام بسپار
نباش اینقدر سر سنگین به روی دوش هم هستیم
تو غافل میشوی از من؛ کنارم هستی و دوری
میان بازوانم باش، زیر گوش هم هستیم
جهانِِ زندگان ما را شبی از یاد خواهد برد
ببوسم تا دلیل خوب جنب و جوش هم هستیم
تو باید بیشتر از این بگویی دوستم داری
نگاهت حرف خواهد زد ولی خاموش هم هستیم
اصغر کرمشاهی روداب
با من یکی شو؛ زخم بر زخمم بمان و تن به تن
آنقدر که در پیرهن دیگر نه تو باشی، نه من
ما سرو آزادیم اگر بار و بری در دست نیست
سر سبزی باغیم در جشن زمستان زیستن
زیر و بم جان منی پنهان و عریان منی
عریانی جان مرا من میشناسم کاملا
تنهاترین من در آغوشم بگیر از من چرا
کوچکتر و بیکس تری، دردت به جان من وطن
زیباترین زن هستی و ابریترین حس زمین
در من برقص ای اشتیاق نو به نو، چرخی بزن
بگذار تنها ده دقیقه؛ باد در مویت شوم
بگذار با هم بگذریم از مرز تنگ پیرهن
اصغر کرمشاهی روداب
برگیم؛ در دنیای وهمآلود جاروها
بادند؛ در تنهایی سست جهان ما
با دستهای سرد خونین شکل یک دارند
هر جا سری آبیست له کردند زیر پا
قانون خود را مرگ میدانند این اموات
با پای آنها نیستی سر میکشد هر جا
گویا زبان مِهر را اصلا نمیدانند
خورشید من؛ دنیا شبی تیرهست و ما تنها
ما غربت مردن میان گور خوابیها
ما زیست بوم مرگ در جنگ اوکیناوا
یک گور دسته جمعی بینام و گم در خود
قدیسهای مُثلهی در مسلخ دنیا
شب مرزهایش را به روی زندگی بستهست
آغوش خود را نیستی وا میکند اما
هر انفجاری یک گل وحشی و تاریک است
پروانههای زخمی بی بال بی پروا
من شاعرم اما شما ها کارگردانید
با قصههای تلخ و پایان بندی زیبا
یک چشمه، رودا رود اگر با هم بمانیم
یک روز از جا میکنیم این سنگسرها را
این سنگها، این خرده ظالمهای معمولی
از قله میافتند آخر در ته دریا
اصغر کرمشاهی روداب
@karamshahi
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 16 hours ago