📬فور‌ کنید فولدر بزارمتون جذب بگیرید!

"دلش برای دیوید سوخت و برای خودش؛ درد اولین عشق، درد بزرگ شدن و ناکامی‌های زندگی بزرگسالی... دلش می‌خواست به دیوید آرامش و قوت قلب بدهد. اما حرف زدن چه کمکی می‌توانست بکند؟ رفت و چهارزانو در کنار دیوید نشست."

-دروغ‌های تابستانی

شب که میشه قبل از خواب به خودم میگم”عیب نداره یه روزیم نوبت تو میشه” و بعد با یه قلب سنگین و‌ ناراحت میخوابم.

رفتم بیرون یه‌ذره آدم دیدم و فهمیدم مرکز جهان من نیستم و واقعا it's not even that serious🥧

مدت طولانی رو باید درموردش بخوابم. هر روز هفته. شاید هم سال ها.

براي سلامتیم باید احساساتم رو حذف کنم نه قند.

@iwouldleaveme

از اطلاعاتی که نباید بدونم و‌ نمی‌خوام بدونم لبریزم. کاری هم از دستم برنمیاد و باید باز هم بشنوم و بشنوم. قربانی اصلی این ماجرا منم. همیشه من بودم.

All I have is negative thoughts.

@iwouldleaveme