?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
فواره
در شیون عمودی فواره
قصهایست
اما دریغ و درد که در اوج آن کلام
- چون قصههای کودکی، اندر مجلهها-
در نقطهای به کام،
نوشتهاست:
ناتمام.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
نامهای به آسمان، شش دفتر شعر، تهران: سخن، ۱۴۰۲، ص۲۱۹.
در سحرگاه سر از بالشِ خوابت بردار
کاروانهای فروماندۀ خواب از چشمت بیرون کن
باز کن پنجره را
تو اگر باز کنی پنجره را
من نشان خواهم داد،
به تو زیبایی را
بگذر از زیور و آراستگی
من تو را با خود تا خانهٔ خود خواهم برد
که در آن شوکتِ پیراستگی
چه صفایی دارد
آری از سادگیاش،
چون تراویدن مهتاب به شب
مهر از آن میبارد
باز کن پنجره را من تو را خواهم برد
به سرِ رودِ خروشانِ حیات
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز؛
بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را!
صبح دمید
با هیچ زن جز تو دل دریا شدن نیست
یاراییِ درگیر توفانها شدن نیست
در خورد تو، ای هم تو موج و هم تو ساحل!
جز ناخدای کشتی مولا شدن نیست
تو نور چشم مصطفی و کس به جز تو
در شان شمع محفل طاها شدن نیست
تو مادر سبطینی و غیر از تو کس را
اهلیّت صدّیقهی کُبرا شدن نیست
نخلی که تو در سایهاش آسودی او را
در سایهٔ تو، حسرت طوبا شدن نیست
ای عالم امکان خبر، تو مبتدایش
آن جملهای که درخور معنا شدن نیست
سنگ صبور مردی از آنگونه بودن
با هیچ زن ظرفیّت زهرا شدن نیست
غَسّلها وکفّنها ثم جَلسَ وحیداً یَبکیها
بَعدَها هَمسَ في لحدها:
"زهراء، أنا عَلي"
----------------
غسلش داد و کفنش کرد
آنگاه نشست و تنها برایش گریست.
بعد آرام درون قبر گفت:
«زهرا، منم علی..»
■ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُها الصِّدِّيقَةُ الطاهِرَة.
إنَّ فمي يشرد إلى آخر الكلام
كي ينبت اسمك
في جنة الكلام
كزهرة وحيدة..
------------------
دهانم بهسویِ انتهای سخن میگریزد
تا نامِ تو
در باغِ سخن برویَد
همچو گُلی تنها..
ما با دست خالی
فقط با یک بلیٰ در آغاز انسان
از خودمان جنگلی انبوه ساخته بودیم
ایمان ما را به سخره نگیرید
یاران دور!
یاران نزدیک!
دست خودمان نبود
کوه کوه آسمان در ما فرو رفته بود
باران
این پارهخطهای موازیِ خیس
بهزودی
اندوهِ چسبیده به پنجره را خواهد شست
چون خاطرۀ شیرین تابستان
از سایۀ دیوار
مرا
غنیمت بشمار
آزرده بود
زندگی او را آزرده بود؟
یا پنجرۀ زمختِ زلالِ شب؟
پرنده سنگری نداشت
پناهی نداشت
و ایستادنهای زیاد
هیچ چیز نساخته بود
او از خواب به زندگی برگشته بود
و با بار سنگین تاریخ
بر تلی از خیال
خطی مرتعش میکشید
درست جایی ایستاده بود که احساس و نیستی گره خورده بود
جایی که لکنت بلیغترین کلامهاست
همه از او دور بودند
تنهایی او از زیر پوست هم آغاز نمیشد
تنهایی او با خون در رگهایش جاری بود
او پر بر تن نگرفته بود
که از پنجرهای به پنجرهای هجرت کند
پرنده بود،
تا اگر نخواهد برگردد،
نتواند.
ای ابراهیم
من نیز
از کوهستان موریه برمیگردم
بیاسماعیل
با سوختههای قلب
با بافتههای دل
ای شهسوار ایمان
با من بگو
چگونه از موریه برگشتی
با اسماعیل
با دشنه آخته
بیخون ریخته
چگونه برگشتی
با شوری که تکانههایش عرش بود
در ژرفنای آینهام
تصویری است
که دیگر من است
پرندهای است که
از کوهستان موریه بازمیگردد
بیخنجر و خاطره
پرندهای است
که میداند اندوه بزرگ با چینهدان او چه کرده است.
پرندهای است که
ناگهان از خانهاش رفته است
و مدام به کوچهای فکر میکند
که از کنارهاش
مرگ مثل آبهای آزاد
همینطور تا ابد دیده میشود
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago