اگر از گرمای وحشتناک شهرتون رنج میبرید بیاید اردبیل دوستان، اینجا نه درجس??

حتی وقتی اماده ای رها کنی، وقتی اماده ای خودت را خلاص کنی. وقتی اماده ای از نو شوی، تنهایی دوستی قدیمی است که‌ توی اینه کنارت می ایستد صاف توی چشمت نگاه می‌کند، تردید می‌کند که بتوانی بدون او زندگی کنی، کلمه ای نمی‌یابی با خودت بجنگی، تا با کلماتی بجنگی که جیغ می‌کشند تو کافی نیستی، هیچ‌وقت کافی نیستی، اصلا و ابدا کافی نیستی.
تنهایی همدمی تلخ و منفور است.
گاهی دست از سرت برنمی‌دارد.

تنهایی پدیده غریبی است
از وجودت بالا می‌خزد، آرام و ساکت توی تاریکی کنارت می نشیند، همانطور که داری میخوابی موهایت را نوازش میکند. خودش را دور استخوان هایت میپیچد، چنان محکم می‌فشارد که تقریبا نفست بند می‌اید.
نمیتوانی صدای ضربانی را بشنوی که توی خونت می‌خروشد،از پوستت بالا میدود و لب هایش موهای نرم پشت گوشد را لمس میکند. دروغ هارا توی قلبت باقی می‌گذارد، شب ها کنارت دراز میکشد، روشنایی را زالووار از هر کنج و گوشه می‌مکد. همدمی همیشگی است وقتی تقلا میکنی سرپا شوی دستت را می‌چسبد و می‌کشدت پایین.
صبح از خواب بیدار می‌شوی و حیران می‌مانی کی هستی. شب ها خوابت نمی‌برد و به خودت میلرزی.

وای یاس عجیب اتک میزنه امروز

ملورین خوشگله.. نتونستمش

دلقک دوزاری

فردا یجوری سرم شلوغه که اصلا دلم نمیخواد بیدار شم?