?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
اگر رفتار و اقدامات آدمها را دیدید و برانداز کردید
اما توی حلق آموزه ها و عقل تان قرار ندادید
یا درس نگرفتید
که اکثر آدمهایی که دیدید
عقلی نداشتند
که میانه ای با عقل داشته باشند
قبول کنید
که خودتان هم جزو همان اکثریت بودید
پس وقتی بهم رسیدید
ادای آدمهای با کلاس و متمدن را در نیاورید و کمتر منم منم بزنید و یا کمتر برای همدیگر کلاس فهم و شعور بگذارید
چون بی تعارف، باید
به عرض فهم و شعور ها ای که برهم زدید، برسانم
که تفاله ای بیش نبودید
چون اکثریت آدمها، حتی اگر خوب و با تمدن و فلان هم بار آمده باشند
جوری بار آمدند و یا جوری باور کردند
که اگر دل شان را از ترس و وعده و دروغ و... پر کنند
تحقیق نمیکنند
همینطوری بر آشفته میشوند و سراسیمه از خانه های شان خارج میشوند و به نفع و یا ضرر کسی یا کسانی که نمیدانند
بهتر یا بدتر از قبلی ها هستند
کفن میپوشند و چنان انقلابی راه میاندازند و برای شان سینه سپر میکنند و با شور وصف ناپذیری میدوند
که اگر دست و پای شان هم بشکند و چلاق شوند
یا حتی اگر کشته بدهند و کشته شوند
لقب فداکار و جانباز و شهید و فلان را به همدیگر میدهند...!!!
که اگر از سیاره دیگری، موجوداتی بیایند و وضع و حال شان را ببینند
مات و مبهوت میمانند
که این آدمهای نزدیک بینی که زود گول میخورند
برازنده چه نامی هستند
عجیب تر اینست
که کسی و یا کسانی را که بر منصب قدرت نشاندند را خدا میدانند
حال اگر بیایید و به همان اکثریت، حرف معقول و محکمه پسندی بزنید و صد ها دلیل و برهان بیاورید و ثابت کنید
وقتی به قدرت رسیدند
شماها را فراموش و حتی به سخره میگیرند
یا به شما لقب عوام میدهند
یا شما را به باد تمسخر و... میگیرند و هزار تا حرف ناجور برای تان در میآورند
باز بلا نسبت خر تر از قبل میشوید و میگویید:
آقا و سرور ما هستند و بیش از قبل، ستایش شان میکنید
وقتی هم که حکام شان ظالم و نون بر شدند و مطمئن شدند
انتخاب شان درست نبود
باز بلا نسبت خر دیگری و دیگرانی میشوند و انقلابی دیگر راه میاندازند
تا دوباره و چند باره، تکرار تاریخ را رقم بزنند و همان آش و کاسه قبلی شود
وقتی خودتان و اکثریت مردم اینجوری هستند
هرگز دنبال عدل و انصاف و عدالت و صلح جهانی و گلستان شدن تمام دنیا و فلان و فلان ها نباشید
چون درک و فهم بشر، بیمار گونه بوده و خواهد بود و خوب شدنی نیست
اگر خدا را هم وسط بکشم و رک و پوس کنده بگویم
خدا هم پیامبران زیادی فرستاد
تا این درک و فهم های بیمار گونه، تا ابد بیمار بمانند
دروغ نگفتم
پس وقتی خود خدا توی ذهن تان میکارد
تا از فردی دفاع کنید و آن فرد را شاه و فلان و فلان کنید و خدا بدانید
مطمئن باشید
این دنیای غلطی که با نقشه الم شد
دنیائی نیست
که درست شدنی، باشد
پس بپذیرید
که هر چقدر جلوتر بروید
بدتر از قبل میشود
حال خوش خیال های مذهبی بیایند و بگویند:
پیامبر آخر زمان میآید و همه چی را درست میکند
منم در پاسخ شان میگویم:
اگر درست شدنی بود
خاتم پیامبران درست کرده بود و به نوه خودش واگذار نمیکرد
پس قبول کنید
همانطور که یکی را راندید و در دیگری را باز گذاشتید
تا بتواند برگردد
ولی جایگاه قبلی که داشت را به او ندادید
شما هم رانده شده های بهشت برین خدا هستید
که اگر به فرض محال، برگردانده شوید
درب بهشت قبلی را به روی تان باز نمیکنند...!!!
o.m-m.h.saghandy 1403/11/8
به هر آدم فعال و فوق العاده ای که برخوردید
شک نکنید
که مثل عروسک های کوکی که تا کوک شان نکنند
تکان نمیخورد
توسط آدمهایی کوک شده بودند
که فوق العاده شدند
یعنی تشویق شده های تلقین پذیری بودند
که با تشویق رشد کردند و اگر یکهو تشویقات قطع شود
نباتی و رو به گور میشوند
مثلا" بهشون گفتند:
فوق العاده ای، فوق العاده تر از قبل شدند
تلاش کردند و مورد تحسین قرار گرفتند و بیشتر تلاش کردند
خندیدند و از خنده های شان تعریف کردند و قشنگ تر خندیدند
غذائی طبخ کردند و از پخت و پز شان تعریف کردند و آشپز خوبی شدند
مشکلی را حل کردند و از آنها تقدیر شد و مشکل گشا شدند
توی آب پریدند و غرق شده ای را نجات دادند و ایثار گر شدند
مشروب و مواد مخدر دست طالب دادند و حظ بردند و ساقی شدند
جنس جنسی جور کردند و لذت بردند و چیز کش شدند
سخنرانی کردند و پا منبر ی های شان از آنها تعریف کردند و رهبر شدند
مهر دادند و از مهر دادن های شان تعریف کردند و مهربان شدند
جمال زیبائی نداشتند و با نمک شدند و زیبا به نظر رسیدند و...
یعنی همه آدمهایی که برای خودشان کسی شدند و دیدید و الان دارید
به خوبی و یا بدی از آنها نام میبرید
هیچی نبودند و با تشویق های مثبت و منفی همدیگر آدم خوب و یا بدی از آب درآمدند
حتی زیبائی و زشتی هم با تلقینات مثبت و منفی، زیبا و زشت شان کرد
پس نتیجه بگیرید
که هیچ کسی را نمیتوانید
پیدا کنید
که بدون تعریف و تمجید، چیزی شده باشد
حال فرض بگیرید
که مورد تشویق قرار گرفتید و یا نگرفتید و هیچی نشدید
ایراد هیچی نشدن های تان از چی بود؟
ایراد زیاد بود
اما مهم ایرادات تان در این بود
که وقتی میبایست
تشویقات را میگرفتید و بکار میبستید
بکار نبستید و حال که به سنی رسیدید و از شما تعریف نمیشود
منتظر تعریف و تمجید هستید
تا با تعریف و تمجید خودتان را بالا بکشید
که دیگر تعریفی نیستید
تا از شما تعریف کنند و پر بکشید و برای خودتان کسی شوید
با توصیفی که گذشت
قبل از هر چیز نتیجه بگیرید
که مثل حیواناتی که دست آموز انسانها شدند
انسانها هم دست آموز همنوعان خودشان شدند
که بخوبی یا بدی، سری توی سرها در آورند و شهره خوبی و یا بدی شدند
وقتی پا به سن گذاشتید
متوجه میشوید
که هر چی شدید
به برکت و نا برکتی دست آموز شدن های تان بودید
در این مرحله میخواهید
تغییر کنید
یعنی بدون تلقین بپیمایید
که چون سنی از شما رفته است
مجبور هستید
تا روزی که جان در بدن دارید
دست آموز باقی بمانید
مثلا" هنرپیشه های سینما را ببینید
چون با تعریف و تمجید، معروف شدند
با اینکه پیر شدند و جون توی تن شان نیست
در جشنواره ها شرکت میکنند
تا باز از آنها تقدیر شود و...
کاش وقتی دوران نوجوانی را رد میکردید
خودتان میشدید
تا در پیری مجبور نشوید
نقش یک موفق و یا ناموفق را ادامه دهید
منم مثل شما، دنبال تشویق بودم
ولی در سن 29 سالگی تکانی خوردم و به خودم آمدم و خود واقعی ام شدم
مثلا" در بعضی از رشته های متافیزیکی رقیب ندارم و برایم مهم نیست
که از من تعریف بکنند
یا نکنند
یا پول بدهم و برای کانال خودم تبلیغ کنم
تا نوشته ها ای که مینویسم و پست میکنم
مخاطب بیشتری داشته باشد
با اینکه میبینم
عکسی از اندام شان را میگذارند و میلیونی چشم میخورد و برای نوشته های من تره هم خورد نمیکنند
اهمیت نمیدهم و برای دل خودم مینویسم و انتشار میدهم
گاهی بعضی میآیند و میگویند:
نوشته ای که چند روز وقت گذاشتید و نوشتید
10 چشم هم نخورد
چرا وقت میگذارید و انتشار میدهید؟
که پاسخ میدهم
یکی هم ببیند
کافیست
میگویند پس خل و چل هستید
که باز پاسخ میدهم
خل بودنم هم عشق است
چون آدمهایی را دارم میبینم
که بدون تشویق، مرده ای بیش نیستند
o.m-m.h.saghandy 1403/11/8
بعضی ها با اینکه لایق هیچ مهر و محبتی نیستند
ولی بخاطر اینکه شادی های تان را از دماغ تان در آورند
یا بازی تان دادند و حال تان را گرفتند و...
گاهی ضرورت دارد
بجای اینکه ترد و قطع ارتباط کنید
به خودتان وظایف دلخوش کننده کاذب بدهید و جزو وظایف مضاعف تان قرار شان بدهید
که مثلا" با سیاستی که دست تان، رو نشود
به درون نحس شان حمله کنید
برای این اقدام، لازم است
ماسک محبت نمایشی فرضی کرایه کنید و بر روی ذات تان بزنید و توی برنامه های متنوع تان قرار شان بدهید
یعنی در وضعیت اضطرار قرار بگیرید و وقت ویژه و قابل توجه ای برای آنها بگذارید و بقدری مهر و محبت و عشق و دوستی به پای نحس شان بریزید
تا بقدری خوش شان بیاید
که حالت استفراغ فوق احساسی دیوانه کننده ای بهشون دست بدهد و باور شان بشود
که عزیز دردانه شما و مالی هستند و برای تان کلاس های جورواجور بگذارند
یا برای اینکه دق تان بدهند
محبت های تان را قی کنند و ترک تان کنند
وقتی کلاس گذاشتند
ماسک تان را بر ندارید و با تاکتیک توی دل تان بهشون بخندید
تا باور کنند
که برای شان سنگ تمام گذاشتید
تا وقتی وقت حساب کتاب و انتقام نا محسوس فرار رسید
همانطور که حال تان را گرفتند
حال شان را جوری بگیرید
که تا ابد، گور شان را بردارند و بروند و در انظار مردم آفتابی نشوند
اگر هم بقدری بد ذات بودند
که برای اینکه دق تان بدهند
ترک تان کردند
سیاست احساسی پیش بگیرید و ماسک اشک بزنید و اشک ماتم بریزید
تا خیال بردارند
که خیلی مالی بودند و خودشان خبر نداشتند
این عمل سیاستمدارانه، همان خرما سعدی توی جیب طرف کردن است
تا خیال بردارند و کتکش را از دیگران بخورند
با اینکه راه کار تجربه شده ای را تقدیم تان کردم
مطمئن هستم
گفتن آن ساده بود
ولی اجرای آن، نیازمند درایت دادن عقل و حوصله و خونسردی و... میباشد
که باید
مار خورده افعی شده تو داری باشید
که بتوانید
هم از پس آن بر بیایید
هم لو نروید
چون بعضا" حتی تا دم مرگ، باید
عملیات تان مخفی بماند
تا باور کنند
که مهر و محبتی که به پای شان ریختید
واقعی بود
تا وقتی ترک تان کردند
در حسرت ترک کردن تان، کباب شوند و بسوزند
یعنی خودشان را بزنند
که چه نعمتی را از دست دادند
بعضی از همین ها ای که ذکر کردم
از بس توی عذاب وجدان افتاده بودند
به من مراجعه کردند
تا آرام شان کنم
که آخر عمری سرشان را راحت بر زمین بگذارند و بمیرند
وقتی ته و توی رابطه های شان را ورق زدم
متوجه شدم
از همین دست بودند و کلاه سرشان گذاشته بودند
وقتی هم که کشف حقیقت کردم و به استحضار شان رساندم
که همش دروغ بود
هیچ جوری باور شان نمیشد
که فهمیدم
عذاب دهنده ها، کار شان را خوب انجام داده بودند
یعنی بد جوری خمار شان کرده بودند و توی خماری نگه شان داشته بودند
پس نتیجه بگیرید
که اگر کسانی را پس زدید و از راه های دیگر، راهی برای ورود به ذهن و قلب تان پیدا کردند و توی قلب تان جای دادید
یا رابطه ای که بر فنا شده بود
دوباره احیا شد
یا با متوسل شدن ها و چک و چانه زدن ها، عشق و دوست و همکار و فلان و فلان رفته را باز گرداندید
دور بر ندارید و دست به شادی و پایکوبی نزنید
چون رفته ای که برگشت
با نقشه برگشته و بو دار است
o.m-m.h.saghandy 1403/11/7
تن به عاشقی که دادید و عاشق شدید
باید میدانستید
که عاشق شدن، عوارض و تاوان سنگینی دارد
چون به محض اینکه عاشق شدید
یکی از عارضه های عاشق شدن های تان، این بود
که عشق ور شورید و تبدیل به سوزن های آزار دهنده ای شد و بر روی تن و روح و روان تان سنجاق شد و همه جای تان را به سوزش و درد درآورد
تا زجر بکشید و زجر کشیدن را تجربه کنید
وقتی از مرز سوزناک زجر عاشقی عبور کردید و وارد مرحله دوست داشتن و دوست داشته شدن شدید
همینکه وارد مرحله دوستی شدید و با تمام وجود، دوست شان داشتید
آن سوزن ها ای که بر تن و روح و روان تان، سنجاق شده بود
تبدیل به درفش های آزار دهنده بدتر از سوزن شدند و حس کردید
که دیگه کار از کار گذشته و مثل آدمهایی که به نفرین یا طلسم ابدی گرفتار شده بودند
خودتان را گرفتار کردید و به اشد مجازات ها محکوم شدید
یعنی الکی الکی خودتان را توی بلای جهنم عشق و عاشقی و دوست داشتن و دوست داشته شدن های بی در و پیکری انداختید
که سر و ته نداشت
یعنی رسما" به فرصت طلب ها، اعلام وفا داری کردید
که آدم احمقی هستید
تا فرصتی بیابند و نفوذ کنند و با درفش های زهر آلود شان، به تن و روح و روان تان حمله کنند و به شکنجه دادن تان بپردازند
پس نتیجه بگیرید
که قانون عاشقی ها، سنجاق زدن به خودتان بود و قانون دوست داشتن ها و دوست داشته شدن ها، درفش زدن به خودتان بود
یعنی خود آزاری محضی بود
که منتج به فروپاشی زندگی و در نهایت، منتج به خودکشی شد
پس شایسته است
که به خودتان بیایید و اگر خواستید
عاشق شوید و در نهایت دوست شان بدارید
این عشق های سوزن شده و دوست داشتن های درفش شده را حداقل خرج کسانی بکنید
که عشق و دوست داشتن های تان را که فهمیدند
تقابل عاشقی و دوستی بکنند و پا به پای شما دست به عشق و عاشقی و دوستی بزنند
نه اینکه وقتی فهمیدند
خر شان شدید
نقشه برای تان بکشند و بر علیه شما استفاده کنند
یعنی برای کسانی که شما را نمیفهمند و یا نقاب عشق و دوستی زدند
که اکثر شان، نقاب دار هستند
سنجاق و درفش، حیف تن و روح و روان تان نکنید
توجه داشته باشید
که شما یک جان دارید
پس این تک جان تان را حیف و میل هر کسی نکنید
من همانطور که نوشتم و به استحضار فهم شما رساندم
با جرات بیان میکنم
که اکثر شان یا بهتر است بگویم
تمام عشاق عشق و دوست داشتنی ها ای را به وجود شان سنجاق و درفش کردند
که بی برو برگشت، یکطرفه بود
یعنی ندا های عاشقانه و دوستانه ای را که دریافت کردند
عشق و دوست داشتن نبودند
پر از شهوت و هوس های لحظه ای زودگذر بودند
اگر شبه چشم برزخی، یعنی عقل میداشتید
عمق مطلب من را میگرفتید و نیاز نبود
که چشم برزخی میداشتید
یعنی بدون داشتن چشم برزخی هم میتوانستید
با عقل های تان، دروغ های شان را ببینید
یعنی وقتی به شما رسیدند
یا قسمت شما شدند و همش دست شان توی شلوار خودشان و شما بود
باید میفهمیدید
که پر از شهوت هستند و آدم شهوتی هم تعادل ندارد و شما اگر پا ندهید
میروند و جای دیگری خودشان را خالی میکنند
دنیائی از این عشاق بلا نسبت خر باور را میشناسم
که دارند عاشقی میکنند
اما سر عشق های شان در جاهای دیگری هم گرم است
یعنی به بده و یا بکن های شان میگویند:
دعا کن که بلا نسبت خرم شوند و با من ازدواج کنند
چون خیلی خر پول هستند و پول دارند
اگر ازدواج کردند
شما را هم شریک میکنیم
یعنی عاشقی شده یک معامله که معامله گرها بلد شدند
که شما چطوری خام و فریفته خودشان کنند
حال خواهید گفت
که ما که پولی نداریم
پس حتم عاشق مان شدند
که این هم یک حماقت محض هست
چون همش که به پول نیست
حتم یک چیزی در وجود شما کشف کردند
که فراتر از پول است
پس گول این عشق و عاشقی های پر از هوس و شهوت را نخورید
پس چه کنیم؟
منهای عشق و دوست داشتن، ازدواج کنید و زندگی را تشکیل بدهید
که اگر همش شهوت و هوس بود و از چشم شان افتادید و تنوع طلب شدند
کمتر زجر بکشید
o.m-m.h.saghandy 1403/8/16
از بد بد شانسی، زمانی مریض میشوید
یا توی درد و سر میافتید
که یا تعطیل است
یا جنگ داخلی در گرفته و همه جا بسته و هم دکتر درست و درمانی پیدا نمیشود
که درد تان را تشخیص بدهد و به داد تان برسد
هم کلانتری ها پاسخ گوی تان نیستند
هم دوستان و آشنایان، خودشان را قایم میکنند
یا هوا داغ و سرد و طوفانی و قمر در عقرب و... است
که یا خودتان رغبت نمیکنید
که به دکتری مراجعه کنید
یا اطرافیان، بدی آب و هوا را بهانه میکنند و شما را به صبر توصیه میکنند
تا هوا خوب شود
از بس هم که بد شانس هستید
وقتی هم که روح از تن تان خارج میشود و میمیرد
یا هیچکس پیدا نمیشود
که ماشین مرده کش را خبر کنند
یا اگر بودند و جسد تان را به گورستان منتقل کردند
در وقت تشیع جنازه، هوا بقدری نامساعد و یا ویروسی و... بود
که آدمهای کمتری در مراسم تشیع جنازه تان شرکت کردند
یعنی همان آدمهایی که برای تان اهمیت داشتند و عمری نگران شان بودید و یا برای شان، انواع و اقسام خر کاری ها را کرده بودید
بهانه ها آورند و گفتند:
اگر هوا اینقدر داغ و یا سرد نبود
یا در حال بارش برف و باران و کولاک و فلان جوری ها نبود
یا این ویروس وحشتناک، در حال جولان دادن نبود
حداقل برای وداع آخر هم که شده بود
به مراسم تشیع جنازه شان میرفتیم
ما هر وقت به یکی از همین آدمهایی که برای شان همه کار کرده بودیم
محتاج میشویم
با اینکه خوب میدانیم
که اگر هم رغبت کنند و بیایند
بهانه ای میتراشند و به موقع خودشان را نمیرسانند
چون تاریخ را از بر شدیم
یاد مثلا" روزگاری که صادق هدایت در آن زیست میکرد و نوشته بود:
شدم
فاحشه دست روزگار
دنیا تجاوز میکند
عشق تجاوز میکند
بدبختی تجاوز میکند
آنکه قدرت دارد تجاوز میکند و من حامله فرزندی هستم
به نام عقده
بترسید از روزی که فرزندم بدنیا آید
میافتم و پیش خودمان میگوییم
ما میبایست نیکی میکردیم و به دجله میانداختیم
تا اینجور روزهایی که وقت بهانه آوردن ها داغ است
توقع نکنیم
چون شانس مان اینجوری رقم خورده است
که وقتی محتاج میشوم
گیرندگان خدمت، سرشان به زندگی های شان گرم است و رغبت نمیکنند
یا کلا" وقتی میخواهیم باشند، نیستند
که بیایند و به داد مان برسند
یا جبران کنند
یعنی باید
منتظر نباشیم و به همت غریبه ای تکیه بزنیم
تا جون مان را نجات بدهند و بعد که خودی ها رسیدند
از غریبه ها تشکر کنند
یا حتی طلبکار غریبه ها هم بشوند
پس هر وقت خواستید
دستی را بگیرید
هیچوقت دست به خدمتی نزنید
که یک روزی که محتاج شان شدید
پیدا شوند
یا خودشان را به موقع برسانند و برای تان جبران کنند
پس عمومیت دارد و همه همینطوری ها هستند و من و شما هم مستثنی از همه نیستیم
چون برای عزیز ترین کسانی که دوست شان میداشتیم
پیش آمد و بهانه بارندگی و بیماری و... آوردیم و خودمان را به موقع به محل وقوع حادثه یا قرار نرساندیم
مثلا" دوستان و عشق های مجازی داشتیم
که آرزو داشتیم
برای یکبار هم که شده، به ولایت من بیایند و رخ نشان بدهند و آنها را ببینیم
ولی وقتی سر و کله شان، پیدا شد
که یا هوا مساعد نبود
یا مشغول کاری بودیم و بهانه آوردیم و نرفتیم
پس اگر هم عیب بود
تقصیر ما نبود
مقصر رسم ذات روزگار بود
که پی بیماری و حوادث را به جان نخریدیم و دل را به دریا نزدیم و نرفتیم
پس اگر مثل صادق هدایت، در روزگار خودش چیزهائی دیده بود و آن متن را نوشت و متن حال و روز امروز ما شد
مختص همه زمان ها بود
چون آدمیزاد، همان آدمیزاد است و تاریخ تکرار میشود
پس صدق هدایت با اینکه بیراه نگفت و شما هم در حال تکرار آن هستید
عادات روزگار بوده و هست و هیچ کاری نمیتوانید بکنید
تا بلکه وفق مراد تان تمام شود
نکته عجیبی در پائین دل نوشته صادق هدایت آمده است
که لازم است
آویزه گوش تان کنید
یعنی اگر خدمات شان را پاس نداشتید
دشمنی بنام عقده متولد و وارد زندگی تان میشود
که باید
از فرزندان شان بترسید
چون ممکن است
از راه برسند و بابت اینکه کاری برای والدین شان نکردید
یا سهل انگاری کردید
دست به انتقام بزنند و از شما انتقام بگیرند و نفهمید از کجا خوردید
دکان ها و خانه ها ای را که به آتش میکشند
یا مرگ های مشکوک که رقم میخورد و هیچوقت عامل آن پیدا نمیشود
از همین دست انتقام ها هستند
مثلا" یکی رفت در مغازه ای که خرید کند
مواجه با بی احترامی مغازه دار شد و بد جوری شکست
وقتی با دلی شکسته به منزل میرفت
یکی از قاطی های محله او را دید و پرسید:
چرا اینجور بهم ریختی؟
جریان را تعریف کرد و رفت
به صبح نکشید
که خبر آوردند
آن مغازه در آتش سوخت و هیچکس نفهمید
که از کجا آب خورده است
تیر غیبی هم در کار نبود
وجدانی بیدار شد و حال طرف را گرفت
یا بارها خدمت رساندید و هیچی نشد
ولی در یکی از خدمترسانی های تان، طرف مرد و اطرافیان دست به تحقیق زدند و شما را مقصر دانستند و با اشد مجازات محکوم کردند
o.m-m.h.saghandy 1403/8/15
دنبال هر چیزی که بودید و هستید
خواست شما بود
یا هر حالی که به شما دست داد و دارد میدهد
حال و احوال شما بود
یا با هر فعل و انفعالات بیرونی و درونی و با هر وضع و هر ترتیبی که جزوی از وجود حال شما شد
یا درون و بیرون تان را اشغال و...، کرد
جزوی از مال و حال و احوال خوب و یا بد شما شده بود
پس به حال و احوال ها تان دستورات اکید و خردمندانه ای صادر کنید
تا بتوانید
با مدیریت های بهینه ای که ذهن خلاق تان، برآورد و اجرا میکند
پر و بال بیشتر یا کمتر بدهید
یا حداقل، تحت کنترل خودتان قرار در بیاورید
مثلا" به حال خودجوش یا تحمیل شده ای که جزوی از حال شما شد
بگویید:
که ای حال و احوال خوش یا ناخوش قسمت شده ای، که به هر شکلی و با هر جهش، دور برداشتید و وارد حال و احوال ما شدید و دارید
جولان خوب یا بدی را میدهید
با دست بکار کاری شدید و دارید
کار خودتان را میکنید
مداخله گرهای آماده ای که برای ورود و دخالت کردن، اوج گرفتند
تا دخالت کنند را در نظر بگیرید
تا چنانچه موفق شدند و وارد حال تان شدند
یا اجازه دخالت ندهید
یا اگر حریف شان نشدید و شروع به دخالت کردن کردند
سیاست بهینه ای پیش بگیرید
که نتوانند
تاثیر چندانی بگذارند
با اگر موفق شدند و تاثیراتی گذاشتند
تاثیرات شان، قابل توجه نباشد
که تو را از مسیر حال دادن یا حال گرفتن هایت، دور کنند
تا قوز بالا قوز نشوید
یعنی نگذارید
که مداخله گرها، انگشت توی خواسته ها و حال و احوال تان بکنند و پیاز داغ خواست یا حال و احوال تان را کم و بیش کنند
چون بخواهید و نخواهید
یا فضول و کنجکاو هستند و میخواهند
از ته و توی خواست و حال تان سر در بیاورند
یا دلسوز تان هستند و میخواهند راه کاری بدهند و بگویند:
حال که خواست تان این است
یا چنین حالی به شما دست داده است
اگر اینکار را بکنید
بهتر بهتون حال میدهد
یا اگر نکنید
زندگی بهتری خواهید داشت
به این مثال توجه کنید و مثال های وضع و حال موجود تان را با آن بسازید
مثلا" به هر آدمی، حال و احوال معنوی دست میدهد و یکهو معنوی میشود
ولی وقتی حال معنوی به شما دست داد
دلیل نمیشود
که بیایند و پیشنهاد بدهند
که وارد باند یا فرقه های معنوی جورواجوری که مثل الف سبز شدند بشوید
تا کیف معنویت تان را کوک و شما را استثمار کنند
یا سالی را به نام سال معنوی معرفی و همینکه سال معنوی فرار رسید
شما را خام سال معنوی و یا فلانی که مد شده است
بکنند و خام بشوید و بیایند
به شما که لحظه ای معنوی شدید
تبریک بگویید
تا با این تبریک گفتن ها، هندوانه زیر بغل تان بگذارند و یا روی مخ های تان راه بروند
یا کارسازی کنند
که معنوی تر بشوید و همه چی تان را به معنویت بفروشید و از کار و زندگی و ابعاد دیگر زندگی در بمانید
یعنی اینجوری تصور کنید:
که یک لحظه یک جائی از بدن تان به خارش درآمد و شما دست بریدید و اون نقطه را خارش دادید و تمام شد
پس هیچ آدم عاقلی نمیآید
آن نقطه به خارش درآمده را بدست خارش دهندگان بدهد
تا آنقدر آن نقطه را خارش بدهند
تا کهیر بزند
یا بهتر است
برای فهم بیشتر شما، ادب را کنار بگذارم بگویم
آنقدر به خارش در بیاورند
تا شما را آبنه ای کنند
یا وسیله آزار و اذیت شوند و با شما هر کاری که دل شان خواست را بکنند
درست است
که آبنه ای کلمه بدی است
که برای جنس مذکر زن نما بکار میرود
اما اگر تعارف را کنار بگذارم و بگویم:
که خیلی ها بدون اینکه خودشان بخواهند
آبنه ای شدند
ممکن است
برای تان قابل فهم نباشد
ولی اگر مثلا" شما را تشویق به روشن کردن شمع و عود کردند
یعنی عمده وقت زندگی تان را برای خلسه های تو خالی اشغال کردند
یا کاری کردند
که همش در حال نماز خواندن باشید
یا همش در حال شادی و... باشید
شک نکنید
که بدون اینکه بفهمید
با شما چکار کردند
شما را آبنه ای کردند
پس آبنه ای شدن، مختص فقط مردان زن نما نبود و مختص زیاده روی های شما هم شد
منم اگر از این کلمه زشت استفاده کردم
دلیل این بود
که یک تلنگری به خودتان بزنید و دست از تک بعدی بودن بردارید و در تمام ابعاد انسانی سیر کنید
تا دنیا به کام تان بچسبد و جگر تان حال بیاید
نه اینکه وسط هوا و زمین جوری معلق و... بمانید
که عاقبت تان به تیمارستان و... ختم شود
o.m-m.h.saghandy 1403/8/14
رسم مراودات روزگار تان، با شما خوب تا نکرد
یا بد قلق شد و سر ناسازگاری برداشت
یا کلا" بر روی مدار وقایع تلخی به حرکت درآمد و به جریان افتاد و به ثبوت بدی رسید
یا شل کن سفت کن راه انداخت و نا متعادل شد
تا مسیر دنیای تان، بدجوری پیچ بخورد و یا عوضی شود و وارونه بچرخد
یا به کل، تاب بردارد و جوری قر و قاطی شود
که نا میزان بچرخد و بزرگترین ضربه های تلخ و دردآور را از کسانی بخورید
که هم، آشنا و هم خون تان بودند
هم بیش از همه، دوست شان داشتید
من مطمئن هستم
هر چیزی که بود
یا رقم خورده بود
از دست شما و یا قدرت فهم شما خارج بود
که بتوانید
حرکتی جانانه بزنید
تا درست شود
پس چون هیچ خیری بجز شر، از خودی ها ندیدید
تصمیم گرفتید
تا از سر ناچاری، دور خودی ها را خط قرمز بکشید و غریبه پرست شوید و با شیوه غریب نوازی که پیش گرفتید
بهتر از خودی ها را در بین غریبه ها پیدا و رویشان حساب باز کردید
متاسفانه از بس نادان و هول بودید
فکر کردید
که غریبه ها، تافته جدا بافته از خودی ها هستند و به کاه دان انتخابات تان زدید و در وقت انتخاب که میبایست
چشم و گوش های تان را بیشتر باز میکردید
چشم و گوش های تان را بستید و هلو دیدید و از ته دل انتخاب شان کردید و از بس مست و بلا نسبت خر شده بودید
نه یک دل بلکه صد دله، هم فریفته و دلباخته و هم عاشق سینه چاک و همه کس شان شدید
تا آنها هم، دل بدهند و همت کنند و همه کس تان شوند
که ظاهرا" خیال برداشتید و مطمئن شدید
همه چی جور شده و دارد
خوب پیش میرود
تا اینکه مرور زمان کار خودش را کرد و متوجه شدید
که هرآنچه فکر میکردید
خواب و خیالی بیش نبود و بیش از خودی ها، توانائی ضربه زدن را داشتند و ضربه پشت ضربه زدند و زمین گیر تان کردند
پس وقتی گشتید و با کلی دوندگی، پیدا ی شان کردید
عاقبت متوجه شدید
که به کاه دان روابط زدید و گفتید:
شانس نداشتیم
پس نتیجه میگیریم
که ضربه زننده ها، یا وصله های ناجور خونی بودند
که چون تحمیلی بودند
انتخاب شان، در دست شما نبود
یا وصله های اختیار شده نا جور غیر خونی بودند
که انتخاب شان در دست خودتان بود و در انتخاب کردن شان، عجله کردید
وصله های خونی، چون از گوشت و پوست و استخوان خودتان بودند
توانائی چندانی نداشتید
که نادیده بگیرید و یا به راحتی از خودتان بکنید و در شان کنید
اگر هم در شان میکردید
چون جزوی از گوشت و پوست و وجود خودتان بودند
از هر دری که در شان میکردید
طوری پیش میرفت
که از در دیگری وارد زندگی تان میشدند
یا خودتان دلتنگ میشدید و وارد زندگی تان میکردید
یا واسطه پیش قدم خیر میشدند و وارد زندگی تان میکردند
پس اکثر شان، درد های ریشه ای بودند
که با اینکه ضرر میرساندند
اگر برای اینکه بیشتر ضرر نرسانند
ریشه را قطع میکردید
مثل این میشد
که ریشه خودتان را قطع کردید
ولی با اینکه جزوی از ریشه شما بودند
یا ریشه نبودند و با بد انتخاب کردن های تان، جزوی از ریشه شده بودند
راه کار داشت
مثلا" وقتی از ریشه مشکلات تان آگاه شدید
یعنی فهمیدید
که چی به چی شده که اینجور بهم ریختید
خودبخود، ترس های تان از ضعف های تان کمتر میشود و این یک برگ برنده قابل توجه ای است
که کمک مستمری به شما میکند
تا از طریق ناخودآگاه بر آنها غلبه کنید
یعنی روش بهینه ای خلق و یا اتخاذ کنید و شیوه های سکوت و یا دوری و دوستی را در دستور کار همخونی های تان قرار بدهید
در باره غیر همخونی ها ای که هنوز با خون تان ترکیب نشدند
تا همخونی خلق کنند
میبایست تا دیر نشده و هم خون نشدند
از دایره زندگی تان، دور شان کنید
یعنی تا تنور داغ نشده و هم خون نشدند
عطای شان را به لقای شان ببخشید و دک شان کنید
چون وقتی همخونی آفریدند
جدا شدن های تان را جوری سخت میکنند
که نمیتوانید
شیوه دوری و دوستی را که برای همخونی های تان پیش گرفتید
برای اینها هم پیش بگیرید
چون اینها، هم خون ریشه ای نبودند
که بتوانند
با شیوه دوری و دوستی، تاب بیاورند
پس همین که فهمیدند
شیوه دوری و دوستی را پیش گرفتید
عشق های پنهانی و... اختیار میکنند و مشکل بر مشکلات تان میافزایند
یعنی زندگی شما را جوری قوز بالا قوز ش میکنند
تا همین آبروی نداشته تان را هم به باد بدهند
یعنی همه راهها را بروی تان میبندند و راهی برای تان باقی نمیگذارند
تا بتوانید
دل بکنید و بروید و خودتان را جمع و جور کنید
پس بازنده زندگی شدید و حتی اگر شانس بیاورید و یکی پیدا شود و با تمام وجود، عاشق تان شود و زندگی عاشقانه ای را آغاز کنید
گذشته تلخی که داشتید
هیچ جوری رها ی تان نمیکند و راهی بجز کوچ یا مرگ ندارید
یعنی باید بروید و در جائی دیگر متولد شوید
که هیچکس از گذشته شما نداند
تا با تجربیاتی که بدست آوردید
باقیمانده عمرتان را زندگی کنید
o.m-m.h.saghandy 1403/8/9
بقدری جلوی روی تان جر و بحث و دعوا و... کردند
که دیگه باید
هم کار آگاه خبره ای شده باشید
هم بهتون ثابت شده باشد
که کسانی که بیشتر از همه داغ کردند و داد و بیداد راه انداختند
بی گناه تر هستند...!!!
چون آدمهایی که فاعل و برهم زننده آرامش و مقصر اصلی جدال بودند
از بس، بد ذاتی و کار خرابی کرده بودند
خوب میدانستند
که زیر سر خودشان بوده و باعث و بانی این جنجال، خودشان هستند
هم مسلط بر امور بودند
هم آرامش شان را حفظ کردند و بر آشفته نشدند
تا همه چی را به نفع خودشان تغییر دهند
پس مثل شاکی ها ای که حق شان ضایع شده بود و داشتند
سر و صدا میکردند
نشدند و سیاست کردند و با کلاس و متمدن شدند و بدون اینکه عصبانی بشوند
با خونسردی، قیافه های حق به جانبی هم گرفتند
که همین سیاست کاری های شان، باعث شد
تا مغز بر آشفته شاکیان شان، کف آلود و عصبانی تر شود و از این آب گل آلود شده، بهره چند چندان ببرند و برگ برنده ای بیابند و بگویند:
که خودتان شاهد و ناظر بودید و فحش و ناسزا گفتن و چیز پرتاب کردن های شان را با چشم های تان دیدید
که به راحتی بی اعصاب شدند و کنترل شان را از دست دادند و چکار کردند
ما هم مثل آدم داشتیم
حرف میزدیم
یا زندگی مان را میکردیم
که کنترل شان را از دست دادند و روی سرمان خراب شدند و همین جوری که الان عصبانی شدند و دارند قیل و داد سر میدهند
با ما هم همینطوری کردند و نگذاشتند زندگی مان را بکنیم و...
این آدمهای زرنگ توی دادگاه های دینی هم که باید
قضات به به داد مردم برسند
با همین شیوه، خیانت و مظلوم کشی میکنند و قضات دینی هم بجای اینکه مورد کنکاش و بررسی دقیقتری قرار دهند
به کارشناسان بدتر از خودشان ارجاع میدهند و کارشناسان هم حق را به این دغل کاران میدهند و مظلوم کشی اتفاق میافتد
چقدر ظالم دارند
آزادانه میگردند و چقدر مظلوم در زندان دارند
زندانی میکشند...؟؟؟
معلوم نیست
چون بجای اینکه به قضات آموزش های راستی آزمایی یاد بدهند
کتاب قانون دادند
تا آنچه را که پلیس و بازپرس حدس زده است را بخوانند و حکم دهند
از خشکه مذهبی ها ای که مدرکی گرفتند و قاضی شدند
یا مدرکی گرفتند
تا ثروتمند شوند هم انتظار نداشته باشد
که به داد مردم برسند
پس حتی اگر دیندار واقعی و خوب هم باشند
چون تجربه ای ندارند
یا قانون دست و بال شان را بسته است
مجبور هستند
که رای ناحق بدهند
و گرنه اگر این رای های ناحق داده نمیشود
اینهمه ناراضی خلق نمیشد
که مردم مجبور شوند
کشته بدهند
تا حکومتی را تغییر دهند
دلیل شورش مردم هم همین نا عدالتی ها است
چون همیشه حق قسمت یک درصدی های جامعه میشود و در وقت شورش این یک درصدی ها بجای اینکه پشت حکومت در بیایند
پا به فرار میگذارند و پشت حکومت را خالی میکنند
ای کاش حکومتها حق را به آحاد مردم که مظلوم هستند میدادند
تا در صلح و آرامش باشیم و هیچوقت شاهد تغییر هیچ حکومتی نشویم
ولی این کاش کاش کردن ها، اگر اوایل هر حکومتی سبز شد
بعد که به خیال خودشان قانونمند شد
از ریشه سوخت و عدالت فقط قسمت یک درصدی های جامعه شد
پس حتی اگر حتی خود خدا هم بیاید و حکومتی برپا کند
همین آش و کاسه میشود
چون همه چیز زیر سر همان کسی بود
که روی سرش قسم خوردید و گفتید:
خبر ندارد
o.m-m.h.saghandy 1403/8/7
اشکهایی که بر روی گورها قبرستان ها ریخته شدند
یا گونه های خیس شده ای که بر سر مزار ها ای دیدید
حاوی تلخ ترین و دردآور ترین پیامهای محرمانه ناگفته ای بودند
که اگر زبان باز کنند و به حرف درآیند و بشنوید
به گفته های تلخی بر میخورید
که وقتی به گوش های تان اصابت کرد و به درون تان کشیده شد
روح و روان تان را بقدری بدرد میآورد
که حال تان از آدم بودن خودتان بهم میخورد
که میخواهید
زمین دهن باز کند و شما را قورت بدهد
تا نباشید و دیگر چنین صحنه های دلخراشی را نبینید
چون همه شیون و ضجه ها ای که زده بودند و گریه ها ای که بر روی گورها کرده بودند
بیشتر بخاطر بد عهدی ها و نا عهدی ها بود و دل شکستن ها و نامردی ها و خیانت و زیر آبی رفتن ها و... بود
یا بهتر است بگویم
به خاطر کلمات گفته نشده و کارهای انجام نشده بود
یا کلماتی که وارونه و یا بد گفته شده بود
یا کارهائی که بد انجام شده بود
یا نمیبایست
انجام میشد و یا پس از اینکه انجام شد
نمیبایست میدیدند
که دیدند و هیچ نگفتند و توی دل خودشان ریختند و دق کردند
پس نتیجه بگیرید
که همیشه، وقتی به خودتان میآیید
که کار از کار گذشته است و دیر شده است
یعنی طرف در گور خوابیده تان را ناکام گذاشتید
یا دق دادید
که مرد
یا حرفی زدید
که مرد
یا چیزی را نمیبایست ببیند را دید
که مرد
یا حرفی نزدید
که مرد
یا کاری کردید
که مرد
یا کاری نکردید
که مرد
و یا دهها یا و اگر و شاید دیگری که مرد و هم دست او از دنیا کوتاه شد
هم شما باید بسوزید و عذاب بکشید
پس با اینکه خیلی دیر شده است
شیون و ضجه بزنید و اشک ها بریزید
که هر خودزنی که بکنید
کم است
پس میتوان اینجوری هم بیان داشت:
که شیون و ضجه ها و اشک های ریخته شده، عذاب دردآور بی وجدانی های شان بود
من از بچگی، قدرتی خدا دادی داشتم
که من را معروف به استاد مافوق روح شناس کرده بود
هر کس میخواست
از احوالات از دست رفته خودش مطلع شود
به من مراجعه میکرد
تا از احوالات درگذشته شان مطلع شوند
به هر تشیع جنازه ای هم که میخواستند بروند
از من اجازه میگرفتند
که در تشیع این درگذشته شرکت بکنند
یا نکنند
یا اگر کردند
چکار کنند
که سود ببرند
یا مشکلات درگذشته، بر سرشان خراب نشود و...
چون مردم بدون اینکه سنگینی بار مرده های شان را بدانند
مرده های بار داری را تشیع میکنند
که بدون اینکه بدانند
بار دارند
مرده ها دست بکار شدند و داشتند
بارهای شان را به دوش تشیع کننده ها میاندازند
من تشیع جنازه ها ای را دیدم
که بعضی از تشیع کننده ها، یا در تشیع جنازه مردند
یا فردا و پس از مدتی مردند
یا بدتر از مردن، جن زده و دو هم زادی و یا چند هم زادی شدند
یعنی بدون اینکه خودشان بخواهند
موجود وحشتناک غیر انسانی را از توی تشیع جنازه برداشتند و به خانه بردند و به عذاب ابدی گرفتار شدند
باور کنید
که بعضی از مرده ها، با اینکه دست شان از دار دنیا کوتاه است
سمی و ویروسی هستند
نه آن ویروس های شایع، ویروس های نامرئی که یکی از آنها را نام بردم
نمیخوام توی دل تان را خالی کنم
تا هیچوقت در هیچ تشیع جنازه ای شرکت نکنید
یا وارد گورستان ها نشوید
ولی میخواهم بگویم
هوشیار باشید و در هر تشیع جنازه ای شرکت نکنید
مثال از من نخواهید و خودتان بفهمید
که بار گناه یا طلب هر کدام شان چقدر بود و...
یا حداقل اگر به ناچار رفتید
اگر در مراسم تشیع جنازه سکوت کنید و هیچ فکری نکنید
حتی اگر آن مرده، در حال انتشار بار های خود بود
مصون میمانید
چون مردها دنبال آدمهایی هستند
که دارند
حرف میزنند و فکر میکنند
حرف که میزنید و فکر میکنید
توی حرف و فکر شما رسوخ میکنند و کار خودشان را میکنند
حمله ها ای هم که میکنند
جسمی نیست
که بتوانید
مسلح شوید و نگذارید
که بلائی بر سرتان بیاورند
غیبی است و چون وارد عالم غیبی شدند
ذهنی عمل میکنند
که شدت ذهنی بیش از جسمی و حتی قابل مقایسه با جسم نیست
درست است
که جسم مرده، ترس ندارد
اما از ذهن مرده، به شدت بترسید
o.m-m.h.saghandy 1403/8/6
قول و قرار ها ای را که با همدیگر، میگذارید
حتی اگر قبول شان دارید و به اطمینان صد درصد قلبی رسیدید
که افراد فرصت طلب نقطه زن لحظه ای و خودبین و هرزه و فاحشه نیستند و از طرفی، تعادل روحی و روانی راست و همی هم دارند
یا جزو دسته دم دمی مزاج ها و نامرد ها و.. نیستند و هیچوقت، زیر عهد و پیمان و قول و قرار ها ای که بستند، نخواهند زد
عهد و پیمان های شان را، رسانه ای و یا منقش به شهادت جمع و عرف و قانون و... کنید
درست است
که آدمهای نامرد، ذاتی نا همگون دارند و با نادیده گرفتن عرف و قانون و...، به عهد و قول های مکتوب شده شان هم تبصره میبندند و زیر همه چی میزنند
اما قول و قرار های مکتوب شده، ترمز قدرتمندی دارند
که نباید
نادیده بگیرید
چون حتی اگر دست عرف و قانون را خواندند و کاری کردند
که ترمز عرف و قانون، عمل نکند
جوری در انظار مردم پیشانی سفید میشوند
که در آن آبادی هیچکس روی شان حساب نمیکند و باید بروند
پس وقتی راهی بجز قالب کردن خودتان، برای تان باقی نمانده است
یا شهوت به همه جای تان زده و نیاز دارید
از عهد و پیمان های گفتاری و یا شفاهی که به راحتی کتمان میشود
بهره نبرید
همین ها را، حتی اگر بوی هرزگی و فاحشگی داد را مکتوب کنید
تا یک چیزی دست تان باشد
که اگر رسوا شدید و گیر افتادید، بتوانید
مظلومیت و معصومیت تان را که به یک لحظه خوشی، از دست دادید
بر گردانید
یا حقانیت تان را با قرارداد مکتوب شده ای که بسته بودید و در دست داشتید
اثبات کنید
تا قدری از بار حماقت های تان را کم کند
پس حتی اگر هوس کردید
که زیر آبی بروید
یا عشق پنهانی کسی بشوید
با اینکه مخفی است و هیچکس نباید
از راز شما مطلع شود
قول و قرار های تان را مکتوب کنید و در جای امنی بگذارید
حال که متوجه عمق درخواست این پست شدید
توجه داشته باشید
که قول و قرار های مکتوب شده ای که مو لای درز آن نرود
به همراه سکوت و لبخند و ماتم گرفتن های به موقع، ابزارهای فوق العاده نیرومند و حال بدهی هستند
که راه را برای حل بسیاری از مشکلاتی که پیش نیامده و یا قرار است
پیش بیاد
جوری هموار میکند
که اگر به هر بن بستی برخوردید
به راحتی میتوانید
آنرا جمع و جور کنید
مثلا" وقتی میخواهید عهدی ببندید
یا معامله ای بکنید
یا قراری بگذارید
وقتی زبانی باشد
بسته به نیاز آنی که پیدا کردید
تائید میشود
اما در نهایت، وقتی به مشکل یا آدم نامردی برخوردید
هر چه داد بزنید و بگویید:
که من در اول شرط کردم
فراموش کردند و بیاد نمیآورند
یا وسعت کار را انجام شده میبینند و زیرش میزنند
تا بیشتر از قراری که کردید، بپردازید
پس عقل حکم میکند
به زبان و گوش های همدیگر اعتماد نکنید و هر آنچه را گفتید و شنیدند را مکتوب کنید
وقتی برنامه مکتوب و سفت کاری های تان تمام شد
نوبت به لبخند زدن های سیاستمدارانه میرسد
چون لبخند به موقع، میتواند
راهی برای حل بسیاری از مشکلات باشد
به شرطی که اگر لبخند تان معنادار بود
معنای خوبی بدهد و بد برداشت نکنند
یا وقتی نوبت به سکوت کردن های سیاستمدارانه فرا رسید
سکوت میتواند
راهی برای اجتناب از بسیاری از مشکلات باشد
به شرطی که به موقع و جامع دهن تان را ببندید و سکوت کنید
نه اینکه وقت حرف زدن، ادا در بیاورید و خیال کنید
که کار درستی کردید و سکوت کنید و همه چی تان را به باد بدهید
یا حق تان از بین برود
پس توجه داشته باشید
که زندگی مملو از بالا و پائین های پر پیچ و خمی است
که همه شان، کد و رمز دارد
که شناخت کد از باز کردن رمز های کد مهمتر است
وقتی کد را شناختید
رمز کد، خودبخود میشود
تا وقتی اوج گرفتید
در بالا ها نهایت لذت را بردید
وقتی هم پائین آمدید
اسمش را سقوط نگذارید
تا بتوانید
در در طبقات پائینی که برای تان رقم خورده است
شجاع و استوار باشید
یعنی صعود و سقوط، جزوی از مراحل زندگیست و چون قلق دارند
برابر هم هستند
o.m-m.h.saghandy 1403/8/3
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago