https://t.me/RasLEBolli/7056 راستش امید دارم که دوباره یک روز برگرده :))

https://t.me/RasLEBolli/7056

راستش امید دارم که دوباره یک روز برگرده :))

Telegram

Summer time.

یعنی چی که لفت نمیدید :))

-

اشک هایش بر گونه هایش جاری شده بودند، نفس عمیقی کشید و بلند شد؛
با خودش زمزمه میکرد، خسته‌ام
آری دقیقا همان زمان، زمانی که خسته و ناامیدی زمانِ رشد، پرواز، ایستادن و امید است. - نامه اتفاقی.

بستن چشم‌هایت چیزی را عوض نمی‌کند. چون نمی‌خواهی شاهد اتفاقی باشی که می‌افتد، هیچ‌چیز ناپدید نمی‌شود. درواقع دفعه‌ی بعد که چشم واکنی، اوضاع بدتر می‌شود. دنیایی که تویش زندگی می‌کنیم این‌جور است، آقای ناکاتا. چشمانت را باز کن. فقط بزدل چشم‌هایش را می‌بندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمی‌شود زمان از حرکت بایستد.
کافکا در کرانه؛

خاک خورده.

به یادِ غم و محبتِ دست های تنها. جایی میان خاکستری های روزگار‌.

جوری که دستام و پاهام می لرزن که آدم فکر می کنه اتفاقی افتاده مغزم خود به خود دیگه هیچ جوابی نمیده درد می کنه و احساس می کنم داره منفجر میشه و احساس سنگینی می کنم، قلبم از شدت تپش غیر عادی، غیر عادی، غیر عادی و غیر عادی دیگه وجودی نداره و احساس می کنم رگ هام نمیتونن خونم رو کنترل کنن ولی فقط سکوت می کنم و میبینم که بقیه فکر می کنن همچی عادیه و از نظرشون مسخرس کاش می فهمیدین کاش.
ولی چه می‌توان کرد؟ فقط سکوت.