خودم رو با آهنگ "افسانه‌ها" دارم می‌زنم؟ بله.

–چی دوست داری؟ چیزهایی که دوست داری رو بهم بگو هیونجین. چه غذایی؟ برات می‌‌پزمش، حتی اگه آشپزیم خوب نباشه. چه کشوری؟ برات بلیط هواپیماش رو می‌گیرم، حتی اگه یک وون هم توی جیبم نباشه. تابستون رو دوست داری؟ اگه نداری خورشید رو برات پایین می‌کشم. زمستون چی؟ اگه…

–چی دوست داری؟ چیزهایی که دوست داری رو بهم بگو هیونجین. چه غذایی؟ برات می‌‌پزمش، حتی اگه آشپزیم خوب نباشه. چه کشوری؟ برات بلیط هواپیماش رو می‌گیرم، حتی اگه یک وون هم توی جیبم نباشه. تابستون رو دوست داری؟ اگه نداری خورشید رو برات پایین می‌کشم. زمستون چی؟ اگه بخوای برف‌های دنیا رو جمع می‌کنم روی برج نامسان و دستت و می‌گیرم تا تو برای هزار بار بتونی از اول اولین برف سال رو نگاه کنی. آسمون وقتی که نارنجی می‌شه رو دوست داری؟ به اندازه‌ی تک‌تک روزهایی که منتظرم بودی، باهات غروب خورشید و تماشا می‌کنم. هیونجین، من حاضرم برات هرکاری کنم، هرکاری که این حرف‌هام رو کلیشه‌ای تر کنه. اما باور کن، اگه بدونم می‌خندی، من اون کار و می‌کنم.
?⋆⁽#مخلوقاتم⁾
 ????????? 11????
"هواپیمای یازده سپتامبر."

هنوز دوستام و ادمین نمی‌کنم، فعلا دیکتاتوری داره بهم می‌چسبه. یه چند روزی رو گوینده‌ی واحد باشم. بعدش شاید دوباره ادمینتون کردم.

پنداری زندگینامه‌م رو بهم نسبت دادی. باورم نمیشه جدی. اینقدر شبیه منه که هیچ نمیتونم بگم. واقعا توی زندگیم همه چیز رو نصفه ول کردم.

اگه این دختر واقعی بود، حاضر بودم براش بمیرم. یا حتی حاضر بودم براش آدم بکشم. جدی میگم. می‌رفتم اون سر دنیا و حتما باهاش ازدواج می‌کردم. چون اون خوشگلترین دختریه که توی زندگیم دیدم.

منی که منظور بچه رو بد فهمیدم: