𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
مثال احکام روزه مرطوب است؛ یعنی کسی که نمی تواند روزه بگیرد می تواند به جای آن اطعام مسکین کند. اما برخی قوانین حق تعالی یَابِس هستند و مصداق شاخه درخت خشک را دارند که اگر خم یا دچار انحناء شوند می شکنند، پس قابل تبدیل نیستند.
مثال نماز حکم یَابِس الهی است، کسی نمی تواند نماز نخواند و به جای آن اطعام مسکین کند حتی کسی که در بستر مرگ است و یا در حال غرق شدن در آب، باید نماز خود با حرکات چشم بخواند.
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا (۷۷_طه)
حق تعالی برای راهی که در رود نیل برای موسی نبی و یاران اش گشود واژه یَابِس را بکار برده است. بی تردید وقتی آب کنار رفت تَه رودخانه قدری رطوبت را داشت ولی حق تعالی کلمه بِرّ را بکار نبرده است چون بِرّ به یک خشکی می گویند که انعطاف پذیر است و از هر نقطه ای به نقطه دیگر می شود راهی گشود. ولی در داستان خشک شدن رود نیل، حق تعالی امر کرده فقط از راهی که خشک شده است موسی نبی می تواند بگذرد و حضرت موسی نمی توانست راهی دیگر در وسط نیل بر خود بگشاید.
وقتی غائط از رطوبت بیفتد و خشک شود به آن حالت یبوست گفته می شود که قابلِ دفع نیست.
پادشاه مصر در خواب هفت سنبل خشک می بیند. وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ (۴۳_یوسف) و یوسف نبی در تعبیر آن می گوید: ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ (۴۸_یوسف) که مراد خشک سالی و یبوست آن است که قابلِ رفع نیست.
مثال های دیگری می زنیم، قانون ازدواج یک قانون مرطوب و رَطْب حق تعالی است که در صورت عدم سازگاری می شود زن و مرد از هم جدا شوند ولی قانون والدین و فرزندی یک قانون و حکم یَابِس الهی است و انسان نمی تواند اگر والدین اش بد بودند این قانون الهی را خم کند. مثال به دیدارشان نرود، و فقط پرستاری بگیرد و پول به والدین بدهد...
? @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: تَعَیُّر در قرآن
? @akhlagh_marefat
داستانها و پندهای اخلاقی
بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ (۱۴_قیامت)
وَ لَوْ أَلْقی مَعاذِيرَهُ (۱۵_قیامت)
برای همین در فرهنگ قرآن ما اعتذار یا عذرخواهی از خداوند متعال نداریم، بلکه استغفار داریم چون در استغفار انسان تمام مسئولیت خطا و گناهان خود را مرتبط با نفس خویش دانسته و آن را می پذیرد.
به این امر مثالی ذکر می کنیم: روزی یکی از آشنایان در گوشی تلفن همراه خود تصویر کودکی زباله گرد را نشان ام داد و شروع به انتقاد از حاکمیت نموده و علت زباله گردی این کودک را به طور مطلق به حاکمیت مرتبط ساخت تا عذری برای خود بتراشد و بگوید دلیل این زباله گردی این کودک همه و همه حاکمیت است و او و مردم قصوری در این امر ندارند. به او گفتم: تو می توانی حاکمیت را در امر تورم و سیاست اقتصادی به خطا متهم کنی ولی در این امر (زباله گردی کودک) نمی توانی حاکمیت را متهم نمایی.... آیا آن غذایی را که آن کودک برای خوردن آن در سطل زباله می گردد حاکمان آن را، در آن سطل زباله انداخته اند یا کار مردم است؟ بی تردید این من و شما هستیم که با اسراف در مواد غذایی و طبخ غذای زیاد خطا می کنیم و باید برای پوشش این خطا اگر زکات هم ندادیم حداقل این غذای اضافی خود را به آن نیازمندی بدهیم که گرسنه است. پس اگر من و شما اسراف کنیم و غذای یک انسان با اسراف بجای دادن مستقیم آن به یک نیازمند به سطل زباله بریزیم همان نیازمند را ما هستیم که به سطل زباله برای جستن غذایش هدایت می کنیم.
روزی در حوالی شهر زنی را سوار بر وانت دیدم که برای سگ ها غذا آورده بود و حتی در بین آن ها گوشت قابل مصرف برای انسان هم وجود داشت. از سوسیس و کالباس گرفته تا مرغ منجمد و.... که بخاطر قیمت ارزان تر آن را خریده و سگ ها را با آن اطعام می کرد. وقتی از او علت این امر را سوال کردم، گفت: به شما چه ربطی دارد؟ کسی که این ها را خریده پول دارد و دوست دارد از پول خود سگ ها را غذا دهد. آیا کسی برای خرج کردن پول خود باید از شما اجازه بگیرد؟
در فضای مجازی سلبریتی ها سفره رنگین برای سگ ها در خیابان گشوده بودند. این افراد حق ندارند در زمان دیدن تصویر زباله گرد کسی را جز خود متهم کنند و عذری بیاورند. چرا که وقتی سگی را که خداوند روزی او را در سطل زباله قرار داده غذای او، غذای انسان باشد و در سفره انسان بنشیند او با این کارش سگی را از زباله گردی خلاص و انسان همنوع خود را به سمت زباله گردی هدایت می کند. اگر سگ ها به دست انسان اطعام شوند و اطعام مسکین فراموش گردد جای زباله گردی سگ با انسان هم جابجا می شود.
موسی نبی قبل از همراهی خضر نبی عهد می بندد از او در مورد کارهایش سوال نکند، ولی با دیدن کارهای عجیب اش، عهد خود با استناد به کارهای شگفت خضر می شکند و دلیل سؤال خود را کارهای عجیب او عنوان می کند و به نوعی برای عهدشکنی خود عذر می آورد که در بار آخر خود از خضر نبی می خواهد نپذیرد و او را در صورت سوال مجدد در مورد کارهایش ترک کند. قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً (۷۶_کهف) عذر در کل برای توجیه یک فعل خطا یا توجیه یک غفلت است.
? @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (۳۴_واقعه)
مراد فُرُش زن است و مراد از مَرْفُوعَةٍ یعنی همسرانی رفیع و بلند مقام.....
در دنیا بسیاری از مردان بلند مقام را اراده حق تعالی برای وصلت شان با زنان بلند مقام نبوده است حتی در حق پیامبران شان چون نبی مکرم اسلام (ص) و حضرت لوط نبی (ع)..... ولی در بهشت چنین نخواهد شد.
فَراش به معنای ازدواج است. تجدید فَراش کنایه از آن است مردی که بعد از فوت و طلاق همسرش فراش و بستر او را جمع کرده بود دوباره آن را در منزل برای همسر جدید می گستراند.
کنایه دوم از این مثال برای آن است هرچیزی که تکه تکه شود و در زمین گسترده شود مصداق فرش است. مثال کوهی که انباشته از سنگ است وقتی سنگ های آن در روی زمین چیده شود سنگ فرش گویند. اگر سطلی آب بر زمین ریخته شود آن آب بر زمین فرش می گردد.
و مراد دیگر از تجدید فراش گستراندن نسل انسان بر روی زمین با ازدواج و تولد فرزند است.
? @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
گفت: چون صدای بلندی بود و ترسناک، دست خودم نبود... گفتم: پس به این رسیدیم که خود وجود انسان اگر در برابر امری ناشناخته قرار گیرد با شوکه شدن خودکار پیام ترس به انسان می فرستد و هرگز پیام رجاء نمی فرستد. پس اگر اندکی معرفت نفس داشته باشیم و خود را بشناسیم تا خدا را بتوانیم از شناخت وجود خود بشناسیم این واقعیت را از نفس خود می گیریم که خوف بر رجاء مقدم است.
در حدیث قدسی آمده است: «ای انسان! تا زمانی که مطمئن نشده ای گناهانی که کرده ای بخشیده ام گناهی دیگر مرتکب مشو...» حق تعالی در نزول باران ابتداء رعد و برق و خوف را می فرستد و هرگز باران رحمتی نمی بارد که در انتهای بارندگی رعد و برقی ترسناک بزند، بلکه رعد و برق خوفناک بر باران رحمت مقدم است. هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا (۱۲_رعد)
وقتی از گناهانی که کرده ایم بی خبریم و حتی تعدادشان نمی دانیم و گناهانی هنوز می کنیم که از گناه بودن آن نه تنها بی خبریم بلکه آن گناه را به عنوان یک عمل صالح در حال تکرار و تداوم اش هستیم و... وقتی از آمرزش گناهان خود مطمئن نیستیم، وقتی بر قبولی اعمال صالح خود اطمینانی نداریم، وقتی هنوز کیفیت مرگ و سختی هایی که تا مرگ منتظر ماست از آن بی خبریم، وقتی از میزان استقامت و صبر نفس خود در مصایب الهی بی خبریم، وقتی میزان مجازات های الهی و بلاهای دسته جمعی چون جنگ و قحطی و زلزله و... را که ممکن است به تاریخ عمر ما بخورد بی خبریم و.... اگر خوف را کنار بزنیم و همیشه در رجاء به سر بریم مثل دیوانه ای هستیم که شب قبل از اعدام می رقصید و خوش بود.....
گویند: چوپانی کودکی به چوپانی گرفت و در صحرا سر او برید. در حبس منتظر اجرای حکم قصاص خود ماند. شب اعدام که آخرین شب عمر او بود او را در رقص و شادی یافتند، در بیان علت گفت: آرزو داشتم روزی در روستای خود معروف شوم و بمیرم پس چگونه شاد نباشم که مردم شهر هم تا ابد مرا خواهند شناخت و من معروف شدم. صبح که برای اجرای حکم در میدان شهر حاضر کردند گریست. گمان کردند اشک ندامت و ترس از عذاب جان دادن بر سر دار و عذاب قبر است؛ اما در پاسخ گفت: این همه جمعیت برای دیدن من آمده اند و من خوشحالم که صدها نفر مرگ مرا می بینند در حالی که مرگ پدرم در بیابان در تنهایی اتفاق افتاد و من در حسرت دیدن لحظه آخر عمر پدر هنوز هستم..... چون طناب دار حاضر شد با مردم دست از شوق تکان می داد و ابرازی شادی می کرد... قاضی این لحظه را چون دید، طناب دار از گردن او گرفت و حکم را تغییر داد که او الی الأبد در روستای خود چوپانی کند و با کسی ارتباط نگیرد و حق آمدن به شهر را ندارد. قاضی روی به مردم کرد و گفت: مجنون از قصاص معاف است و من امروز فهمیدم حکم به خطا داده بودم......
آری! دیوانه را برای آن دیوانه گویند و همه از او گریزانند چون در خوف هیچ عملی که از او سر می زند نیست، پس کسی که از اعمال خود در خوف خدا نباشد و در رجاء رود هیچ فرقی با دیوانه ای ندارد که هر کاری که دوست دارد می کند.
✍حسین جعفری خویی
? @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
ای خالق بخشنده ای که به یک بار عبور از آتش خویش بنده خویش از رحمت ات کفایت می کنی و هدایت اش می سازی. ای خالقی که هرگز از نافرمانی بندگان خود خسته نمی شوی و درب توبه و ورود به آتش خویش بر آنان تا روزی که دروازه های جهنم ات در قیامت ات گشوده شود نمی بندی. و این معنای غفورٌ رحیمٌ بودن توست، بر من بیاموز بدانم تا وارد آتش تو نشده ام مرا نخواهی بخشید و غفار بودن تو در ورود من به آتش است که معنا پیدا می کند نه بی تفاوتی تو به معاصی بندگان ات. معبودا! ای خالقی که ذات تو بر رحمت ات گسترده شده است و لذت و نعمت کثیر بر بندگان ات. عنایتی فرما بدانم تو از منع نفس من از طلب لذات دنیا بیش از حدّم به خاطر معاذالله حسادت تو بر عیش بنده ات یا عجز تو از تأمین این لذات بر بنده ات یا نیازت به این عیش بر نگه داشتن آن نزد خودت برای خودت معاذالله نیست، بلکه برای نشان دادن قدرت تو در خلقت لذات بهشت توست و هدیه ای از تو بر جانب من که دنیا را سرد و بی روح مطلق بر نفس من نکرده باشی و بدانم خالق این همه لذت در تأمین ادامه آن در دنیا بر بنده اش چون بنده عاجز نیست که او را امر به صرفه جویی و قناعت کند و تمام منع تو از هوای نفس ام، مرا برای درک لذت وصل توست.
✍حسین جعفری خویی
? @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: پس انداز در قرآن
? @akhlagh_marefat
داستانها و پندهای اخلاقی
به یاد دارم مهر ماه سال ۸۸ برای طی دوره ای یکساله باید شیراز می رفتم. اهل و عیال نزد والدین شان گذاشتم و خوشحال بودم مجردی می روم و نان خشکی می خورم و پس اندازی می کنم..... همان سال بهمن ماه، شبی که مرحوم پدرم از دنیا رفتند هیچ پولی حتی برای خریدن کفن هم نداشتیم. باید چهار میلیون پس انداز می کردم. دیدم در حساب بانکی ام فقط ششصد تومان دارم.... نتیجه پس انداز با خساست این بود.... گفتم: خدایا! من نمی توانم از کسی قرض بگیرم، در دل دوستی بینداز نیاز من بداند و به من پیشنهاد قرض دهد.... دو میلیون یکی را فرستاد قرض داد پدر را دفن کردیم و مراسم گرفتیم... حقوق ام ششصد تومان بود. معوقات آن ماه دادند یک میلیون و نهصد بعد از بیست روز قرض را مدد الهی پاک کردم. دو ماه بعد حقوق معوقه و بیمه و کفن و دفن پدر را به مادرم دادند، به من گفت: پسرم! حساب بده پول ات واریز کنم... گفتم: مادرم آخرین خرجی هر کس مرگ و دفن اوست من نمی توانم بعد از مرگ در چشم پدرم نگاه کنم که بگوید: «آیا من برای تو دو میلیون زحمت نکشیده بودم که پس گرفتی؟ مادر آن را ببر سفر کربلا....» در خرداد آن سال بعد از اتمام مدارس اهل بیت شیراز بردم و بی خیال پس انداز برای ساختن چهار دیواری خانه شدم... مرداد ماه دوره تمام شد و بیست روز مرخصی دادند چهار دیواری را بالا بردم از جایی که گمان نمی کردم....
آری! در بحث معقبات الهی به مدد خدا خواهیم گفت: ماشین حساب حق تعالی با ماشین حساب ما جواب نمی دهد، پس با ماشین حساب خداوند روی دنیا و آخرت خود برنامه ریزی کنیم. آنچه به شما می گویم از رحمت الهی چیزی نیست که فقط خوانده باشم بلکه بیش از ۴۵ سال چوب ام زد و گوش ام از رحمت اش گرفت و اشکم درآورد تا آن معلم یادم داد. اگر لحظه ای دقت و تفکر کنیم جز از دیده های ام با شما سخنی نمی نویسم و نمی گویم، دیده هایی که هم به مدد الهی با چشم دل و گاهی با چشم سر از رحمت اش در طول زندگی ام بوده است.
به یاد دارم از رحمت الهی پیرمردی را خانه اش با دوستم رفتیم. به او گفت: سیگاری به من بده.... سیگاری به او داد. گفت: سه چهار تا بده.... از رحمت اش دست در جیب کردم و اسکناسی دادم و گفتم: برو عمو یک پاکت بخر.... گفت: برو خود بخر من پول نمی گیرم... در تعجب شدم چرا همه چیز می گیرد جز پول؟ گفت: من هر پولی در جیبم بگذارم یا دستم بگیرم در هوا می پرد و گم می شود.... اللّه اکبر...... امتحان کردم دیدم راست می گوید.....حتی اراده خدا بر آن بود پول را از او اجنه بدزدند چرا که این قدر مورد عذاب خدا بود.
مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ ۖ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ (۲۰_شوری)
كسى كه كِشت آخرت بخواهد، براى وى در كِشتهاش مىافزاييم، و كسى كه كِشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مىدهيم (ولى) در آخرت او را نصيبى نيست.
عنایت کنید پس انداز خود به خود با صرفه جویی مدد الهی حاصل می شود اگر ما در خوراک خود دنبال نوع یک و عالی ترین نباشیم، لباس خود همیشه عوض نکنیم و سفرهای زائد نرویم، بیشترین پس انداز را می توانیم مدد الهی داشته باشیم. پول را نیت پس انداز نباید شرط کرد چون در نیت پس انداز مَثْنیٰ و نفس وسوسه می کند تا دست نزنیم بلکه با صرفه جویی بر نفس می توانیم اندوخته داشته باشیم. اهل بیت سلام اللّه علیها بر نفس خود سخت می گرفتند و صرفه جویی می کردند ولی در راه خدا بخشش نکردن به نیت پس انداز نداشتند. پس یکی از بزرگ ترین مشکلات ما در صرفه جویی در یک سطح قرار دادن خواسته های نفس مان است، یعنی وقتی که داریم درجه یک می خریم و وقتی نداریم درجه دو... که این برای نفس هرگز قابل پذیرش نیست.
? @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago