ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 6 days, 23 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 3 weeks ago
▫️چگونه از مدلهای زبانی بخواهیم که برایمان عنوانِ مناسب پژوهش معرفی کنند؟ ارائه 5 الگوی کلی
در زیر 5 الگوی کلی برای سؤال پرسیدن از مدلهای زبانی بزرگ را آوردهام که شما میتوانید از آنها برای پیدا کردن عنوان یا سوال مناسب برای پژوهشِ خود استفاده کنید. کلمات داخل کروشه و همچنین تعداد عناوین و سؤالات را میتوانید تغییر دهید. هر دو نسخه فارسی و انگلیسی آورده شده است.
سه عنوان پژوهشی جذاب در مورد [موضوع کلی] ارائه دهید که هنوز به طور گسترده مورد بررسی قرار نگرفتهاند. برای هر کدام، یک جمله توضیح دهید که چرا این موضوع ارزش بررسی دارد.
Provide three intriguing research titles about [general subject] that have not yet been extensively studied. For each, give a one\-sentence explanation of why this topic is worth investigating
یک موضوع پژوهشی در زمینه [حوزه مورد نظر] را که [ویژگی خاص] داشته باشد، پیشنهاد دهید. لطفاً توضیح دهید چرا این موضوع مهم است و چگونه میتواند به پیشرفت دانش در این حوزه کمک کند
Suggest a research topic in the field of [specific area] that [specific characteristic]. Please explain why this topic is important and how it could contribute to advancing knowledge in this field.
یک سؤال پژوهشی چالشبرانگیز در رابطه با [موضوع یا مسئله خاص] طراحی کنید. این سؤال باید نوآورانه باشد و پتانسیل ایجاد بینشهای جدید در این زمینه را داشته باشد. لطفاً توضیح دهید چگونه این سؤال میتواند به حل مشکلات موجود در این حوزه کمک کند.
Design a challenging research question related to [specific topic or issue]. This question should be innovative and have the potential to generate new insights in this field. Please explain how this question could help solve existing problems in this area."
با توجه به روندهای اخیر در [حوزه مورد نظر]، یک عنوان پژوهشی پیشنهاد دهید که بتواند شکاف موجود در دانش فعلی را پر کند. لطفاً توضیح دهید چرا این موضوع مرتبط و بهروز است و چگونه میتواند به پیشرفت این حوزه کمک کند.
Considering recent trends in [field of interest], propose a research title that could fill a gap in current knowledge. Please explain why this topic is relevant and timely, and how it could contribute to the advancement of this field.
یک عنوان پژوهشی بینرشتهای که [حوزه اول] و [حوزه دوم] را ترکیب میکند، پیشنهاد دهید. این عنوان باید نوآورانه باشد و پتانسیل ایجاد دیدگاههای جدید در هر دو حوزه را داشته باشد. لطفاً توضیح دهید چگونه این رویکرد بینرشتهای میتواند به حل مسائل پیچیده کمک کند.
Suggest an interdisciplinary research title that combines [first field] and [second field]. This title should be innovative and have the potential to create new perspectives in both fields. Please explain how this interdisciplinary approach could help address complex issues.
بچهها اینا از منابع مربوط به علوم اعصاب و نحوه ریسرچ و اینها 👆🏻 پلی لیستهای کانال یوتیوب ehsan explains رو هم میتونید ببینید تو زمینه نوشتن مقاله و …
فعلا اینا رو داشته باشید، به مرور زمان هم از منابع کنکور علوم شناختی مینویسم هم از منابعی که میشه برای یادگیری این رشته استفاده کرد.
یک مهارتی که اگر قصد دارید کار ریسرچ کنید لازمه که یاد بگیرید، آمار پژوهشه. برای آمار هم کورسها و کتابها و منابع مختلف رایگان یا پولی وجود داره. یک کتابی که دکتر عبدالعلیزاده برای آمار به ما معرفی کرد کتاب Discovering Statistics Using SPSS از آقای Andy Field هستش. کتابش یکم طولانیه ولی به شکل داستانی و خیلی شیرین آمار رو توضیح داده و طوریه که به شکل کاملاً مفهومی مفاهیم اصلی رو توی ذهن جا میندازه. علاوه بر اون من خودم از کانال Research By Design توی یوتیوب SPSS رو یاد گرفتم و حقیقتاً مدرس اون کانال رو هم خیلی دوست داشتم. هرجایی هم که اشکال داشتید مسلماً با سرچ کلیدواژههاش توی یوتیوب و پرسیدن از chatgpt هزاران بایت اطلاعات برای شفافسازی نوک انگشتتون خواهید داشت :)
برای شروع زمانی که خیلی مهارتی ندارید، خوبه که با اساتید دانشگاه خودتون شروع کنید. قبل از اینکه به اساتید تعهدی بدید خیلی خوبه که با بچههای ترمهای بالاتر که خودشون تجربهی پژوهش دارن صحبت کنید و بپرسید کدوم اساتید برای کار کردن بهتر هستن. به مرور که حیطههای مختلف رو امتحان میکنید و حیطههای مورد علاقهاتون رو محدود میکنید، میتونید به شکل متمرکزتر روی مهارتهای مورد نیاز در حیطهی مورد نظرتون کار کنید. وقتی کمی مهارتهای بیشتری به دست آوردید، به اساتید مطرح از دانشگاههای دیگهی ایران و حتی اساتید دانشگاههای خارج از ایران ایمیل میدید، خودتون، مهارتها و علایقتون رو معرفی میکنید و میگید که میخواید باهاشون کار کنید. احتمالش هست که درصد زیادیشون جوابتون رو ندن، اما انقدر این کار رو تکرار میکنید تا بلاخره جواب بگیرید. و علیالحساب همین. من تا همینجاش رو بلد بودم :)
در حقیقت ما در زبانشناسی یک بحثی داریم تحت عنوان Language Acquisition که بهمعنای فرآیند طبیعی یادگیری زبان بدون یادگیری قوانین گرامری و ساختار زبانه، و روشیه که کودکان بهوسیلهی اون قادر به درک و صحبت به زبان مادریشون میشن. از خیلی از آدمهایی که انگلیسی رو روان صحبت میکنن میشنویم که میگن ما هیچوقت بهطور جدی گرامر و ساختار زبان نخوندیم؛ حتی ممکنه سؤالات گرامری رو اشتباه جواب بدن یا فلان قاعده در گرامر رو اصلاً نشنیده باشن، و با این وجود بسیار روان حرف میزنن و درصد بالایی از چیزهایی که میشنون رو میفهمن. چون مسئلهی اساسی اینجاست که با دویست ساعت گرامر خوندنِ فشرده و هایلایت کردن جزوههای درسی و حفظ کردن نکات دستوری، قرار نیست کسی به تسلط در زبان برسه و بتونه "صحبت" کنه.
چرا با وجود صدها ساعت زبان در برنامهی آموزش و پرورش، هیچکس بعد از دبیرستان بیشتر از "هلو، هاو آر یو" انگلیسی بلد نیست؟ چون صحبت کردن موقعی اتفاق میافته که تو اون زبان رو انقدر زیاد شنیده باشی که یکسری ساختارهای گرامری خودبهخود تو ذهنت شکل گرفته باشن، و بهموازات اون بهصورت فعال و مستمر از دانش زبانت برای حرف زدن استفاده کرده باشی. زبان مادریمون رو به ما روی تخته سیاه و با کتاب گرامر یاد ندادن؛ ما با شنیدن و تقلید کردن صداها یاد گرفتیم و همیشه در شرایطی قرار گرفتیم که مجبور بودیم حرف بزنیم. یکی از کارهایی که یک معلم زبان خوب برات میکنه اینه که تو رو در معرض زبان قرار میده و ازت میخواد که برای حرف زدن -حتی نصفهونیمه و پر از غلط غلوط و اشتباهات گرامری- تلاش بکنی. تلاش که چه عرض کنم؛ جون بِکنی!
در حقیقت مهمترین کار در مسیر یادگیری یک زبان، شنیدنِ بسیاره! یعنی انقدر در معرض اون زبان قرار بگیری که زبان در ناخودآگاهت رسوخ کنه. نوآم چامسکی هم این بحث رو در کتاب Syntactic Structures مطرح میکنه و میگه انسانها با توانایی ذاتی برای یادگیری زبان به دنیا میآن که توسط ابزاری فرضی به نام دستگاه اکتساب زبان (LAD) تسهیل میشه؛ این دستگاه به کودکان اجازه میده بهراحتی قوانین و ساختارهای زبان رو حتی با قرار گرفتن محدود در معرض اون یاد بگیرن. (تا جایی که میدونم، این کتاب در ایران "ساختارهای نحوی" ترجمه شده و بعد از سال ۷۵ دیگه تجدید چاپ نشده.)
اما یک مسئلهای که پیش میاد اینه که در معرض چه نوع محتوایی باید قرار بگیریم؟ طبعاً ما که در مراحل اولیهی یادگیری زبان نمیتونیم یک فیلم سینمایی زبان اصلی رو چندان بفهمیم، چون دایرهی واژگان بسیار محدودی داریم. اینجا استفان کراشن -زبانشناس آمریکایی- تئوری معروفی داره تحت عنوان Comprehensible Input که در اون مطرح میکنه زبانآموزان با قرار گرفتن در معرض محتوایی که "کمی بالاتر" از سطح کنونی اونهاست، زبان رو اکتساب میکنن.
"Comprehensible Input" hypothesis, suggests that learners acquire language by taking in and understanding language that is "just beyond" their current level of competence.
یعنی اگر سطح شما مبتدی هست، قرار نیست برید خودتون رو در معرض نمایشنامهخوانی شکسپیر و خبرگزاری فاکسِ آمریکا قرار بدید. در معرض محتوایی قرار میدید که اندکی از سطح الانتون بالاتر باشه، در حدی که بتونید تعدادی واژهی آشنا و ساختار جملهی ساده ببینید و کلیت بحث رو متوجه بشید، نه در حدیکه که نه بفهمید چی به چیه و نه بتونید فرصت فهمیدن داشته باشید. مثلاً در سطح A1 من خودم دوست داشتم از محتوایی که برای کودکان تولید میشه استفاده کنم. یکسری انیمیشنها مثل Peppa Pig یا Caillou. انیمیشنهای والت دیزنی هم میتونن گزینهی خوبی باشن. (البته برای سطح متوسط به بالا بهترن، چون بعضی جاها سریع صحبت میکنن.)
مسئلهی دیگری که پیش میاد اینه که: پس هیچی گرامر نخونیم و یاد نگیریم؟ نه، اینجوری نیست. گرامر رو در حد پایهای و کار-راه-بنداز میخونیم. در حدی که بتونیم جملات ساده بسازیم و خودمون رو ابراز کنیم قطعاً یاد میگیریم. اما اگر قصدمون صحبت کردنه، نیازی به خوندن حجم زیادی از گرامر بهصورت جدی و فشرده نداریم. در روند یادگیری زبان، خودش رخ میده. یکسری از زبانآموزانی که خودم داشتم با اینکه در سطح مبتدی بودن، اصرار داشتن که فقط دورهی گرامر براشون بذارم و اگر گرامر بدونن نیازی به تمرین مهارتهای دیگه ندارن. اینها رو نوشتم که این تفکری که غلط جا افتاده رو زیر سؤال ببریم.
چند وقت پیش توی یکی از اون شبهایی که بازم به شدت خوابم میومد ولی خوابم نمیبرد، رفتم سرچ کنم ببینم چرا اخیراً اینقدر دلم نمیخواد شب بشه و بخوابم. به این نتیجه رسیدم که ممکنه sleep anxiety داشته باشم که این هم دلایل مختلفی میتونه داشته باشه، مثلاً اینکه ممکنه تو دورهای از زندگی باشی که اضطراب یا استرس زیادی رو تحمل میکنی، یا اینکه بهداشت خواب مناسبی نداشته باشی (مثلاً تا آخرین لحظه قبل از خواب مدام توی سوشال میدیا وقت بگذرونی و هی اطلاعات جدید وارد مغزت کنی، خوابت ساعت مشخصی نداشته باشه، نزدیک تایم خواب ورزش/ فعالیت سنگین انجام بدی و …)، یا اینکه کل روزت رو به بطالت بگذرونی و نزدیک زمان خواب دچار این حس بشی که کاری نکردم و شب شد و همین باعث بشه نخوای بخوابی و …
من بعد از فهمیدنش چیکار کردم؟ در واقع هیچی. بعضی وقتها به این سادگی نیست که متوجه علت چیزی بشی و بگی از فردا دیگه فلان کار رو انجام میدم تا استرس نداشته باشم. ولی تو این بازهای که متوجه این شدم، اتفاقی شروع کردم به عصرها پیادهروی کردن که تا حد خوبی باعث میشد هم فعالیت روزانهم رو تیک بزنم و هم ذهنم رو آروم کنم. این تا حدی کیفیت خوابم رو بهتر کرد.
چند روز پیش داشتم یه پادکست در مورد ADHD گوش میدادم، رسید به همین مبحث خواب و گفت با خودم قرار گذاشتم گوشیم رو توی اتاق خواب/ تخت نمیبرم. هر چقدر دلم میخواد چک کنم، میتونم بشینم بیرون اتاق/ تخت چک کنم ولی حق ندارم با خودم ببرمش تو تخت و یه ساعت دیگه بهش زل بزنم. عوضش در حد یه صفحه کتاب میخونم که چشمام خسته شن و راحت بخوابم.
(یک پرانتز اینجا باز میکنم برای کتاب خوندن توی تخت که اینم توی مبحث بهداشت خواب گفته شده که نباید توی تخت خونده بشه، ولی این چیزها به نظرم با آزمون و خطای شخصی بهتر میتونن تو شرایط فعلی زندگی جواب بدن، براهمون منم میخونم.)
این شد که منم گوشیم رو میذارم توی هال و قبل از خواب ۵، ۶ صفحه از کتابی که قبلاً خوندم رو میخونم (چون هر روز میرم پیادهروی، الان دوباره از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم موراکامی رو دارم میخونم که مثل یه تیکه پازل فیت این قسمت از زندگیم شده).
ترکیب اون راه رفتنهای عصرگاهی تو هوای نسبتاً خنک و فاصله گرفتن از گوشی نزدیک خواب و کمی هم کاهش اسکرین تایم (در حد ۲ ساعت کمتر از قبل)، الان باعث شده بهتر بخوابم یا حداقل ذهن آرومتری داشته باشم موقع خواب. همین اوایل تیرماه یه شب از خواب بیدار شدم چون انقدررر صداهای توی سرم زیاد بود انگار مغزم نمیتونست وارد حالت خواب بشه با اینکه داشتم از بیخوابی میمردم.
باید همیشه به سمت دیگه ماجرا هم نگاه کرد. اینکه گاهی هیچ راه قشنگ یا مناسبی برای گفتن بعضی از حرفها وجود نداره.
اگه آدم مقابلمون بارها مسائل دشوار رو با ظرافت و به درستی مطرح کرده، به گونهای که زخمی بر روانمون وارد نشده اما اینبار بیان مسئله شکل متفاوتی داشته شاید باید به این نتیجه برسیم که راه بهتری وجود نداشته. بعضی مسائل شبیه یک حقیقت تلخ پزشکین. هراندازه برای گفتنشون به این در و اون در بزنیم در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمیشه. در واقع هیچ شکل متفاوت بهتری برای گفتنشون وجود نداره.
برای اینکه در این موقعیتها وضعیت بهتری شکل بگیره، در قدم اول ما وظیفه داریم نسبت به شرایطی که داریم هوشیار باشیم و اگر اون رو نامناسب میبینیم تغییرش بدیم، حتی اگه هیچ سیگنالی از آدمهای اطرافمون دریافت نکنیم.
در قدم دوم باید متوجه نشونهها باشیم. آدمها گاهی برای سبک کردن حرفهای سنگین اون رو در لفافه بیان میکنند. یا فقط از دور بهش اشاره میکنند. این مسئله میتونه به خاطر شجاعت ناکافی هم باشه، اما در حالت نرمال رفتاری برای محافظت از دوطرف هم هست. مسائلی که در رابطه مطرح میشن، حتی به شکل اشاره، حتما مهم بودن که مطرح شدن و اگر طرف مقابل با سادهانگاری یا انعطاف بیانشون میکنه به معنای بیاهمیت بودنشون نخواهد بود.
قدم سوم حقیقت عریانه، که برخلاف دو مرحله اول معمولا ناخوشاینده (چه گفتن و چه شنیدنشون) و وقتی اتفاق میافته که آنچه باید در دو مرحله اول رخ میداد، نداده. یعنی ما متوجه ماجرا نبودیم، یا بودیم و برای برطرف کردنش یا تلاش در این جهت پیشخودحساب نبودیم. یا اصلا سیگنالها رو دریافت نکردیم و به اندازه کافی توجه نشون ندادیم.
اینجا باید بدونیم وقتی مسائل رو به شکل راحتشون حل نمیکنیم، به شکل سخت و ناخوشایندشون برمیگردند سراغمون. و خب اینجا حرفهایی رو میشنویم که دوست نداریم از آدمهای عزیز زندگیمون بشنویم. شاید نمیخوایم باور کنیم از بیرون اون شکلی به نظر میرسیم یا به شکل نابخردانه و صلبی دوست داریم به هر شکلی که هستیم پذیرفته بشیم!
آدمها اینجا دچار خطاها و اشتباهاتی هم میشن که گاهی خواسته و گاهی ناخواستهاند. مثلا فکر میکنند دیگه از چشم آدم رو به رو دوست داشتنی نیستند. درحالیکه با به وجود اومدن یک مسئله همهی رابطه زیر سوال نمیره و اصلا کسی که برای صحبت کردن میاد به دنبال حل مسئله و ادامه دوست داشتن فرد روبه روئه. بعضیها هم از این روش به شکل خودآگاه برای ساکت کردن طرف مقابل و فرار از سختیای که تغییر کردن میطلبه استفاده میکنند. که خب در ادامه تمام رابطه رو از بین میبره و یا به جدایی یا دروغگویی طرف مقابل ختم میشه.
در نهایت به نظر من در روابط سالم و عمیق، فارغ از دو مرحله اول بیان حقیقت عریان میتونه همیشه درجریان باشه چون اون دونفر عزت نفس کافی برای دیدن واقعیت و در صورت امکان تغییر دادنش رو دارن.
شادی با لذت متفاوته و نوشتههای النا باعث شد بیشتر به این موضوع دقت کنم و ازش در وبلاگ بنویسم که هم بلاگ رو به روز کرده باشم، هم بیشتر درباره این موضوع جستوجو کرده باشم و هم به درک بهتری برسم.
شادی و لذت - احساسات مشابه و گمراهکننده
#Blog 57
ltfia.blog.ir
شادی و لذت - احساسات مشابه و گمراهکننده :: بهتر.
نوشتههای النا ( + ) باعث شد بیشتر به تفاوت مفهوم شادی و لذت توجه کنم. خوشحالم که با چنین افرادی در ارتباطم که تعامل باهاشون منجر به بازشدن دریچههایی جدید در ذهن و افکارم میشه. تا به ...
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 6 days, 23 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 3 weeks ago