نادر نادرپور

Description
زادروز: ۱۶ خرداد ۱۳۰۸/ کرمان
وفات: ۲۹ بهمن ۱۳۷۸/ لس‌آنجلس
علت مرگ: حملهٔ قلبی
پیشه: شاعر

شاعر، نویسنده، مترجم، فعال سیاسی-اجتماعی ایرانی، از اعضای کانون نویسندگان ایران





Admin:
@N_Fadakar
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

7 years, 1 month ago

#چراغی_از_پس_نیزار

به علی فیروزآبادی عزیزم

تو آن پرندهٔ رنگینِ آسمان بودی
که از دیارِ غریب آمدی به لانهٔ من

چو موجِ باد که در پردهٔ حریر افتد،
طنینِ بالِ تو پیچید در ترانهٔ من
*
پرت ز نورِ گریزانِ صبح، گلگون بود
تنت حرارتِ خورشید و بویِ باران داشت

نسیمِ بالِ تو، عطرِ گل ارمغانم کرد
که ره چو باد به گنجینهٔ بهاران داشت
*
چو از تو مژدهٔ دیدارِ آفتاب شنید،
دلم تپید و به خود وعدهٔ رهایی داد

چراغی از پسِ نیزارِ آسمان تابید
که آشیانِ مرا رنگِ روشنایی داد
*
تو را شناختم ای مرغِ بیشه‌هایِ غریب!
ولی چه سود؟ که چون پرتوی گذر کردی

چه شد که دیر درین آشیان نپاییدی؟
چه شد که زود از این آسمان سفر کردی؟
*
به گاهِ رفتنت ای میهمانِ بی‌غمِ من!
خموش ماندم و منقارِ زیرِ پر بودم

چو تاجِ کاج، طلایی شد از طلایهٔ صبح
پناه، سویِ درختانِ دورتر بردم
*
غمِ گریزِ تو نازم، که همچو شعلهٔ پاک،
مرا در آتشِ سوزنده، زیستن آموخت

ملالِ دوریَت ای پرکشیده از دلِ من!
به من طریقهٔ تنها گریستن آموخت.

#نادر_نادرپور
تهران_۱۶ خردادماه ۱۳۳۹
از دفتر #گیاه_و_سنگ_نه،_آتش

@Naader_Naaderpur

7 years, 1 month ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/RRLrZZcSDE8eDS/7605497.jpg) ‍ [#دزد\_آتش](?q=%23%D8%AF%D8%B2%D8%AF_%D8%A2%D8%AA%D8%B4)

#دزد_آتش

پایْ به زنجیر بسته، زخمیِ پیرم
کاینهمه دردِ مرا امیدِ دوا نیست
مرهمِ زخمم - که چون شکافِ درخت است، -
جز مسِ جوشانِ آفتابِ خدا نیست

نشترِ خونریزِ خارهایِ پر از زهر،
می‌ترکاند حبابِ زخمِ تنم را
خاکِ به خون تشنه از دهانهٔ این زخم،
می‌مکد آهسته شیرهٔ بدنم را

کرکسِ پیری که آفتابش خوانند،
بیضهٔ چشمِ مرا شکسته به منقار
پنجه فرو برده‌ام به سینهٔ هر سنگ
ناخنِ تیزم شکسته در تنِ هر خار

مانده به کتفم نشانی از خطِ زنجیر
چون به شنِ تر، شیاری از خطِ ماری
تا به زمین پاشد آسمان، نمکِ نور
برکشد از زخمِ شانه‌هام دماری

من مگر آن دزدِ آتشم۱ که سرانجام،
خشمِ خدایان مرا به شعلهٔ خود سوخت
بر سرِ این صخرهٔ شکستهٔ تقدیر
چار ستونم به چار میخِ بلا دوخت

بر دلِ من آرزویِ مرگ، حرام است
گرچه به جز مرگ، چارهٔ دگرم نیست
بر سرم ای سرنوشت! کرکسِ پیری‌ست
طعمهٔ او غیرِ پارهٔ جگرم نیست
*
مومِ تنم را در آفتاب بسوزان
مغزِ سرم را به کرکسانِ هوا ده
آبِ دو چشمِ مرا بر آتشِ دل ریز
خاکِ وجودِ مرا به بادِ فنا ده!

____________________________
*۱ : کنایه از «پرومته» است که بنا به روایت اساطیر یونانی، نیمه‌خدایی بود. اما چون آتش را از خدایان ربود و به بشر رسانید، به بلای خشم آنان گرفتار آمد و بر فراز صخره‌ای به بند کشیده شد تا کرکسی مدام از جگرش بخورد و آن جگر دوباره بروید و این شکنجه تا ابد ادامه یابد.

#نادر_نادرپور
اول شهریورماه ۱۳۳۵
از دفتر #شعر_انگور

https://t.me/Naader_Naaderpour

7 years, 1 month ago

#مدح_برهنگی

برهنگی چه سياه است!
«سياه» گفتم؟ -آری، نگاه کن در شب:
تو گويی آن زنِ زيبایِ زيرکِ زنگی‌ست
که تورِ نازکِ مهتاب هم حجابش نيست.

هميشه آينه را پيشِ آفتاب نهند
نه در برابرِ شب،
که چشمِ آينه را تابِ بازتابش نيست.

شب آن برهنهٔ بی‌پرواست
که گر تو آينه را بشکنی، برهنگی‌اش
به پشتِ آينه خواهد تاخت:
درين فزون‌طلبی، بيمِ آفتابش نيست.

برهنه‌بودن، دشوار است 
چرا که سرما، تنپوشِ گرم می‌طلبد:
شبِ برهنه، نه يکباره ايمن از سرماست
ولی ز پوشش بيزار است.
شب آن برهنهٔ بی‌همتاست
که زَمهريرِ جهان، مايهٔ عذابش نيست.

برهنه بودن، سوزان است 
برهنه بودن، آن شهوتِ فروزان است
که با فشارِ بلوغ از درون برآرد سر،
به‌سانِ سيل، که آرامشی در آبش نيست.

تو ای شهامتِ پوشيده در تخيّلِ من!
تو ای غرورِ توانایِ آفريننده!
تن از برهنگی و سادگی دريغ مدار!

برهنه بودن چون ساده بودن آسان نيست،
به شعله‌ها بنگر! تا نترسی از دشوار.
حجاب‌هایِ پيازين ز گِردِ خود برگير!
به اين حقيقتِ سوزانِ ژرف، دل بسپار!
که تا برهنه نباشی، خدا نخواهی بود.

خدایِ پنهان، از روحِ شب برهنه‌تر است
به‌سانِ آن زنِ زيبایِ زيرکِ زنگی
که تورِ نازکِ مهتاب هم حجابش نیست...

#نادر_نادرپور
تهران_یکشنبه اول بهمن‌ماه ۱۳۵۷
از دفتر #صبح_دروغین

@Naader_Naaderpour

7 years, 1 month ago
***?******?***[#۱۶\_خرداد](?q=%23%DB%B1%DB%B6_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF)***?******?***

??#۱۶_خرداد??
زادروز #نادر_نادرپور گرامی باد.

@Naader_Naaderpour

7 years, 2 months ago

#یاد_دوست

بر گورِ روزهایِ سیه، بوته‌هایِ عشق
پژمرد و غنچه‌هایِ امیدِ گذشته مرد

در حیرتم هنوز که آیا چگونه بود؟
آن روزها که مرد و تو را جاودانه برد
*
خوابی گذر نکرد، دریغا! گذر نکرد
در چشم‌ِ من، شبانِ سیه، بی‌ خیالِ تو

ای آن که دل به رنجِ غریبی سپرده‌ای!
گریَم به حالِ خویش و نگریَم به حالِ تو
*
یاد آرمت هنوز، هنوز ای امیدِ دور!
ای آن که در زوالِ تو بینم زوالِ خویش

چون بنگرم هنوز در انبوهِ روزها،
یاد آورم ورودِ تو را در خیالِ خویش:
*
گویی در آن غروبِ بهاری گشوده شد
درهایِ تنگِ معبدِ تاریکِ خاطرات

همراه با بخور خوش و زخمه‌هایِ چنگ
در دل طنین فکند مرا ضربه‌هایِ پات
*
با من چنان به مهر درآمیختی که بخت،
چون در تو بنگریست، لب از شکوه‌ها بدوخت

وآن قطرهٔ نگاهِ تو چون در دلم چکید،
چون اشکِ گرمِ شمع، مرا زندگی بسوخت
*
اینک تو نیز رفتی و بر گورِ روزها،
شمعی ز یادِ روشنِ خود برفروختی

ای آفتابِ عمر! درین وادیِ غروب،
هر سو مرا کشاندی و لب‌تشنه سوختی
*
باز آ که بی‌فروغِ تو این روزهایِ تار،
بر من چنان گذشت که بگذشت شامِ من

ای دیوِ شب! فرشتهٔ خورشید را بکش
تا صبحدم دوباره نیاید به بامِ من.

#نادر_نادرپور
تهران_ ۱۴ شهریورماه ۱۳۳۲
از دفتر #چشم‌ها_و_دست‌ها

@Naader_Naaderpour

7 years, 2 months ago
[#نادر\_نادرپور](?q=%23%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B1)

#نادر_نادرپور

تهران_ ۱۶ خرداد ۱۳۳۸
بخشی از شعر #پیوند
از دفتر #سرمه_ی_خورشید

@Naader_Naaderpour

7 years, 3 months ago

...غمِ گریزِ تو نازم، که همچو شعلهٔ پاک،
مرا در آتشِ سوزنده، زیستن آموخت

ملالِ دوریَت ای پرکشیده از دلِ من!
به من طریقهٔ تنها گریستن آموخت.

#نادر_نادرپور
قسمتی از شعر #چراغی_از_پس_نیزار
تهران_۱۶ خردادماه ۱۳۳۹
از دفتر #گیاه_و_سنگ_نه،_آتش

@Naader_Naaderpour

7 years, 3 months ago

#نوید

طنینِ گامِ تو در شب،
طنینِ گامِ تو در لحظه‌هایِ آمدنِ تو،
صدایِ جوششِ خون است در سکوتِ رگِ من
صدایِ رویشِ برگ است از درختِ تنِ تو

اَیا همیشه‌عزیز! ای همیشه از همه بهتر!
تو از کدام تباری؟
اگر ز نسلِ شبم من، تو از سلالهٔ صبحی
وگر ز پشتِ خزانم، تو از نژادِ بهاری
چه می‌شد ار به تو پیوند می‌زدم شبِ خود را
که تا سپیدهٔ من بَردمَد ز پیرهنِ تو
چه می‌شد ار به بهارِ تو می‌رسید خرانم
که تا درختِ گلِ من برویَد از چمنِ تو

اَیا نشاطِ زمین در شبِ تولّدِ باران!
اَیا چراغِ گلِ زرد در طلوعِ بهاران!
شنیدنی‌ست ز لب‌هایِ سرخِ گل، سخنِ تو

طنینِ گامِ تو هر شب،
به گوش می‌رسد از آستانِ آمدنِ تو
خوشا گذارِ تو بر من!
خوشا گشودنِ دل بر صدایِ در زدنِ تو
خوشا طلوعِ تو در من!
خوشا دمیدنِ خورشیدِ عشق از بدنِ تو.

#نادر_نادرپور
تهران_اردی‌بهشت‌ماه ۱۳۵۶
از دفتر #صبح_دروغین

@Naader_Naaderpour

7 years, 3 months ago

#عقاب‌ها_در_کویر

تو از کرانهٔ خورشید می‌رسی ای دوست!
پیامِ دوستی‌ات در نگاهِ روشنِ توست

بیا به سویِ درختان نماز بگزاریم
که آرزویِ سحرگاهشان، دمیدنِ توست
*
به پاسِ آمدنت، نامی از دمیدن رفت
به من بگو که دمیدن چگونه آمدنی‌ست

مگر نه اینکه زمین از شکوفه‌ها خالی‌ست
پس آنچه نامِ دمیدن گرفت، پرزدنی‌ست
*
بیا به ساحلِ خاموشِ این کویرِ فراخ
نگاه کن که در اینجا عقاب‌ها، خوارند

به من بگو که چرا ابرها نمی‌جنبند
به من بگو که چرا ابرها نمی‌بارند؟

#نادر_نادرپور
تهران_۱۳۴۲
از دفتر #صبح_دروغین

@Naader_Naaderpour

7 years, 3 months ago

...تکرارِ لفظِ «نیمه» را در طالعم بنگر
تا نیک دریابی که من هم نیمی از خویشم-
در جستجویِ نیمه‌ای دیگر

امّا، غمِ آن نیمه خواهد داد بر بادم...

#نادر_نادرپور
قسمی از شعر #دو_پیکر
تهران_یکشنبه ۱۲ اسفندماه ۱۳۵۸
از دفتر #صبح_دروغین

@Naader_Naaderpour

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago