دیوان حسین منزوی گرامی

Description
سروده‌های ناب جناب حسین منزوی؛ پدر غزل نوین پارسی
به گزینش @MohammadESarv

هشتگ‌ها
#غزل
#ترانه
#مقاله
#سپید
#دکلمه
#مثنوی
#دیگرها
#یادگاری
#یادداشت
#تک_بیت
کانال دیگر ما @Arhythmia گزیده هفت هنر
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago

3 months ago
***💠******💠******💠***

💠💠💠

همزمان با زادروز حسین منزوی گرامی
مستندی شاعرانه درباره سلطان غزل معاصر فارسی در خانه هنرمندان ایران روی پرده می‌رود
مستند «بهانه را» که به همت محمد قنبری و پانته‌آ بیات تهیه شده است ساعت ۱۷ نخستین روز مهر اکران می‌شود.

تهیه بلیت

3 months ago

💠💠💠
#غزل

برای علی مظاهری که خوب میداند شعر و شعور از یک طایفه‌اند (اردیبهشت۸۰)

اسیر خاکم و نفرین شکسته بالی را
که بسته راه به من آسمان خالی را
نزد ستاره‌ی فجر از جبین لیلی و قیس
به هم هنوز گره می‌زند لیالی را
ز ابر یائسه جای سوال باران نیست
در او ببین و بدان راز خشکسالی را
به سیب سرخ رسیده بدل شده است انگار
شفق به خون زده خورشید پرتقالی را

دلم شکسته شد این بار هم نجات نداد
شراب عشق تو این کوزه‌ی سفالی را
همه حقیقت من سایه‌ای ست بر دیوار
مگرد هان که نیابی منِ مثالی را
هزار بار به تاراج برد و من هر بار
از عاج ساختم آن خانه‌ی خیالی را
•پریده رنگ‌تر از خاطرات عمر من‌اند
مگر خزان زده سیب و ترنج قالی را
نشان نیافتم این بار هم ز گمشده‌ام
هر آنچه پرسه زدم عشق و آن حوالی را
در آن غریبه به هر یاد آن خراب آباد
نمی‌شناخت دلم یک تن از اهالی را

بهار نیست زمستان پس از زمستان است
که خود به هم زده تقویم من توالی را
هنوز مسئله‌ات مرگ و زندگی است اگر
جواب می‌دهم این جمله‌ی سوالی را
نهاده‌ایم قدم از عدم به سوی عدم
حیات نام مده فصل انتقالی را

@hossein_monzavy

1 year, 9 months ago

???
#غزل

•نبود معجزه‌هایی که با نسیم نبود
در آن زمان که نسیم این چنین عقیم نبود
برای آنکه گلی واشود ز خاطرمان
هوای دوست وزان بود اگر نسیم نبود
به قصد آنکه گلی را بگیرم از توفان
بر آب میزدم و بیم غرقگیم نبود

نداشت این همه باران خون و سیل جنون
که تیر ابر بلا این همه کریم نبود
زمان زبان رسایی و ماجرایی داشت
که بهت خورده‌ی این وحشت عظیم نبود

از آسمان و زمین آنچه رنج می‌بردیم
به قدر ناخن رنجی که می‌بریم نبود
گذشت دور امانی که بزم رندان را
ز سنگ محتسب از روی بام بیم نبود
کسی قدح به سر آستین نمی‌پوشید
برای طبل زدن حاجت گلیم نبود

@hossein_monzavy

1 year, 9 months ago

???
#غزل

به سودای آسمان پر و بال میزنی
ولی کو گشایشی از این راه روزنی
•بر این میله ها گلی نمیروید ای دریغ
غریب اوفتاده ای در این باغ آهنی
به پیکار سرنوشت گرفتار خود شدی
که گر تیغ میکشی به خود زخم میزنی
نه‌ای همچو عنکبوت که بر غیر می تند
تو چون کرم پیله ای که بر خویش می تنی
دریغا که زندگی به بازیگری تو را
به گلخن فکنده است بدین طبع گلشنی

در اینجا برادران ز یوسف گرانترند
که پتیارگی بسا بِهْ از پاکدامنی
چه جای تو چون به گِل دهانش بیاکنند
چو خورشید دم زند ز پاکی و روشنی
به بیهوده کاری ات دریغ از تو طوطی ام
که بر دشت شوکران شکر میپراکنی

@hossein_monzavy

1 year, 9 months ago

???
#غزل

در تنگ نظر سعّه‌ی صاحب‌نظری نیست
با شب‌پرگان جوهر خورشیدوری نیست
آن را که تجلی‌ست در آیینه‌ی تاریخ
در شیشه‌ی ساعت چه غم ار جلوه‌گری نیست

ره توشه ز هر سو نستانیم که ما را
با هر که در این راه سر همسفری نیست
•در ما عجبی نیست که جز عیب نبیند
آن را که هنر هیچ به جز بی هنری نیست
اینان همه نو دولت عیش گذرانند
ما دولت عشقیم که دورش سپری نیست
سوزی که درون دل ما می‌وزد این بار
کولک شبانه‌ست نسیم سحری نیست

@hossein_monzavy

2 years, 2 months ago

???
#غزل

•چندان که طلایه‌دار گم شد
صد قافله در غبار گم شد
افتاد به خاک مرد و اسبی
بی سرور و بی سوار گم شد
دیو آمد و از درخت جادو
در باغ طلسم انار گم شد
تقویم به باد غارتی رفت
و از وی ورق بهار گم شد

تاریک شد آسمان چراغش
آن ماه که از مدار گم شد
خورشید که قصد جان خود کرد
صد سایهٔ بی‌قرار گم شد
توفان شنِ روان که برخاست
در بادیه چشمه‌سار گم شد
افسوس که مرد ورطه‌ها نیز
در جاری بی‌گدار گم شد
خاکستر خویش را به سر ریخت
وان‌گاه خمیده‌وار گم شد

وان گل که کلید بخت من بود
در سایه کو کنار گم شد
تصویر جوانی که را داشت
آن سایه که در غبار گم شد

@hossein_monzavy

2 years, 2 months ago

???
#غزل

دشمن شکست اگر چه ز تو پرّ و بال تو
اما به جز شکست نبرد از جدال تو
آغاز پر زدن به سوی آفتاب بود
در انفجار آتش و خون بال‌بال تو
آتش گرفت یکسره نیزار شیر من
وقتی به خون گرم تو آغشت یال تو
این خاکدان سزای چو تو پاک جان نبود
حالی به باغ خـُـلـد چگونه است حال تو
آن سایه‌ی تو بود که از ریشه تیشه خورد
سرو است اگر نه تا به قیامت مثال تو

آوازه‌ات دهان به دهان می‌رود چو عشق
بی آن که کهنگی بپذیرد مقال تو
•در باغ مه گرفته‌ی ذهنم همیشگی است
رعنایی تو سبزی تو اعتدال تو
پیداست جای تیغ تو بر شب اگر چه بود
کوتاه چون شهاب شتابان مجال تو
بر سینه چهار لاله در آفاق ذهن من
پر می‌زند پرنده‌ی سبز ِ خیال تو
امسال هفت ماهی خونین شناورند
دنبال هم به برکه‌ی یاد زلال تو
آری به جرم خواستن صبح راستین
سُرب مذاب بود جواب سؤال تو

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
پاسخ رسید چون زدم از خواجه فال تو

@hossein_monzavy

2 years, 2 months ago

???
#غزل

عشق من طرح چلیپایی ست تصویرش کنید
سرنوشت من معمایی ست تفسیرش کنید
خواب آوار و دوار و دار یک جا دیده ام
عمر من آشفته رویایی ست تعبیرش کنید
در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسه ای
جوهری سازید و آنگه نام تقدیرش کنید
•دل که با صد رشته ی جادو نمی گیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
عمر من در شب نشست و عشق من در مه شکست
قصه ام این است و جز این نیست تحریرش کنید

این سحرگه نیست ایمان در امان دارید از او
این شب است ای عاشقان صبح تکفیرش کنید
کاسه ی خورشید روشن نیست این طشت لجن
جا به جا در چاه ویل شب سرازیرش کنید
منتظر مانید با آیینه ها در سینه ها
چون که صبح راستین رخشید تکثیرش کنید
@hossein_monzavy

2 years, 2 months ago

???
#تک_بیت

و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی
این بود
@hossein_monzavy

2 years, 2 months ago

???
#غزل

هنوز داغ تو ای لاله‌ی جوان تازه‌ست
سه سال رفته و این زخم خون‌چکان تازه‌ست
•پس از تو داغ پی داغ دیده باغ آری
همیشه زخم گل از خنجر خزان تازه‌ست

مرا و یاد تو را لحظه‌لحظه دیداری‌ست
که چون همیشه‌ی دیدار عاشقان تازه‌ست
پلی زده‌ست غمت در میانه‌ی دو نقیض
که با زمانه قدیم است با زمان تازه‌ست
چگونه مرگ بفرسایدت مگر تو تنی
تو جان خالصی و تا همیشه جان تازه‌ست
به همره شفق آن خاطرات خون‌آلود
به هر غروب در آفاق آسمان تازه‌ست
چگونه خون تو پامال ماه و سال شود
که چون بهار رسد خون ارغوان تازه‌ست

دلم به سوگ تو آتشکده‌ست و سرکش و سبز
هنوزش آتش شوق تو در میان تازه‌ست
همیشه در دلم از حسرت تو کولاکی‌ست
که مثل برف دی و باد مهرگان تازه‌ست
غم تو قصه‌ی عشق است و با همه تکرار
به هر زمان و به هر جای و هر زبان تازه‌ست
چنان که ماتم تو کهنگی نمی‌گیرد
شرار کینه‌ی ما نیز هم‌چنان تازه‌ست

@hossein_monzavy

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago